loading...
یاسم امامی وکیل پایه یک دادگستری
یاسم امامی بازدید : 198 جمعه 08 خرداد 1394 نظرات (0)

 

 

جزوء معارف اسلامی(اندیشه اسلامی یک)

تهیه و تدوین و جمع آوری، یاسم امامی مدرس دانشگاه

راهبرد انسان در مسیر زندگی

تعریف راهبرد(Strategy) :

     راه و روش‌هایی که اهداف بلندمدت از طریق آن‌ها محقق می‌شود. به نظر نگارنده چون انسان به تعبیر قرآن کریم عبث و بیهوده نیافریده شده است و یا به عبارتی با حساب‌وکتاب و برای هدف و منظور تعالی خلق شده است نیازمند داشتن راهبرد است. راهبرد صرفاً خاص کشورها نیست هر انسان یا هر خانواده و جامعه‌ای نیازمند داشتن استراتژی(راهبرد) است.

لوازم استراتژی(راهبرد) هر فرد، داشتن موارد زیر است :

1-     تعقل

2-    اعتقادات صحیح

3-    شناخت صحیح خود و اطراف دور و نزدیک خود.

عقل چیست ؟

عقل که در لسان قرآن کریم به لبّ و مغز تعبیر می‌شود، قوّه ایست حسابگر و اندیشه گر که خداوند به انسان موهبت فرموده تا به کمک آن نیک و بد را بشناسد و حق و باطل را تمیز دهد و مسیر خویش را به مقصد کمال و سعادت برگزیند  تکامل معنوی انسان در پرتوی تعقل میسر است و آن که عقل ندارد فاقد کمال انسانی است . و وجه تمایز انسان با حیوان قوه تعقل و اندیشه اوست .

یا به تعریفی دیگر : عقل قطبی است که مدار تکلیف بر آن است ، و حاکم و فارق بین حق و باطل است و ثواب و عقاب بر وجود آن مترتب است و جلب منافع و دفع ضررها منوط به وجود او خواهد بود .

شناخت عقلی چیست ؟

شناختی است از طریق تفکر و اندیشه و از این رو با ادراکات حسی تفاوت ماهوی دارد .

نیروی عقل و خرد هر چند یک حقیقت است امّا به لحاظ قلمروی تعقل و اندیشه عناوین مختلفی بدان می‌توان داد .

رفتار آدمی،جلوه بیرونی باورهای اوست. اصولاً تفاوت بین افراد صالح و غیر صالح به اعتقاد و تفکر آن‌ها بر می‌گردد.

از مسائل بسیار مهم و سرنوشت‌ساز در سعادت آدمی،تفکر در باب انسان، خدا و معاد است.

همه انسان‌ها به دنبال رسیدن به قدرت(مشروع یا غیر مشروع)هستند.

انسان‌های غیر موحد برای رسیدن به قدرت و رسیدن به خوش گذرانی از فرصت‌های مناسب استفاده نموده و درصد هر چه بیشتر استعمار، استثمار و ظلم و تعدی به دیگران هستند و انسان‌های موحد به معنای واقعی دقیقاً در نقطه و جبهه مقابل آن‌ها قرار دارند.

تعریف استعمار

استعمار (colonialism)، در لغت به معنی «آبادانی خواستن» و «آباد کردن» ، «طلب آبادانی کردن » است و در این معنا برابر است بامعنای اولیه «کولونیزاسیون» که مقصود از آن مهاجرت گروهی از یک کشور و تشکیل یک ماندگاه تازه در سرزمینی نو یافته و آباد کردن آن است. اما از نـظـر اصـطـلاحـی که امروزه به کار می رود، مـعنای استعمار یا سیاست استعماری و یا استعمارگری (Colonialism) عبارت است از تسلط سیاسی و یا نظامی و یا اقتصادی و یا فرهنگی ملتی قدرتمند بر یک قوم یا ملت ضعیف که به بهانه‌ای جای ایجاد آبادی و رهبری مردم آن به سوی ترقی صورت می‌پذیرد .در حقیقت استعمار سـیـاسـت مـبـتـنـی بر برده کردن ، سودجویی از منابع طبیعی و بهره‌کشی از مردم کشورهای از نـظـر اقتصادی کم رشد و جلوگیری از پیشرفت فنی ، اقتصادی و فرهنگی آن ها برای تحکیم سلطه سیاسی ، نظامی و اقتصادی دولت استعمارگر است. به عبارت دیگر، جریانی که از طریق آن یک ملت قدرتمند، سلطه اقتصادی ، نظامی ، سیاسی ، فـرهـنـگـی و اجـتـمـاعـی خـود را بـر یـک جـامـعـه یـا مـلت ضـعـیـف اعـمـال کـنـد. این جریان ممکن است همراه با نابودی بومیان یا بهره‌کشی از آنان و یا به کمک و شراکت بخشی از افراد جامعه صورت گیرد. بر این اساس استعمارگران به جای آباد کردن کشورها، به دنبال کشورگشایی و سیطره خود و استفاده از منابع دیگر کشورها، هستند.

تعریف استثمار :

استثمار(Exploitation) در لغت به معنای استفاده از موفقیت ،بهره‌کشی کردن سوءاستفاده ،بهره‌برداری ،انتفاع ،استخراج است .واژه استثمار از ریشه « ثمر » و معادل فارسی آن « بهره‌کشی » است و در مباحث اقتصادی و اجتماعی به معنای استفاده و بهره بردن از کار کسی دیگر است . معنا و مفهوم علمی استثمار چنین است : به دست آوردن مجانی محصول کار یک فرد از جانب فردی که صاحب خصوصی وسایل تولید است . در اصطلاح اقتصادی یعنی گرفتن محصول کار اضافی و بعضی اوقات حتی قسمتی از کار لازم . در دوران فئودالیسم پایه استثمار عبارت بود از مالکیت خصوصی ارباب بر زمین و مالکیت نیمه‌تمام بر مصرف یا رعیت که البته این امر به نسبت کم یا بیش با خصوصیات بسیار متفاوت در کشورهای مختلف ظهور کرد و طیف بسیار متنوعی از انواع بهره‌کشی فئودالی را در ممالک گوناگون با ویژگی‌های خاص به وجود آورد . آخرین دوران متکی به استثمار فرد از فرد دوران سرمایه داری است که در آن مالکیت خصوصی سرمایه‌داران وسیله بهره‌کشی از کارگران و زحمتکشانی است که خود به اصطلاح آزادند و تحت مالکیتی نیستند ولی نیروی کارشان وسیله استثمار صاحبان سرمایه است .

تعریف ظلم :

ظلم (مصدر عربی) در لغت به معنای وضع شیء در غير موضع خود، ستم، ستم کردن و بیداد آمده است. ابن فارس گفته است: ظا و لام و ميم دارای دو معنی اصولی است: 1- تاريکی و سیاهی 2- چیزی را از ستم در غير موضوع خود نهادن.

همان طور که شخص در تاریکى چیزی را نمی‌بیند در حال ستم کردن هم مثل اینکه در تاریکى فرو رفته نمی‌تواند درک حقیقت کند و به طور کلی می‌توان گفت ظلم به معنای ستم و گذاشتن چیزی در غیر محل آن است اما آنچه در اصطلاح و عرف مردم از ظلم ذکر می‌شود بیشتر مصادیق آن است که ظلم به معنای اخص است که به آن‌ها  اشاره خواهد شد.

نیاز انسان‌ها از نظر فلسفه وجودی

در مبانی نظری اسلام، برای انسان‌ها از دو نیاز اساسی(مادی و معنوی) سخن به میان آمده است. در نیازهای معنوی انسان، نقش عقل در دین و مقولات دینی، مفهوم خدا، خدایابی، اوصاف الهی، رستاخیز و جاودانگی طرح گردیده است. انسان در بعضی از نیازهای اولیه و در حد ضرورت با حیوانات وجوه مشترک دارد اما سطح خواسته‌ها و مطلوب‌های حیوان، مانند شناخت و آگاهی‌اش از جهان، در محدوده خاصی است. با این وجود، خواسته‌ها و مطلوب‌های انسان بسیار والاتر،گسترده‌تر و عمیق تر و عاقلانه‌تر بوده و به عنوان پل و گذر برای رسیدن به مرحله کمال و ارزش والای انسانی حسب خلقت و مأموریت خلیفه‌الله‌ی  او است.

نیازهای اساسی انسان از نگاه یکی از صاحب‌نظران

نظریه سلسله‌مراتب نیازهای انسان که آقای مازلو(Maslow– 1943) آن را ارائه نمود یکی از مباحثی است که در روانشناسی مطرح است و نظریه‏های متفاوتی در مورد آن ارائه شده است. این رده‏بندی نیازها که به صورت یک هرم نمایش داده می‏شود به این صورت است که نیازهای پایه‌ای تر و مهم‏تر در قاعده هرم(پایین هرم) قرار دارند و هر چه بالاتر می‏رود از شدت الزام آن‌ها کاسته می‏شود. البته این بدان معنا نیست که مثلاً ردۀ بالا اصلاً اهمیت ندارد بلکه اهمیت آن به گونه‏ایست که در کیفیت و چگونگی زندگی خود را بروز می‏دهد.

در تصویر زیر بر اساس نظریۀ مازلو، نیازهای اساسی انسان نمایش داده شده است :

در اینکه نیازهای اصلی انسان خوراک، پوشاک و مسکن می‏باشند هیچ شکی نیست اما اگر از زاویه‏ای دیگر به انسان نگاه کنیم، نیازهای دیگری را می‏یابیم که بدون آن‌ها زندگی انسان امروز، غیرممکن نمود می‏کند. اهمیت این نیازها آنچنان بالاست که می‏بایست پس از کشف آن‌ها، به فکر راه‌هایی برای ارتقاء و چگونگی پاسخ بهینه به آن‌ها بود.         نکتۀ قابل‌توجه این است که این نیازها شاید در نگاه اول مهم جلوه نکنند اما وقتی بیشتر دقت می‏کنیم درمی‏یابیم که عدم وجود هر یک، امید به زندگی و پیشرفت را از بین می‏برد و در بعضی مواقع زندگی را به طور کلی مختل کرده و یا امکان زندگی کردن را از انسان‌ها می‏گیرد. طبق نظریۀ ابراهام مزلو ۵ دسته نیاز برای انسان وجود دارد که عبارت‌اند از :

الف) نیازهای فیزیکی و مادی

خواب، خوراک، پوشاک، مسکن و که الزام زندگی است و بدون آن‌ها زندگی غیرممکن و در درجۀ اول اهمیت قرار دارند و کلیۀ فعالیت‏های انسان به گونه‌ای ختم به تأمین این‌ها می‏شوند. این‌گونه نیازها رابطۀ مستقیم با طول عمر دارند.

ب) نیازهای امنیتی

امنیت(مالی و جانی)سلامتی، خانواده‌ی سالم و خوب، امنیت اجتماعی و این دسته از نیازها، همان طور که در شکل می‏بینید در درجۀ دوم قرار دارند و به گونه‏ایست که تأمین این نیازها، زندگی مستقل و آرامی را نتیجه می‏بخشد.البته تأمین این نیازها از لحاظ اهمیت تا اندازه‏ای با نیازهای درجۀ اول برابری می‏کنند و در کشورهای توسعه‌یافته هدف اصلی مردم و حکومت، تأمین نیازهای امنیتی است.

ج) نیازهای اجتماعی

پس از تأمین دو نیاز بسیار مهم که ذکر شد و پس از کامل کردن و  تأمین آن‌ها نوبت به تأمین نیازهای اجتماعی احساسی که شامل ؛ دوستی و روابط خانوادگی، عشق و ازدواج و است. با توجه به اینکه انسان‌ها نیاز به متعلق بودن و قبول شدن توسط دیگران را در وجود خود دارند، این نیاز پس از پاسخ به نیازهای اولیه خود را بیش از پیش بروز می‏دهد. رفت و آمده‌ای خانوادگی، میل به ازدواج و دوست داشته شدن، عضویت در گروه‌های مختلف، پذیرش در جمع‏های دوستان، جلسه‏های مذهبی، انجمن‏های تخصصی همان نیازهایی است که بیشتر ما همه‌روزه به دنبال آن هستیم.

د) عزت و اعتبار

همه‌ی انسان‌ها به این نیاز دارند که مورد قبول و مورد احترام دیگران واقع شوند. و در جمع برتر باشند و خود را به نوعی بهتر از دیگران جلوه دهند. در درجۀ اول، اعتماد به نفس، نتیجۀ عزت و اعتبار است و افرادی که معمولاً منزوی واقع‌شده و گاهی اوقات از زندگی اجتماعی زده‌شده و از حضور در اجتماعات هراس دارند، همان افرادی هستند که این نیاز خود را پاسخ نداده و نسبت به آن بی‏توجه هستند. باید دقت داشت که عزت و اعتبار موروثی نیست و از ابتدا در نهاد انسان واقع نشده بلکه اکتسابی بوده و باکمی تلاش قابل دستیابی است.

ه) خود شکوفایی

آنچه که آقای مازلو از این بخش معرفی می‏نماید این است : « آنچه که انسان می‏تواند باشد، باید باشد ».   افراد خود شکوفا افرادی هستند که عدم نیاز شخصیتی به دیگران در آن‌ها تجلی دارد.  زندگی را آن طور که هست قبول می‏نمایند. از هر آنچه که دارند راضی هستند و همیشه رضایت در دلشان موج می‏زند. شادی و خوشحالی قسمتی از زندگی آن‌هاست. حل مسائل و مشکلات دیگران برایشان مهم است. نوآوری و ابتکار، خلاقیت، شایستگی شخصیتی جهت دریافت موهبت‏های زندگی عادت آن‌هاست و از تجربیات قبلی خود جهت پیشرفت برنامه‌های بعدی خود بهره می‏گیرند.

در نتیجه این هرم این‌طور نشان می‏دهد که پاسخ به سطوح بالایی مستلزم پاسخ به سطوح پایینی است و پس از تأمین نیازهای پایین‌تر می‏توان نیازهای بالایی را تأمین کرد.

اما طبق رده‏بندی دیگری که توسطدکتر ریموند شامو نیازهای انسان به ۲ دسته کلی(شخصیتی و روحی) تقسیم‌شده‌اند :

الف) نیازهای شخصیتی :

1- یقین و اطمینان

همۀ ما به مقداری معین از اطمینان، نیاز داریم و باید بدانیم که در بعضی موارد هیچ دستی نیست که ما را یاری دهد. ما باید بدانیم  و اطمینان داشته باشیم که مقدماتی‏ترین ضرورت‌های زندگی برای ما تهیه شده است و همه چیز در اختیار ماست. پس باید احساس امنیت کرده و خود را تنها دریابیم.

2- بلاتکلیفی و تردید نسبت به امور پیش رو

اگر ما نسبت به آینده و آنچه قرار است برایمان اتفاق افتد آگاه بودیم و به راحتی می‏توانستیم دریابیم که فردا چه اتفاقی در انتظار ماست، بی‏شک با زندگی خسته‌کننده‌ای روبرو می‏شدیم و تلاش‌هایمان برای امرار معاش بی‌معنی بود. پس اینکه نمی‏دانیم آینده‌ی ما به چه صورت رقم می‏خورد باعث ایجاد نوعی انرژی جهت امرار معاش می‏شود.

3- اعتبار و عزت

هر کس به اندازه‏ای هر چند مختصر و کم، نیاز به مهم بودن و ارزشمند بودن دارد، اینکه برای عده‏ای و یا حداقل یک نفر مهم باشد و اینکه وجودش اهمیت داشته باشد.

4- ارتباط و عشق

هر کسی نیاز دارد که با دیگران ارتباط داشته باشد و در این میان دوست داشته شود و گاهی مورد ستایش قرار گیرد به عبارتی هرکسی نیاز دارد که به قلب شخصی دیگر تعلق داشته باشد.

ب) نیازهای روحی

1- رشد و ترقی

ما نیاز به این داریم که احساس کنیم در حال رشد و ترقی هستیم و زندگی‌مان هر روز بهتر از دیروز است و همچنین قبول اینکه سیرت کاملی داریم امری است که عدم وجود آن باعث رکود در زندگی و نیل به اهداف می‏شود.

2- همکاری، تعاون

این امری طبیعی است که یک انسان سالم، احساس کمک به همنوع را در وجود خود دارد. این عمل باعث نوعی احساس خوب بودن و مفید بودن را در ما بروز می‏دهد. همکاری و تعاون در واقع قدم آخر از سیر تکاملی انسان است که متأسفانه رو به کمرنگی است.

پاسخ به این نیازها و رفع و چگونگی دستیابی به آن‌ها، در نتیجه ما را متوجه شخصیت واقعی خود می‏کند و ما را بر آن می‏دارد تا نسبت به آنچه که در آن ضعف داریم دقیق‏تر شده و آن نیاز را بیش از پیش پاسخ‌گوییم. کمبود هر یک از این نیازها ممکن است انسان را از مسیر تکامل شخصیتی منحرف نماید و گاهی به بیراهه‏ها کشاند. مثلاً کسی که بیش از حد نیاز به اهمیت داشتن و مهم بودن دارد اما در زندگی عشقی و رابط‌های خود کمبود دارد، در واقع در رفتار خود با مشکل مواجه است و باکمی جستجو در‏می‏یابد که با تعدیل این دو می‏تواند زندگی بهتری را برای خود فراهم آورد. باکمی تفکر و تأمل در‏می‏یابیم که بسیاری از ما بعضی از نیازهای شخصیتی و روحی خود را نادیده گرفته‏ایم و گاهی اصلاً ً توجهی به آن‌ها نمی‏کنیم در حالی که کلید موفقیت در زندگی شخصی اهمیت دادن به نیازهای اساسی روح و روان و شخصیت است.

اندیشه دینی

ضرورت دستیابی به مبانی اصیل دینی در جهان امروز از اهمیت خاصی برخوردار گشته به طوری که این امر یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر است. انسان غالباً با اندیشه‌های صحیح و غیر صحیح در ارتباط است. هنر انسان موفق آن است با مطالعه و تحقیق، اندیشه‌های دینی صحیح را دریابد تا در ورطه‌ی التقاط و انحراف و کژاندیشی گرفتار نشود. بنابراین، برای مصون ماندن از برداشت غلط و تفسیر انحرافی از دین، لازم است به تناسب نوع مسائل از روش‏های عقلی و استدلالی، نقلی و تاریخی، تجربی و شهودی، فقهی، تفسیری، حدیثی و مانند آن بهره جست.  راهکارها و روش‌های متعددی در ارایه نظریه‌های دین‌پژوهان برای کسب اندیشه‌ی دینی صحیح وجود دارد از جمله آن‌ها ؛ مطالعه و تحقیق و تفحص در امور دینی و برگزاری نشست‌های عالمانه با حضور اندیشمندان و صاحب‌نظران دینی است.

راه‌های شناخت انسان کامل از نظر اسلام

شناخت انسان كامل از نظر اسلام دو راه دارد :

     يك راه اين است كه ببينيم قرآن در درجه اول و سنت در درجه دوم، انسان كامل را(اگر چه در قرآن و سنت تعبير انسان كامل نيست و تعبير مسلمان كامل و مؤمن كامل است)چگونه توصيف كرده‏اند. ولى به هر حال معلوم است كه مسلمان كامل يعنى انسانى كه در اسلام به كمال رسيده است و مؤمن كامل يعنى انسانى كه در پرتو ايمان به كمال رسيده است. بايد ببينيم قرآن يا سنت، انسان كامل را با چه مشخصاتى بيان كرده‏اند و چه خطوطى براى سيماى انسان كامل كشيده‏اند. از قضا در اين زمينه، چه در قرآن و چه در سنت بيانات زيادى آمده است.

راه دوم شناخت انسان كامل، استفاده از بیان‌ها نيست كه ببينيم در قرآن و سنت چه آمده است، بلكه اين است كه افرادى عينى را بشناسيم كه مطمئن هستيم آن‌ها آنچنان كه اسلام و قرآن مى‏خواهد ساخته‌شده‌اند و وجود عينى انسان‌های كامل اسلامى هستند؛ چون انسان كامل اسلامى فقط يك انسان ايده آل و خيالى و ذهنى نيست كه هیچ‌وقت در خارج وجود پيدا نكرده باشد؛ انسان كامل، هم در حد اعلى‏ و هم در درجات پايين‏تر، در خارج وجود پيدا كرده است.

خود پيغمبر اكرم صلی‌الله عليه و آله نمونه انسان كامل اسلام است. على علیه‌السلام نمونه ديگرى از انسان كامل اسلام است. شناخت على، شناخت انسان كامل اسلام است اما نه شناخت شناسنامه‏اى على. گاهى انسان، على را شناسنامه‏اى مى‏شناسد: نامش على، پسر ابوطالب، ابوطالب پسر عبدالمطّلب، مادرش فاطمه دختر اسد بن عبدالعُزّى‏، شوهر فاطمه، پدر حسن و حسين، در آن سال متولد شد، فلان سال از دنيا رفت، چنان جنگ‌هایی كرد. این‌ها شناخته‌ای شناسنامه‏اى است ؛ يعنى اگر بخواهيم براى على علیه‌السلام يك شناسنامه صادر كنيم و به شناسنامه او آگاه باشيم، شناسنامه‏اش این‌هاست. اما شناخت شناسنامه‏اى على، شناخت على نيست، شناخت انسان كامل نيست. شناخت على يعنى شناخت شخصيت على نه شخص على. در هر حدى كه شخصيت جامع على علیه‌السلام را بشناسيم، انسان كامل اسلام را شناخته‏ايم و در هر حدى كه انسان كامل را عملاً- نه اسماً و لفظاً- امام و پيشواى خود قرار دهيم، راه او را برويم، تابع و پيرو او باشيم و كوشش كنيم كه خود را بر طبق اين نمونه بسازيم، [در همان حد ]شيعه اين انسان كامل هستيم، چون الشّيعَةُ مَنْ شايَعَ عَلِيّاً . شهيد [اول ]در لمعه به مناسبتى اين حرف را مى‏گويد و ديگران هم اين سخن را گفته‏اند : شيعه يعنى كسى كه على را مشايعت كند. يعنى انسان با لفظ شيعه نمى‏شود، با حرف شيعه نمى‏شود، با حب و علاقه فقط شيعه نمى‏شود؛ پس با چه چيز شيعه مى‏شود؟ با مشايعت. مشايعت يعنى همراهى. وقتى كسى مى‏رود و شما پشت سر و همراه او مى‏رويد، اين را مشايعت مى‏گويند. شيعه على يعنى مشایعت‌کننده عملىِ على.

بنابراين، مسئله انسان كامل يك بحث فلسفى و علمىِ [محض] نيست كه [فقط ]اثر علمى داشته باشد. اگر انسان كامل اسلام را از راه بيان قرآن [و سنت ] و از راه شناخت پرورده‏هاى كامل قرآن نشناسيم، نمى‏توانيم راهى را كه اسلام معين كرده برويم و يك مسلمان واقعى و درست باشيم و همچنين جامعه ما نمى‏تواند يك جامعه اسلامى باشد. پس ضرورت دارد انسان كامل و عالى و متعالى اسلام را بشناسيم‏.

تفاوت انسان با حیوان

در ابتدای بحث استاد مطهری رحمه‌الله رابطه انسان با ایمان را مدنظر قرارداده و برای ورود به این بحث تفاوت انسان با حیوان در عین مشترکات بسیار را بیان می‌کنند : « تفاوت عمده و اساسی انسان با دیگر جانداران که ملاک انسانیت اوست ... در دو ناحیه است : بینشها و گرایشها.» [2] نه اینکه جانداران دیگر این دو را ندارند بلکه « تفاوتش در شعاع و وسعت و گستردگی آگاهیها و شناختها و از نظر تعالی سطح خواسته‌ها و مطلوبهاست.» [انسان و ایمان،ص8] در ادامه شعاع دید حیوان را با انسان مقایسه می‌کنند: آگاهی حیوان سطحی و ظاهری، فردی و جزئی، محدود به محیط‌زیست حیوان و بسته به زمان حال است؛ از گذشته و. آینده بریده است... خواسته‌های حیوان نیز مادی، شخصی و فردی و منطقه‌ای و حالی است. اما شعاع آگاهی و سطح خواسته انسان چیست؟ «آگاهی انسان از ظواهر پدیده ها عبور و تا درون ذات و روابط آن‌ها و ضرورت‌های حاکم بر آن‌ها نفوذ می‌کند. آگاهی انسان نه در محدوده منطقه و مکان زندانی می ماند و نه زنجیره زمان آن را در قید و بند نگه می‌دارد.» [همان،ص9] بالاتر اینکه «به برخی بی نهایتها و جاودانگیها شناخت پیدا می‌کند...قوانین کلی و حقایق عمومی و فراگیرنده جهان را کشف می‌کند... انسان از نظر خواسته‌ها نیز موجودی است ارزش جو، آرمان خواه و کمال مطلوب خواه؛ آرمانهایی را جستجو می‌کند که مادی نیست.» [همان،‌ص10

وجوه مشترک انسان با حیوان و وجوه امتیاز او از حیوان سبب شده که انسان دارای دو زندگی باشد : زندگی حیوانی و زندگی انسانی در نهایت استاد، ریشه تفاوت را با تعریف از دو خصلت انسانی این‌گونه بیان می‌دارند :« علم به معنی مجموع تفکرات بشری درباره جهان محصول کوشش جمعی بشر است ...گرایشهای والا و معنوی و فوق حیوانی انسان آنگاه که پایه و زیربنای اعتقادی و فکری پیدا کند نام ایمان به خود می‌گیرد. پس نتیجه می گیریم که تفاوت اساسی انسان با جانداران دیگر علم و ایمان است.» .

 

 

امتیاز انسان

برخی منکر امتیاز اساسی هستند ؛ تفاوت را کمی و حداکثر کیفی می‌دانند نه ماهوی ... برخی دیگر تفاوت را در جان داشتن می‌دانند معتقدند جاندار منحصر به انسان است ... دیگر دانشمندان که انسان را تنها جاندار جهان نمی‌دانند هر گروهی به یکی از مختصات و امتیازات انسان توجه کرده‌اند ... هر یک از این امتیازات به جای خود صحیح است ؛ اما شاید تعبیری که جامع تفاوت‌های اساسی باشد همان است که با دو امتیاز علم و ایمان از دیگر جانداران امتیاز یافته است.

انسانیت روبناست یا حیوانیت؟

وجوه مشترک انسان با حیوان و وجوه امتیاز او از حیوان سبب شده که انسان دارای دو زندگی باشد: زندگی حیوانی و زندگی انسانی چه رابطه‌ای میان زندگی مادی(حیوانی) و زندگی روحانی( انسانی) وجود دارد؟ آیا یکی از این دو اصل است و دیگری فرع ؟ یکی زیربناست و دیگری روبنا ؟ در میان نهادهای اجتماعی آیا نهاد اقتصادی که مربوط به تولید است اصل است و زیربنا و سایر نهادها- بالأخص نهادهایی که انسانیت انسان در آن تجلی‌یافته- همگی فرع و روبناست؟»[همان، ص13] استاد در جواب می‌گویدحقیقت این است که سیر تکاملی انسان از حیوانیت آغاز می‌شود و به سوی انسانیت کمال می‌یابد. این اصل هم درباره فرد صدق می‌کند و هم درباره جامعه ... فرد تکامل یافته یعنی وارسته از محکومیت محیط بیرونی و درونی و وابسته به عقیده و ایمان. تکامل جامعه نیز عینا به همان صورت رخ می‌دهد ... جنبه های فرهنگی و معنوی جامعه به منزله روح جامعه است ... جامعه انسانی هر اندازه متکامل تر بشود حیات فرهنگی آن استقلال و حاکمیت بیشتری بر حیات مادی آن پیدا می‌کند. انسان آینده انسان عقیده و ایمان است نه انسان شکم و دامن.» .

علم به ما روشنایی و توانایی می‌بخشد و ایمان عشق و امید و گرمی؛ علم ابزار می‌سازد و ایمان مقصد؛ علم سرعت می‌دهد و ایمان جهت ؛ علم توانستن است و ایمان خوب خواستن ؛ علم می‌نمایاند که چه هست و ایمان الهام می‌بخشد که چه باید کرد؛ علم انقلاب برون است و ایمان انقلاب درون ... علم زیبایی است و ایمان هم زیبایی است ؛ علم زیبایی عقل است و ایمان زیبایی روح؛ علم زیبایی اندیشه است و ایمان زیبایی احساس ... علم جهان را با انسان سازگار می‌کند و ایمان انسان را با خودش.

رابطه علم و ایمان

متأسفانه در جهان مسیحیت به واسطه برخی قسمت‌های تحریفی عهد عتیق اندیشه‌ای در اذهان رسوخ یافته است که هم برای علم گران تمام‌شده و هم برای ایمان. آن اندیشه، اندیشه تضاد علم و ایمان است. « همین برداشت است که تاریخ تمدن اروپا را در هزار و پانصد سال اخیر به عصر علم تقسیم می‌کند و علم و ایمان را در مقابل یکدیگر قرار می‌دهد. در صورتی که تاریخ تمدن اسلامی تقسیم می‌شود به عصر شکوفایی که عصر علم و ایمان است، و عصر انحطاط که علم و ایمان توأما انحطاط یافته اند.»  در اینجا استاد سؤالی را مطرح می‌کنند که :« آیا واقعا این دو وجهه و دو پایه انسانیت هر یک به دوره ای و عصری تعلق دارد؟ ... سخن در این است که آیا نوعی تفکر و برداشت از جهان و نوعی تفسیر از هستی وجود دارد که هم از ناحیه علم و فلسفه و منطق حمایت شود و هم بتواند زیربنایی استوار برای ایمانی سعادتبخش باشد؟» [همان،

تأثیرات علم و ایمان بر روی انسان

علم و ایمان متمم یکدیگرند علم نیمی از ما را می‌سازد و ایمان نیمی دیگر را هماهنگ با آن. « ببینیم علم به ما چه می‌دهد و ایمان چه؟ علم به ما روشنایی و توانایی می‌بخشد و ایمان عشق و امید و گرمی؛ علم ابزار می‌سازد و ایمان مقصد؛ علم سرعت می‌دهد و ایمان جهت؛ علم توانستن است و ایمان خوب خواستن؛ علم می‌نمایاند که چه هست و ایمان الهام می‌بخشد که چه باید کرد؛ علم انقلاب برون است و ایمان انقلاب درون ... علم زیبایی است و ایمان هم زیبایی است؛ علم زیبایی عقل است و ایمان زیبایی روح؛ علم زیبایی اندیشه است و ایمان زیبایی احساس...علم جهان را با انسان سازگار می‌کند و ایمان انسان را با خودش.»

مکتب فکری

مکتب فکری مجموعه یا گروهی از افراد است که ویژگی‌های فکری مشترک خود و یا چشم‌انداز فلسفی، رشته‌ای، اعتقادی، جنبش اجتماعی، جنبش فرهنگی و یا جنبش هنری خود را با یکدیگر در میان می‌گذارند. مکتب فکری ممکن است سبک ویژه‌ای در هنر یا دیگر شاخه‌های علوم انسانی و علوم سیاسی و پزشکی و ... را نتیجه دهد. مکتب فکری اساساً یا در روش و یا در پایه نظری خصوصیات مشترک دارد. به عبارتی، افرادی که حول یک مکتب به نظریه‌پردازی می‌پردازند، باید در یک چیز خصوصیت مشترک داشته باشند که این خصوصیت همان پایه نظری و یا روش تحقیق است.

تعریف جهان‌بینی و ایدئولوژی

تعریف جهان‌بینی

یک مسلک و یک فلسفه زندگی خواه ناخواه بر نوعی اعتقاد و بینش و ارزیابی درباره هستی و بر یک نوع تفسیر و تحلیل از جهان مبتنی است، نوع برداشت و طرز تفکری که یک مکتب درباره جهان و هستی عرضه می‌دارد، زیر ساز و تکیه‌گاه فکری آن مکتب به شمار می رود این زیر ساز و تکیه‌گاه اصطلاحاً "جهان‌بینی" نامیده می‌شود. همه دین‌ها و آیین‌ها و همه مکتب‌ها و فلسفه‌های اجتماعی متکی بر نوعی جهان‌بینی بوده است، هدف هایی که یک مکتب عرضه می‌دارد و به تعقیب آن‌ها دعوت می‌کند و راه و روش‌هایی که تعیین می‌کند و باید و نبایدهایی که انشاء می‌کند و مسئولیت‌هایی که به وجود می‌آورد، همه به منزله نتایج لازم و ضروری جهان‌بینی ای است که عرضه داشته است.

جهان‌بینی عبارت است از نگرش انسان به هستی و توجیه و تبیین آن در رابطه با انسان. به عبارت دیگر دید کلی که انسان از جهان هستی دارد و بر اساس آن به تعبیر و تفسیر آن می‌پردازد، جهان‌بینی نامیده می‌شود و به طور کلی برداشت کلی انسان از جهان هستی را جهان‌بینی او می‌گویند. به صورت دیگر جهان‌بینی یک سلسله اعتقادات و بینش‌های کلی هماهنگ درباره جهان و انسان و به طور کلی درباره هستی است. جهان‌بینی در واقع قسمتی از هستی‌شناسی است و عناصر آن عبارت‌اند: الف: توجیه جهان هستی ب: توجیه انسان ج: رابطه انسان با هستی.
جهان‌بینی به معنی جهان شناسی است نه جهان احساسی و به مسئله معروف شناخت مربوط می‌شود، شناخت از مختصات انسان است بر خلاف احساس که از مشترکات انسان و سایر جانداران است، لذا جهان شناسی نیز از مختصات انسان است و به نیروی تفکر و تعقل وابستگی دارد. جهان‌بینی نوع برداشت و طرز تفکری که حذف یک مکتب درباره جهان و هستی عرضه می‌دارد زیر ساز و تکیه‌گاه فکری آن مکتب به شمار می رود، این زیر ساز و تکیه‌گاه اصطلاحاً جهان‌بینی نامیده می‌شود. همه دین‌ها و آیین‌ها و همه مکتب‌ها و فلسفه‌های اجتماعی متکی به نوعی جهان‌بینی بوده است.


تعریف ایدئولوژی

شاید کوتاه‌ترین تعریفی را که برای ایدئولوژی بتوان ارائه داد آن است که بگوئیم: ایدئولوژی نوعی خود آگاهی است. تعریف دیگر آن است که ایدئولوژی را سیستمی از ایده‌ها و قضاوت‌های روشن و صریح و عمو ما سازمان یافته‌ای بدانیم که موقعیت یک گروه، یا جامعه را توجیه و تفسیر و تشریح می‌نماید. این سیستم با الهام، تأثیرپذیری شدید ارزش ها، جهت یابی معین و مشخصی را برای کنش‌های اجتماعی آن گروه یا جامعه پیشنهاد می‌نماید و ارائه می‌دهد. بنابراین بر اساس تعریف فوق ایدئولوژی در درون فرهنگ به عنوان مجموعه‌ای کاملاً به هم پیوسته، هماهنگ و سازمان یافته از ادراکات و ارائه کننده نظرات محسوب می‌گردد و به همین دلیل می‌توان از آن به عنوان یک سیستم نام برد و از طرف دیگر با در نظر گرفتن طبیعت و جوهر آن که تجلی بخش نظرات است، ایدئولوژی به عنوان ابزار کنش تاریخی نیز محسوب می‌گردد. به عبارت دیگر، ایدئولوژی به وسیله مبشرین و کسانی که سعی دارند اثراتی بر جریان تاریخی جامعه خود بگذارند، ارائه می‌شود و اشاعه می‌یابد و بدین ترتیب موجب تغییرات یا تحولاتی در جامعه می‌گردد. البته ایدئولوژی در حوزه الهیات و معارف اسلامی یک تئوری کلی درباره جهان هستی همراه با یک طرح جامع، هماهنگ و منسجم است که راه انسان را در زندگی مشخص می‌کند و هدف آن سعادت و تکامل اوست. به عبارت دیگر مجموعه‌ای از بایدها و نبایدها در زندگی و رفتار انسان است که مایه سعادت و کمال انسان در دنیا و آخرت می‌گردد در ایدئولوژی بینش‌ها، گرایش‌ها، روش‌ها و کنش‌های انسان مشخص می‌شوند و شکل می‌گیرند. به صورت دیگر می‌توان سیستم کلی احکام عملی یک دین را ایدئولوژی به حساب آورد و سیستم عقیدتی و اصولی آن را جهان‌بینی آن دین محسوب نمود. ایدئولوژی به افراد یک جامعه این امکان را می‌دهد که موقعیت خود را بهتر تعریف نمایند و بهتر معنی و مفهوم آن را درک کنند. ایدئولوژی به آن‌ها می‌گوید که چرا و به وسیله چه کسانی استثمار شده‌اند، چرا عقب‌مانده هستند، چرا سفیدها خودشان را برتر می‌دانند، چرا باید تغییراتی را برای بهبود اوضاع مردم و جامعه ایجاد کرد و از این قبیل... ایدئولوژی یک فلسفه زندگی انتخابی آگاهانه آرمان خیز مجهز به منطق است و چیزی که بشر را وحدت و جهت می‌بخشد و آرمان مشترک می‌دهد و ملاک خیر و شر و باید و نباید برای او می‌گردد. ایدئولوژی در دو معنای عام و خاص به کار برده می‌شود. اگر در معنای عام به کار رود مترادف مکتب است و مجموعه رهنمودهای کلی مکتب را چه در بعد اندیشه و چه در بخش عمل در بر می‌گیرد و اگر در معنای خاص به کار رود تنها بخشی از مکتب را که به رفتار انسان و دستورالعمل های باید و نبایدها مربوط میشود، در بر می‌گیرد و در این صورت در مقابل جهان‌بینی خواهد بود.


ایدئولوژی دو نوع است: انسانی و گروهی

در ایدئولوژی‌های انسانی مخاطب آن‌ها نوع انسان است نه قوم یا نژاد، طبقه خاص و داعیه نجات نوع انسان را دارد نه نجات و رهایی گروه یا طبقه خاص و طرحی را که ارائه می‌دهد شامل همه انسان‌هاست نه دسته مخصوص، پشتیبان و حامیانی که طلب می‌کند از میان همه قشرها گروه‌ها و طبقات است نه یک قشر یا گروه معین.

اما در ایدئولوژی گروهی بر عکس مخاطبش گروه یا طبقه و قشر خاص است و داعیه رهایی و نجات و یا سیادت و برتری همان گروه را دارد و مخاطبش تنها همان گروه است و طرح آن نیز ویژه همان گروه است و همان گروه ویژه نیز پشتیبان و حامی آن می‌باشند. ایدئولوژی اسلامی از نوع ایدئولوژی انسانی است و خاستگاه آن فطرت انسان است، به همین خاطر مخاطب اسلام الناس، عموم مردم است نه طبقه یا گروه خاص و اسلام توانسته از میان همه گروه‌ها حامی و پشتیبان جلب کند.

رابطه جهان‌بینی و ایدئولوژی

این‌ها همه «چرا» دارد. تو می گویی این‌چنین باش، چرا باید این‌چنین باشم و آنچنان نباشم؟ می گویی این‌چنین زندگی کن، چرا این‌چنین زندگی کنم؟ چرا آنچنان زندگی نکنم؟ می گویی این‌چنین بشو، این‌چنین خود را بساز، این‌چنین هدف انتخاب کن، این چراها را «جهان‌بینی» پاسخ می‌دهد، می‌گوید: وقتی من می گویم این‌چنین باش، چون هستی این‌چنین است، ساختمان جهان این‌چنین است، انسان چنین موجودی است، جامعه چنین حقیقتی و ماهیتی دارد، چنین قوانین و سننی دارد، روان انسان چنین هویت و چنین قوانین و سننی دارد، جهان این‌چنین و آن چنان است. جهان‌بینی به ما خبر می‌دهد از اینکه چه هست، چه نیست، چه قانونی بر جهان و بر انسان حاکم است، چه قانونی بر جهان و بر انسان حاکم است، چه قانونی بر جامعه حاکم است، حرکت‌ها به سوی چه جهتی است، طبیعت چگونه حرکت دارد و اصلاً هستی چیست. هر طور که ما در مورد جهان‌بینی فکر کنیم ناچار ایدئولوژی ما تابع جهان‌بینی ما خواهد بود.مثلاً امکان ندارد که انسان، جهان را ماده محض بداند و انسان را مادی محض، ولی برای زندگی در جهان جاوید هم فکر کند که اگر می‌خواهی سعادت جاوید داشته باشی، چنین و چنان باش؛ دیگر سعادت جاویدی در کار نیست. این است که می‌گویند ایدئولوژی زاده جهان‌بینی است. جهان‌بینی به منزله زیربنای فکر است و ایدئولوژی به منزله رو بنا؛ یعنی در یک دستگاه فکر و اندیشه، جهان‌بینی حکم طبقه زیرین و ایدئولوژی حکم طبقه روئین را دارد که بر اساس آن و بنا بر اقتضائات آن ساخته شده است. اگر بخواهیم به تعبیر علمای قدیم خودمان بیان کنیم، باید این‌طور بگوییم که ایدئولوژی حکمت عملی است و جهان‌بینی حکمت نظری؛ حکمت عملی زاده حکمت نظری است، نه حکمت نظری زاده حکمت عملی.

ایدئولوژی‌ها و مکتب‌ها زاده جهان‌بینی‌ها هستند. تکیه‌گاه ایدئولوژی‌ها، جهان‌بینی‌ها هستند. جهان‌بینی یعنی نوع برداشت، تفسیر و نوع تحلیلی که یک انسان درباره هستی و جهان و درباره انسان و جامعه و تاریخ دارد. افراد و گروه‌ها، جهان‌بینی‌هاشان مختلف است، یعنی یک گروه جهان را یک گونه تفسیر می‌کند و گروه دیگر به گونه دیگر. اگر جهان‌بینی مختلف باشد، ایدئولوژی مختلف است، چون تکیه‌گاه و پایه‌ای که ایدئولوژی از جنبه فکری بر آن استوار است جهان‌بینی است، زیرا ایدئولوژی یعنی مکتبی که بایدها و نبایدها را مشخص می‌کند، مکتبی که انسان را به یک هدفی دعوت می‌کند و برای رسیدن به آن هدف راهی ارائه می‌دهد. ایدئولوژی می‌گوید: چگونه باید بود، چگونه باید زیست، چگونه باید شد، چگونه باید ساخت (آز ماده سازندگی)، یعنی خود را چگونه باید بسازیم. ایدئولوژی به این امور پاسخ می‌دهد، می‌گوید: این‌چنین باش، این‌چنین زندگی کن، این‌چنین بشو، این‌چنین خود را بساز، این‌چنین جامعه خود را بساز.

تفاوت اصلی انسان و حیوان در جهان شناسی

جهان‌بینی به معنی جهان شناسی است و به مسئله معروف "شناخت" مربوط می‌شود. شناخت از مختصات انسان است، بر خلاف احساس که از مشترکات انسان و سایر جانداران است، لهذا جهان شناسی نیز از مختصات انسان است و به نیروی تفکر و تعقل او بستگی دارد. برتری انسان از سایر جانداران، در شناخت جهان، یعنی نوعی بینش عمیق درباره جهان است حیوان فقط جهان را احساس می‌کند، اما انسان علاوه بر آن، جهان را تفسیر می‌کند.

بسیاری از حیوانات از نظر جهان احساسی از انسان پیشرفته‌ترند، یا از نظر اینکه مجهز به بعضی حواس‌اند که انسان فاقد آن حس است آنچنان که گفته می‌شود برخی پرندگان از نوعی حس رادار برخوردارند، و یا در حواس مشترک با انسان از انسان بسی حساس‌ترند آنچنان که در باصره عقاب، شامه سگ یا مورچه و سامعه موش گفته می‌شود. احساس یک چیز غیر از شناخت آن است یک صحنه را، یک نمایش را همه کسان می‌بینند و یکسان می‌بینند، اما فقط افراد معدودی آن را تفسیر می‌کنند و احیاناً مختلف تفسیر می‌کنند.

انواع جهان‌بینی

هدف این کتاب تبیین عقاید اسلامی است که اصطلاحاً "اصول دین" نامیده می‌شود. از این روی، لازم است قبل از هر چیز توضیح مختصری پیرامون واژه‌ی "دین" و واژه‌های مناسب با آن بدهیم زیرا چنانکه در علم منطق بیان‌شده، جایگاه "مبادی تصوّری" (=تعریفات) قبل از سایر مطالب است.

دین واژه‌ای است عربی که در لغت به معنای اطاعت و جزا و ... آمده ، و اصطلاحاً به معنای اعتقاد به آفریننده‌ای برای جهان و انسان، و دستورات عملی متناسب با این عقاید است. از این روی، کسانی که مطلقاً معتقد به آفریننده‌ای نیستند و پیدایش پدیده‌های جهان را تصادفی، و یا صرفاً معلول فعل‌وانفعالات مادی و طبیعی می‌دانند "بی دین" نامیده می‌شوند. اما کسانی که معتقد به آفریننده‌ای برای جهان هستند هر چند عقاید و مراسم دینی ایشان، توأم با انحرافات و خرافات باشد "با دین" شمرده می‌شوند. و براین اساس، ادیان موجود در میان انسان‌ها به حق و باطل، تقسیم می‌شوند، و دین حق عبارت است از: آیینی که دارای عقاید درست و مطابق با واقع بوده، رفتارهایی را مورد توصیه و تأکید قرار دهد که از ضمانت کافی برای صحت و اعتبار برخوردار باشند.

اصول و فروع دین

با توجه به توضیحی که درباره‌ی مفهوم اصطلاحی دین، داده شد روشن گردید که هر دینی دست کم از دو بخش تشکیل می‌گردد: 1- عقیده یا عقایدی که حکم پایه و اساس و ریشه‌ی آن را دارد . 2- دستورات عملی که متناسب با آن پایه یا پایه‌های عقیدتی و برخاسته از آن‌ها باشد. بنابراین، کاملاً بجاست که بخش عقاید در هر دینی "اصول" و بخش احکام عملی "فروع" آن دین نامیده شود چنانکه دانشمندان اسلامی، این دو اصطلاح را در مورد عقاید و احکام اسلامی بکار برده‌اند.

جهان‌بینی و ایدئولوژی

واژه‌های جهان‌بینی و ایدئولوژی به معنای کمابیش مشابهی بکار می رود. از جمله معانی جهان‌بینی این است: "یک سلسله اعتقادات و بینش‌های کلی هماهنگ درباره‌ی جهان و انسان و بطورکلی درباره هستی" و از جمله معانی ایدئولوژی این است: "یک سلسله آراء کلی هماهنگ درباره رفتارهای انسان. طبق این دو معنی می‌توان سیستم عقیدتی و اصول هر دین را جهان‌بینی آن دین، و سیستم کلی احکام عملی آن را ایدئولوژی آن به حساب آورد و آن‌ها را بر اصول و فروع دین تطبیق کرد. ولی باید توجه داشت که اصطلاح ایدئولوژی شامل احکام جزئی نمی‌شود چنانکه جهان‌بینی نیز شامل اعتقادات جزیی نمی‌گردد.

نکته دیگر آنکه: گاهی کلمه ایدئولوژی به معنای عامی بکار می رود که شامل جهان‌بینی هم می‌شود.

دین حق عبارت است از: آیینی که دارای عقاید درست و مطابق با واقع بوده، رفتارهایی را مورد توصیه و تأکید قرار دهد که از ضمانت کافی برای صحت و اعتبار برخوردار باشند

جهان‌بینی الهی و مادی

در میان انسان‌ها انواعی از جهان‌بینی وجود داشته و دارد ولی همگی آن‌ها را می‌توان بر اساس پذیرفتن ماوراء طبیعت و انکار آن، به دو بخش کلی تقسیم کرد: جهان‌بینی الهی، و جهان‌بینی مادی

پیرو جهان‌بینی مادی در زمان سابق بنام "طبیعی" و "دهری" و احیاناً "زندیق" و "ملحد" نامیده می‌شد و در زمان ما "مادی" و "ماتریالیست" نامیده می‌شود.

مادی گری نحله‌های مختلفی دارد و مشهورترین آن‌ها در عصر ما "ماتریالیسم دیالکتیک" است که بخش فلسفی مارکسیسم را تشکیل می‌دهد.

ضمناً روشن شد که دایره‌ی کاربرد "جهان‌بینی" وسیع‌تر از عقاید دینی است زیرا شامل عقاید الحادی و ماده رایانه نیز می‌شود. چنانکه واژه ایدئولوژی نیز اختصاص به مجموعه احکامی دینی ندارد.

ادیان آسمانی و اصول آن‌ها

درباره‌ی کیفیت پیدایش ادیان مختلف، در میان دانشمندان تاریخ ادیان و جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی، اختلافاتی وجود دارد. ولی بر اساس آنچه از مدارک اسلامی به دست می‌آید باید گفت: تاریخ پیدایش دین، همزمان با پیدایش انسان است و اولین فرد انسان(حضرت آدم ,ع,) پیامبر خدا و منادی توحید و یگانه پرستی بوده، و ادیان شرک آمیز همگی در اثر تحریفات و اعمال سلیقه‌ها و اغراض فردی و گروهی پدیده آمده است.

ادیان توحیدی که همان ادیان آسمانی و حقیقی هستند  دارای سه اصل کلی مشترک می‌باشند :

1- اعتقاد به خدای یگانه.

2- اعتقاد به زندگی ابدی برای هر فردی از انسان در عالم آخرت و دریافت پاداش و کیفر اعمالی که در این جهان انجام داده است.

3- اعتقاد به بعثت پیامبران از طرف خدای متعال برای هدایت بشر به سوی کمال نهایی و سعادت دنیا و آخرت.

این اصول سه‌گانه، در واقع پاسخ‌هایی است به اساسی‌ترین سؤالاتی که برای هر انسان آگاهی مطرح می‌شود: مبدأ هستی کیست ؟ پایان زندگی چیست ؟ از چه راهی می‌توان بهترین برنامه‌ی زیستن را شناخت ؟  و اما متن برنامه‌ای که از راه تضمین‌شده وحی، شناخته می‌شود همان ایدئولوژی دینی است که برخاسته از جهان‌بینی الهی است.

عقاید اصلی، لوازم و ملزومات و توابع و تفاصیلی دارد که مجموعاً سیستم عقیدتی دین را تشکیل می‌دهد و اختلاف در این‌گونه اعتقادات، موجب پیدایش ادیان و فرقه‌ها و نحله‌های مذهبی مختلف شده است. چنانچه اختلاف در نبوت بعضی از انبیاء الهی و تعیین کتاب آسمانی معتبر، عامل اصلی اختلاف بین ادیان یهودی و مسیحی و اسلام شده و اختلافات دیگری را در عقاید  و اعمال، به دنبال آورده است که بعضاً با اعتقادات اصلی، سازگار نیست. مانند اعتقاد به تثلیث مسیحی که با توحید، وفق نمی‌دهد هر چند مسیحیان در صدد توجیه آن برآمده‌اند همچنین اختلاف در کیفیت تعیین جانشین پیامبر که باید از طرف مردم تعیین شود عامل اصلی اختلاف بین شیعه و سنی در اسلام شده است.

در میان انسان‌ها انواعی از جهان‌بینی وجود داشته و دارد ولی همگی آن‌ها را می‌توان بر اساس پذیرفتن  ماوراء طبیعت و انکار آن، به دو بخش کلی تقسیم کرد :

جهان‌بینی الهی و جهان‌بینی مادی

توحید و نبوت و معاد، اساسی‌ترین عقاید در همه ادیان آسمانی است ولی می‌توان عقاید دیگری را که یا از تحلیل آن‌ها به دست می‌آید، یا از توابع آن‌ها است طبق اصطلاح خاصی جزء عقاید اصلی به حساب آورد، مثلاً می‌توان اعتقاد به وجود خدا را یک اصل، و اعتقاد به وحدت او را اصل دوم شمرد، یا اعتقاد به نبوت پیغمبر خاتم (ص) را اصل دیگری از اصول دین اسلام شمرد. چنانکه بعضی از دانشمندان شیعه "عدل" را که یکی از عقاید فرعی توحید است اصل مستقلی شمرده‌اند و  "امامت" را که از توابع نبوت است اصل دیگری محسوب داشته‌اند. در حقیقت، استعمال واژه "اصل" در مورد این‌گونه اعتقادات، تابع اصطلاح و قرارداد است و جای بحث و مناقشه ندارد.

بنابراین، واژه "اصول دین" را می‌توان به دو معنای عام و خاص بکار برد : اصطلاح عام آن در برابر "فروع دین" و بخش احکام بکار می رود و شامل همه عقاید معتبر می‌شود. و اصطلاح خاص آن، به اساسی‌ترین عقاید، اختصاص می‌یابد. نیز می‌توان تعدادی از عقاید مشترک بین همه ادیان آسمانی مانند اصول سه‌گانه (توحید، نبوت، معاد) را "اصول دین" – به طور مطلق و آن‌ها را با اضافه یک یا چند اصل دیگر "اصول دین و مذهب" یا "اصول عقاید یک مذهب" به حساب آورد. ازجمله تحریف‌های که در بعضی از ادیان آسمانی برای جلب رضایت جباران و ستمگران انجام‌گرفته این است که دایره‌ی دین را محدود به رابطه انسان باخدا و احکام دین را منحصر به مراسم مذهبی خاصی کرده‌اند و مخصوصاً سیاست و تدبیرامورجامعه را خارج از قلمرو دین معرفی نموده‌اند در صورتی که هر دین آسمانی عهده‌دار بیان همه مطالبی است که مورد نیاز افراد جامعه  برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی‌شان است و عقل انسان‌های عادی برای شناختن آن‌ها کافی نیست،  چنانکه توضیح این مطلب در جای خودش خواهد آمد. و آخرین پیامبری که از طرف خدای متعال مبعوث می‌شود می‌بایست معارف و دستوراتی را که تا پایان جهان مورد نیاز انسان‌هاست در اختیار ایشان قرار دهد و از این روی بخش مهمی از تعالیم اسلام مربوط به مسائل اجتماعی و اقتصادی و سیاسی است.

افراد(انسان‌ها)نسبت به خداباوری دو دسته هستند :

الف- خداباوران : این‌ها کسانی هستند تلاش نموده‌اند و خداوند را از راه‌های گوناگون در حد قابل‌قبول برای خود شناخته‌اند(به یک حدی از شناخت دست‌یافته‌اند)و در واقع استراتژی ترین(راهبرد) اقدام یک مخلوق(انسان) باور به وجود خداوند متعال با تمام و کمال صفات اوست چرا که، حیات ، ممات، همه امور و مسائل او بستگی و بر مدار شناخت و باور او نسبت به خدا قرار و مدار می‌گیرد و به عملی کردن دستورات خداوند فکر می‌کنند.

ب- غیر خداباوران : این‌ها هنوز آن طور که باید و شاید خدا را باور نداشته و یا در همان حد انسان باوری مانده‌اند و در واقع به این سطح از بلوغ نرسیده‌اند و شاید محور همه چیز را انسان یا خود می‌پندارند و در سیر مراحل زندگی سر گمی‌های دارند.

متکلمان اسلامی از دیرباز برای لزوم گام نهادن در طریق خداشناسی به دو اصل تکیه کرده‌اند :

1- دفع ضرر محتمل : هر فرد خردمندی آن احتمال را می پذیرذ که در صورت عدم پیروی از دین، دچار کیفر و عقاب آخروی شود پس برای جلوگیری از این ضرر احتمالی بهتر است در جستجوی خدا باشد و خود را از عذاب آخروی برهاند.

2- وجوب شکر منعم :چون منشأ همه نعمات انسان که به نعمت‌های خود افتخار می‌کند و یا شاید به رخ دیگران می‌کشاند صاحب اصلی این نعمات خود خداوند است لذا باید در این مسیر گام بردارد.

خدا یابی : شناخت موجودیت خداست.

خداشناسی : شناخت اوصاف و افعال الهی و رابطه‌ی خداوند با انسان و جهان است.

عمده‌ترین راه‌های عمومی خدایابی :

الف- راه دل(فطرت) : اهل دل و افراد روشن‌ضمیر معتقدند با پاکی دل و درون از آلودگی‌ها و گناهان و یا با بر طرف کردن پرده‌های حجاب ناشی از انجام گناه می‌توان به وجود خدا پی برد و او را شناخت. در پرتو عبادت خالصانه و تهذیب نفس، صفات جمال و جلال الهی را با چشم ذل می‌توان نظاره کرد.

خداشناسی در این مقطع به دلیل وجود بستر مناسب(دل انسان) و نبود موانع موجب شکوفا شدن خدایابی در انسان می‌شود. حضرت حافظ در این خصوص چنین می‌گوید :

میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست / تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

مثالی برای زمانی که پرده‌های سیاه گناه از جلوی چشم(فطرت) انسان کنار می رود :

هنگامی که بر سوار بر کشتی شوند، خدا را با اخلاص می‌خوانند (و غیر او را فراموش می‌کنند)؛ امّا هنگامی که خدا آنان را به خشکی رساند و نجات داد، باز مشرک می‌شوند.

ب- راه علم(طبیعت) : این است که انسان از طریق حس و علوم تجربی و طبیعی، نظم پیچیده یا تدبیر حیرت‌انگیزی را که در دل طبیعت تحقق دارد کشف کند و از طریق آن به وجود ناظم دانا و حکیمی که از این نظام بس پیچیده و شگفتی‌آفرین، غرض و غایتی متعالی را خواهان است، پی ببرد. و با خدا و بعضی از اوصافش از این طریق آشنا گردد. برهان نظم یا اتقان صنع از این دسته براهین است. توده مردم از این راه متأثرند و بهتر آن را می­پذیرند. اما خواص، عمدتاً راه فطرت یا فلسفه را ترجیح می­دهند.

ج- راه عقل(فلسفه) : این است که از طریق قوانین عقلی محض و پیچیده بتواند به خدای متعال راه ببرد و اوصاف کمال و جمال و جلال او را بهتر بشناسد. که این راه نیاز به پرورش عقل در سطح بالایی دارد و عقل پخته و مأنوس با اصول برهانی را می­طلبد. مثلاً از راه برهان امکان و وجوب، وجود واجب‌الوجود را -که همان خداست- کشف می­کند و به یقین عقلی می­رسد. یعنی از طریق کشف فقر این عالم و نیاز آن به یک موجود غنی مطلق- که از هر جهت از هر موجود دیگری بی­نیاز است- به خدا می­رسد. و از طریق وجوب وجودش و غنای ذاتی‌اش، اوصاف کمالی دیگرش را استنتاج می­کند. معرفت فیلسوفان عقل گرا از این طریق به دست می­آید.  

   هر یک از راه‌های قلبی، علمی و عقلی از جهاتی برتری دارد. راه دل و فطرت از نظر شخصی کاملترین راه­هاست و اهل عرفان این روش را می­پسندند که لذت بخشتر و روشنتر و ایمان زاتر است. اما قابلیت تعلیم و تعلم عادی را ندارد و هرکس خودش باید تجربه کند و بیابد. راه مطالعه حسی و علمی خلقت از نظر سادگی و روشنی و عمومیت، بهترین راههاست. استفاده از این راه نه به قلبی صاف و احساساتی عالی نیازمند است و نه به عقلی مجرد و استدلالی و پخته و آشنا به اصول برهانی. اما این راه ما را به منزل اول می­رساند. به اینکه عالم ماده مخلوق یک قدرت مافوق طبیعی است و این برای شناخت خدا کافی نیست؛ زیرا نمی­تواند اوصاف خاص خدا مثلِ علم  و قدرت مطلق و غیر مخلوق بودن او را اثبات کند. راه فلسفه و عقل مشکل و پرپیچ و خم است اما از این نظر که می­تواند خدا و صفات مهم او از قبیل علم و قدرت مطلق و غیر آن را اثبات کند و قابلیت تعلیم و تعلم دارد، کاملتر است. اما پیچیده و انتزاعی است و هرکسی نمی­تواند مقدمات لازم برای درک معارف فلسفی درباره خدا را داشته باشد؛ مثلاً این آیات که مبین بعضی از اوصاف خداست فقط با فلسفه قابل اثبات است: «الله الصمد»، «هو بکل شئ علیم»، «و الله علی کل شی قدیر».  راه‌های خداشناسی در طول تاریخ متنوع و متعدد بوده است. بین این راه‌ها فرق­هایی هست که به اختصار شرح دادیم. در بین متفکران جهان غرب نه راه برای خداشناسی پیموده شده که در هر راه ممکن است چند دلیل مندرج باشد پس نه راه به معنای نه دلیل نیست بلکه به معنای نه دسته دلیل است. این براهین برخی صحیح هستند و بعضی ناقص و نیاز به براهین دیگر دارند تا آن‌ها را تکمیل کند و گروهی هم اصولاً باطل­اند و در حقیقت برهان نیستند.

برهان وجوب و امكان

    

  اين برهان، يكي از براهين معروف و متقن عقلي در باب اثبات وجود خداست، كه در آثار ابن‌سینا‌ به طور جدی مطرح شده‌، لذا نام ديگر آن، «برهان سينوي» است. اين برهان از ابتكارات فارابي بوده و ابن‌سینا اين برهان را از فارابي اقتباس كرده است چنان چه، عبدالرحمن بدوي در؛ «موسوعة الفلسفه» تقرير فارابي از اين برهان را ذكر كرده است.

 

برهان وجوب و امكان بر چند مقدمه استوار است:

   الف- تعريف واجب‌الوجود و ممکن‌الوجود :

  هر موجودي كه نسبت آن با وجود در نظر گرفته شود، از دو حال خارج نيست: يا اتصاف او به وجود، ضروري است، به گونه‌اي كه اساساً انفكاك وجود از آن قابل تصوّر نيست (واجب‌الوجود) و يا آن كه اتصاف او به وجود ضرورتي ندارد و مي‌توان تصور كرد كه رابطۀ آن با وجود گسسته شود. (ممکن‌الوجود)

  جهت تقريب ذهني مطلب مي‌توان از اين تشبيه استفاده كرد؛ رابطۀ واجب‌الوجود و ممکن‌الوجود با وجود، رابطه شكر و آب شيرين است، شيريني شكر هرگز از آن جدا نمي‌شود و شکر غیر شیرین قابل تصور نيست امّا آب مي‌تواند هم شيرين باشد و هم شيرين نباشد و براي شيرين شدن آن، لازم است شيريني از خارج به آن اعطا شود.

  در نظر متكلمين و فيلسوفان اسلامي، واجب‌الوجود همان خداوند است و ساير موجودات  همگي ممکن‌الوجودند.

  ب- اصل عليّت:

  مفاد اصل عليّت آن است كه «هر موجود ممكنی نيازمند علّت است» بر اين اساس قانون عليّت، قضيه‌اي عقلي و بديهي است كه تصور موضوع و محمول آن براي تصديق آن كفايت مي‌كند. شيء ممكن شيئي است كه نسبت آن با وجود و عدم يكسان باشد. بنابراين، چنين شيئي براي آن كه وجود پيدا كند نيازمند مُرجِّح است و اين مرجح، همان علّت است.

   ج- امتناع تسلسل:

  مقصود از تسلسل آن است كه سلسلۀ علت‌ها و معلول‌ها تا بي‌نهايت پيش رود و هيچ‌گاه به يك علّت نخستين ختم نشود. بر اساس اصل امتناع تسلسل وجود چنين سلسله نامتناهي محال است.

   د- امتناع دور:

  مقصود از دور آن است كه شيئ با يك يا چند واسطه، علّت خودش باشد. دور را در صورت اوّل، دور صريح و در صورت دوّم، دور مُضمر مي‌نامند.

 

  امتناع دور، در هر دو صورت یادشده، امري مسلم و روشن است.

تقرير برهان:

  ترديدي نيست كه در جهان هستي، في‌الجمله موجودي هست كه مي‌توانيم از آن سخن بگوييم. اين موجود يا واجب‌الوجود است و يا ممکن‌الوجود. در صورت اوّل، واجب‌الوجود (خداوند) ثابت مي‌شود. اما در صورت دوّم، بنابر اصل عليّت، نيازمند علّت خواهد بود. حال اگر علّت مزبور، خود، ممکن‌الوجود و معلول علّت سومي باشد و اين سلسله تا بي‌نهايت ادامه يابد، لازم مي‌آيد كه تسلسل رخ دهد درحالی‌که گفتيم تسلسل امري محال است. احتمال ديگر آن است كه ممكنِ مفروض، بي‌واسطه يا باواسطه، معلول علّتي باشد كه خودش معلول آن موجود ممكن است. اين احتمال نيز باطل است؛ زيرا مستلزم دور است و همان‌گونه كه گفته شد، وقوع دور نيز مانند تسلسل عقلاً محال است.

  بدين ترتيب تنها احتمالي كه باقي مي‌ماند آن است كه موجود ممكن مورد بحث ما، بي‌واسطه يا با واسطه، معلولِ علّتي باشد كه آن علّت، معلولِ شيء ديگري نيست. در اين صورت، علّتِ مزبور، واجب‌الوجود است و بار ديگر وجود واجب‌الوجود ثابت مي‌شود.

  برهان وجوب و امكان با تقرير فلسفي و پيچيدۀ آن در قرآن كريم مطرح نشده است، با اين حال، در برخي آيات به نحوي سخن از وابستگي و نيازمندي وجودي موجودات به خداوند به ميان آمده است كه مي‌توان آن را اشاره‌اي به آن دسته از براهين عقلي دانست كه مبناي آن‌ها وابستگي جهان ممكنات به خداوندي است كه خود به هيچ موجودي وابستگي ندارد. براي نمونه، در سورۀ فاطر مي‌خوانيم:

 

«يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» (فاطر/15)

«(اي مردم! شما همگي) نيازمند به خدایيد؛ تنها خداوند است كه بي‌نياز و شايستۀ هر گونه حمد و ستايش است»

 

  بديهي است كه «فقر» در اين آيه، معناي بسيار گسترده‌اي دارد و شامل انحاي نيازهاي ممكنات به خداوند مي‌شود كه مهم‌ترين آن‌ها، «وابستگي وجودي» آن‌هاست.

 

 امكان شناخت صفات خدا

یكی از مسائل مهم در مورد صفات خداوند این است كه آیا انسان می­تواند صفات الهی را بشناسد یا آنكه این صفات برای انسان ناشناخته­اند. در پاسخ به این سئوال، سه نظریه اساسی وجود دارد:

 

1. نظریه اهل تعطیل

  بر طبق این دیدگاه، عقل انسان راهی به شناخت اوصاف الهی ندارد و تنها كار ممكن آن است كه اجمالاً به ثبوت صفات مذكور در قرآن و روایات برای خداوند اعتراف كنیم و به آن ایمان بیاوریم، درحالی‌که از حقیقت معانی این صفات آگاهی نداریم. روش این گروه را از آن رو كه به معطل ماندن عقل و ادراك انسان در راه شناخت اوصاف الهی حكم می­كنند،‌ روش «تعطیل» و پیروان آن را « معطله » می­نامند.

  دلیل این گروه بر روش خودشان آن است كه انسان مفاهیمی را كه با آن‌ها سر و كار دارد، از موجودات محدود و محسوس پیرامون خود انتزاع می­كند و جایز نیست این مفاهیم را به خدا نسبت دهد، زیرا خداوند هیچ شباهتی با مخلوقات ندارد. او موجودی قائم به ذات و غنی و هستی مطلق است درحالی‌که دیگر موجودات ممكن­الوجود و ناقص و محدودند. بنابراین ما حق نداریم كه صفات و مفاهیمی را كه از مخلوقات گرفته­ایم،‌ به خدا نسبت دهیم. و از آنجا كه مفاهیم دیگری غیر از این مفاهیم مأخوذ از موجودات امكانی در اختیار ما نیست، چاره­ای جز این نداریم كه در مورد اوصاف الهی سكوت كرده، به تصدیق اجمالی اوصافی كه در قرآن و روایات وارد شده است، بسنده كنیم. چنان كه از سفیان بن عیینه نقل‌شده كه گفت: تفسیر آنچه در كتاب الهی (قرآن) خداوند خود را به آن توصیف كرده این است كه آن را تلاوت كنیم و بر آن سكوت اختیار كنیم.

  در نظر این گروه حداكثر كاری كه در توصیف خداوند از عقل برمی­آید آن است كه مفاهیم و اوصافی را كه از نقص و محدودیت حكایت دارند از ذات الهی سلب كنیم. بر این اساس معنای این سخن كه « خدا عالم است » یا « خدا قادر است » بیش از این نیست كه خدا جاهل یا عاجز نیست. به بیان دیگر، آنچه در قالب صفات ثبوتی طرح می‌شود در حقیقت چیزی جز سلب پاره­ای مفاهیم عدمی دال بر نقص و ضعف از ذات الهی نیست. بنابراین، عقل ما نمی­تواند وصفی را برای خدا اثبات كند و از این رهگذر، به درك حقایق مربوط به ذات خداوند دست یابد، بلكه صرفاً حكم می­كند كه ذات خداوند از هر نقص و محدودیتی منزه است.

 

نقد و بررسی

در نقد این نظریه می­توان به مطالب زیر اشاره كرد :

1.  هنگامی كه انسان اوصافی همچون وجود، علم،‌ قدرت، حیات، و... را به خداوند نسبت می­دهد، به صورت بدیهی فهمی از آن‌ها دارد و آن‌ها را از همدیگر تمییز می­دهیم. لذا اگر كسی بگوید كه ما هیچ معنایی از این صفات نمی­فهمیم، ‌بر خلاف بداهت سخن گفته است.

2.  تفاوت خالق و مخلوق بدین معنا نیست كه هر صفتی كه درباره مخلوق صدق می­كند درباره خالق صدق نكند بلكه تفاوت این دو در وجوب و امكان، قدم و حدوث ذاتی، تناهی و لایتناهی، و در بالذات و بالغیر بودن است. بر این اساس خداوند و انسان هر دو عالم‌اند و علم نیز چیزی جز آگاهی نیست ولی خداوند عالم بالوجوب است و انسان عالم بالامكان، علم او قدیمی است ولی علم انسان حادث، علم او مطلق است و به همه چیز علم دارد ولی علم انسان محدود.

3.  طبق مبنای دیدگاه تعطیل،‌ معنای جمله «  خدا موجود است» این است كه خداوند معدوم نیست اما نمی­توانیم بگوییم خداوند واقعاً موجود است، . معنای جمله «خدا واحد است» این است كه خداوند متعدد نیست ما  نمی­توانیم بگوییم كه خداوند واقعاً یگانه است زیرا مستلزم تشبیه خداوند به مخلوقات است. بدیهی است كه تفسیر جملات فوق بدین صورت،‌ نوعی انكار خدا و یگانگی اوست. 

4.  قرآن كریم از یك سو انسان را به تدبر و تأمل در آیات خود فرمان می­دهد و از سوی دیگر آیات متعددی از قرآن به بیان اوصاف و اسمای الهی می‌پردازد. اگر بر طبق مبنای دیدگاه تعطیل انسان از این اوصاف الهی معنایی را درنیابد،‌ دیگر دستور به تدبر در این­گونه آیات وجهی نخواهد داشت؛ زیرا تدبر در مورد چیزی كه برای انسان ناشناخته است،‌ معنایی ندارد. بنابراین می­توان گفت كه روش قرآن در ذكر اوصاف الهی با نظریه تعطیل ناسازگار است و بر بطلان آن گواهی می­دهد.

 

2. نظریه اهل تشبیه

  این گروه معتقدند كه تفاوت اساسی بین اوصاف خدا و اوصاف مخلوقات نیست و آن دسته از صفاتی كه هم بر خدا و هم بر مخلوقات او مانند انسان،‌ اطلاق می­گردند، معنای واحد و مشتركی دارند كه در هر دو یکسان‌اند. چون اینان اوصاف خدا را به اوصاف مخلوقات تشبیه می­كنند به اهل تشبیه یا مشبهه مشهورند. این دسته تا آنجا پیش‌رفته‌اند كه برای خدا اعضا و جوارح جسمانی مانند دست و پا و سر و گوشت و خون در نظر گرفته­اند.

 

نقد و بررسی

1.  خدایی كه دارای اعضا و جوارح مادی است،‌ مركب و نیازمند اعضا و در نتیجه مخلوق و وابسته است و نیازمندی و مخلوق بودن با خالق بودن و بی­نیازی خداوند سازگار نیست.

2.  آیاتی از قرآن كریم بیانگر این مطلبند كه شناخت ذات و اوصاف الهی به گونه كامل در قلمرو شناخت انسانی نیست :

« لا یحِیطُونَ بِهِ عِلْماً » (طه110)

          «آن‌ها به ذات حق تعالی احاطه ندارند.»

         «  سُبْحانَهُ وَ تَعالی‏ عَمَّا یصِفُون ‏»(انعام100)

          « خدا منزه و برتر است از آنچه توصیف می‏كنند.»

 

3. نظریه اثبات بدون تشبیه

  این دیدگاه بر نفی مسلك تعطیل و تشبیه استوار بوده و راه سومی را ارائه می­دهد كه با فضای كلی آیات و روایات سازگاری بیشتری دارد. پیروان این نظریه می­كوشند تحلیلی از معنای صفات الهی ارائه دهند كه از یك سو تنزه و تعالی خداوند را از نقایص و محدودیت‌های مخلوقات خود پاس دارد و از سوی دیگر، بر شناخت پذیری اوصاف او صحه گذارد. طبق این دیدگاه لازم است در تحلیل صفات الهی مراحل زیر رعایت شود:

الف) در معنای اوصاف كمالی كه درباره خود یا موجودات پیرامون خود به كار می­بریم، تأمل كرده و تمام قیودی را كه سبب محدودیت آن‌ها می‌شود شناسایی كنیم.

ب) تمامی آن قیدها را از معانی و اوصاف جدا كنیم.

ج) معنایی كه بعد از طی این دو مرحله به دست آمده را به ذات الهی نسبت می­دهیم زیرا از یك سو از نوعی كمال وجودی حكایت می­كند و از سوی دیگر از هر شائبه نقصان و كاستی پیراسته است.

برای مثال ما از طریق دریافت‌های درونی خود و تأمل در اشیای پیرامون خویش به مفهومی از علم دست می­یابیم كه از آن به آگاهی تعبیر می­كنیم. اما این آگاهی در حصار قیود متعددی است؛ از یك سو حادث است به این معنا كه قبلاً وجود نداشته و از سوی دیگر در معرض زوال و نابودی است. علاوه بر این،‌ برای تحصیل بخشی از این آگاهی به ابزار و آلات متوسل شده­ایم و نیز احتمال خطا در آن وجود دارد. قیود یادشده حدوث، امكان زوال،‌نیاز به ابزار و آلات و خطاپذیری همگی از اموری­اند كه سبب محدودیت علم می­گردند. در این صورت لازم است ابتدا مفهوم علم و آگاهی را از تمام این قیود پیراسته كنیم . كه در این صورت به معنایی از علم خواهیم رسید كه ازلی، ابدی،‌ بی­نیاز از ابزار و خطاناپذیر است. سپس می­توانیم آن را برای اشاره به علم الهی به كار گیریم. بدین ترتیب از یك سو صفت علم الهی را فهم پذیر ساختیم و از سوی دیگر،‌ تقدس و تعالی خداوند متعال را حفظ كردیم.

  این روش در تحلیل معنایی صفات الهی در برخی روایات مورد تصریح قرار گرفته است. برای نمونه در حدیثی از امام علی(ع) می­خوانیم:

« لم­یطلع العقول علی تحدید صفته و لم‌یحجبها عن واجب معرفته »

« خرد را بر چگونگی اوصاف خود آگاه نساخته (اما) آن‌ها را از از مقدار لازم معرفت خویش محجوب نكرده است.»

 

راه‌های شناخت صفات خدا

 

  دانشمندان اسلامی راههائی را جهت شناخت خدای متعال بیان کرده­اند :

 

الف) عقل :

  عقل مي‌تواند وجود موجودي را كه غني بالذات است، اثبات كند. هنگامي كه بدين امر دست يافت براي اثبات بسياري از صفات ثبوتيه و سلبيه خداوند نيز توانايي مي‌يابد؛ زيرا هر صفتي كه موجب نقص ذات غني بالذات شود، بايد از او سلب گردد. در كتاب تجريدالاعتقاد، از همين روش براي اثبات بسياري از صفات سلبي و ثبوتي بهره جسته است، كه به برخي از آن‌ها اشاره مي‌شود.

کلام خواجه نصيرالدين طوسي

  واجب‌الوجود بودن خداوند دلالت مي‌كند بر اين­كه :

  1) خداوند متعال همواره بوده و باقي است زيرا واجب‌الوجود آن است كه وجود براي او ضروري بوده و عدم بر او روا نباشد.

  2) خداوند شريك ندارد؛ زيرا اگر او شريك داشته باشد آن شريك هم واجب‌الوجود است. پس در واجب‌الوجود بودن مانند يكديگرند. البته هر يك خصوصيتي دارد كه ديگري ندارد. بنابراين هر دو مركب مي‌شوند و تركيب نشانه ضعف و فقر است. بنابراين خدا شريك ندارد.

 

ب) فطرت :

  فطرت راهي است كه با گذر از آن مي‌توان به شناخت پاره‌اي از صفات الهي مانند يگانگي دست يافت فطرت انسان خداوند را يگانه و يكتا مي‌داند و شريك و چند خدايي را بر نمي‌تابد.

 

ج) مطالعۀ جهان طبيعت :

  براي مثال از مطالعه و بررسي نظم در جهان هستي، حيوانات و گياهان و حتي خود انسان آشكار مي‌گردد كه ناظم و خالق هستي بر اساس سنخيت بين علت و معلول بايد از صفت علم و حكمت و قدرت برخوردار باشد. و هم­چنين از انسجام و وحدت حاكم بر جهان هستي مي‌توان به وحدت و توحيد خالق و ناظم هستي پي برد.

البته چنين استنباطي بر اساس قاعدۀ عقلي صورت مي‌گيرد ولي تفاوتي كه با راه نخست دارد اين است كه در راه عقل تمام مقدمات آن عقلي است ولي در اين راه برخي از مقدمات از مشاهدۀ جهان هستی اخذ مي‌شود و نتيجه مي‌گيريم كه جهان منظم است. قرآن و روايات نيز بر اين راه تأكيد مي‌كنند. قرآن مي‌فرمايد:

 

« إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لآيَاتٍ لِّأُوْلِي الألْبَابِ » (آل‌عمران/190)

مسلماً در آفرينش آسمان‌ها و زمين و آمد و رفت شب و روز، نشانه‌هايي براي خردمندان است.

 

د) كشف و شهود باطني

  انسان بر اثر تكامل روحي و معنوي و كسب فضايل و تقوا به جايي مي‌رسد كه مي‌تواند بسياري از حقايق از جمله، صفات جمال و جلال الهي را از طريق مشاهدۀ قلبي درك كند. چنانچه آيات زير بر آن گواهي مي‌دهد:

 

« يِا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إَن تَتَّقُواْ اللّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً » (انفال/29)

« اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، اگر  از خدا پروا داشته باشيد براي شما وسيله‌اي جهت جدا ساختن حق از باطل قرار مي‌دهد.»

« وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا » (عنكبوت/69)

«آنانكه در راه ما (با خلوص نيّت) تلاش كنند، قطعاً به راه‌های خود، هدايتشان خواهيم كرد.»

 

ه) مراجعه به آيات و روايات

  منبع هميشه جوشان قرآن و سنّت، حقايق بسيار ژرف و معارف گسترده‌اي را در زمينه خداشناسي و شناخت اوصاف الهي در اختيار بشر قرار مي‌دهد. معارفي كه عقل آدمي به تنهايي از شناخت آن ناتوان است و يا آن­كه با دشواري فراوان به درك آن نائل مي‌‌شود.

  بهره‌گيري از قرآن و روايات براي شناخت اوصاف الهي بر پذيرش مقدماتي استوار است؛ از جمله اثبات وجود خدا، اثبات رسالت پيامبر گرامي اسلام(ص) و اثبات برخي از صفات الهي در(سوره حشر) مانند صدق كه اعتبار قرآن در گرو آن است.براي نمونه، مي‌توان به آيات زير اشاره كرد:

 

 « هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ » (حشر/23-24)

 

 « او خدايي است كه معبودي جز او نيست، حاكم و مالك اصلي اوست، از هر عيب منزّه است، به كسي ستم نمي‌كند، امنيّت بخش است، مراقب همه چيز است، قدرتمندي شكست‌ناپذير كه با ارادۀ نافذخود هر امري را اصلاح مي‌كند و شايستۀ‌ عظمت است خداوند منزه است از آن چه شريك براي او قرار مي‌دهند. او خداوندي است خالق، آفريننده‌اي بي‌سابقه، و صورت‌گري (بي‌نظير) براي او نام‌هاي نيك است آنچه در آسمان‌ها و زمين است تسبيح او مي‌گويند و او عزيز و حكيم است.»

 

صفات خدا، ثبوتيه، سلبيه، ذاتيه، فعليه


صفات خدا دريك تقسیم‌بندی کلی به دو قسم تقسيم مي‌شوند:

1- صفات ثبوتيه، جماليه، كماليه: مقصود آن دسته از صفاتي هستند كه كمالي از كمالات خداوند را بيان كرده و جنبۀ ثبوتي و وجودي دارند و نبود آن‌ها نوعي نقص براي خدا محسوب مي‌شود. مانند: علم، قدرت، حيات و... از آنجا كه اين صفات با واقعيت ثبوتي و كمالي خود، مايۀ جمال و زيبايي موصوف‌اند «صفات جماليه» نيز ناميده مي‌شوند.

2- صفات سلبيه، جلاليه، تنزيهيه، تقديسيه: آن دسته از صفاتي هستند كه نقص و كاستي را از خدا نفي مي‌كنند. از آنجا كه نقص و كاستي، خود نوعي سلب و نبود كمال است. وقتي ما نبود و سلب كمال را از خدا نفي كنيم به اثبات مي‌رسيم. مثلاً جهل به معناي سلب علم است و سلب جهل به معناي اثبات علم كه خود نوعي كمال است است و به اين ترتيب همۀ صفات سلبيه به صفات ثبوتيه بازگشت مي‌كنند. صفات سلبيه مانند: غير جاهل، غير عاجز و....

  اين صفات از آن جهت كه وجود خدا را از كاستي‌ها منزّه مي‌كنند، صفات تنزيهيّه و تقديسيّه نيز ناميده مي‌شوند و نيز از آن جهت كه شأن خداوند برتر و اجلّ از اين است كه به نقص و كاستي متصف شود، صفات جلال نيز ناميده مي‌شوند.

 

صفات ذاتيه و فعليه:

صفات خداوند در يك تقسيم کلی ديگر دو قسم مي‌شوند:

1- صفات ذاتي: آن دسته از صفاتي هستند كه از ذات الهي انتزاع مي‌شوند. اين صفات را از آن جهت ذاتي مي‌نامند كه در انتزاع آن‌ها نياز به وجود موجودات ديگر نيست و ذات همواره متصف به آن‌هاست و اين صفات نيز همواره با ذات الهي هستند.

 

صفات ذاتي خود به دو قسم تقسيم مي‌شوند:

الف- صفات نفسي و حقيقي: آن دسته از صفاتي هستند كه ذات الهي بدون لحاظ نسبت و اضافۀ به غير ذات، به آن‌ها متصف مي‌شود مانند: حيات الهي كه نيازمند نسبتي خارج از ذات نيست.

ب- صفات(ذات اضافه): صفاتي هستند كه به لحاظ مفهومي، مشتمل بر نوعي اضافه و نسبت به غیر‌است مانند علم و قدرت، كه هميشه به چيزي تعلق مي‌گيرند و به طور مطلق به كار نمي‌روند.

  توجه به اين نكته ضروري است كه صفات ذات اضافه ذاتي گر چه در مفهوم مشتمل بر نوعي نسبت هستند ولي باز هم در زمرۀ صفات و از ذات خدا انتزاع شوند نه از مقام فعل خدا و به عبارت ديگر در مفهوم آن‌ها فقط تصور امري غير از خدا لحاظ مي‌شود نه وجود امري غير از ذات و اين نكته‌اي است كه عدم توجه به آن موجب خلط بين صفات ذاتي ذات اضافه با صفات فعلي مي‌شود.

2- صفات فعلي: آن دسته از صفات خدا هستند كه از ارتباط ذات الهي با مخلوقات او، انتزاع مي‌شوند و به عبارتي براي انتزاع آن‌ها، ذات خدا به تنهايي كافي نيست بلكه بايد مخلوقات هم وجود داشته باشند. مانند صفت «خالق» كه از وابستگي وجودي مخلوقات به ذات الهي انتزاع مي‌شوند و زماني خدا به صفت خالقيت متصف مي‌شود كه هم خدا و هم مخلوقات و هم رابطۀ ميان خدا و مخلوقات در نظر گرفته شود. در اين صورت صفت خالقيّت را انتزاع كرده و مي‌گوئيم خداوند خالق موجودات است. به اين ترتيب اگر خدا را بدون وجود مخلوقات در نظر بگيريم متصف به خالق و رازق نمي‌شود ولي در مقابل، براي انتزاع صفات ذاتي نيازي به فرض مخلوقات و موجودي غير از خداوند نيست.

 

 نحوۀ اتصاف خداوند به صفات فوق:

1-  صفات ذاتيه: اين صفات عين ذات هستند (همان طور كه در توحيد صفاتي مورد بحث قرار مي‌گيرد) به اين معنا كه خداوند به نحو بساطت داراي همۀ صفات ذاتي است و چنين نيست كه اين صفات زائد بر ذات باشند. چون اگر اين صفات زائد بر ذات باشند مستلزم تركيب خداوند از ذات و صفات است درحالی‌که در جاي خود مورد بحث قرارگرفته كه هيچ نوع تركيبي در خدا راه ندارد.

2-  صفات فعليه : از آنجا كه اين صفات از مقام فعل خدا انتزاع مي‌شوند، زائد بر ذات خدا هستند و استحالۀ فوق در اينجا راه ندارد؛ زيرا اين صفات اختصاص به مقام فعل خدا دارند نه مقام ذات او.

  در حقيقت همۀ صفات فعل خدا، چنان كه ملاصدرا و به تبع فلاسفۀ حكمت متعاليه و فلاسفۀ معاصر بيان كرده‌اند به صفت « قيّوم » برگردانده مي‌شوند. يعني خداوند به گونه‌اي است كه موجودات ديگر در خلق و رزق و...نيازمند اويند.

    روشی دیگر در تقسیم صفات واجب تعالی:

    صفات فوق را به گونه­ای دیگر نیز تقسیم کرده­اند. نتیجه این تقسیم از این قرار است:

    صفات خدا ابتدا به ذاتیه و فعلیه تقسیم‌شده‌اند و سپس هر کدام از صفات فوق را به ثبوتیه و سلبیه تقسیم کرده و آنگاه صفات ذاتیه و فعلیه را به حقیقیه و اضافیه تقسیم کرده­اند و در نهایت صفات ثبوتیه حقیقیه را به حقیقیه محضه و حقیقیه ذات اضافه تقسیم کرده­اند.

     نکته: این دو گونه تقسیم‌بندی از صفات خداوند متعال، فقط در روش با هم متفاوت هستند و گرنه در نتیجه تفاوت چندانی از نظر صفات و نیز از نظر شمار صفات خداوند با یکدیگر ندارند.

 

علم خداوند

علم در لغت به معناي دانستن(معناي مصدري) و دانش(معناي اسم مصدري) به كار برده مي‌شود. در اصطلاح فلاسفه نيز واژه « علم » هم در خداوند و هم در معاليل(جمع علوم) او به همان معناي لغوي آن لحاظ مي‌شود، هر چند مكانيزم «دانستن» در علم حضوري و حصولي متفاوت است.

از آنجا كه علم خداوند داراي مراتب و به تعبير ديگر داراي اقسامي است و نحوۀ استدلال بر هر يك از اقسام متفاوت است، آن‌ها را جداگانه مورد بحث و بررسي قرار مي‌دهيم.

 

اقسام علم خداوند

1-  علم خداوند به ذات خودش : به اين معنا كه خداوند به ذات مقدس خودش عالم است. اگر چه تصور چنين علمي براي خداوند، براي كسي كه مجرد بودن و عدم مادي بودن خدا را درك كند بسيار آسان است اما اگر بخواهيم استدلال بر وجود علم به اين معنا در خداوند را به طور منطقي بيان كنيم چنين مي‌گوييم:

الف- علم به ذات، يكي از كمالات وجودي است.

ب- اين كمال وجودي در برخي از موجودات(مانند انسان) با علم حضوري و وجداني يافت مي‌شود.

ج- خداوند متعال همۀ كمالات وجودي را به نحو نامتناهي دارد.

نتيجه اينكه خداوند داراي علم به ذات خودش به صورت نامتناهي است.

 

نحوه وجود اين قسم علم در خداوند

  از آنجا كه خداوند متعال، موجودي مجرد است و هیچ‌گونه تعلقي به ماده يا ماديات ندارد پس وجود چنين علمي در خداوند، عين ذات خداوند است.

 

2- علم خداوند به موجودات قبل از پيدايش و خلقت آن‌ها

  درباره علم خداوند به مخلوقات قبل از پيدايش آن‌ها و نحوه اين علم در خداوند اقوال مختلفي وجود دارد که شايسته است اجمالاً به آن‌ها پرداخته شود:

اکثر متکلمین، فاعليت خداوند نسبت به مخلوقات را فاعل بالقصد مي­دانند.

فاعل بالقصد، فاعلی است که هم علم دارد و هم با اراده فعلش را انجام می‌دهد. قبل از فعل، علم تفصيلي به فعلش دارد لکن انگيزه و داعي زائد بر ذات دارد. مانند انسان در اکثر افعال اختياري خود که قبل از فعل به نحو تفصيل به فعلش علم دارد، درعین‌حال انگيزه و داعي او بيرون از ذات اوست.

متکلمین معتزلي و اماميه، هدف و انگيزهٔ خداوند را نفع رساندن به مخلوقات مي­دانند

لکن از آنجا که در اين قسم فاعل، انگيزه فاعل، زائد بر ذات است و خداوند انگیزه­اش عین ذات است فلاسفه اين قول را مورد نقد قرارداده­اند.

 

 

  علم خداوند قبل از ايجاد از دیدگاه ملاصدرا، نظير مثالي است كه شهيد مطهري ترسيم مي‌كند. ايشان مي‌فرمايد: طرحي كه يك مهندس براي ساختماني -كه بعداً آن را خواهد ساخت- ترسيم مي‌كند اگر چه ابتدا آن را در ذهن ايجاد كرده، بعد روي كاغذ ترسيم مي‌كند و بعد هم آن را در عالم خارج متحقق مي‌كند، لكن بايد توجه داشت كه آن علم نخستين مهندس و بنا و طرح ذهني آن‌ها منشأ وجود خارجي آن مي‌شود و پيش از وجود معلول و پس از آن نيز تغييري نمي‌يابد.

همچنین می­توان گفت این علم نظير علم من به کتابي است که بعداً مي­نويسم يا علم من به الفاظ و سخنانی که قرار است بگویم. روشن است که این علم هم حضوری و هم عین ذات من است بلکه بالاتر اینکه این علم منشأ پیدایش کتاب یا سخن من می­شود.

  ملاصدرا با تكيه بر مباني فلسفي دقيق خود از جمله، «تشكيك در وجود» به اثبات اين موضوع پرداخته است. صورت منطقي استدلال ايشان به شكل ذيل است:

الف- خداوند متعالي به ذات خودش عالم است.

ب- خداوند علت ماسواي خود است. (بر مبناي تشكيك در وجود)

ج- عليت خداوند براي ساير مخلوقات ترتيبي است. يعني عليت خداوند مستقيماً به صادر اول تعلق‌گرفته، سپس صادر ثاني و هكذا تا ساير مراتب طولي وجود.

د- وجود معلول (طبق اصل وجود مستقل و رابط)، شعاع و پرتوي از وجود علت به شمار مي­رود.

هـ - علت هستی‌بخش در ذات خود داراي كمالات معلولات خودش هم هست.

و- پس حضور ساير موجودات در نزد خداوند عين حضور ذات خداوند براي خودش است.

نتيجه آنكه: خداوند به ساير موجودات (قبل از خلقشان) علم حضوري دارد، بلكه عين آن‌هاست.

 

3- علم خداوند به مخلوقات بعد از پيدايش و خلقت آن‌ها:

  اين قسم علم از صفات فعل خداوند محسوب مي‌شود و علمي فعلي است كه با ذات خدا يكي نيست.

  استدلال براي اثبات علم خدا به موجودات (بعد از خلقت) به صورت منطقي بر اساس اصول حكمت متعاليه به اين شكل است:

الف- بر اساس قاعدۀ عين الربطي معلول به علت هستی‌بخش، معلول عين الربط و اشعه و پرتوي از وجودي علت هستی‌بخش خود است.

ب- علت هستی‌بخش احاطۀ كامل بر معلول خود دارد (اعم از اينكه معلول مجرد يا مادي باشد).

ج- لازمۀ‌ احاطۀ كامل بر معلول، علم داشتن به آن است.

د- بي­اطلاعي اجزاء مكاني و زماني معلول مادي نسبت به هم نيز با حضور همۀ آن‌ها نزد علت هستی‌بخش منافاتي ندارد.

هـ- بنابراين خداوند علم حضوري به همۀ موجودات بعد از آفرينش آن‌ها دارد.

 

نحوۀ وجود اين علم در خدا

  چنان كه معلوم شد اين علم، غير ذاتي و به عبارتي علم فعلي خداوند است؛ زيرا وصفي است كه در مقايسه با مخلوقات (موجودات) ديگر انتزاع مي‌شود و اگر وجود موجوداتي ديگر را فرض نكنيم نمي‌توان گفت خداوند به آن‌ها عالم است و به تعبير ديگر اين علم نظير ساير صفات فعلي خداست بلكه خود يكي از همان صفات است.

 

قدرت خداوند

اگر فاعلی، شرایط لازم برای انجام دادن فعلی را داشته باشد می‌گوییم قوه یا توان انجام دادن آن را دارد و اگر علاوه بر داشتن شرایط لازم، دارای علم و اختیار هم باشد از واژه «قدرت»، استفاده می‌کنیم و گفته می‌شود چنین فاعلی قادر بر فلان فعل است.

  اگر چه در تعریف قدرت، فلاسفه اختلاف‌هایی دارند ولی اجمالاً می‌توان چند نکته را اتفاقی بین فلاسفه در معنای قدرت دانست:

1-  قدرت به فعل تعلق می‌گیرد نه انفعال. مثلاً به کسی که كتک می‌خورد نمی‌گویند قادر بر کتک خوردن است.

2-  قدرت به فعل فاعلی اطلاق می‌شود که فاعل آن، دارای علم و اختیار هم باشد. مثلاً به خورشید نمی‌گویند قادر بر گرم کردن است چون دارای علم و اختیار نیست.

3- قدرت یک معنای تشکیکی است و دارای شدت و ضعف است.

  هر چند قدرت با قیود فوق بر قدرت انسان نیز اطلاق می‌شود اما در مورد خداوند باید گفت از آنجا که او کامل مطلق است، پس بالاترین مراتب قدرت را داراست. به این بیان که اگر چه انسان دارای قدرت با شرایط فوق هست اما همواره قدرت انسان همراه با نقایص است و اگر بخواهیم این صفت را به خدا نسبت دهیم باید مانند همه صفات جمالیه، بعد از تجرید انواع نقص از آن صفت، آن را بر خدا اطلاق کنیم.

 

نکته

  قدرت با بیان فوق معلوم شد که فقط بر فاعل‌های مختار یعنی فاعل بالقصد، بالعنایه، بالرضا و بالتجلی اطلاق می‌شود.

 

اثبات قدرت خداوند به روش منطقی

1-   خداوند کمالات همه موجودات را به آن‌ها عطاء می‌کند.

2-   معطی یک شیء نمی‌تواند فاقد آن باشد.

3-   از جمله کمالات موجودات «قدرت» است.

4-   پس خداوند قادر است.

5-   خداوند قادر، کامل مطلق است.

6-   یکی از لوازم صفت کمال مطلق، قدرت مطلق است.

7-   نتیجه آنکه خداوند دارای قدرت مطلق(قدرت نامتناهی) است.

 

البته دلیل فوق با تشکیک وجود و سایر مبانی حکمت متعالیه، تبیین دقیق‌تری به خود می‌گیرد.

 

نحوه اتصاف خداوند به صفت قدرت

  از آنجا که برای متصف شدن خداوند به صفت قدرت، نیازی به فرض سایر موجودات نیست صفت قدرت از صفات ذاتی خداوند محسوب می‌شود، لکن باید توجه داشت که چون قدرت همواره به غیر تعلق می‌گیرد این صفت را جزء صفات ذاتیه حقیقیه دارای اضافه به حساب آورده‌اند.

 

شبهات قدرت مطلقه الهی

  راجع به قدرت مطلقه الهی چند شبهه مطرح می‌شود که برخی از آن‌ها را مطرح کرده و پاسخ می‌دهیم:

  شبهه اول: حال که خداوند دارای قدرت مطلقه است آیا او می‌تواند یک واجب‌الوجود دیگری خلق کند یا اینکه آیا خداوند می‌تواند سنگ بزرگی خلق کند که خود، نتواند آن را بلند کند یا اینکه آیا خداوند می‌تواند کره زمین را در یک تخم‌مرغ جا دهد بدون اینکه زمین کوچک‌شده یا تخم‌مرغ بزرگ شود؟

  پاسخ: در موارد فوق باید توجه داشت که قدرت به این امور تعلق نمی‌گیرد بلکه قدرت تنها به امور ممکن‌الوجود تعلق می‌گیرد درحالی‌که موارد فوق ممتنع الوجود هستند.

  مثلاً وقتی گفته می‌شود حسن، قدرت بر حل همه مسائل ریاضی را دارد، معنایش این است که هر مسئله ریاضی که پاسخ داشته باشد و قابل حل باشد را حسن می‌تواند حل کند و الّا اگر از او بپرسیم یک عددی پیدا کن که از عدد چهار بزرگ‌تر و از عدد سه کوچکتر باشد و او چنین عددی را پیدا نکند هرگز به او نمی‌گوئیم او قادر بر حل این مسئله نشد بلکه می‌گوئیم این مسئله دارای جواب نبود. وقتی گفته می‌شود آیا خدا می‌تواند موجودی، واجب‌الوجود خلق کند نفس مثال مورد قدرت قرار نمی‌گیرد. زیرا واجب‌الوجود یعنی غیر مخلوق و غیر مخلوق با مخلوق جمع نمی‌شود. به عبارتی موجب اجتماع نقیضین است. چون لازمه‌اش این است که آن واجب‌الوجود، هم غیر مخلوق باشد و هم مخلوق و چنین چیزی محال عقلی است. مضافاً بر اینکه با ادله توحید واجب ناسازگار است.

  زمانی که گفته می‌شود آیا خدا می‌تواند سنگی را بیافریند که خود، نتواند آن را بردارد باز مورد قدرت خداوند نیست؛ چون لازمه‌اش نقض واجب‌الوجود بودن خداست.

به عنوان مثال یکی از اشکال‌هایش این است که خداوند قادر مطلق است و اگر نتواند سنگی را بلند کند دیگر قادر مطلق نیست و معنایش این است که خدا قادر مطلق نیست.

  در مورد عالم و تخم‌مرغ نیز سخن از همین قبیل است؛ چون لازمه‌اش اجتماع نقیضین است. زیرا معنای این سخن آن است که عالم بزرگ باشد (به گونه‌ای که تخم‌مرغ در آن جای گیرد) و در همان حال که بزرگ است کوچک باشد و این صریح اجتماع نقیضین است.

  نتیجه اینکه این امور از شمول قدرت (اعم از قدرت الهی و قدرت غیر الهی) خارج‌اند. زیرا مستلزم امور بدیهی البطلان مانند اجتماع نقیضین و... خواهند بود.

  شبهه دوم: حال که خداوند قادر مطلق است آیا او می‌تواند کارهای قبیح را انجام دهد؟ مثلاً آیا می‌تواند یزید را به بهشت برده و برخی از افراد پاک و با ایمان را به جهنم ببرد؟

  پاسخ: خداوند بر این امور قادر است ولی به دلیل اینکه این امور با حکمت الهی منافی هستند آن‌ها را انجام نمی‌دهد.

 

قدرت خدا بر امور قبیح

ممکن است اشکال مطرح شود که حال که قدرت خداوند مطلق است پس شامل همهٔ قبايح نيز مي­شود و خداوند افعال  قبيح را  نیز انجام مي­دهد.

- مثلاً خداوند متعال مي­تواند اولياء خدا را به دوزخ فرستد و کفّار را بهشت ببرد. آيا اين باقدرت مطلقهٔ الهي منافات ندارد؟

 خداوند قدرت بر قبيح دارد لکن آن را انجام نمي­دهد. اگرچه خداوند فاعل قادر مطلق است ولي اختيار مطلق را هم داراست و فعل در صورتي تحقق پيدا مي­کند که علاوه بر قدرت فاعل بر انجام آن، فاعل آن را اختيار کند و انجام دادن آن فعل را خواسته باشد. بنابراين اگر فاعل قدرت بر انجام فعل دارد با فراهم بودن شرایط بيروني، مي­تواند آن را انجام دهد و مي­تواند آن را انجام ندهد. قدرت بر يک فعل، مستلزم آن نيست که فاعل، لزوماً آن را انجام دهد چنان که ممکن است کسي قدرت بلند کردن وزنه­اي را داشته باشد ولي آن را بلند نکند. بنابراين چنين نيست که خداوند بر هر چيز قدرت داشته باشد آن را انجام داده و به وجود بياورد. لذا بسياري از امور اگر چه مقدور خداوند هستند ولي چون خداوند آن‌ها را اراده نکرده است موجود نمي­شوند.

   امّا راز اين که خداوند افعال قبيح انجام نمي­دهد را بايد در ساير صفات خداوند جستجو نمود. زيرا اگر چه خداوند قادر مطلق است امّا داراي صفات ديگري از قبيل حکمت مطلق، صدق مطلق و کمال مطلق نيز است که انجام قبايح با اين صفات ناسازگار است.

به عنوان مثال کار خداوند حکيمانه است، بنابراين خلقت جهان داراي غايت و هدفي است و اگر خداوند بخواهد نيکوکاران را به دوزخ ببرد غايت و هدف جهان و به عبارتي حکمت خداوند زير سؤال مي­رود.

خداوند به بندگان وعده داده است که در صورتي که کار نيک انجام دهند رستگار خواهند شد و رستگاري آن‌ها به اين است که خداوند آن‌ها را وارد بهشت برين نمايد. حال اگر خداوند جلّ شانه، مؤمنین راستين را به دوزخ برد و يا کافران را رستگار کرده و به بهشت ببرد صفت صداقت خداوند زير سؤال مي­رود.

با توضيحي که داده شد اشکال اين قول هم معلوم مي­شود؛ زيرا خداوند قادر مطلق هست امّا با اينکه قدرت دارد ولي چون افعال او حکيمانه است افعال قبیح را انجام نمي­دهد.

دیگر اشکال مهم اين نظريه اين است که اين ديدگاه مستلزم نفي قدرت مطلق از خداوند است.

 

اراده خداوند و انسان

اغلب درباره معنای اراده می­نویسد: «اراده منقول از « راد یرود» است آنگاه که در طلب چیزی تلاش شود. اراده در اصل قوه­ای مرکب از میل شدید و نیاز و آرزو است اما اسم قرارداده‌شده برای میل نفس به چیزی با حکم در او به اینکه آن عمل شایسته است انجام شود یا نشود. پس گاهی برای مبدأ فعل به معنای میل نفس به چیزی استعمال می­شود و گاهی برای منتهای فعل، یعنی حکم به اینکه آن فعل سزاوار انجام دادن است یا شایسته انجام دادن نیست به کار گرفته می­شود. اما وقتی در مورد خدای سبحان به کار می­رود منظور منتهای فعل است نه مبدأ آن زیرا خدای سبحان برتر از آن است که میل داشتن در او تصور شود. پس اگر گفته شود خدا این گونه اراده کرده است معنایش این است که: « حکم کرد» فلان امر این گونه باشد نه به گونه­ای دیگر همانند آنچه در آیه آمده است:

« قُلْ مَنْ ذَا الَّذي يَعْصِمُكُمْ مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرادَ بِكُمْ سُوءاً أَوْ أَرادَ بِكُمْ رَحْمَة» (احزاب/17)

«بگو: چه كسى مى‏تواند شما را در برابر اراده خدا حفظ كند اگر او بدى يا رحمتى را براى شما اراده كند؟!»

و گاهی اراده به معنای «امر» به‌کاررفته است مانند:

« وَ مَنْ كانَ مَريضاً أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ  یُريدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُريدُ بِكُمُ الْعُسْر» ( بقره/185)

« اگر مريض و مسافر بوديد روزهاى ديگر روزه بگيريد كه اين امر خداى تعالى امر در سهولت براى شماست نه امر در سختى.»

لازم به ذکر است که اراده در فرهنگ­های فلسفی غالبا به معنای «خواستن، قصد کردن، توجه کردن» و «اشتیاق به انجام کار و طلب کردن» آمده است.

 

حقیقت اراده الهی

در باب حقیقت اراده الهی دیدگاه­های متفاوتی وجود دارد که عمده­ترین آن‌ها عبارت‌اند از:

1)  فعل یا امر به فعل: بدین معنا که اراده تکوینی خداوند نفس فعل ( مخلوقات) اوست و اراده تشریعی الهی، امر به فعل یا همان اوامر و نواحی خداوند است.

2)  علم به مصلحت موجود در فعل یا علم به نظام اصلح و اکمل به گونه‌اتم: بر اساس این دیدگاه اراده الهی عبارت است از علم او به مصلحتی که در خود فعل است و در حقیقت همین علم الهی داعی (انگیزه) بر ایجاد فعل است و در نگرشی کلی نسبت به عالم می­توان گفت اراده الهی علم خداوند به نظام اصلح و اکمل است و از آنجا که عمل الهی همانند سایر صفات او مطلق و لایتناهی است، این علم به وجه اکمل و اتم است. یعنی اراده خداوند به همه صلاح موجودات و مصلحت جهان به گونه کلی و کامل تعلق‌گرفته است. ابوالحسین بصری، خواجه نصیرالدین طوسی و پیروانش مانند علامه حلی و لاهیجی به این دیدگاه معتقدند. علامه حلی در این باب می­نویسد: « ابوالحسین بصری می­گوید: اراده عبارت از علم [ خداوند ] به مصلحتی است که در فعل است و این علم داعی بر ایجاد فعل است... پس آنچه ابوالحسین گفته درست و مطابق با واقع است.»

همچنین ابن­سینا از حکمای مسلمان نیز ماهیت اراده الهی را علم او می­داند. چنانکه می­گوید: «اراده واجب­الوجود چه از جهت ذات و چه از جهت مفهوم مغایر با علم او نیست و علم حق­تعالی عین اراده اوست.»

3)  آنچه که موجب تخصیص برخی موجودات ممکن به وجود می­شود: اشاعره اراده الهی را آن چیزی می­دانند که موجب تخصیص برخی ممکنات به ایجاد و وجود می­شود. یعنی اگر فرض کنیم دو چیزی که ضد هم هستند و تنها یکی از آن‌ها می­تواند در خارج تحقق یابد، از آنجا که علم و قدرت خداوند نسبت به هر دو به صورت یکسان تعلق‌گرفته است، آنچه که موجب می­شود یکی از آن دو تحقق یابد و ایجاد شود، اراده الهی است.

4)  محبت خداوند: صدرالمتالهین بنیان گذار حکمت متعالیه، درباره معنای اراده الهی می­گوید: « اراده و محبت معنای واحدی دارند مثل علم. اراده در واجب تعالی عین ذات او و عین داعی است.» بر این اساس وی به وحدت معنای محبت و اراده و همچنین عینیت اراده با ذات الهی معتقد است.

5)  اختیار ذاتی: بر اساس این دیدگاه منظور از صفت اراده الهی این است که خداوند همواره نسبت به افعال خود فاعلی مختار است نه مجبور. بنابراین اراده الهی از مقام فعل انتزاع می­شود چنانکه علامه طباطبایی می­گوید: « حق این است که اراده از مقام فعل از حیث انتصابش به قدرت قاهره حق تعالی یا از گرد آمدن علل تامه فعل که ایجاد حق بدان تعلق‌گرفته است انتزاع می­شود.»

البته مقصود این نیست که صفت اراده برای خداوند حادث یا این صفت عارض بر او شده باشد بلکه بر اساس این نظریه، اراده صفتی قدیم و ازلی است.

 

 

تفاوت اراده الهی با اراده انسان

چنانکه اشاره شد اصل و حقیقت اراده در خداوند و انسان یکسان است اما وجوب ذاتی خداوند و ممکن‌الوجود بودن انسان موجب تفاوت‌هایی میان اراده خداوند و اراده انسان است که ذیلاً به آن‌ها اشاره می‌شود: 

1. همان‌گونه که خداوند بال ذات واجب­الوجود و انسان ممکن­الوجود است در صفات و از جمله اراده نیز خدا واجب و انسان ممکن است.

2.  اراده خدا در مرتبه ذات عین ذات و در مرتبه فعل عین ایجاد و عین فعل است درحالی‌که اراده انسان زاید بر ذات و زاید بر فعل اوست.

3.  اراده خدا در مصداق عین سایر صفات ذاتی اوست. اما اراده انسان مباین با سایر صفات است چه در مفهوم و چه در مصداق.

4. فعل ارادی انسان برخاسته از غرضی زاید بر ذات است اما فعل اراده خداوند نه تنها خالی از غرض زاید بر ذات است بلکه حب ذاتی او منشاء فعل است.

5.  انسان در فعل ارادی خود فاعل بالقصد بوده و قصدش استکمال ذات است اما چون در خدا استکمال راه ندارد فاعل بالقصد نیست و غایتش خود ذات اوست.

6.  هرچه را خدا اراده کند ضروری­الوقوع است اما تحقق فعل بر اساس اراده انسان ممکن الوقوع است.

7.  مبدأ فعل ارادی انسان گاه علم یقینی و گاه ظنی یا تخیلی یا وهمی است اما مبدأ فعل ارادی خدا علمی است که در مرتبه ذات عین اراده است و در مرتبه فعل، گرچه در تحلیل عقلی مقدم بر اراده است اما چون علم خدا علم فعلی است ( و نه انفعالی) پس از حیث مصداق عین اراده فعلی است بنابراین حق و واقعیت همان است که به اراده خدا ایجاد شده است برخلاف فعل ارادی انسان که گاه حق است و گاه خلاف حق بوده و در واقع در جهت استکمال او نیست.

8.  اراده انسان مسبوق به عزم، شوق و تصدیق به منفعت است اما اراده خدا خالی از این امور است.

9. اراده در انسان کیف نفسانی است اما در خدا از سنخ ماهیات نیست بلکه عین وجود واجبی است.

10. فعل ارادی خدا عین فعل اختیاری اوست یعنی برخاسته از اختیار اوست اما فعل ارادی انسان گاه بر حسب اختیار اوست و گاه بر حسب جبر مجبری دیگر. به عبارت دیگر، اراده خداوند عین اختیار اوست اما اراده انسان زائد بر اختیار اوست.

 

اقسام اراده

1. اراده اجمالی و تفصیلی(اراده ذاتی و اراده فعلی): در خداوند سبحان، مراد عین معلوم خارجی و اراده عین ایجاد خداوند است و در مرتبه ذات، مراد عین معلوم و عین محبوب به تبع محبوبیت ذات است و اراده عین حب ذاتی و علم ذاتی است که اراده اجمالی در عین کشف تفصیلی نام دارد. از آن جهت این اراده را اجمالی نامیده­اند که به نحو بساطت در خداوند سبحان موجود و عین ذات است و تفصیلی نامیده شده از آن حیث که همه ممکنات و مراتب وجود را در برمی گیرد. این تقسیم بر قیاس علم اجمالی و علم تفصیلی صورت گرفته است.

2.  اراده تکوینی و اراده تشریعی: اراده تفصیلی حق تعالی را «امر» گویند پس به این اعتبار اراده فعلی یا امر خداوند بر دو گونه است: تکوینی و تشریعی ( تکلیفی) که در لسان آیات و روایات با لفظ « کن» از آن تعبیر می­شود. بر این اساس تخلف مراد از اراده تکوینی الهی محال است و هیچ‌چیز نمی­تواند مانع تحقق آن شود چنانکه در قرآن می­فرماید:

«قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً إِنْ أَرادَ أَنْ يُهْلِكَ الْمَسيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ أُمَّهُ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَميعاً وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما» ( مائده/17)

« بگو: اگر خدا بخواهد مسيح بن مريم و مادرش و همه كسانى را كه روى زمين هستند هلاك كند، چه كسى مى‏تواند جلوگيرى كند؟ (آرى،) حكومت آسمانها و زمين، و آنچه ميان آن دو قرار دارد از آن خداست.»

اراده تشریعی همان اوامر و نواحی خداوند است که به واسطه انبیاء (ع) به بشر ابلاغ شده است چنانکه در آیه 185 سوره بقره ذکر شد.

 

حکمت چيست؟

واژه حكمت، چنان كه در فرهنگ‏نامه‏ها از جمله «مفردات راغب آمده، به معناى رسيدن به حقيقت به وسيله علم و عقل است. علامه طباطبايى درباره معناى واژه حكمت مى‏گويد: حكمت [به اصطلاح نحوى] بناء نوع است يعنى نوعى از محکم‌کاری يا كار محكمى كه سستى و رخنه‏اى در آن راه ندارد و غالبا در معلومات عقلى واقعى كه ابتدا قابل بطلان و كذب نيست استعمال مى‏شود.

علامه طبرسى نيز مى‏گويد: حكمت آن است كه تو را بر امر حق كه باطلى در آن نيست واقف كند(يافتن حقيقت و آنچه كه مطابق با واقع است).

واژه حكمت در قرآن بيست بار به‌کاررفته و در بيشتر موارد با كتاب توأم است. در بعضى آيات به تكاليف نيز حكمت گفته شده است مانند آيه 39 اسراء و آيه 34 احزاب و آيه 63 زخرف و هم‏چنين در آيه 12 سوره لقمان به شكر الهى نمودن نيز حكمت اطلاق شده است. شايد علت اطلاق حكمت بر تكاليف بدان جهت باشد كه رعايت آن‌ها سبب حكمت‏اند و سبب اطلاق آن بر شكر، به اين لحاظ باشد كه شكر نتيجه حكمت است.

3- منظور از حكمتى كه در قرآن به‌کاررفته، مجموعه علوم و معارفى است كه انسان را به حقيقت رهنمون مى‏شود به طورى كه هيچ شك و ابهامى در آن نماند. زيرا مجموعه عقايد و آموزه‏هايى كه قرآن بيانگر آن‌ها است، همه با مقتضاى فطرت بشر همسو است و مقتضای فطرت، آن بخش از علم و عمل را شامل مى‏شود كه كمال واقعى و سعادت حقيقى او را تأمين بكند. ازاين‏رو، مى‏شود گفت دين با واقعيت و حقيقت مطابقت دارد، اصول و قواعدى كه با دين آمده، در واقع حكمت‏اند پيامبر مأمور است اين حكمت را، به مردم بياموزد).

4- برخى نيز مى‏گويند: با مراجعه به اصل معناى حكمت مى‏توان به دست آورد كه حكمت يك حالت و خصيصه درك و تشخيص است كه شخص به وسيله آن مى‏تواند حق و واقعيت را درك كند و مانع از فساد شود و كار را متقن و محكم انجام دهد، بنابراين حكمت نوعى حالت نفسانى و صفت روحى است نه شى‏ء خارجى، بلكه شى‏ء محكم خارجى از نتايج حكمت است).

خلاصه، چنان كه بيان شد، حكمت در زبان قرآن عبارت است از علم و معرفت داشتن به مجموعه اصولى كه موافق با فطرت انسانى و مطابق با واقع هستند. اما حكمتى كه در علوم بشرى از آن ياد مى‏شود در مقابل علوم تجربى به‌کاررفته و بيشتر مباحث نظرى و عقلى صرف را شامل مى‏شود. ازاين‏رو به نظر مى‏رسد شباهت اين دو فقط در عقلى و نظرى بودن باشد و لكن در دو جهت تفاوت دارند يكى اين كه تمامى حكمت قرآن موافق با مقتضاى فطرت است و ديگر اين كه با واقع مطابقت دارد، (

در كافي از حضرت صادق (ع ) روايتي در ذيل آيه 269, بقره «يؤتي الحكمه من يشاء و من يؤت الحكمه فقد اوتي خيرا" كثيرا» نقل‌شده كه حضرت فرمود: مراد از حكمت در اين آيه اطاعت خداوند و معرفت و شناختن امام است و اين روايت را عياشي در تفسير خود و برقي در محاسن ذكر نموده‌اند و نيز به نقل ديگري از امام صادق (ع ) آمده است كه حضرت فرمود: حكمت روشني و چراغ معرفت است و سبب پرهيزكاري است و نتيجه درستي است و اگر بگوييم خداوند نعمتي بزرگ تر و بهتر و بالاتر از نعمت حكمت به بندگانش عطا نفرموده همانا راست گفتيم .

البته علم و حکمت صفت و کمالي است که خداي تعالي به هر يک از بندگانش که بخواهد عطا می‌نماید (يؤتي الحكمه من يشاء ) ولي تلاش بنده در زمينه دستيابي به آن زمینه‌ساز عطاي الهي است و بايد براي دستيابي به صفت حکمت علاوه بر آشنايي با مباني حکمت نظري، منازل سير و سلوک را بايد طي کرد که مقامات آن از يقظه و توبه شروع می‌شود تا به مرتبه فنا في الله می‌رسد.

مرحوم علامه طباطبايي در ذيل آيه 269, بقره علامه طباطبايي (ره) در تعريف حکمت مي‌فرمايد: «حکمت قضاياي مطابق با واقع است. قضايايي که به گونه اي سعادت انساني را در بر مي گيرد؛ مثل معارف الهي مربوط به مبداء و معاد. » مثلاً" معارف حقه الهيه درباره مبدأ و معاد باشد و يا اگر مشتمل بر معارفي از حقايق عالم طبيعي است معارفي باشد كه باز باسعادت انسان سر و كار داشته باشد. مانند حقايق فطري كه اساس تشريعات ديني را تشكيل می‌دهد.
در تفسير نمونه : براي حكمت معاني زيادي از قبيل معرفت و شناخت اسرار جهان هستي و آگاهي از حقايق قرآن و رسيدن به حق از نظر گفتار و عمل و بالاخره معرفت و شناسايي خدا ذكر شده است كه همه آن‌ها در يك معني وسيع جمع است

حکمت از جمله بخشش‌هاي خداوند در دنيا به صالحان است. خداوند به برخي از بندگان که تشنه معرفت و جوياي حقيقت‌اند، به پاس عبوديت‌شان، حکمت مي‌بخشد و آنان را سيراب مي‌کند. هيچ سرمايه‌اي به ارزش و بزرگي حکمت نيست.

خداوند متعال دنيا را «متاع قليل» (کالايي کم‌ارزش) مي‌داند درحالی‌که حکمت را «خير کثير» مي‌داند. در آيه 269 سوره بقره چنين آمده است:« من يوت الحکمة فقد اوتي خيراً کثيراً » ( هر کس از حکمت برخوردار شود، از خير کثير برخوردار گشته است.)

لقمان حکيم از آن جهت حکيم بود و به آن حکيم گفته می‌شد که حقايق ناب مطابق با واقع در ابعاد مختلف اعتقادي، اخلاقي، عملي، با جان او عجين و در عملش متبلور بود. تفسير الميزان ج2، آيه 269 بقره.

تعريف حکما از حکمت

تعريفي که معمولاً حکماي ما از حکمت کرده‌اند در واقع گفتند که حکمت علم به حقايق اشياء به قدر طاقت بشر است بنابراين علم به حقيقت اشياست آن طور که هست به قدر طاقت بشري را آورده اند حالا من در اين باره يک توضيح بدهم سؤال اين است که آيا علم به حقايق اشيا ممکن است و چگونگي ممکن است يک نکته اي بايد به آن توجه داشت و غالباً کمتر به آن توجه شده در بدبين اين مسئله و آن اين است که بايد خيلي دقت کنيم و معمولاً در فلسفه هاي امروز کمتر به آن توجه می‌شود در قديم بسيار مورد توجه بوده و بر اين مبنا بوده که علم و حکمت را تعريف کرده و آن اين است که اصلاً وجود با علم با هم يکي است يعني به طوري با هم آميخته شده که جدا کردن يکي از ديگر اصلاً امکان ندارد يعني وجود همان علم است حالا يعني چه؟ ببيند مقام چيزهايي که محصول کار انسان است مثلاً همين روي ميز هر چه گرفته از کتاب تا قندان و ليوان و کاغذ و ... در وجودش حاصل يک علم و آگاهي است يعني يک علمي بوده که اين کاغذ را کاغذ کرده نه تنها علم يک کس، علم يک عده کثيري که کار کردند و آن را وجود دارند به اين صورت، اين در ساختمان هاي دست بشري کاملاً پبداست که فرض کنيد اين صندلي و ميز و اجزا تا ريزترين چيزي که به اصطلاح توجه کنيد وجودش پديد آمده از يک آگاهي و يک علم است پس در حيطه فکر و کار و صناعت انسان مي توانيم بگوييم وجود با علم يکي است و اين اختصاص به مصنوعات ما ندارد که وجود ما با علم است کار هستي اصلاً همين طور است هستي از علم است و قدما به اين مسئله توجه داشتند مثلاً فرض کن اگر شما به نظريه ارسطو توجه کنيد که قائل به ماده و صورت است.

صورت علم است و هيچ چيزي در عالم هستي بدون صورت اصلاً امکان وجود ندارد خوب پس همدستي در واقع بين اين دو عنصر وجود و علم وحدت وجود دارد و اصلاً نمي توان آن ها را جدا کرد و به همين جهت است که علم، چون هستي برآورده از علم است به انسان اين قدرت داده‌شده که اين اشياء را بشناسد و علم پيدا کند منتهي گفته اند که حکمت را تعريف کرده‌اند علم به حقايق اشياست علي ماهي ا ليه به قدر طاقت بشري خوب علي ماهي ا ليه ببيند حيوانات هم علم دارند اما علم حيوان پديداري است به ظاهر است و آن مقداري است که حواس آن هاي نشان می‌دهد يعني فقط به پديدار و ظواهر اشياء به آن حقيقت در آن ظاهر شده برسد، رسوخ کند و اين کار عقل و به اصلاح مدارج معرفت انسان است پس اين علي ماهي عليه اين طور که است نه تنها علم به صورت پديداري و ظاهري بلکه حقيقت علم به قدر طاقت بشري اين قيد به طاقت بشري به اين معني است که انسان خدا نيست خداوند آفريننده هر چه علم است ولي علم نامتناهي است به همه چيز علم دارد اما علم آن نامتناهي است علم انسان هم علم است متناهي بين علم خدا و ما تفاوت در علم بودن نيست يعني مشترک لفظي نيست اگر مشترک لفظي باشد نبايد اصلاً لفظ علم را به کار ببريم علم ما و علم خدا مثل همه صفات ما و صفات او مشترک لفظي نيست من تکرار مي کنم اينکه اگر مشترک لفظي بود ما حق نداريم که آن را اطاق مي کنيم. بايد اين اسم هاي را عوض کنيم و يک چيز ديگر به کار ببريم همين که مي گوئيم علم ما علم الهي يا علم صفات ديگر مثل قدرت و حکمت دلالت دارد که اين ها مشترک لفظي نيستند اين ها مشترک معنوي اند اما به هر جهت درعین‌حال که مشترک نيستند، اشتراک معنوي دارند، با اين وجود علم خدا، علم نا متناهي است و علم ما متناهي است و اين قيد، به طاقت بشري يعني به قدر وسع علم انساني، بدون اينکه آن را از علم بودن خارج کنيم اين تعريف حکمت است، ديگر گفته اند در تعريف حکمت عبارت است از تشبه به خداوند يعني انسان تا آن جايي که ممکن است صفات الهي پيدا کند واين از مزاياي وجود انساني است که اين قدرت را دارد که بتواند اين صفات الهي را به آن متخلق بشود حکمت هم البته نظري است و عملي، عملي آن چيزي است که مربوط به عمل انسان و نظري آن چيزي است که دو حيطه نظر است اين دو تعريف که قدماي ما از حکمت کرده‌اند

تعاریف عدل الهی

ستاد شهید مرتضی مطهری در كتاب وزین عدل الهی چهار تعریف یا كاربرد برای عدل ارائه می‌دهند كه عبارت هستند از:

1. موزون بودن و متعادل بودن: یك اجتماع برای باقی و برقرار ماندن باید متعادل باشد، یعنی هر چیزی در آن به‏ قدر لازم (نه به قدر مساوی) وجود داشته باشد. هر اجتماع متعادل، نیازمند به كارهای فراوان اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، قضایی و تربیتی است و از آنجایی كه عالم هستی موزون و متعادل است، لذا این كارها باید میان افراد به طور متعادل تقسیم شود. برای هر كدام از آن‌ها نیز باید به قدر لازم كارگزار و بودجه و نیرو صرف گردد. در غیر این صورت امكان برپایی عالم هستی وجود نداشته و این نظم، تناسب در آن نبود. نقطه مقابل عدل در این معنا بی تناسبی است نه ظلم، چون بحث عدل به معنای تناسب در برابر بی تناسبی در نظر كل نظام عالم بوده، در حالی كه عدل در مقابل ظلم، به دنبال ملاحظه هر جزء حقوق فردی مطرح می‌شود. همچنین عدل به معنای تناسب و توازن در نظام عالم، از شئون حكیم بودن و علیم بودن خداوند است.

2. تساوی و نفی هرگونه تبعیض است. در اینجا مقصود از عدالت، رعایت تساوی در زمینه استحقاق‌هایی است كه افراد از آن برخوردار بوده و این نفی تبعیض با توجه به تفاوت‌های بین افراد است.

3. رعایت حقوق افراد و عطا كردن حق به هر صاحب حقی؛ ظلم عبارت است از پامال كردن حقوق و تجاوز و تصرف در حقوق دیگران. معنی حقیقی عدالت اجتماعی بشری، یعنی عدالتی كه در قانون بشری باید رعایت شود و افراد بشر باید آن را محترم بشمارند. این‏ عدالت متكی بر دو چیز است: یكی حقوق و اولویت‌ها، یعنی افراد بشر نسبت به یكدیگر و در مقایسه با یكدیگر، نوعی حقوق و اولویت پیدا می‏كنند. یكی دیگر خصوصیت ذاتی بشر است كه طوری آفریده‌شده كه در كارهای‏ خود الزاماً نوعی اندیشه‏ها كه آن‌ها را اندیشه اعتباری می‏نامیم استخدام‏ می‏كند و با استفاده از آن اندیشه‏های اعتباری به عنوان «آلت فعل» به‏ مقاصد طبیعی خود نائل می‏آید. ظلم به معنای تجاوز به حریم و حق دیگری نسبت به خداوند محال است، چون او مالك علی الاطلاق بوده و هیچ‌چیز در مقایسه با او اولویت ندارد.

4. رعایت استحقاق‌ها در افاضه وجود و امتناع نكردن از افاضه و رحمت به آنچه امكان وجود یا كمال وجود دارد  عدل یعنی هر موجودی، هر درجه از وجود و كمال وجود كه استحقاق و امكان آن را دارد دریافت‏ می‏كند. ظلم یعنی منع فیض و امساك وجود از وجودی كه استحقاق دارد. عدل خداوند عین فضل و عین وجود او است، یعنی عدل خداوند عبارت‏ است از اینكه خداوند فضلش را از هیچ موجودی در هر حدی كه امكان تفضل‏ برای آن موجود باشد، دریغ نمی‏دارد.

 

قرآن عدل را به چهار بخش تقسیم می‌کند: عدل تكوینی‏، عدل تشریعی، عدل اخلاقی و عدل اجتماعی.»

1- عدل تکوینی : درباره نظام آسمان و زمان و طبیعت است که در قرآن عدل را ترازوی خدا در امر آفرینش می‏داند: «و السماء رفعها و وضع المیزان. (الرحمن /. 7) در ذیل همین آیه است كه رسول خدا فرمود: «بالعدل قامت السموات و الارض» «آسمان ها و زمین به عدل برپا است»

2- عدل تشریعی : یعنی اینكه در نظام جعل و وضع و تشریع قوانین، همواره اصل‏ عدل، رعایت شده و می‏شود در قرآن كریم تصریح شده كه حكمت بعثت و ارسال رسل این است كه عدل و قسط بر نظام زندگانی بشر حاكم باشد: « لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الكتاب و المیزان لیقوم‏ الناس بالقسط »(حدید / 25) بیشترین آیات مربوط به عدل، درباره عدل جمعی و گروهی است اعم از خانوادگی، سیاسی، قضایی، اجتماعی. در قرآن، از توحید گرفته تا معاد و از نبوت گرفته تا امامت و زعامت و از آرمان‌های فردی گرفته تا هدف‌های اجتماعی، همه بر محور عدل‏ استوار شده است. عدل قرآن، همدوش توحید، ركن معاد، هدف تشریع‏ نبوت، فلسفه زعامت و امامت، معیار كمال فرد و مقیاس سلامت اجتماع‏ است. عدل قرآن، آنجا كه به توحید یا معاد مربوط می‏شود، به نگرش انسان به‏ هستی و آفرینش، شكل خاص می‏دهد و به عبارت دیگر، نوعی «جهان‌بینی» است.

 

3- عدل اخلاقی : قرآن، انسان اخلاقی را به عنوان «صاحب عدل» نام می‏برد. در چند جای قرآن كه سخن از داوری و یا گواهی انسان‌هایی است كه از نظر تربیتی و اخلاقی و روحی قابل‌اعتماد باشند، آن‌ها را به همین عنوان كه گفتیم نام‏ می‏برد، مثل اینكه می‏فرماید: «یحكم به ذوا عدل منكم» (مائده/95). یا می‏فرماید: «و اشهدوا ذوی عدل منكم» (طلاق/ 2)

 

4- عدل اجتماعی : یك عامل بسیار مهم و اساسی در گرایش‌های انسان است و احیاناً جای‏ پایی از علل اقتصادی را نیز در جبهه‌گیری‌های فكری و اجتماعی و سیاسی اسلامی‏ می‏توان یافت. اما نمی‏توان همه جاذبه‌هایی كه انسان را احاطه كرده و تحت نفوذ قرار می‏دهد و همه عوامل اصلی و اساسی‏ای را كه در بافت تاریخ‏ انسان موثر است در نیازهای اقتصادی خلاصه كرد و شاید هنوز زود است كه‏ درباره مجموع عوامل اساسی حاكم بر زندگی فردی و اجتماعی انسان اظهارنظر قاطع بشود. قدر مسلم این است كه نیازهای مادی را به عنوان نیاز اصلی‏ منحصر نتوان مورد قبول قرارداد.

 

 

مفهوم خیر و شر

    یکی از مسائل مهم در عرصه دین‌پژوهی و فلسفه دین، مسئله شر است که همواره ذهن متفکران دینی را به خود مشغول داشته است. معضل شر هنگامی پدیده می‏آید که از یک سو دین‌باوران به خدای قادر و عالم مطلق و خیرخواه محض اعتقاددارند و از سوی دیگر آنان اموری نظیر بیماری‏ها، آتشفشان‏ها، زلزله‏ها، قتل‏ها و غارت‏ها و ... مواجه‌اند. منتقدان مطرح می‏سازند که چگونه این دو مسئله با هم هماهنگی و تناسب دارند. اگر خدا قادر و عالم مطلق و خیرخواه محض است، چرا شر در جهان وجود دارد؟ برخی از متفکران مسئله شر را این‌گونه به اپیکور نسبت داده‏اند:

"یا خدا می‏خواهد شرور را نابود کند و نمی‏تواند یا می‏تواند و نمی‏خواهد، یا نه می‏خواهد و نه می‏تواند و یا هم می‏خواهد و هم می‏تواند. اگر او می‏خواهد و نمی‏تواند پس عاجز است؛ ولی این با اوصاف خدا مطابق نیست. اگر او می‏تواند و نمی‏خواهد، پس بخیل است که این نیز با خدا سازگار نیست... اگر او هم می‏خواهد و هم می‏تواند، که تنها فرض متناسب با خداست. در این صورت، شرور از چه منبعی سرچشمه می‏گیرند؟ و چرا او آن‏ها را از بین نمی‏برد؟

دیوید هیوم، فیلسوف انگلیسی بیان اپیکور را به صورت برهان ذوحدین مطرح می‏نماید:

"اگر شر در جهان از روی قصد و اراده خداست، پس او خیرخواه نیست و اگر شر در جهان مخالف با قصد اوست، پس او قادر مطلق نیست؛ لذا پس شر یا مطابق قصد و غرض اوست یا مخالف قصد و غرضش. بنابراین یا خدا خیرخواه نیست یا قادر مطلق نیست.

 

 

تعریف و مفهوم شر

عالمان منطق مطرح نموده‏اند که " تعرف الاشیاء باضدادها؛ اشیا با ضدشان شناخته می‏شوند." از این رو، اگر بخواهیم به مفهوم شر پی ببریم باید مفهوم خیر را که ضد آن است مورد بررسی قرار دهیم تا در پرتو آن، مفهوم شر نیز روشن گردد. تعریف شر را معمولاً به دو صورت مفهومی و مصداقی دنبال می‏کنند  قبل از پرداختن به تعریف مفهوم شر، به این نکته اشاره می‏نماییم که به نظر بعضی از متفکران و نویسنده این مقاله مفهوم خیر و شر از مفاهیم بدیهی است که به تعریف نیازی ندارد. هم آدمیان، فطرتاً امور خوب را از بد تشخیص می‏دهند؛ مثلاً سلامتی، علم، عدالت و نیکوکاری و یتیم‌نوازی را خوب و خیر و بیماری، ظلم، جهل و نادانی را بد و شر می‌دانند. هرچند ممکن است بندرت بین انسان‏ها در مصداق‏های خوبی و بدی اختلاف باشد؛ در مفهوم خوبی و بدی شک و شبهه‏ای وجود ندارد. قرآن به صراحت بیان می‏فرماید که ما خوبی و بدی را به انسان‏ها الهام کرده‏ایم و از این بیان می‏توان استنباط نمود که انسان‏ها فطرتاً خوبی و بدی را می‏فهمند.

" و نفس و ماسوّاها فالهما فجورها و تقواها ؛ قسم به جان آدمی و آن کسی که آن را آفریده و منظم ساخته، سپس فجور و تقوا(شر و خیرش) را به او الهام کرده است " (سوره شمس،آیات 8  و 7).

همچنین قرآن در آیاتی، شناخت خوبی‏ها و بدی‏ها را در نزد انسان مسلم می‏گیرد:

«هل جزاء الاحسان الا الاحسان »آیا پاداش احسان، چیزی جز احسان است؟" )الرحمن آیه 60).

" ان اللّه یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی و ینهی عن الفحشاء و المنکر و البغی یَعظَکَم لعلکم تذکرون؛ همانا خدا به دادگری و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان می‏دهد و از کار زشت و ناپسند و از ستمکاری باز می‏دارد. به شما اندرز می‏دهد، باشد که پند گیرید" )سوره نحل،آیه 90).

قرآن در آیه اول با استفهام انکاری سؤال می‏کند که آیا جزای احسان چیزی غیر از احسان است؟ یعنی در واقع قرآن می‏خواهد به انسان یادآوری کند که جزای احسان، احسان است نه چیز دیگری.

مساوقت خیر با وجود و شر با عدم

بسیاری از فیلسوفان، خیر را با وجود و شر را با عدم مساوق(ملازم- مقارن) دانسته‌اند؛ یعنی بر هر چیز که وجود اطلاق بشود، خیر هم اطلاق می‏شود و حتی مفهوم آن‏ها نیز با هم یکی هستند. شما می‏توانید این دو واژه خیر و وجود را به جای هم به کار برید. واژه شر نیز با عدم چنین است. شر و عدم به یک معنا است و بر هر چیزی که شر اطلاق گردد، واژه عدم نیز به کار می‏رود .

خیر به معنای وجود مطلوب

ابن‌سینا، خیر را چیزی می‌داند که هر شیئی به آن اشتیاق و علاقه دارد و آن، چیزی جز وجود و کمال وجود نیست ... شر امر عدمی است که ذاتی ندارد و آن عدم جوهر یا عدم کمالی از کمالات جوهر است. ملاصدرا نیز چنین نظری دارد .

خیر و شر: معقول ثانی فلسفی

بعضی برانند که مفاهیم خیر و شر از قبیل معقولات ثانیه فلسفی هستند. هیچ موجود عینی یافت نمی‏شود که ماهیت آن، خیر محض یا شر باشد. خیریت و شریت، عناوینی است انتزاعی که تنها منشأ انتزاع آن‏ها را باید در عالم خارج جست و جو کرد؛ نه ما به ازای عینی آن‏ها را ).

خیر به معنای اراده نیک

ایمانوئل کانت، فیلسوف بزرگ المانی بر آن است که اراده نیک و خیر، بدون قید و شرط، نیک و خیر است. او در بیانی می‌گوید:  محال است چیزی را در جهان و حتی خارج از آن تصور کرد که بدون قید و شرط خیر باشد، مگر تنها اراده خیر را ).

البته از دیدگاه کانت، اشیایی نظیر ثروت، علم، تیزهوشی، شجاعت و .. از جهات بسیاری خیرند؛ ولی در همه اوضاع و شرایط خیر نیستند؛ یعنی هنگامی که اراده بد آن‏ها را به کار می‏گیرد، کاملاً بد می‏شوند. بنابراین آن‏ها خیرهای مشروطند؛ یعنی تحت شرایط خاصی خیرند نه مطلقاً و به خودی خود. تنها اراده خیر است که می‏تواند خیر فی نفسه یا خیر مطلق و غیر مشروط باشد.

خیر مساوی با قدرت و شر مساوی با ضعف

فریدریش ویلهلم نیچه مطرح می‏نماید که آنچه حس قدرت را تشدید می‏کند و به تعبیری خود قدرت خیر است و بد، ناتوانی و ضعف است )نیچه، 1352، ص 135). به نظر نیچه، انسان‏های نیرومند و قوی به لحاظ اخلاقی از ارزش بیش‏تری برخوردار می‏باشند؛ همچنان که در میان نژادها نیز، نژاد قومی و نیرومند، از ارزش بیش‏تری برخوردار است. او انسان‏ها را به دو گروه سرور و برده تقسیممی‏کند و معتقد است که انسان‏ها باید بکوشند تا از گروه سروران باشند و از اخلاق بندگان تبعیت نکنند؛ زیرا آنچه بندگان ارزشمند می‌دانند، دارای ارزش حقیقی نیست.

در نقد این نظر می‏توان گفت که اگر آدمی خود جزء گروه بردگان باشد، آیا باز حکم می‏کند که اخلاق سروران و آنچه حس قدرت را تشدید می‏کند، خیر است؟ انسان باید همواره خود را میزان و معیار قرار دهد و یا ببیند آیا می‏تواند آن خیر را در مورد خود هم ساری و جاری بداند و یا قانون عام گرداند. به نظر نمی‏رسد که بتوان خیر بودن قدرت را قانون عام گردانید و یا خود را متعلق آن دانست.

خیر به معنای لذت و شر به معنای درد و الم

به نظر آریستیپوس (355 - 435 ق.م) هر کاری که به لذت فردی بینجامد، خیر است و هر کاری که به الم و رنج فردی منجر شود، شر است. دو فیلسوف انگلیسی یعنی جرمی بنتام و جان استوارت میل مکتب منفعت عمومی را بنیاد نهادند که صورت تعدیل یافته اپیکوریسم است. آنان تلاش کردند که ضعف نظریات گذشته را تا حدی جبران کنند و بر آن بودند که از میان امکانات مختلف، ما باید آن امکانی را برگزینیم که بیش‌ترین لذت را برای حداکثر افراد در پی داشته باشد. منفعت عمومی نزد بنتام، وسیله‌ای برای دستیابی به منفعت شخصی است، درحالی‌که نزد میل، منفعت عمومی، مطلوب اصلی است.اشکال متوجه این معنای خیر و شر، این است که اگر آدمی، خود متعلق لذت دیگران قرار گیرد و مورد ایذا و اذیت واقع شود، هیچ‌گاه حکم نمی‏کند که لذت، یگانه خیر و فضیلت است. همچنین بر اساس این معنا، تمام قتل‌ها، دزدی‌ها و تمامی مفاسد، چون در جهت کسب لذت انسان فاسد یا یک ملت زورگو قرار می‌گیرد ، نیکو و خیر می‌گردند، که هیچ انسان عاقلی چنین اعتقادی ندارد. اشکال دیگر، این است که این مکتب مبتنی بر یک نظام فلسفی مادی گرایانه است که اثبات آن به آسانی ممکن نیست.

تعریف مصداقی شر

گاهی به جای تعریف مفهومی، خود مصادیق را به عنوان نمونه ذکر می‌کنند تا مفهوم روشن گردد. به طور کلی شر را به دو قسم تقسیم می‌کنند: 1. شر اخلاقی 2. شر طبیعی. گاهی شر نتیجه عامل انسانی است که به آن شر اخلاقی می‌گویند؛ مانند دزدی، قتل و غارت. گاهی شر بدون مداخله عامل انسانی واقع می‌شوند که به آن شر طبیعی می‌گویند؛ مانند زلزله، آتشفشان، سیل، طوفان، طاعون.

ملاصدرا در شرح اصول کافی برای شر چهار مصداق ذکر می‌کند:

1-امور عدمی، مثل فقر و مرگ؛

2-شر ادراکی، مانند درد و رنج و جهل مرکب؛

3-شرور اخلاقی و افعال زشت و ناروا، مانند قتل و زنا؛

4-مبادی شرور اخلاقی که عبارت است از ملکات رذیله، مانند شهوت، غضب،بخل و مکر.

حال که با مفهوم شر تا اندازه‌ای آشنا شدیم، به برخی از راه‌حل‌های مسئله شر به صورت مختصر اشاره می‌کنیم:

راه‌حل‌های مسئله شر

برای مسئله شر، فیلسوفان، راه‌حل‌های متفاوتی عرضه کرده‌اند که به برخی از آن‏ها اشاره می‏نماییم:

شر، امر عدمی است

برخی از فیلسوفان از جمله فارابی، ابن‌سینا، خواجه نصیر و آگوستین، توماس آکومیناس، لایب نیتس برانند که شر، امر عدمی است و اصولاً چیزی نیست تا به خداوند انتساب داشته باشد. مثلاً حیات و بینایی، چون امر وجودی‌اند، خیرند؛ ولی کوری و مرگ، از آن جهت که به نیستی و عدم برمی‌گردند، شرند. کوری، عدم بینایی است و مرگ، عدم حیات؛ اما برخی از موجودات مانند گزندگان، درندگان، سیل‌ها و زلزله‌ها وجود دارند که آن‏ها را شر می‌دانیم؛ ولی ذاتاً عدم نیستند، بلکه وجودهایی هستند که مستلزم نیستی و عدم‌اند؛ یعنی موجب مرگ یا از دست دادن عضوی از بدن یا مانع رشد و رسیدن استعدادها به کمال می‌گردند. اگر آن‏ها موجب مرگ و بیماری نمی‌شدند، بد نبودند. در حقیقت آنچه ذاتاً بد است، همان فقدان حیات است. اگر درنده وجود داشته باشد و درندگی نکند، یعنی موجب فقدان حیات کسی نشود بد و شر نیست.

دلیل عدمی بودن شر

1-برخی از فیلسوفان مانند ملاصدرا، دلیل عدمی بودن شر را بداهت و ضرورت می‌داند. او دراین‌باره می‌گوید:

" ان الوجود فی نفسه خیر و بهاء کما ان العدم فی نفسه شر علی ما حکم به الفطره؛ وجود ذاتاً خیر و کمال است، همان طور که عدم ذاتاً شر است. این حکمی است که فطرت آدمی بر آن گواهی می‌دهد" .

2-دلیل دیگر بر عدمی بودن شر، قاعده سنخیت است. از آن جا که خدا قادر، عالم و خیرخواه مطلق است و به تعبیری خیر محض است، و مطابق قانون سنخیت بین علت و معلول، از خیر محض، جز خیر ایجاد نمی‌شود.

بنابراین، هرچه از خدا صادر می‌شود، اصالتاً خیر است و هرچه وجود دارد، خیر است. اگر شر فی نفسه و مستقل وجود داشته باشد باید به مبدأ خیر محض نسبت داده شود که خلاف قانون سنخیت است. از این رو اگر شری مشاهده می‌کنیم به محدودیت و ماهیت وجود مخلوقات بر می‌گردد که آن هم عدمی است.

شر، لازمه جهان مادی است.

بر اساس این دیدگاه، در عالم شر وجود دارد؛ اما شر لازمه جهان مادی است. اگر سؤال شود که چرا خدا جهان مادی را آفرید؟ در جواب می‌توان گفت که جهان مادی در مجموع خیر است. از این رو خلقت جهان، بهتر از عدم آن است.

از آن جا که خداوند قادر و عالم مطلق و کاملاً خیرخواه است، به تعبیری خیر محض است؛ هرچه از او صادر شود، خیر خواهد بود. نظام عالم، نظام احسن است؛ یعنی اگر عالمی بهتر از این جهان ممکن بود، حتماً خدا آن را می‌آفرید. بنابراین اگر عالم ماده را با این خصوصیات مشاهده می‌نماییم، دیگر بهتر از آن امکان نداشت.

فارابی فیلسوف بزرگ اسلامی دراین‌باره می‌گوید:

" الاول تام القدره و الحکمه و العلم، کامل فی جمیعه افعالیه لایدخل فی جمیع افعالیه خلل البته و لایلحقه عجز و لاقصور و الآمات و العاهات التی تدخل علی الاشیاء الطبیعه، انما هی للضرورات و یعجز الماده عن قبول النظام التام؛ خدا که در قدرت و حکمت و علم خود تام است، تمامی افعال او کامل و بدون نقص و عیب است، آفات و شروری که عارض اشیای طبیعی می‌شود، ضروری عالم ماده و طبیعی است. عالم ماده ، نمی‌تواند خیر محض را بپذیرد" .

بنابراین عالم ماده، عالم تزاحم و تضاد است. فرض جهان مادی، بدون تزاحم و تضاد، دیگر جهان مادی نخواهد بود. جهان مادی در مجموع خیر است. از این رو، خدا آن را آفرید. فیلسوفان اسلامی، بحثی را مطرح کرده‌اند که قدرت به محالات ذاتیه تعلق نمی‌گیرد و این عدم تعلق به خاطر عجز خالق نیست، بلکه به دلیل متعلق قدرت است که امکان تحقق آن وجود ندارد.

"ملاصدرا در کتاب اسفار این مسئله را مطرح نموده و سپس می‌کوشد که به آن پاسخ دهد:

یکی از اشکالات این است که عالمی یعنی عالم ماده که در آن خیر غالب بر شرور است، چرا به گونه‌ای خلق نشده است که اصلاً شری در آن نباشد، به طوری که موجودات، همه خیر محض باشند؟

جواب این است که اگر عالم خیر محض باشد، دیگر این عالم، عالم ماده نخواهد بود، بلکه عالمی دیگر می‌شود.

اگر سؤال شود که چرا آتش که یکی از انواع موجودات مادی است که خیر آن بیش از شرش است، به گونه‌ای آفریده نشده است که هیچ شری به دنبال نداشته باشد؟

این سؤال مثل آن است که بگویی که چرا آتش، غیر آتش قرار داده نشده است. محال است که آتش غیر آتش قرار داده شود و باز محال است که آتش، آتش باشد و با لباس زاهد مماس شود و مانعی هم برای سوختن نباشد و با این حال نسوزاند" )ملاصدرا، 1386 ق، ج 7، ص 78).

بنابراین، نتیجه آن است که امکان ندارد قوانین این عالم ماده به گونه‌ای دیگر باشد. اگر بخواهد قوانین این عالم به گونه‌ای دیگر باشد، دیگر عالم ماده نخواهد بود و چون خداوند، حکیم، عالم و قادر و خیرخواه مطلق است، اگر امکان خلق جنس چنین جهان مادی بود، خلق می‌شد و چون خلق نشده است، پس امکان وجود آن هم میسر نبوده است.

شر، لازمه آزادی انسان است.

خداوند، انسان را مختار آفرید. او می‌تواند با اختیار خود راه تکامل را بپیماید و به سعادت نائل گردد و می‌تواند راه ضلالت و گمراهی را طی کند و دست به اعمال شریرانه بزند که لازمه این اعمال، رنج و عذاب دیگران است. بنابراین شر در جهان به سبب شر انسان ناشی از آزادی و اختیار اوست.  خدا می‌توانست انسان را به دو صورت بیافریند: 1. خدا انسان را مجبور می‌آفرید؛ یعنی خدا، انسان رابه گونه‌ای می‌آفرید که فقط کارهای خوب از او سر زند. 2. خدا انسان را مختار بیافریند که لازمه آن این است که برخی از انسان‌ها، به اعمال شریرانه مبادرت ورزند.

شر ناشی از جزئی نگری است

برخی از متفکران برای رفع مسئله شر، برانند که آنچه برخی از افراد شر می‌دانند، ناشی از قضاوت‌های سطحی و جزیی و شتاب‌زده افراد است. اگر افراد از آگاهی وسیع تر و جامع تری برخوردار بودند، هیچ‌گاه به آسانی به شر بودن بعضی از امور، حکم نمی‌راندند. خدا به دلیل کمالات مطلقش، بهترین جهان ممکن را آفریده است که هر چیز به جای خویش نیکوست؛ ولی برخی از افراد به علت،جزئی نگری نمی‌توانند حکم درستی از امور داشته باشند. قرآن کریم، دلیل کراهت و بد دانست، بعضی از امور را عدم شناخت کافی و کامل می‌داند:

بنابراین از این آیات به خوبی می‌توان استنباط نمود که اگر انسان، به همه جنبه‌های وقایع و امور اطلاع کافی داشت، بعضی از امور را شر نمی‌دانست.

شر ناشی از جهل انسان است

اگر ما بدانیم که خدا کمال مطلق است و بر اساس قاعده سنخیت از خیر محض، جز خیر ناشی نمی‏شود. تمامی مخلوقات و آفریده‌های چنین خدایی در نهایت اتقان و ظرافت، خلق‌شده‌اند.

حال اگر ما برخی از امور در جهان را شر بدانیم، می‌توان آن‏ها را بر اساس دو فرضیه توجیه نمود:

1-این امور، ناشی از خالق است.

2-این امور، ناشی از جهل ماست.

فرضیه اول در مورد خدا که کمال مطلق است و از هر عیب و نقصی پیراسته است، صحیح نیست. بنابراین، چاره‌ای جز این نیست که این امور را ناشی از جهل انسان بدانیم؛ والا اگر آگاهی و علم کاملی داشتیم، پی می‌بردیم که مخلوقات و آفریده‌های الهی، همه بر اساس محاسبه دقیق آفریده‌شده‌اند و به تعبیری هر چیزی به جای خویش نیکوست.

برای روشنی بحث، مثالی را مطرح می‌نماییم: اگر ما بدانیم که ابن‌سینا فیلسوف بسیار بزرگی است که به تعبیر اهل فن، مطالب آن قیراطی است، یعنی با آگاهی و محاسبه دقیق تعابیر به‌کاربرده شده است، چنانچه بحثی از کتاب او برای ما مبهم و غیر واضح رسید، دو توجیه برای این ابهام می‌توانیم در نظر بگیریم:

1-این ابهام ناشی از ضعف علمی اوست؛

2-این ابهام ناشی از ضعف علمی ماست.

به نظر می‌رسد که توجیه دوم دراین‌باره صحیح تر است.

امیرالمؤمنین علی )ع( در تعابیری به این راه حل اشاره نموده‌اند:

" ... فان اشکل علیک شی من ذلک فاجمله علی جهالتک فانک اول ماخلقت به جاهلا ثم علمت و ما اکثر ماتجهل من الامر و یتحیر و فیه رأئک و یضل فیه بصرک ثم تبصره بعد ذلک؛ دنیا پابرجا نمانده، مگر برآنچه خدا برای آن قرار داده و از بخشش‌ها و آزمایش و پاداش در روز رستاخیز و برآنچه خواستند از آنچه نمی‌دانیم. پس اگر چیزی از امور بر تو مشکل شد، مپندار که از روی حکمت و مصلحت نبوده است، بلکه آن را بر نادانی خود به آن پندار؛ زیرا تو در نخستین بار آفرینشت نادان بودی؛ پس دانا شدی؛ پس چه بسیار است چیزی که تو به حکمت و مصلحت آن نادانی و اندیشه‏ات در آن سرگردان بوده، و بینایی‌ات در آن گمراه است؛ پس از آن به آن بینا گردی.

مراتب و درجات توحید

توحيد در لغت مصدر باب تفعيل است. یکی از معانی باب تفعیل نسبت دادن مبدأ اشتقاق فعل به مفعول است. توحید در اصطلاح فلاسفه نیز دقیقاً به همین معنا بکار رفته است و به معنای یکی دانستن خداست. 

از منظر قرآن، توحید و شرک در زندگی انسان نقش اول را بر عهده‌دار؛ زیرا اعمال و رفتار انسان، جلوه عقیده و اندیشه اوست. اگر اندیشه انسان توحیدی گردد اعمال او نیز صبغه توحیدی به خود می‌گیرد و اگر شرک در اندیشه و قلب او راه یابد در اعمال او نیز متجلی می‌شود با این وجود مراتب توحید عبارت‌اند از :

1- توحید در ذات(ذاتی) : توحید ذاتی یعنی شناختن ذات حق به وحدت و یگانگی. این اولین شناخت و اولین تصوری است که هر کس از خداوند دارد ... توحید ذاتی یعنی این حقیقت دویی بردار و تعددپذیر نیست، مثل و مانند ندارد.

 تثلیث : یکي از مهم‌ترین اصول اعتقادي مسيحيت اصل « تثليث » يا « اقانيم ثلاثه » است نام ديگر اين اصل      « ثالوث» » است و معناي آن چنين است : « اقرار كند به الوهيت پدر(رب اعلي) و الوهيت پسر(عيسي بن مريم) الوهيت  روح‌القدس و عيسي كه در اين ثالوث، اقنوم دوم است، همان ذات الهي است كه در پيكر بشريت ظاهرشده و در رحم مريم عذراء جسميت يافته است. به بيان ديگر تثليث عبارت است از: پدر، پسر، روح‌القدس.

خداي پدر، اساساً با كار خلقت شناخته می‌شود. خداي پسر عامل اصلي در نجات بشر به شمار مي رود و خداي روح‌القدس، ايمان داران را تقديس می‌کند.

 پدر، پسر و روح‌القدس سه شخصيت در يك وجود مجرد است كه در ازليت متساوي و برابر است و تثليث را در دين مسيح تشكيل می‌دهد. (4) در مقاله حاضر تلاش شده تثليث از ديدگاه عهد جديد و قرآن كريم بررسي و تحليل شود كه با هم آن را از نظر می‌گذرانیم

 پيشينه تاريخي تثليث

اصل تثليث داراي سابقه تاريخي در بين انسان‌ها و اقوام گذشته بوده است،)ولي مسيحيان اوليه به اين اصل معتقد نبودند و به مرور زمان، به خصوص زماني كه با اعتقادات روميان و يونانيان قديم و ايرانيان باستان و آيين مهرپرستي آشنا شدند، شكل تازه‌ای از تثليث قديم را ايجاد كردند.

2- توحید صفاتی : یعنی درک و شناسایی ذات حق به یگانگی عینی با صفات و یگانگی صفات با یکدیگر. اختلاف ذات با صفات و اختلاف صفات با یکدیگر لازمه محدودیت وجود است ... توحید صفاتی مانند توحید ذاتی از اصول معارف اسلامی و از عالی‌ترین و پر ارج ترین اندیشه‌های بشری است که به خصوص در مکتب شیعی تبلور یافته است.

3- توحید در خالقیت : در جهان هستی هیچ خالقی جز خدای سبحان وجود ندارد. موجودات امکانی، آثار و افعال آنان، حتی انسان و تمام اختراعات و اکتشافاتش حقیقتاً و بدون گزاف گویی مخلوق خداوند هستند. آن چه را که در عالم هستی است تمام مخلوق او هستند، منتها برخی بدون واسطه و برخی باواسطه.

خالقیت و آفریدگاری از صفات خداوند است، این صفت مقتضای براهین اثبات وجود خداست، زیرا مفاد آن براهین، این است که خداوند مبدأ و علة العلل موجودات است؛ بحث در این است که خداوند در صفت آفریدگاری، شریک ندارد و خالق جهان کسی جز خداوند نیست پس یکى از شاخه‏هاى توحید، توحید در خالقیت است. به عبارت دیگر : توحید در خالقیت‏یعنى اینکه در جهان هستى، بیش از یک خالق اصیل و مستقل نداریم و خالقیت علل دیگر در طول خالقیت او است و به اذن و فرمان او صورت مى‏گیرد.

 توحید خالقیت که گاهی از آن به توحید در آفرینش یا توحید در افعال هم تعبیر می‌شود در اصطلاح فلاسفه به معنای این است که همه نظام‌ها و سنن و علل و معلولات و اسباب و مسبّبات، فعل خدا و کار او و ناشی از اراده خداست. موجودات عالم همچنان که در ذات خود، استقلال وجودی از خدا ندارند در مقام تأثیر و علیّت هم استقلال ندارند. در نتیجه خدا همان طور که در ذات خود شریک ندارد در فاعلیت نیز شریک ندارد. توحید افعالی مصداق تسبیح مبارک «لا حول و لا قوة الا بالله» است که در فلسفه تحت عنوان قاعده «لا مؤثر فی الوجود الا الله» بیان می‌شود.

نگاه قرآن به این مساله چگونه است ؟ قرآن کریم در آیات بسیاری بر یگانگی خداوند در آفریدگاری جهان تأکید نموده است. چنان که فرموده است؛ قُلِ اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّار- بگو خدا آفریدگار همه چیز است، و اوست یکتای غالب.

اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَکِیلٌ- خدا آفریننده هر چیز است، و بر هر چیزی وکیل (قیم و مدبر) است. ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ - آن خداوند پروردگار شما و آفریدگار هر چیز است، جز او خدایی نیست. هَلْ مِنْ خالِقٍ غَیْرُ اللَّهِ آیا جز خداوند آفریدگاری هست ؟ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى؛ پروردگار ما کسی است که هستی هر چیزی را به او عطا کرده، و او را هدایت نموده است.

4- توحيد در ربوبيت و اقسام آن :

      1- توحید در ربوبيّت تكويني: مراد از توحيد در ربوبيّت تكويني آن است كه نظام اين جهان، كه شامل مجموعۀ پديده‌هاي بي­شمار گذشته و حال و آينده می‌شود، تحت تدبير حكيمانۀ يك پروردگار اداره می‌شود.

2- توحید در ربوبيّت تشريعي: مراد از توحيد در ربوبيّت تشريعي آن است كه فقط خداوند حقّ قانون‌گذاری براي مردم را دارد و تنها او اين اختيار را دارد كه بندگان را مكلّف به برخي از امور كند.

  پس به طور كلي مقصود از توحيد در ربوبيّت آن است كه خداوند هيچ شريكي در تدبير عالم يا مكلّف كردن بندگان ندارد.

 دليل توحيد در ربوبيت

 دلایلی که بر توحید در ربوبیت اقامه شده است عمدتاً به این‌گونه‌اند که توحید در ربوبیت را از لوازم توحید در خالقیت می‌دانند. یکی از استدلال­هایی که  بر توحيد در ربوبيّت تکوینی و تشریعی اقامه شده است به روش منطقی از اين قرار است:

1- وجود هر معلولي وابسته به علّت خودش است. يعني هر معلولي وجود خودش را با همۀ شئون و متعلّقاتش از علّت هستي بخش دريافت مي‌كند و به عبارتي عين فقر و وابستگي به علّت هستي بخش خود است.

2- هر چند هر علتي نسبت به معلول خودش از نوعي استقلال برخوردار است امّا همۀ علّت‌ها و معلول‌ها (بلكه همۀ موجودات)، نسبت به علت خود، عين فقر و وابستگي و نياز هستند به صورتي كه هیچ‌گونه استقلالي از خود ندارند.

3- نتيجه اينكه خالقيّت حقيقي و استقلالي منحصر به خداست.

4- خالقيت و ربوبيّت، از يكديگر انفكاك ناپذيرند و پرورش و تدبير و اداره امور يك موجود (اعّم از تكويني و تشريعي) جداي از اصل آفرينش و آفرينش چيزهايي كه براي ادامۀ وجود به آنها نيازمند است، نيست. مثلاً روزي دادن به انسان، چيزي جداي از آفريدن دستگاه گوارش براي او و آفريدن مواد خوراكي در محيط زندگي براي او نيست و به عبارتي این‌گونه مفاهيم (ربوبيّت، خالقيّت و...) از روابط مخلوقات با خالقشان انتزاع می­شوند و مصداقي منحاز از آفرينش آنها ندارند. ربوبیت تشریعی نیز همان قوانین و تشریعاتی هستند که از رابطه بین خالق و عبد انتزاع می‌شوند.

5- نتيجه اينكه با اثبات توحيد در خالقيّت، توحيد در ربوبيّت تكويني و تشريعي نيز اثبات می‌شود.

در قرآن نيز با آيۀ شريفۀ « لو كان فيهما آلهةٌ إلّا الله لَفَسدتا » (انبيا 21) به توحيد در ربوبيّت اشاره شده است.

 

 توحید در تشریع و تقنین

تشریع و قانون‌گذاری از نظر قرآن، مخصوص خدا است و هیچ کس در هیچ موردى، حق جعل و وضع قانون ندارد. گروهى از اهل کتاب که قانون‌گذاری را به دست احبار و راهبان سپرده‌اند، گام از «دایره ى توحید درتقنین» فراتر نهاده، و در جرگه مشرکان قرار گرفته‌اند بنابراین، وظیفه‌ی افراد دیگر مانند پیامبران و پیشوایان معصوم بیان احکام است، و وظیفه فقیهان و مجتهدان عالی‌مقام، قانون‌شناسی و برنامه‌ریزی است، نه تقنین و تشریع حکم.

البته ممکن است «توحید در تقنین» را در بخش «توحید در فعل» وارد سازیم ولى شایسته است، که این قسمت را از آن جدا نماییم زیرا مقصود از توحید در فعل، افعال تکوینى یعنى مربوط به خلقت و آفرینش است درحالی‌که تقنین یک نوع امر اعتبارى و جعلى است، از این جهت تفکیک این دو از یک دیگر مناسب تر است.(

توحید در تشریع به این معنا است که، حق تشریع و قانون‌گذاری تنها از آن خداوند است و هیچ کس بدون مراجعه به قرآن و سنت حق آن ندارد که قانون وضع کند.

 

 4- توحید در اطاعت

همان طور که حکومت و فرمانروایى فقط از آن خدا است، همچنین جز اطاعت خدا، اطاعت هیچ فردى لازم و واجب نیست، و اگر در مواردى، قرآن، اطاعت گروهى مانند پیامبران و اولیا را واجب کرده است، نه از این نظر است که اطاعت آنها، عین اطاعت خدا است، و به عبارت دیگر:چون خدا، بر اطاعت و پیروى از فرمان آنان را، دستور داده است از این جهت باید از فرمان آنان پیروى نمود و سخن آنان را به جان پذیرفت و در حقیقت در جهان یک مطاع بالذات بیش نداریم و آن خدا است و مطاع بودن افراد دیگر در ظل مطاع بودن خدا است.

 

5- توحید در حکومت

قرآن عنایت خاصى به توحید در حکومت و ولایت دارد و آشکارا می‌رساند که حکومت و فرمانروایى از آن خدا است و هیچ کس جز او، نباید بر مردم حکومت و فرمانروایى کند و حکومت دیگران  در صورتى رسمیت خواهد داشت که در ظلّ فرمانروایى و حکومت او صورت پذیرد و از مقام شامخ او سرچشمه بگیرد، و در غیر این صورت، حکومت آنان، حکومت طاغوتى خواهد بود و ارزش قانونى نخواهد داشت.

این که می‌گوییم: حکومت حق مختص خدا است نه به این معنى است که او شخصاً باید میان مردم حکومت و فرمانروایى کند تا گفته شود چنین حکومتى امر محال و نشدنى است و شبیه سخن خوارج است که می‌گفتند: «حکومت از آن خدا است نه از  آن على و یاران او»،  بلکه مقصود این است که فرمانروایى هر فرد و مقامى باید به اذن و فرمان او صورت بپذیرد، و تا مستند به فرمان  الهى نباشد، ارزشى نخواهد داشت عین این سخن درباره «شفاعت» نیز مطرح است قرآن به روشنى می‌فرماید:  قُلْ للّهِ الشَّفعَةُ جَمِیعاً. بگو: شفاعت همگى از آن خدا است.

هرگز مقصود این نیست که تنها خدا باید شفاعت کند، زیرا معنى ندارد که خداوند شفاعت نماید بلکه مفاد آیه این است که هیچ شفاعتى بدون اذن او نسبت به شفیع یا مورد شفاعت صورت نمی‌پذیرد.

 

6- توحید در عبادت

 عبادت و پرستش از آن خداى جهان است، و هیچ فردى جز خدا، هرچه هم از نظر کمال و شرف و در مقام بالا قرار بگیرد، شایسته عبادت و پرستش نیست. زیرا خضوع و بندگى در برابر کسى، به خاطر یکى از دو ملاک زیر است و هیچ‌کدام از این دو ملاک، در غیر خدا وجود ندارد:

1- معبود از نظر کمال به حدى برسد که از نقص و عیب پیراسته باشد، برترى او ایجاب کند که هر فرد با وجدانى، در برابر آن خضوع نماید، و او را تا حد بندگى پرستش کند مثلاً موجود نامتناهى، با علم و قدرت بی‌پایان، و حیات و بینایى و شنوایى نامحدود، وجدان هر انسان بیدارى را تحریک می‌کند که در برابر او سر تعظیم فرود آورده، ابراز کوچکى کند.

2- موجودى را از آن جهت بپرستیم که پدید آورنده ى جهان و انسان، بخشنده‌ی جسم و جان، دهنده‌ی نعمت و برکت است، و اگر یک لحظه رشته فیض او گسسته گردد، اثرى از هستى نمی‌ماند. انگیزه‌ی  پرستش کردن  پیامبران و اولیاء پاک خدا، همان جمال و کمال معبود است، آنان بر اثر معرفت برتر و شناسایى عمیق تر، و آشنایى بیشتر، که با جهان غیب دارند، خدا را از آن نظر می‌پرستند که وى داراى کمال نامتناهى، و جمال نامحدود است و از این نظر شایسته تعظیم و پرستش است، حتى اگر ملاک دوم در کار نبود باز در برابر او به خضوع و بندگى بر می‌خاستند، درحالی‌که دیگران خدا را از آن نظر پرستش می‌کنند که او را سرچشمه هستى و دهنده‌ی قدرت، و عطا کننده‌ی نعمت و برکت، و کلید جهان هستى را در اختیار او می‌دانند.

در هر حال خواه علت عبادت، کمال معبود باشد و یا ملاک دیگر، هر دو جهت مخصوص خدا است و در این قسمت کسى با او شریک نیست و پرستش غیر خدا از نظر عقل و شرع نکوهیده است.

 

نماز شرط قبولي اعمال

از ديدگاه ديني و با نگاه آخرتي معيار قبولي تمامي اعمال انسان مؤمن نماز است.

نماز اولين سؤالی است که از انسان در آخرت می‌پرسند که اگر پذيرفته شود ساير اعمال انسان هم امکان پذيرش دارد و اگر رد شود ساير اعمال انسان رد می‌شود. ان الصلاه عمود الدين ان قبلت قبل ما سواها و ان ردت رد ما سواها » نماز ستون دين است و اگر پذيرفته شود, ساير اعمال پذيرفته می‌شود و اگر رد شود نيز ساير اعمال در خواهد شد. در کتاب وسائل ، ج 3 ، ص 22 ، ح 1 آمده است. ضمناً روايات ديگري در اين باب هست که ذکر می‌شود:

الف : عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّينِ مَثَلُهَا كَمَثَلِ عَمُودِ الْفُسْطَاطِ إِذَا ثَبَتَ الْعَمُودُ ثَبَتَ الْأَوْتَادُ وَ الْأَطْنَابُ وَ إِذَا مَالَ الْعَمُودُ وَ انْكَسَرَ لَمْ يَثْبُتْ وَتِدٌ وَ لَا طُنُبٌ {وسائل‏الشيعة ج : 4 ص : 27.

امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید نماز ستون دين است مثل آن همانند ستون خيمه است که هرگاه ستون باشد میخ‌ها و طناب‌ها ثابت ومحکمند و وقتي که ستون بيفتد و بشکند ديگر ميخ و طنابی پا برجا نيست . ب:عنا أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَايَةِ قَالَ زُرَارَةُ فَقُلْتُ وَ أَيُّ شَيْ‏ءٍ مِنْ ذَلِكَ أَفْضَلُ فَقَالَ الْوَلَايَةُ أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِي هُوَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِنَّ قُلْتُ ثُمَّ الَّذِي‏ يَلِي ذَلِكَ فِي الْفَضْلِ فَقَالَ الصَّلَاةُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ الصَّلَاةُ عَمُودُ دِينِكُم‏... . {الكافي ج : 2 ص : 19}

امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید اسلام بر پنج چيز استوار است نماز ,زکات , حج , روزه , و ولايت زراره به امام می‌گوید کدام از اينها برترند فرمود ولايت برتر است چون ولايت کليد اينهاست و والي راهنماي به اينها زراره می‌گوید گفتم بعد از ولايت کدام برتر است فرمود نماز پيامبر اکرم فرمود نماز ستون دين شماست ... . ج:وَ عنا أَبِي ذَرٍّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّينِ وَ الْإِسْلَامُ وَ الْجِهَادُ.... {مستدرك‏الوسائل ج : 7 ص : 16 . پيامبر اکرم (ص) فرمود نماز ستون دين است ... . د : در کتاب دعائم الاسلام که از منابع دست دوم محسوب می‌شود و انتساب روايات آن به ائمه محل ترديد است و برخی نيز نويسنده آن را از شيعيان دوازده‌امامی نمی‌دانند اين روايت نقل‌شده : عن علي ع أنه قال الصلاة عمود الدين و هي أول ما ينظر الله فيه من عمل ابن آدم فإن صحت نظر في باقي عمله و إن لم تصح لم ينظر له في عمل و لا حظ في الإسلام لمن ترك الصلاه {دعائم‏الإسلام ج : 1 ص :134}. اميرمومنان علي علیه‌السلام می‌فرماید : نماز ستون دين است و اول چيزي است که خداوند از اعمال فرزند آدم در آن نظر می‌کند پس اگر صحيح باشد در باقي اعمال او نيز نگاه می‌کند و اگر صحيح نباشد در ديگر اعمال او نگاه نمی‌کند و بهره اي از اسلام ندارد کسي که نماز را ترک کند .

نزدیک‌ترین متن به عبارت مورد سؤال عبارتي است که در امالي صدوق آمده اين عبارت از خود مرحوم صدوق است که از بزرگان محدثان اماميه بوده و حدیث نيست بنا به آنچه در اين کتاب آمده عده از بزرگان در خواست می‌کنند تا ايشان در مورد مذهب شيعه توضيح دهد مرحوم صدوق ضمن معرفي ائمه وبيان اعتقادات شيعه در ضمن سخنانشان اين جمله را فرموده‌اند : ....الإقرار بأن الصلاة عمود الدين و أنها أول ما يحاسب عليه العبد يوم القيامة من الأعمال و أول ما يسأل عنه العبد بعد المعرفة فإن قبلت قبل ما سواها و إن ردت رد ما سواها.... .

از جمله اعتقادات شيعه اقرار به اين است که نماز ستون دين است و اول چيزي است که روز قيامت از آن سؤال می‌شود که اگر قبول شود مابقي اعمال نيز قبول است و اگر مردود شود ما بقي اعمال نيز رد می‌شود....... . مورد ديگري را ما در منابع روايي نيافتيم بنابراین با توجه به مطالب یادشده نتيجه می‌گیریم شد که اولاً اين مطلب عين حديث نيست و عبارت مرحوم صدوق است ضمن آنکه روايت دعائم بر فرض قبول روايات اين کتاب تا حدودي نزديک به آن بود

{برخي روايات دعائم الاسلام را در صورتي که تأییدی از ديگر کتب روايي معتبر داشته باشد پذیرفته‌اند }و آنچه از اين دو عبارت فهميده می‌شود اين است که نماز از جايگاهي ويژه برخوردار است و در روز قيامت اول به نماز نگاه می‌شود اگر پذيرفته شود يعني با شرايط آن از جمله اعتقاد به ولايت و ديگر چيزهايي که در آن شرط است انجام شده باشد ما بقي اعمال نيز به مانند آن است و نیاز به دقت در آن نيست چون آن اعمال هم به مانند نماز عمل عبادي است و اگر نماز که راس اعمال عبادي است مشکل اساسي داشته باشد قطعاً ديگر اعمال نيز دچار مشکل است و اگر اشکالي در آن نباشد بقيه نيز بلا اشکال است و نیاز به دقت در ان نيست .

مراد از اين جمله بر فرض صحت و حدیث بودن اين نيست که اگر فرضاً کسي به صورت سهوي اخلال به يکي از شرايط نماز کرد و يا چند روزي نماز را ترک کرد ديگر ساير اعمال او نيز قبول نباشد و مفاد آن اين است که اگر کسي نماز را کلاً ترک کند و یا بدون ولايت انجام داد و يا ديگر شرايط و ارکان اساسي آن دچار مشکل باشد ساير اعمال او نيز مورد قبول نيست چون دين او ستوني ندارد و همان‌گونه که نمازش پذيرفته نيست به همان دليل و قیاس ساير اعمالش باطل است .

در اين صورت ديگر ساير اعمال او از نظر خداوند خير محسوب نمی‌شود تا تعارضي با آيه داشته باشد مثلاً اگر کسي از روي عناد ولايت ومحبت علي علیه‌السلام واهل بيت ان حضرت را منکر شود بنا به آنچه در روايات آمده نمازش مورد قبول نخواهد بود چون يک حقيقت مسلم اسلام را انکار کرده و شرط قبولي نماز را ندارد چنين شخصي ساير اعمال او نيز همانند نماز مورد قبول نيست چون نزد خداوند خير محسوب نمی‌شود و در حقيقت شر است به همين جهت در روايات آمده نماز فرد ناصب و دشمن اهل بيت همانند قبيح ترين اعمال او ميباشد براي روشن تر شدن موضوع مثال ديگري ميزنيم اگر کسي با نيت تصاحب اموال يتيم دست نوازش به سر يتيم بکشد و یا کسي مال دزدي را انفاق کند هرچند ظاهر اين دو عمل خير ديده ميشودولي نزد خداوند خير حساب نمی‌شود بله در حقيقت شر است چون در فرض اول عمل با نيت پليدي انجام می‌شود و در فرض دوم شرط قولي انفاق را دارا نيست به صورت کلي می‌توان گفت اگر ساير اعمال فرد خير محسوب شود قطعاً مشمول عبارت مرحوم صدوق نخواهد بود .

از مهم‌ترین اسرار نماز :

1-     تجلی یاد خدا

2-    تجلی وحدت مسلمین

3-    عامل رفع فاصله طبقاتی

4-    مایه پرهیزگاری

5-    اطاعت‌پذیری

6-    مایه پاکیزگی

7-    تجلی اخلاص

8-    مایه شادابی و نشاط

9-    مایه انضباط و وقت‌شناسی

علت و معلول

عليت به عنوان يکي از اصول بنيادين فلسفه، از آغاز تأملات مدون فلسفي مورد پذيرش و استناد غالب فيلسوفان بوده است. هرچند در دوران يونان باستان، سده‌هاي ميانه و حاکميت تفکر تجربي بر انديشه برخي از فيلسوفان پس از رنسانس در مغرب زمين و در انديشة برخي از مکاتب و نحله‌هاي کلامي مسلمان کليت و عموميت آن مورد انکار قرار گرفته است.

  بحث از علت و معلول در شاخه‌هاي مختلف علوم از اهميت شاياني برخوردار است. فلاسفة مسلمان فصل مشبعي را در اثبات، تبيين، تحليل و پاسخ به شبهات منکران اختصاص داده‌اند. در تعريف علت و معلول نيز تعريف‌هاي ارائه شده از سوي فيلسوفان مسلمان تفاوت چنداني ندارد، جز اين‌که در تعابيري‌که به کار گرفته‌ شده ميان‌شان تفاوت‌هايي مشاهده مي‌شود؛ از اين‌ تفاوت‌ها ظاهرا جز تفنن در عبارت چيز ديگر به نظر نمي‌رسد، ولي با تحليل واژگان مورد استفاده در تعريف شايد بتوان به تفاوت در نگرش ايشان نسبت به مسأله پي‌برد که بايد آنرا در جاي خود دنبال کرد. سعي مي‌شود تعريف‌هايي که از سوي بنيانگذاران سه مکتب فلسفي ارائه شده بيان شود و براي پرهيز از زياده گويي از تعريف‌هاي ارائه شده از سوي پيروان اين مکاتب خودداري شود، جز اين‌که کساني‌ با تعمق بيشتر نکات تازه‌اي را افزوده و يا رخنه‌اي را رفو کرده‌ باشند.

 

تعريف علت و معلول

  بوعلي سينا در رسالة الحدود علت را چنين تعريف مي‌کند : علت هر ذات بالفعلي(الف) است که از آن وجود ذات بالفعل  ديگر (ب) لازم مي‌آيد. اما عکس آن درست نيست،‌ از وجود (ب)، وجود (الف) لازم نمي‌آيد. شهاب الدين سهروردي در حکمة الاشراق نيز ضمن يک نزاع با مشائيان، مراد خود از علت را چيزي مي‌داند که از وجود آن وجود معلول بدون هيچ تاخري قطعا حاصل مي‌شود و اين شامل شرايط و زوال مانع همه مي‌شود. صدرالمتالهين شيرازي با تفکيک دو معناي عام و خاص علت، علت به معناي خاص را چيزي مي‌داند که از وجود آن وجود چيز ديگر و از عدمش عدم آن لازم مي‌آيد. در معناي عام مراد شان از علت چيزي است که وجود شيء بر آن متوقف است، بدين‌رو از وجود آن وجود معلول لازم نمي‌آيد، ليکن از عدم آن، عدم معلول لازم مي‌آيد.

  بنابراين علت عبارت است از وجودي که معلول بر آن توقف دارد يا به واسطة آن وجوب پيدا مي‌کند يا لزوم مي‌يابد. به دليل رابطة تضايف ميان علت و معلول، از تعريف علت، تعريف معلول نيز به دست مي‌آيد. معلول چيزي است که وجودش وابسته و متوقف بر وجود چيز ديگر است.

  در زبان فلسفي وقتي علت به کار مي‌رود ممکن است معاني مختلف داشته باشد؛ گاه به طور خاص به معناي علت مفيض هستي بخش به کار مي‌رود. وقتي گفته مي‌شود علت و معلول بايد سنخيت داشته باشند، مراد از علت در اين‌جا خصوص علت هستي‌بخش است يا اگر در نظام صدرايي، معلول عين ربط به علت انگاشته مي‌شود، مراد همين گونه علت است و گاه به معناي علت تامه است؛ يعني چيزي‌که از وجود آن وجود معلول و از عدمش عدم معلول لازم مي‌آيد. در اين معنا صرفا بر علت تامه اطلاق مي‌شود. گاه همين اندازه که از عدم يک چيز، عدم چيز ديگر لازم آيد براي اطلاق علت نسبت به آن کافي است، در چنين اطلاقي مراد علت به معناي علت ناقصه است.

  روشن است که در تعريف‌هاي ارائه شده از علت و معلول نمي‌توان آن ‌را تعريف به معناي حقيقي کلمه دانست، بلکه صرفا تعريف لفظي است وگرنه گرفتار دور خواهيم شد. زيرا در غالب اين تعارف از باي سببيت بهره جسته شده است. برخي از فيلسوفان معاصر تلاش کرده­اند با تقويت تعريف مورد نظر صدرالمتالهين و پيرايش آن، تعريف ديگري با استفاده از واژگان "احتياج" و "توقف" ارائه کنند، ولي با تحليل دقيق‌تر، اين سعي نيز نافرجام مي‌نمايد. زيرا در واژگان "احتياج" و "توقف" نيز به نحوي عليت اشراب شده است. متوقف عليه بيان ديگري از علت و متوقف تعبير ديگري از معلول است و همين‌طور محتاج و محتاج اليه. بدين‌رو چنين مي‌نمايد گرفتار دور محال خواهيم شد

  تعريف ايمان

ايمان در لغت به معناي تصديق و باور داشتن است، هر چند گاهي به معناي وثوق و اطمينان نيز به كار مي‌رود؛ اما در اصطلاح شرعي عبارت است از: «تصديق و جزم به مسايل ضروري دين»، از اين رو تصديق مسايل ظني و اجتهادي كه موجب علم ضروري نمي‌شود، در پيدايش ايمان كافي نيست، و انكار آن نيز موجب كفر نمي‌شود.

بساطت و تركيب ايمان

در اين مسأله ديدگاه‌هـا مختلف است؛ گـروهـي ايمـان را مركب از سه ركن دانسته‌اند

1-   تصديق قلبي

2-   اقرار زباني

3-  عمل جوارحي.

محدثان مي‌گويند: عمل صالح ركن ايمان است، اما ركن از دو قسم تشكيل مي‌گردد، اصلي و فرعي، و عمل از اركان فرعي به شمار مي‌آيد. نظير شاخه درخت كه با جدا شدن، نام درخت بر او صدق مي‌كند. معتزله و خوارج نيز از كساني هستند كه ايمان را از سه امر فوق مركب دانسته‌اند به گونه‌اي كه با فقدان يكي از آن‌ها ايمان نيز از بين مي‌رود؛ زيرا قاعده‌ي عقلي بر آن است كه مركب با بعضي از اجزا منتفي مي‌شود.

البته بين معتزله و خوارج در يك نكته اختلاف است و آن اين‌كه معتزله مي‌گويند: با ترك عمل صالح يا ارتكاب گناه كبيره، نه مؤمن بر او صدق مي‌كند و نه كافر، بلكه فرد سومي است؛ يعني فاسق. اما خوارج مي‌گويند: چنين شخصي از ايمان بيرون رفته و كافر مي‌شود.

محققان از فقها و متكلمان، ايمان را بسيط دانسته و مي‌گويند: ايمان تصديق قلبي است اما اقرار زباني و عمل جوارحي شرط لازم آن مي‌باشد. اقرار زباني را از آن جهت شرط دانسته‌اند تا كساني را كه در دل يقين و معرفت دارند، اما در ظاهر و با زبان اقرار نمي‌كنند، خارج سازند. از اين رو اقرار را در برابر جحود قرار داده‌اند؛ «وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا» [نحل: 14]؛«با آن‌كه در پيش خود يقين داشتند، از كبر و نخوت و ستمگري انكار كردند

البته اقرار در صورتي شرط است كه عذر و مانعي وجود نداشته باشد؛ زيرا اقرار زباني در موارد ترس و اكراه ساقط مي‌شود، چنان‌كه در قرآن كريم مي‌فرمايد: «إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ» [نحل: 106]؛ «جز آن‌كه از روي اجبار به زبان كافر شود و دلش در ايمان ثابت باشد

بنابراين اگر كسي در غير موارد ضرورت شهادتين را به زبان نگويد، كافر است. چنان‌كه اگر كسي التزام به اسلام نداشته باشد و از كفر برائت نجويد ـ مانند هرقل ـ نيز مسلمان نيست.

مراتب ايمان

در اين مسأله نيز علما ديدگاه‌هاي مختلف دارند كساني كه ايمان را مركب دانسته‌اند، زياده و نقيضه ايمان را پذيرفته‌اند، در برابر كساني كه به بساطت ايمان معتقد هستند.

محدثان براي ايمان دو مرتبه ذكر كرده‌اند:

1. مرتبه‌ي نخست، تصديق قلبي است. اثر اين مرتبه نجات از آتش دوزخ است هر چند مدتي در آتش بماند.


2.
مرحله‌ي كامل‌تر عبارت است از تصديق به قلب، اقرار به زبان و عمل به جوارح، كه باعث ورود به بهشت مي‌شود. بر اين اساس اگر عمل صالح نباشد ايمان محفوظ است.

از اين رو منافق چون از مرتبه‌ي نخست، يعني تصديق قلبي بي‌بهره است، جزو مؤمنين به شمار نمي‌آيد؛ چنان‌كه در قرآن مي‌فرمايد: «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آَمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآَخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ» [بقره: 8].

اما فقها و متكلمان كه ايمان را بسيط دانسته‌اند، عمل صالح را شرط اجراي احكام و باعث زينت و انبساط و نور مي‌دانند.

كفر و اقسام آن

كفر بر دو قسم است: حقيقي و حكمي.

ـ كفر حقيقي عبارت است از: انكار يكي از ضروريات دين و داراي چهار قسم است:

1. كفر انكاري؛ يعني انكار توحيد به قلب و زبان.

2. كفر جحودي؛ يعني خدا را مي‌شناسد اما با زبان اقرار نمي‌كند؛ نظير شيطان.

3. كفر عناد و لجاجت؛ يعني خداوند بزرگ را شناخته و اقرار زباني نيز دارد، اما از پذيرش ايمان سر باز مي‌زند؛ مانند هرقل.

4. كفر نفاق؛ يعني در ظاهر اقرار دارد، اما در دل كفر مي‌ورزد؛ مانند منافقان.

كفر حكمي، كفري است كه يكي از شعارها و نشانه‌هاي كفار را ملتزم باشد؛ زيرا التزام داشتن به شعارهاي كفر نشانه‌ي تكذيب اسلام است؛ چنان‌كه در شرح مواقف بدين مطلب اشاره شده است.

در حاشيه‌ي فيض الباري پيرامون اقسام كفر چنين آمده است: «اگر كسي اقرار و اذعان ظاهري و باطني به اسلام نداشته باشد، كافر است و اگر اعتراف زباني دارد، اما در قلب، كفر را پنهان نمايد، منافق است. اگر اعتراف زباني و قلبي داشته باشد، اما بعضي از ضروريات دين را بر خلاف اجماع امت تفسير نمايد، اين شخص زنديق است، نظير اين‌كه بگويد: آن‌چه در قرآن نسبت به بهشت و دوزخ آمده، حق است؛ اما بهشت و دوزخ در خارج وجود ندارد، بلكه مقصود از بهشت، ابتهاج و خوشحالي است كه در پرتو ملكات پسنديده پيدا مي‌شود و مقصود از آتش، ندامت و پشيماني است كه به وسيله‌ي ملكات ناپسند حاصل مي‌گردد

موجبات ارتداد

مقصود از ارتداد، بازگشت از ايمان به كفر است. اگر مسلماني يكي از ضروريات دين را انكار نمايد ـ خواه با صراحت يا كنايه ـ مرتد مي‌گردد. بنابراين انكار آن‌چه موجب تحقق ايمان مي‌شود، كفر و ارتداد است.

آیا معاد جسمانی است یا روحانی؟


هرچند دلایل عقلی، بر لزوم معاد و جهانی جز این زندگی دنیوی گواهی می دهند، اما کیفیت و چگونگی معاد و این که آیا معاد تنها روحانی است، یا روحانی و جسمانی و با پذیرش جسمانی بودن، آیا این جسم عنصری و مادی است، یا جسم برزخی و مثالی؟ اینها مسئله ای نیست که از راه براهین عقلی بتوان آن را ثابت نمود؛ به همین جهت گروهی از متکلمان معاد را تنها جسمانی دانسته و به وجود روحی به غیر از جسم و مکانیسم بدن معتقد نیستند. عده ای از فلاسفه به ویژه پیروان حکمت “مشاء” تنها به معاد روحانی معتقدند و می گویند پس از مرگ علاقه روح به بدن قطع می گردد، اما از آن جا که روح موجود پیراسته از ماده است فنا و نیستی در آن راه ندارد و پس از قطع علاقه از بدن، باقی و جاوید خواهد ماند.

اما بسیاری از حکما، عرفا و دانشمندان علم کلام و عالمان شیعی؛ نظیر شیخ مفید، شیخ طوسی، خواجه نصیر و به هر دو معتقدند و می گویند: در رستاخیز روح به بدن باز می گردد، در نتیجه معاد انسان جسمانی است.
پاسخ تفصیلی

آنچه مسلم و قطعی است، این است که معاد و رستاخیز مانند خداشناسی از عقاید همگانی پیروان ادیان و مذاهب به شمار می رود،  لذا افرادی که به مبدأ حکیمی معتقدند گرچه از مذهب خاصی پیروی نکنند به وسیله وجدان باطنی و شعور درونی خود بدین باور عمومی (رستاخیز) اعتراف دارند، ولی در چگونگی آن اختلاف دارند. آیا معاد جسمانی است یا روحانی، در صورت جسمانی بودن آیا بدن اخروی عین همان بدن طبیعی است که انسان در این جهان با آن زندگی می کرد، یا بدن لطیف تر، که از آن به بدن مثالی و یا برزخی یاد می کنند.

در این جا به صورت خلاصه نظریات دانشمندان را مطرح، سپس نظریه مشهور را بیان می کنیم:

۱٫گروهی از متکلمان معاد را تنها جسمانی دانسته و به وجود روحی غیر از جسم و مکانیسم بدن معتقد نیستند.

۲٫عده ای از فلاسفه به ویژه پیروان حکمت “مشاء” تنها به معاد روحانی معتقدند و می گویند: پس از مرگ علاقه روح به بدن قطع می گردد، اما از آن جا که روح موجود پیراسته از ماده است، فنا و نیستی در آن راه ندارد و پس از قطع علاقه از بدن، باقی و جاوید خواهد ماند. این نظریه از آن جا ناشی می شود که این گروه از فلاسفه نتوانستند اشکالات و شبهات معاد جسمانی را حل کنند، لاجرم به معاد روحانی معتقد شدند و معاد جسمانی را انکار کردند.

۳٫بسیاری از حکما، عرفا و دانشمندان علم کلام و عالمان شیعی؛ نظیر شیخ مفید، شیخ طوسی، خواجه نصیر و به هر دو معتقدند و می گویند: در رستاخیز روح به بدن باز می گردد، در نتیجه معاد انسان جسمانی است، البته نه جسم بدون روح، بلکه جسمی که دارای روح است. دارندگان این نظریه خود به دو گروه تقسیم شده اند:

الف. برخی از آنان معتقدند روح در قیامت به بدن طبیعی و عنصری که دارای فعل و انفعالات طبیعی و شیمیایی است باز می گردد.

ب. عده ای نیز برآنند که روح در سرای دیگر به بدن مثالی و برزخی که لطیف است و جرم و ماده ندارد، اما از مقدار و شکل برخودار است تعلق می گیرد. این بدن لطیف به گونه ای عین بدن دنیوی است و هرکس آن را ببیند می گوید این همان انسانی است که در دنیا زندگی می کرد، ولی از این جهت که دارای جرم و ماده نیست و قابلیت فعل و انفعال شیمیایی و فیزیکی ندارد با آن تفاوت دارد؛ مانند جسمی که انسان در خواب و رؤیا می بیند.

هرچند دلایل عقلی بر لزوم معاد و جهانی جز این زندگی دنیوی گواهی می دهند، اما کیفیت معاد و این که آیا معاد تنها روحانی است، یا روحانی و جسمانی و با پذیرش جسمانی بودن، آیا این جسم عنصری و مادی است یا جسم برزخی و مثالی؟ اینها مسئله ای نیست که از راه براهین عقلی بتوان آن را ثابت نمود؛ به همین جهت است که حکیم بزرگ بوعلی سینا می گوید: باید دانست بخشی از معاد از طریق شرع نقل شده و شریعت آن را پذیرفته است و راهی برای اثبات آن جز از طریق شرع و تصدیق پیامبر نیست و آن مربوط به زنده شدن بدن است، باید کیفیت معاد جسمانی و جزئیات آن را به دلیل شرع و گزارش وحی بپذیریم؛ زیرا معیار مذکور مطمئن ترین و کامل ترین معیاری است که بشر می تواند از این راه، حقایق اطمینان بخشی به دست آورد.

بنابراین، ضروری است در باره کیفیت معاد به سراغ آیات قرآن و روایات رفته و در باره این امر خطیر از آنان مدد جست.

قرآن و معاد جسمانی

آیات قرآن به روشنی گواهی می دهد که معاد انسان ها در رستاخیز تنها روحانی نبوده، بلکه این بازگشت روحانی و جسمانی است، همچنین جسمی که روح به آن تعلق خواهد گرفت همان جسم عنصری دنیوی است. آیات فراوانی براین مطلب دلالت دارد که در این جا به جهت اختصار تنها به نقل چند نمونه اکتفا می کنیم:

۱٫برخی از آیات در پاسخ کسانی است که زنده شدن استخوان ها را محال می پنداشتند؛ مانند: ” بگو استخوان ها را آن کس که آنها را بار نخست آفرید زنده می کند”.   “آیا انسان مى‏پندارد که هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهیم کرد”؟. “آرى قادریم که (حتّى خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتّب کنیم”!

۲٫تعدادی از آیات گواهی می دهند که انسان روز قیامت از قبر برخاسته و پای محاسبه می آید، آن جا که می فرماید: “آیا نمى‏داند در آن روز که تمام کسانى که در قبرها هستند برانگیخته مى‏شوند”.  و “ (بار دیگر) در «صور» دمیده مى‏شود، ناگهان آنها از قبرها، شتابان به سوى (دادگاه) پروردگارشان مى‏روند”.

۳٫گاه قرآن امکان معاد جسمانی را از طریق وقوع آن در دنیا روشن می کند؛ مانند سرگذشت شگفت انگیز عزیر (ع) و داستان حضرت ابراهیم (ع) در پرسش از خداوند از چگونگی معاد جسمانی.  از این که قرآن کریم گاهی از طریق ارجاع به زندگی نخست و گاهی با ارائه نمونه هایی از احیای مردگان؛ مانند داستان عزیر یا داستان اصحاب کهف و سخن به میان می آورد، می توان نتیجه گرفت که حیات مجدد انسان با همین بدن مادی همراه خواهد بود.

از سخنان امام علی (ع) در نهج البلاغه نیز می توان فهمید که معاد انسان ها در سرای دیگر با بدن طبیعی خواه بود. آن حضرت در این باره می فرماید: “بدانید که این پوست نازک انسان را بر آتش شکیبی نتواند بود، پس به خود رحم کنید ”.  یا آن جا که می فرماید: “ و رستاخیز پیش آید، آن گاه از قالب گورها بازشان گیرد و بیرونشان کشد، در حالی که همه در جهت امر خداوندی دوان اند و به سوی معادش شتابان”.  حضرتش در جایی دیگر می فرماید: “ و هر آ ن که را زمین در درون خود دارد بیرون ریزد، پس خداوند آنان را در پی کهنگی، باز آفرینی کند، و در پی پراکندگی، اجزاشان را فراهم آورد…”.

۴٫   نعمتهای فراوانی که مژده استفاده از آنها در بهشت به افراد نیکوکار داده شده، نظیر استفاده از میوه های رنگارنگ  و گوشت پرندگان  ، ازدواج با حور العین و ، از مواردی هستند که تصور آنها بدون جسمانی بودن معاد، دشوار به نظر می رسد.

نتیجه: مشهور متکلمان، فلاسفه و عالمان دینی با بهره گیری از آیات و روایات معتقدند که معاد انسان ها در قیامت جسمانی است.

 آیا معاد جسمانی و روحانی دلیل عقلی دارد یا خیر؟

مراد از معاد جسمانی در نزد متکلمین معاصر و حکما ی صدرایی، معاد جسمانیروحانی است ؛ یعنی اکثر علمای شیعه اعتقادشان بر این است که معاد عبارت است ازجمع روح -بدن در آخرت . این عقیده را از آن جهت معاد جسمانی می گویند که در مقابل معاد صرفا روحانی مطرح شده است که برخی از فلاسفه سابق به آن عقیده داشتند.

معتقدین به معاد جسمانی نیز به لحاظ تفاوت دیدگاهی که در معنی جسم و بدن دارند به دو دسته تقسیم می شوند

۱٫کسانی که معتقدند بدن اخروی ، بدن مادی و از جنس همین مواد دنیا خواهد بود. قائلین این قول اکثر متکلمین شیعه هستند.

۲٫کسانی که معتقدند بدن اخروی، جسمی است غیرمادی که از نظر شکل و رنگ و اندازه و عین همین بدن مادی شخص است ؛ ولی فاقد ماده دنیوی است ؛ مثل اجسامی که انسان در خواب می بیند ؛ ما وقتی شخصی را در خواب می بینیم شکی نداریم که این شخص موجود در خواب ما ، فلان شخص است ؛ولی آن موجودی که ما در خواب می بینیم موجودی است غیر مادی

با توجه به آیات قرآن کریم شکی نیست که معاد مورد نظر دین مقدس اسلام همان معاد جسمانی روحانی است ؛ اما سوال اساسی این است که آیا در آخرت ، انسان با بدن مادی محشور خواهد شد یا با بدن فرامادی؟

متکلمین معتقدند که معاد با بدن مادی و دنیوی خواهد بود ؛ لکن در آخرت ، همین ابدان مادی ، احکام و آثار دیگری خواهند داشت که متناسب با آن عالم است ؛ اما اکثر حکمای مکتب فلسفی ملاصدرا معتقدند که معاد با بدن غیرمادی است ؛ و معتقدند که آن بدن غیر مادی عین همین بدن دنیوی است نه مثل و شبیه آن ؛ لکن فاقد ماده است ؛ و می گویند شیئیّت یک شیء به صورت آن است نه به ماده آن ؛ لذا غیر مادی بودن آن بدن مانع از عینیّت بدن مادی دنیوی با بدن غیر مادی اخروی نمی شود. ــ توجه: ماده در اصطلاح فلسفه غیر از ماده در اصطلاح فیزیک است ؛ ماده یک شیء در نگاه فلسفی آن چیزی است که صورت آن شیء را می پذیرد ؛ مثلا گوشت و استخوان و ماده بدن هستند اما بدن گوشت و استخوان و نیست ؛ لذا ما وقتی شخصی را با همان صورت و شکل ولی بدون این مواد دنیوی در خواب می بینیم باز یقین داریم که این فلان شخص است ـــ

هر کدام این دو گروه دلائلی برنظریه خود اقامه کرده و اشکالاتی نیز بر نظر دیگری وارد نموده اند ؛‌ حال اینکه دلائل کدام گروه یقینی و قطعی است ؛‌ و کدام گروه توانسته اند اشکالات وارده بر نظریه خودشان را جواب دهند ؛ امری است بسیار دشوار. البته برای کسی که نمی تواند به نتیجه قاطعی در این باره برسد برای او ، شرعا لازم و ضروری است که اجمالا معتقد شود که معاد ، جسمانی ، روحانی است ؛ و این دلیل برای او کافی است که بگوید : قرآن کریم کتاب خداست ؛ و خدا محال است سخن باطلی بگوید ؛ و از آیات قرآن استفاده می شود که معاد جسمانی، روحانی است ؛ پس حتما این مطلب حق است. اما اگر کسی بخواهد از راه عقلی به نظریه درست و تفصیلی دست پیدا کند چاره ای جز تحقیق عمیق و توان بررسی و ارزیابی نظرات این دو گروه ندارد.

دلیل عمده متکلمین بر معاد جسمانی دلیل نقلی است ؛ ولی دلیل عقلی نیز بر این مطلب اقامه کرده اند که به یک مورد از دلائل ایشان اشاره می شود

دلیل متکلمین بر معاد جسمانی

خداوند متعال انسان را آفرید تا به سعادت و کمال برسد ؛ و یکی از ارکان سعادت ، لذت است ؛ و شکی نیست که انسان دو گونه لذت دارد ؛ لذات روحی و معنوی و لذات جسمانی . در این دنیا ، این دو گونه لذت باهم به نوعی ناسازگاری دارند ؛ به نحوی که اگر کسی بخواهد از تمام لذائذ جسمانی بی هیچ محدودیتی بهرمند شود از لذات معنوی باز خواهد ماند ؛ و اگر بخواهد از لذائذ معنوی بهره کامل ببرد ناچار باید از برخی لذائذ جسمانی چشم پوشی کند . حال اگر آخرت صرفا روحانی باشد ، در آن صورت انسان در آخرت از لذات جسمانی محروم خواهد بود ؛‌و اگر معاد صرفا جسمانی باشد از لذائذ روحانی محروم خواهد شد ؛ پس در این دو حالت انسان ، انسان محروم از سعادت کامل خواهد بود ؛ و اگر معاد ، جسمانی و روحانی باشد انسان می تواند به سعادت کامل دست پیدا کند ؛ و بر خداوند کریم و خیر خواه ، قبیح و نارواست که امکان تأمین سعادت کامل انسان مؤمن برای او باشد ، و او این سعادت را تامین نکند ؛ و قبیح و ناروا در خدا راه ندارد ؛ پس حتما خداوند متعال چنین امکانی را تحقق خواهد بخشید ؛ و معاد را جسمانی و روحانی قرار خواهد داد.

حکمای صدرایی نیز بر معاد جسمانی مورد ادعای خودشان دلائلی را اقامه نموده اند . البته فهم مقدمات دلائل ایشان نیازمند آن است که شخص با مکتب فلسفی حکمت متعالیه آشنایی داشته باشد . ما سعی می کنیم دلیل اصلی حکمای صدرایی را با بیانی ساده خدمت حضرت عالی بیان کنیم ؛ گرچه ساده کردن مطالب فلسفی کار چندان آسانی نیست

دلیل حکمای صدرایی بر معاد جسمانی .

۱- هر موجود مادی و از جمله انسان ، دارای حرکت جوهری است ؛ به عبارت دیگر موجود مادی موجودی است که ذاتش دائما در سیلان و در پویش وتحول است ؛ و لحظه به لحظه صورتی تازه می گیرد.

۲- انسان ، زمانی دارای صورت نطفه است ؛ و زمانی دیگر دارای صورت علقه می شود و زمانی دیگر به صورت مضغه در می آید و بالاخره به مرحله جنینی می رسد ؛ و در لحظه بعد صورتی نو می یابد که آن را صورت نفس می گویند ؛ در این لحظه است که جنین تبدیل به انسان می شود ؛ و با صورتهای بعدی که دم به دم به انسان افاضه می شود ، نفس و بدن انسان باز هم کاملتر می شود ؛ تا لحظه مرگ فرا رسد. بنابر این از نطفه تا لحظه مرگ یک موجود است که دائما در تحول است ؛ نفس (روح) در نتیجه حرکت جوهری بدن ، از خود همان بدن پدید می آید و موجودی جدا از بدن نیست ؛ بلکه مرتبه ای از وجود همین یک انسان است ؛ به عبارت دیگر انسان موجودی مرکب از روح و بدن نیست ؛ بلکه انسان یک موجود است که دارای مرتبه بالا و پایین است ؛ مرتبه بالای آن روح و مرتبه پایین آن بدن است. و جدا شدن دو مرتبه ی یک وجود از همدیگر محال است ؛ چون اگر جدا شوند دیگر یک وجود نخواهند بود ؛ بلکه دو موجود مستقل از هم خواهند بود ؛ در حالی که انسان یک وجود بیشتر نیست ؛ ما به علم حضوری می یابیم که یک وجود هستیم نه دو وجودبه هم چسبیده .پس روح و جسم دو روی یک سکه اند ؛ انسان یک وجود است که یک روی پنهان دارد و یک روی آشکار

۳- بر این اساس در هنگام مرگ انسان با روح و بدن وارد عالم برزخ می شود ؛ نه فقط با روح تنها ؛ و اساسا بدن بدون روح و روح بدون بدن معنی ندارد. روح وقتی روح است که بدن داشته باشد ؛ و بدن وقتی بدن است که روح داشته باشد.

۴- اما بنا به براهین قطعی فلسفی ـ که در کتب فلسفی بیان شده است ـ عالم برزخ ، عالمی مجرد (غیر مادی ) است ؛ بنابراین محال است انسان با بدن مادی در آن وارد شود ؛ پس انسان وارد شده در عالم برزخ ، انسانی با بدن غیر مادی (بدن برزخی , مثالی) خواهد بود ؛ یعنی صورت بدن وارد عالم برزخ خواهد شد نه ماده آن ؛ و شیئیّت شیء به صورت آن است نه به ماده آن ؛ و ماده در حقیقت شیء داخل نیست ؛ بنابر این بدن برزخی با این که غیر مادی است اما دقیقا همین بدن دنیوی است ؛ چون همان صورت است ؛ نه صورتی دیگر ؛ پس در هنگام موت آنچه از انسان در این دنیا می ماند ماده اوست ؛ نه بدن او ؛ آنچه در دنیا می ماند جسمی است که میّت نامیده می شود ؛ و اگر به آن بدن فلان شخص گفته می شود مجاز است ؛ مثل این که به چوب خشک ؛ درخت گفته شود.

۵- عالم آخرت نیز عالمی است مجرد از ماده ؛ چرا که عالم آخرت از نظر وجودی کاملتر از عالم برزخ است ؛ پس اگر عالم برزخ غیر مادی است ، به نحو اولی آخرت پس از برزخ نیز غیر مادی است ؛ بنابر این انسان در آخرت نیز با بدن غیر مادی محشور خواهد شد ؛ لکن بدن آخرتی لطیفتر از بدن برزخی خواهد بود.و هر چه بدن لطیفتر باشد لذات و عذاب او هم شدیدتر ، و محدودیت آن کمتر خواهد بود.

برای مطالعه بیشتر به منابع زیر مراجعه فرمایید.

۱- آموزش کلام اسلامی ۲، محمدسعیدی فر،ازصفحه ۲۰۰به بعد

۲- معاد یا بازگشت بسوی خدا ؛ استاد محمد شجاعی

۳- معادشناسی ؛ استاد جعفر سبحانی

گواهان روز رستاخیز؛ از خداوند متعال تا اعضا و جوارح انسان

خدا از هر امت، پیامبر آن امت را بر می انگیزد تا بر اعمال امت شهادت دهد و پیامبر گرامی اسلام( ص) نیز گواه بر این گواهان است، البته برخی علما عقیده دارند که پیامبر اکرم(ص) گواه بر امت خود است و برخی دیگر عقیده دارند که پیامبر گواه بر پیامبران دیگر امت ها نیز است.

به گزارش خبرگزاری مهر، بدون شک خداوند متعال نیازی به گواه ندارد، ولی از لحاظ تربیتی وجود گواهان بسیار سودمند است. اگر آدمی بداند گواهان بسیاری شاهد اعمال او هستند و در روز قیامت شهادت می دهند، چه بسا از زشتکاری خودداری ورزد. برای مثال، اگر کسی بداند که دوربین های فراوانی تمام اعمال او را ثبت می کنند، بیشتر مراقب خود است.

قرآن در آیه 51 سوره غافر روز قیامت را "روز دادگاه الهی" می داند: "یوم یقوم الاشهاد" روزی که گواهان به پا می خیزند. گواهان روز رستاخیز به دو گروه تقسیم می شوند. یکی وجود خود انسان و اعضا و جوارح او و دوم شاهدان بیرون از وجودش مانند خداوند، پیامبران و اوصیای الهی و... البته تجسم اعمال نیز از گواهان است، بدین معنا که خود عمل، حقیقت خود را در قیامت آشکار می سازد و شاید بتوان آن را در شمار شاهدان درون خود انسان قلمداد نمود.

شاهدان بیرون از وجود انسان

- خدا؛ نخستین شاهد اعمال انسان، خدا است که بر همه اعمال نهان و آشکار او آگاه است،چنان که قرآن در آیه 98 سوره آل عمران می فرماید: بگو ای اهل کتاب! چرا به آیات خدا کفر می ورزید با آنکه خدا بر آنچه می کنید گواه است؟

- پیامبران؛ قرآن به روشنی در آیه 98 سوره نحل یادآور می شود که روز قیامت فردی از هر امت بر اعمال مردم خویش گواهی می دهد و این فرد، پیامبر آن امت است: و یوم نبعث فی کل امه شهیدا علیهم من انفسهم وجئنا بک شهیدا علی هولاء؛ به یادآور روزی را که بر هر امتی، گواهی از خود آنان بر می انگیزیم و تو را گواه بر آنان می‌کنیم.

از این آیه به خوبی بر می آید که خدا از هر امت، پیامبرآن امت را بر می انگیزد تا بر اعمال امت شهادت دهد و پیامبر گرامی اسلام نیز گواه بر این گواهان است. برخی مفسران عقیده دارند این تعبیر دلالت دارد که پیامبر گواه بر امت خود است و برخی دیگر عقیده دارند که پیامبر گواه بر پیامبران دیگر امت ها است.

- پیامبراسلام؛ یکی دیگر از گواهان روز قیامت، پیامبر گرامی اسلام است،چنانکه قرآن در آیه 143 سوره بقره می فرماید؛ و کذلک جعلنا کم امه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا؛ ما شما را امت برگزیده قرار دادیم تا بر مردم گواه باشد و پیامبر بر شما شاهد و گواه باشد.

از این آیات به خوبی بر می آید کهپیامبر اسلام (ص)از شاهدان روز قیامت است و همچنین از آیه اول بر می آید که برخی برگزیدگان امت اسلامی نیز از شاهدان روز قیامت اند. در روایات اسلامی آمده است که مراد از این بر گزیدگان بزرگان معصوم است.

- فرشتگان؛ شاهد دیگر فرشتگان هستند که در دنیا ناظر اعمال مردم هستند و در قیامت با آنان وارد دادگاه الهی می شوند. یکی از فرشتگان، گنهکار را به سوی دادگاه می آورد و دیگری گواه بر اعمال او است. قرآن در این باره در آیه 21 سوره ق می فرماید؛ و جاءت کل نفس معها سائق و شهید؛ هر انسانی وارد محشر می گردد،در حالی که همراه او سوق دهنده و گواهی دهنده ای است.

- زمین؛ زمین یا مکان انجام عمل نیز از گواهان روز قیامت است. هر عمل نیک و بدی که بر آن انجام شود، در خود ضبط می کند و روز قیامت به فرمان خدا آن را باز می گوید.قرآن در این باره در آیه 4 سوره زلزال می فرماید: یومئذ تحدث اخبارها؛ آن روز است که زمین خبرهای خود را باز گوید.

پیامبر گرامی اسلام (ص) نیز در این باره می فرماید: روزقیامت زمین بر هر عملی که از مرد و زنی بر آن سر زده است، گواهی می دهد و می گوید او فلان عمل را در فلان روز انجام داده است.

- زمان؛ زمان نیز حوادث را در خود ثبت می کند و در قیامت به فرمان خدا باز می گوید. امام صادق(ع) در روایتی می فرماید: هر روزی که فرا می رسد به فرزندان آدم خطاب می‌کند کار نیک انجام بده تا من در رستاخیز به سود تو گواهی دهم. من موجود ناپدید دارم، در گذشته نبوده ام و درآینده نخواهم بود وآن گاه که تاریکی فرا می رسد،شب نیز چنین می گوید.

- قرآن؛ از برخی از روایات می توان در یافت که قرآن در روز رستاخیز به صورت انسانی مجسم می شود و خدا به او خطاب می کند بندگان مرا چگونه دیدی؟ در پاسخ می گوید؛ پروردگارا! گروهی ازآنان مرا حفظ کردند و چیزی را از من تباه نکردند و برخی مرا تباه کردند، حق مرا سبک شمردند و به تکذیب من برخاستند،و من حجت تو بر همه مردم ام. در این هنگام خطاب می آید؛به عزت و جلالم سوگند به خاطر تو گروه نخست را بهترین پاداش می دهم و گروه دوم را به عذاب دردناک دچار می‌کنم.

- نامه اعمال؛ از گواهان روز قیامت، نامه اعمال است که در آن خوبی ها و بدی ها ثبت شده است. قرآن به این نامه در آیه 21 سوره یونس اشاره می فرماید: "فرستادگان ما آنچه نیرنگ می کنید، می نویسند". بنابراین، همه اعمال آدمی در نامه اعمال ثبت می شود و در قیامت این نامه به گردن آدمی آویخته می شود.قرآن در آیه 13 سوره اسراء می فرماید؛ کارنامه هر انسانی را به گردن او آویخته ایم.

شاهدان درون انسان

مقصود از شاهدان درونی،گواهانی است که جزء بدن انسانند و یا به گونه ای با او مرتبط اند که عبارتند از؛

- اعضای بدن؛ از شگفتی‌های رستاخیز این است که اعضای بدن مجرم بر گناه او گواهی می‌دهند و دیگر جای هیچ بهانه و شک و تردیدی برای او نمی ماند. قرآن در این باره در آیه 24 سوره نور می فرماید: درآن روز، زبان‌ها و دست ها و پاهایشان بر ضد آنان به آنچه انجام می دادند،گواهی می دهند.

- پوست بدن؛ یکی از گواهان روز قیامت پوست بدن است که در هر کاری، نقش دارد حتی عام تر از دیگر اعضای بدن است. هر عمل زشتی که گنهکاران در دنیا انجام می دهند،در پوست بدن ثبت می شود و در قیامت به فرمان خدا،همه را باز می گوید.قرآن در این باره آیات 19 تا 21 سوره فصلت می فرماید: روزی که دشمنان خدا به سوی آتش به تدریج روانه می شوند و کنار آتش می ایستند تا و قتی همگان به سوی آن آمدند گوش ها و دیدگان و پوست هایشان بر کارهای زشت آنان گواهی می‌دهند. آنان به پوست‌های خود اعتراض می کنند که چرا علیه ما شهادت دادید. آنها جواب می دهند همان خدایی که هر موجودی را به نطق درآورده ما را گویا ساخته و او شما را نخستین بارآفرید و بازگشتتان به سوی اوست.

از دیدگاه دینی و با نگاه آخرتی معیار قبولی تمامی اعمال انسان مومن نماز است. نماز اولین سوالی است که از انسان در آخرت می پرسند که اگر پذیرفته شود سایر اعمال انسان هم امکان پذیرش دارد و اگر رد شود سایر اعمال انسان رد می شود.

قال رسول الله (ص) ان الصلاه عمود الدین ان قبلت قبل ما سواها و ان ردت رد ما سواها » نماز ستون دین است و اگر پذیرفته شود, سایر اعمال پذیرفته می شود و اگر رد شود نیز سایر اعمال در خواهد شد. در کتاب وسائل ، ج 3 ، ص 22 ، ح 1 آمده است. ضمنا روایات دیگری در این باب هست که ذکر می شود:

الف : عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّینِ مَثَلُهَا کَمَثَلِ عَمُودِ الْفُسْطَاطِ إِذَا ثَبَتَ الْعَمُودُ ثَبَتَ الْأَوْتَادُ وَ الْأَطْنَابُ وَ إِذَا مَالَ الْعَمُودُ وَ انْکَسَرَ لَمْ یَثْبُتْ وَتِدٌ وَ لَا طُنُبٌ {وسائل‏الشیعة ج : 4 ص : 27}.

امام باقر علیه السلام میفرماید نماز ستون دین است مثل آن همانند ستون خیمه است که هرگاه ستون باشد میخ ها وطنابها ثابت ومحکمند و وقتی که ستون بیفتد وبشکند دیگر میخ وطنابی پا برجا نیست . ب:عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْیَاءَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَایَةِ قَالَ زُرَارَةُ فَقُلْتُ وَ أَیُّ شَیْ‏ءٍ مِنْ ذَلِکَ أَفْضَلُ فَقَالَ الْوَلَایَةُ أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِی هُوَ الدَّلِیلُ عَلَیْهِنَّ قُلْتُ ثُمَّ الَّذِی‏ یَلِی ذَلِکَ فِی الْفَضْلِ فَقَالَ الصَّلَاةُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ الصَّلَاةُ عَمُودُ دِینِکُم‏... . {الکافی ج : 2 ص : 19}

امام باقر علیه السلام میفرماید اسلام بر پنج چیز استوار است نماز ,زکات , حج , روزه , و ولایت زراره به امام میگوید کدام از اینها برترند فرمود ولایت برتر است چون ولایت کلید اینهاست و والی راهنمای به اینها زراره میگوید گفتم بعد از ولایت کدام برتر است فرمود نماز پیامبر اکرم فرمود نماز ستون دین شماست ... . ج:وَ عَنْ أَبِی ذَرٍّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّینِ وَ الْإِسْلَامُ وَ الْجِهَادُ.... {مستدرک‏الوسائل ج : 7 ص : 162}. پیامبر اکرم (ص) فرمود نماز ستون دین است ... . د : در کتاب دعائم الاسلام که از منایع دست دوم محسوب میشود وانتساب روایات آن به ائمه محل تردید است وبرخی نیز نویسنده آنرا از شیعیان دوازده امامی نمیدانند این روایت نقل شده : عن علی ع أنه قال الصلاة عمود الدین و هی أول ما ینظر الله فیه من عمل ابن آدم فإن صحت نظر فی باقی عمله و إن لم تصح لم ینظر له فی عمل و لا حظ فی الإسلام لمن ترک الصلاه {دعائم‏الإسلام ج : 1 ص :134}. امیرمومنان علی علیه السلام میفرماید : نماز ستون دین است و اول چیزی است که خداوند از اعمال فرزند آدم در آن نظر میکند پس اگر صحیح باشد در باقی اعمال او نیز نگاه میکند واگر صحیح نباشد در دیگر اعمال او نگاه نمیکند وبهره ای از اسلام ندارد کسی که نماز را ترک کند

نزدیک ترین متن به عبارت مورد سوال عبارتی است که در امالی صدوق آمده این عبارت از خود مرحوم صدوق است که از بزرگان محدثان امامیه بوده وحدیث نیست بنا به آنچه در این کتاب آمده عده از بزرگان در خواست میکنند تا ایشان در مورد مذهب شیعه توضیح دهد مرحوم صدوق ضمن معرفی ائمه وبیان اعتقادات شیعه در ضمن سخنانشان این جمله را فرموده اند : ....الإقرار بأن الصلاة عمود الدین و أنها أول ما یحاسب علیه العبد یوم القیامة من الأعمال و أول ما یسأل عنه العبد بعد المعرفة فإن قبلت قبل ما سواها و إن ردت رد ما سواها.... .

از جمله اعتقادات شیعه اقرار به این است که نماز ستون دین است واول چیزی است که روز قیامت از آن سوال میشود که اگر قبول شود مابقی اعمال نیز قبول است واگر مردود شود ما بقی اعمال نیز رد میشود....... . مورد دیگری را ما در منابع روایی نیافتیم بنا بر این با توجه به مطالب یاد شده نتیجه میگیریم شد که اولا این مطلب عین حدیث نیست وعبارت مرحوم صدوق است ضمن آنکه روایت دعائم بر فرض قبول روایات این کتاب تا حدودی نزدیک به آن بود

{برخی روایات دعائم الاسلام را در صورتی که تاییدی از دیگر کتب روایی معتبر داشته باشد پذیرفته اند }و آنچه از این دو عبارت فهمیده میشود این است که نماز از جایگاهی ویژه برخوردار است ودر روز قیامت اول به نماز نگاه میشود اگر پذیرفته شود یعنی با شرایط آن از جمله اعتقاد به ولایت و دیگر چیزهایی که در آن شرط است انجام شده باشد ما بقی اعمال نیز به مانند آن است ونیاز به دقت در آن نیست چون آن اعمال هم به مانند نماز عمل عبادی است واگر نماز که راس اعمال عبادی است مشکل اساسی داشته باشد قطعا دیگر اعمال نیز دچار مشکل است و اگر اشکالی در آن نباشد بقیه نیز بلا اشکال است ونیاز به دقت در ان نیست

مراد از این جمله برفرض صحت وحدیث بودن این نیست که اگر فرضا کسی به صورت سهوی اخلال به یکی از شرایط نماز کرد و یا چند روزی نماز را ترک کرد دیگر سایر اعمال او نیز قبول نباشد و مفاد آن این است که اگر کسی نماز را کلا ترک کند ویا بدون ولایت انجام داد و یا دیگر شرایط وارکان اساسی آن دچار مشکل باشد سایر اعمال او نیز مورد قبول نیست چون دین او ستونی ندارد و همان گونه که نمازش پذیرفته نیست به همان دلیل وقیاس سایر اعمالش باطل است .

در این صورت دیگر سایر اعمال او از نظر خداوند خیر محسوب نمیشود تا تعارضی با آیه داشته باشد مثلا اگر کسی از روی عناد ولایت ومحبت علی علیه السلام واهل بیت ان حضرت را منکر شود بنا به آنچه در روایات آمده نمازش مورد قبول نخواهد بود چون یک حقیقت مسلم اسلام را انکار کرده و شرط قبولی نماز را ندارد چنین شخصی سایر اعمال او نیز همانند نماز مورد قبول نیست چون نزد خداوند خیر محسوب نمیشود و در حقیقت شر است به همین جهت در روایات آمده نماز فرد ناصب و دشمن اهل بیت همانند قبیح ترین اعمال او میباشد برای روشن تر شدن موضوع مثال دیگری میزنیم اگر کسی با نیت تصاحب اموال یتیم دست نوازش به سر یتیم بکشد ویا کسی مال دزدی را انفاق کند هرچند ظاهر این دو عمل خیر دیده میشودولی نزد خداوند خیر حساب نمیشود بله در حقیقت شر است چون در فرض اول عمل با نیت پلیدی انجام میشود ودر فرض دوم شرط قولی انفاق را دارا نیست به صورت کلی میتوان گفت اگر سایر اعمال فرد خیر محسوب شود قطعا مشمول عبارت مرحوم صدوق نخواهد بود .

« الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم »

 

 

 

 

یاسم امامی بازدید : 412 شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

 

سر فصل‌های کتاب اصول سرپرستی در سازمان‌ها

جزوه مديريت و اصول سرپرستي(گروه‌های کاری و کارکنان سازمان)
    تألیف، تهیه، تدوین و جمع‌آوری شده توسط این‌جانب(یاسم امامی، مُدرِس دانشگاه)

 

فهرست فصول :

فصل اول : سرپرستي در سازمان

الف- اصول سرپرستي در سازمان 1
ب- مسئوليت، قدرت و اخلاق سرپرستي 11
ج- سير تحول نظريه‌هاي مديريت و سرپرستي 24

فصل دوم  : هدایت و رهبری در سازمان 49

فصل سوم: اصول و مبانی برنامه‌ریزی 67

فصل چهارم : آموزش کارکنان(وظایف آموزشی سرپرستان)77

فصل پنجم : نظارت و كنترل در مدیریت اسلامی79

فصل ششم : تصمیم‌گیری و حل مسئله 84

فصل هفتم : شیوه‌های مطالعه کار  88  

فصل هشتم : تفويض اختيار و هماهنگي( Delegation of Authority)92

فصل نهم : ارتباطات غیرکلامی 99

 



 




 

 

 

 

 

 

 


ف

یاسم امامی بازدید : 288 دوشنبه 17 فروردین 1394 نظرات (0)

 


جزوه درس تجارت دو - تهیه، تدوین و جمع‌آوری توسط آقای یاسم امامی، مُدرس دانشگاه

1- منابعدرس : 

الف- کتابحقوقتجارت(شرکت‌هایتجاری)، جلداولودومنوشته ؛دکتر ربيعااسکينیانتشاراتسمت.

ب- کتابحقوقتجارت 2 (شرکت‌هایتجاری)، نوشته ؛دکتر محمود عرفانی، انتشارات سپهر نقش.

 

مقدمه

کتب حقوق تجارت در دوره کارشناسی(رشته حقوق)

1- کتابحقوقتجارت یک(کليات،معاملاتتجاری،تُجاروسازمان‌دهیفعاليتتجاری).

2- کتابحقوقتجارت دو(شرکت‌هایتجاری).

3- کتاب حقوقتجارتسه ؛ اسناد تجاری(چک، سفته، برات، قبض انبار، اسناد در وجه حامل و  چک).

4- کتاب حقوق تجارت چهار(ورشكستگي شرکت‌ها و تُجار و تصفيه اموال و افلاس در اسلام).

تذکرات مهم : این درس، درس شب امتحانی نیست، ریزه‌کاری زیادی دارد و بیشتر آیین‌نامه‌ای است.

توجه کردن به مطالب درس در سر کلاس، خیلی مهم است.

 

2- منابعقانونی حقوق تجارت2(شرکت‌های تجاری)

   مهم‌ترین قانونراجعبهشرکت‌هایتجاری،قانونتجارتمصوب سال١٣١١استکه اساسحقوقتجارتایرانراتشکيلمی‌دهدوبابسوماینقانونازماده٢٠تا ٢٢٢بهشرکت‌هایتجاریاختصاصدارد.

درسال١٣٤٧لایحهقانونیاصلاحقسمتیازقانونتجارتبهتصویبرسيدکه موادآنجایگزینماده٢١تا٩٣قانونتجارتگردید.

ازدیگرمقرراتمربوطبهشرکت‌هایتجاری،قانونثبتشرکت‌هاستکهدرسال١٣١٠بهتصویبرسيدهاستوبرخیازموادآندرسال١٣٦٢اصلاحگردید.

 

3-  نگاه اسلام به کار،کسب درآمد و تأمین معاش

      کار و تلاش اقتصادی و کسب درآمد، علاوه بر نقش مثبت در تعالی شخصیت انسان، توسعه و پیشرفت جامعه را در پی دارد. کار منشأ اصلی تولید ثروت است. در بینش و تفکر اسلامی، کار خلاق و مولد منشأ کسب مال و درآمد و کلید استفاده از منابع طبیعی و خدادادی است. منطق و فطرت انسانی هم برای پدیدآورنده یک شیء حق تصرف در آن را می‌پذیرد و او را مالک می‌شناسند. به همین جهت، مالک اصلی و حقیقی همه موجودات خداست. در بینش اسلامی، هر انسانی پس از کار مولد و مفید روی مواد طبیعت، می‌تواند مالک کالای تولید شده باشد و هیچ کس حق تصرف آن را ندارد.کار باید مولد و خلاق باشد و ارزش افزوده‌ای ایجاد کند تا بتوان نام(کار) بر آن گذاشت در غیر این صورت کاری کاذب و دروغین است.

      نگاه اسلام به کسب درآمد و تأمین معاش، یک نگاه مؤکد و بااهمیت است. این‌طور نیست که دین شرایط اقتصادی دشوار و تنگناهای مالی و معیشتی آزاردهنده را برای عموم جامعه بپسندد و تأکیدات آن فقط بر مسائل اخلاقی و الهی باشد ؛ بلکه نگاه اسلام در جهت تبیین یک رابطه دو سویه و یا به عبارتی رابطه جامع و همه جانبه است و در عمل یک تعادل منطقی بین دنیا و آخرت ایجاد می‌کند.امام رضا(ع) در این خصوص این‌گونه می‌فرمایند : "لَیسَ مِنّا مَن تَرَكَ دُنیاه لِدینه و دینهِ لِدُنیاه" : از ما نیست کسی که دنیا را به خاطر دین یا دین را به خاطر دنیا ترک کند و رها سازد. در بیان دیگر امیرالمؤمنین(ع) یکی از رفتارهای عاقلانه را در بحث تأمین معاش و امور اقتصادی چنین می‌فرماید : " ... لیس لِلعاقل آن یَكون شاخِصا ًإلّا فی ثلاث ؛ مرمّة لمعاش، او خطوة فی معاد، او لذة فی غَیر محرّم".

سزاوار است مؤمن را سه زمان باشد : زمانی که هزینه‌های زندگی را تأمین می‌کند ؛ زمانی که در آن با پروردگارش راز و نیاز می‌کند  و زمانی که به خوشی‌های حلال و زیبا، اختصاص می‌دهد(نهج‌البلاغه، حکمت 390).

 

     با این توصیف‌ها، در جامعه‌ای که حکومت آن اسلامی و مردم نهاد است، جایگاه امور اقتصادی بیش از پیش روشن می‌شود. درحالی‌که شاید این‌طور به ذهن متبادر شود که وانهادن امور اقتصادی آن قدرها هم مهم نیست و اهمیت بیشتر و بالاتر در توجه به فرهنگ و تمدن کشور است. این تفکر، تفکر سازگار با اسلام و اندیشه‌ای عاقلانه نیست. چرا که با سست شدن ارکان اقتصادی و رخ دادن رفتارهای بیهوده در آن، بنیان‌های جاری اجتماع به سستی می‌گراید. رهبر فرزانه انقلاب در خردادماه سال ۱۳۷۹ در دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی این مهم را متذکر شدند : "مسئله معیشت قطعاً در اولویت اوّل است. معیشت كه نبود، دین هم نیست ؛ اخلاق هم نیست ؛ حفظ عصمت و عفت هم نیست ؛ امید هم نیست. كسى را كه به موقعیتى دست پیداکرده، به خاطر این كه براى رفع نابسامانى و فقر، تلاش و مجاهدت كند و شب و روزِ خودش را صرف نماید، ملامت نخواهند كرد. اولویّتها را پیدا كنید. مسائل اساسى جامعه این‌هاست".

مَکاسب  جمع کسب‌ها - شغل‌ها. مَکسُب : بر وزن مفعل، چیزی بدست آوردن.

اولین قاعده در فقه، تفقه در احکام دین است.

تَفَقُه : شناخت پیدا کردن و فقیه شدن- شناخت پیدا کردن.     تَفَقُد : دلجویی کردن.

 

4- توصیه اسلام به تساهل در معامله

پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند ؛ « اِن اللّه َ يُحِبُّ الْعَبدَ آن يَكُونَ سَهْلَ الْبَيْعِ وَ سَهْلَ الشِّراءِ وَ سَهْلَ القَضاءِ وَ سَهْلَ الاِقْتِضاءِ » خداوند بنده‌ای را كه در خريد و فروش(معامله) و قضاوت و پذيرش قضاوت آسان گير باشد دوست دارد(دعائم الاسلام، ج 1 : 17).

5- تعریف و توضیح عقد مضاربه

مضاربه عبارت است از عقد و قراردادى كه بين دو نفر؛ مالک سرمایه(بانک) و عامل(بکار گیرنده سرمایه) منعقد و برقرار می‌شود، به اين صورت كه شخصى مالى را به ديگرى بدهد تا با آن تجارت و معامله كند و سود حاصله بين هر دو به نسبتى كه قرار می‌گذارند تقسيم گردد و كسى كه سرمايه را می‌دهد مالك نام دارد و ديگرى كه تجارت و خريد و فروش را انجام می‌دهد عامل نام دارد.

هدف از مضاربه به‌کارگیری نيروهاى فعال و كارآمد و جلوگيرى از عاطل و باطل ماندن انسان‌های شايسته و مسلمان است. هدف از مضاربه تحصيل سود و درآمد مشروع و حلال و جلوگيرى از رباخوارى و اَكل مال به باطل است.

عامل نيز بايد توجه داشته باشد كه، مضاربه تنها تحويل گرفتن ثروت و اموال ديگران و تجارت كردن و پول بدست آوردن نيست بلكه مضاربه مجمع و مورد تبادل احكام شرعى و مسؤولیت‌های سنگين و پرمخاطره است، زيرا كه در صورت صحت آن و حاصل شدن سود، عامل شريك مالك است و در صورت باطل بودن مضاربه و فساد آن، عامل تنها مستحق اجرت‌المثل و در حقيقت به تفصيلى كه بعداً ذكر خواهد شد اجير مالك است. و در صورت عدم حصول سود، عامل حقی ندارد و امين و امانت‌دار مالك است و در صورت تخلف از شرايط تعیین‌شده، غاصب و گنه‌کار و ضامن مال مالك است و نهايتاً عامل، در تصرفات و معاملات، وكيل و كارگذار مالك است و غير این‌ها از احكام و وظايف كه از مضامين مسائل آينده روشن می‌شود.

در مضاربه چند چيز معتبر است :

1- مالك و عامل بالغ، عاقل و مختار باشند و مالك شرعاً از تصرف در اموال خود ممنوع نباشد.

2- ايجاب از طرف مالك و قبول از طرف عامل(به لفظ باشد يا به غير لفظ، عربى باشد يا غیر عربی).

3- بايد سرمايه عين خارجى باشد و مضاربه با دَين صحيح نيست، بلى چنانچه طلبكار، مديون را وكيل در قبض طلب و در ايجاب عقد مضاربه از طرف او كند و مديون پس از قبض و ايجاب از جانب خود هم قبول نمايد مضاربه صحيح است.

4- سود حاصله فقط بين مالك و عامل باشد و چنانچه شرط كنند كه چيزى از سود براى غير باشد، شرط صحيح نيست، مگر اينكه شرط كنند، غير كارى كه مربوط به تجارت و مضاربه است انجام دهد كه در اين صورت شرط سهيم بودن در سود اشكال ندارد.

5- سهم سود هر يك از عامل و مالك تعيين شود و تعيين آن به دو صورت صحيح است : الف : قرار بگذارند هر مقدار سود حاصل شد به نحو كسر مشاع، يعنى چند درصد، مربوط به مالك و چند درصد مربوط به عامل باشد. ب: قرار بگذارند مقدار معينى از سود، مربوط به عامل و بقيه هر چه بود مربوط به مالك باشد، يا برعكس.

6- عامل قدرتِ انجامِ معامله و تجارت را داشته باشد.

7- سود بردن، به وسيله تجارت و خريد و فروش باشد، بنابراين اگر مالك پول و سرمايه را به كسى بدهد كه با آن زراعت كند يا خرج مغازه يا تعمير ماشين كند مضاربه صحيح نيست.

از نظر دکتر کاتوزیان مضاربه ؛ پیمانی است که در نوع خاصی از شرکت تجارتی بین اصحاب صاحب سرمایه و عامل او ایجاد می‌شود؛ شرکتی که در آن یکی از شرکا سرمایه می‌دهد و دیگری خدمات و کارایی خود را به میان می‌نهد.

نکته : در مضاربه باید ریسک را بپذیرید و میزان سود تضمین‌شده نیست.

خسارت تأخیر و تا دیه : خسارت ناشی از دیرکرد در پرداخت مثلاً وام.

 

6- اِقاله، فسخ، اِنفساخ، تفاسخ

1-6- اقاله به معنی به هم زدن معامله با تراضی طرفین است.

2- 6- عناصر عقد اقاله

الف : وجود عقد اول(اِقاله عقد دوم است که موضوع آن انهدام عقد اول با تراضی طرفین است. پس یکی از عناصر عقد اِقاله وجود عقد اول است.)

ب : عقد اول بایستی از عقود لازمه باشد یا از یک طرف لازم باشد.

 

ج : تراضی

اسقاط تعهدات ناشی از عقد اول به تراضی در عقد دوم لازم است.

د : چیزی بر اسقاط عقد دوم(اقاله) نسبت به عقد اول نیفزایند.

اما اِمهال برای رد یکی از عوضین یا افزایش بر مهلت و یا گنجاندن شرطی ضمن عقد اقاله، معنی ندارد.

ماده 184 تا 189قانون مدنی انواع عقد را این‌گونه توصیف نموده است :

عقد لازم : عقدی است که هیچ یک از طرفین حق فسخ آن را ندارد مگر در موارد معین مانند ؛ عقد بیع- اجاره.

عقد جایز : عقدی که هر یک از طرفین هر زمان بخواهد بتواند آن را فسخ نماید. مانند ؛ وکالت و عاریه.

عقد خیاری : عقد لازمی را که در آن به دو طرف یا یکی از آن‌ها یا به دیگری اختیار فسخ داده شده است،عقد خیاری گویند.(ماده 188 قانون مدنی).

عقد خیاری از تقسیمات عقد لازم است. برای مثال اگر در عقد بیع شرط شود که فروشنده تا شش ماه می‌تواند ثمن را به خریدار بازگرداند و عقد را فسخ کند،در این فرض بیع «عقد خیاری»است که بیع شرط نامیده می‌‌شود.

عقد منجز :‌ عقدی است که تأثیر آن به حسب انشای موقوف به امر دیگری نباشد.

عقد معلق : عقدی است که تأثیر آن به حسب انشاء وابسته به امر دیگری باشد.

7- تعریف تفاسخ و اقسام آن 

 مترادف با اقاله است. در تفاسخ ممکن است با تراضی یا غیر تراضی معامله به هم بخورد.

1-7- فسخ (Resolution) ؛ فَسخ در لغت به معنای نقض، زایل گردانیدن، تباه کردن و شکستن آمده است.

فسخ که به آن انحلال ارادی قرارداد یا تعهد نیز گفته می‌شود، در اصطلاح حقوقی عبارت است از پایان دادن حقوقی به قرارداد به وسیلۀ یکی از دو طرف قرارداد یا شخص ثالث.

2-7- عناصر فسخ

1- وجود عمل حقوق(عقد یا ایقاع) که منبعث از قانون باشد و اعتبار آن تامه باشد بدین معنی که نقص در آن جایگاهی نداشته باشد پس در این حالت رد فضولی فسخ به شمار نمی‌آید زیرا عقد فضولی اعتبارش تامه نیست به همین روال هیچ یک از حقوق‌دانان رد فضولی را یا رد مکره را در زمره عقد فسخ نیاورده است.

2- اِزاله تعهد یا تعهدات ناشی از آن از عمل حقوقی.

3- اِزاله تعهد بایستی با قصد طرفی همراه باشد که در ایجاد تعهد مورد موضوع فسخ دخالت مستقیم داشته باشد در این حالت همچنان که گفته شد انفساخ و یا اقاله فسخ نیست زیرا در آن نه قصد فعل اشتراط دارد و نه قصد نتیجه.

4- اِزاله تعهد ناشی از عقد در فسخ، منبعث از تراضی طرفین نیست وگرنه تفاسخ است یا به عبارت ساده‌تر موضوع عقد اقاله است نه فسخ.

5- اِزاله تعهد موضوع فسخ بایستی مقرون به قصد نتیجه باشد هر چند دعوی رد گردد زیرا فسخ در زمره ایقاعات است و عقد نیست پس رجوع زوج به مطلقه رجعیه در ایقاع طلاق یک طرفه مصداق فسخ بشمار نمی‌آید زیرا در رجوع قصد فعل لازم است ولی اشتراط قصد نتیجه شرط لزوم نیست و ماده 1149 قانون مدنی حکم به بطلان دارد و غلط است.

3-7- تفاوت انفساخ با تفاسخ

Top of Form

Bottom of Form

انفساخ : انحلال قهری(از بین رفتن خود به خود) است بدین معنا که  عقد، بدون نیاز به عمل حقوقی اضافی و حق انتخاب برای طرفین یا دادگاه باقی‌ نمی‌ماند. یعنی بدون اراده‌ی طرفین عقد منحل می‌شود پس قهری بودن انحلال، منافاتی با ارادی بودن سبب آن ندارد، مثلاً ممكن است طرفین قبلاً تراضی نمایند كه سه ماه بعد عقد خود‌به‌خود، منفسخ شود.

 

4-7- اَقسام انفساخ

 انفساخ عقد را به اعتبار نقشی كه اراده در آن دارد به سه گروه تقسیم می‌كنند.

1) انفساخی كه به طور مستقیم ناشی از ارادۀ صریح طرفین عقد است، مانند اجاره‌ای كه پس از پایان مدت یك سال خود‌به‌خود از بین برود.

2) انفساخی كه ناشی از حكم قانون‌گذار است، ولی به گونه‌ای است كه قانون‌گذار، ارادۀ‌ ضمنی و مفروض طرفین عقد را اجرا می‌كند، مثل تلف مبیع قبل از قبض، موضوع ماده 387 قانون مدنی كه اگر مبیع قبل از قبض تلف شود عقد فسخ می‌شود، این فسخ، ­­­انفساخ ناشی از ارادۀ ضمنی طرفین است كه اگر مبیع از بین رفت، دیگر تعهد از بین می‌رود.

3) انفساخی كه ناشی از حكم قانون‌گذار است، ولی هدف آن تأمین پایگاه اراده و تراضی است، مانند انحلال همۀ قراردادهای جایز در صورت فوت یا حجر یكی از متعاقدین.

8- فرق اِقاله با فسخ

1-    فسخ از ایقاعات به شمار می‌آید ولی اقاله از عقود.

2-   اِقاله، عقدی است با توافق و رضایت به همراه اراده طرفین و موضوع آن انهدام عقد اول است درحالی‌که فسخ به علت قانونی است و شاید رضایت طرف دیگر حائز اهمیت نباشد.

3-    اِقاله را می‌توان با توافق طی سند عادی یا رسمی اجرا نمود ولی در فسخ حکم دادگاه منبعث از جواز قانونی اصل صحت آن است.

4-    اِقاله با انعقاد عقد دوم صورت می‌گیرد ولی فسخ عقد دوم ندارد.

5-    فسخ به علت قانون است ولی اقاله علتش رضایت طرفین و اراده و قصد آنان است.

ایقاع : انشاء اثر حقوقی با یک اراده کامل است و نیاز به توافق بااراده دیگر ندارد. برای مثال ؛ ابراء بااراده طلبکار انجام می‌شود و سقوط حق به رضای بدهکار احتیاج ندارد( ماده 289 ق.م ) و فسخ قرارداد تنها باکسی است که به حکم قانون یا قرارداد چنین اختیاری دارد (مواد 396 به بعد ق.م) و اخذ به شفعه نیز تنها به اراده شفیع واقع می‌شود.

9- مبحث رِبا

ربا حرام است هم برای دهنده و هم برای گیرنده ربا. دولت می‌تواند مورد ربا را ضبط کند.

در دادگاه شعبه ویژه اصل 49 قانون اساسی رسیدگی به امور ربوی وجود دارد.

اصل/49/ ق/ اساسی : دولت موظف است ثروت‌های ناشی از ربا، غصب، رشوه، اختلاس، سرقت، قمار، سوءاستفاده از موقوفات، سوءاستفاده از مقاطعه‏کاری‌ها و معاملات دولتی، فروش زمین‌های موات و مباحات اصلی، دایر کردن اماکن فساد و سایر موارد غیر مشروع را گرفته و به صاحب حق رد کند و در صورت معلوم نبودن او به بیت‏المال بدهد. این حکم باید با رسیدگی و تحقیق و ثبوت شرعی به وسیله دولت اجرا شود.

انواع ربا(ربا قرضی-  ربا معاملاتی)

ربای قرضی‏ ؛ ربای قرضی رایج‏ترین نوع ربایی است که در جوامع مختلف وجود داشته و دارد، به این صورت که فرد برای تأمین نیاز مالی تقاضای قرض می‌کند و در ضمن قرارداد، متعهد می‌شود آنچه را می‌گیرد همراه با زیاده برگرداند. بنابراین ربای قرضی؛ زیاده‌ای است که در قرارداد قرض شرط می‌شود. امام خمینی(ره) دراین‌باره می‌گوید : شرط زیاده در قرض جایز نیست، فرقی نمی‏کند که زیاده یا ربا(عینی، کاری، منفعتی یا صفتی) باشد. اگر این زیاده عینی باشد مانند ؛ دادن ده درهم به دوازده درهم، یا کاری باشد مانند ؛ دوختن لباس برای قرض دهنده یا استفاده از منفعتی باشد مانند ؛ استفاده از عین رهنی که نزد قرض دهنده است، یا صفتی باشد مثل اینکه ؛ درهم‏های شکسته را قرض دهد و شرط کند که درهم‏های سالم بگیرد.

ربای معاملی‏ ؛ ربای معاملی آن است که یکی از دو کالای مثل هم، با زیاده عینی به مثل دیگر فروخته شود مانند، فروختن یک من(3 کیلو)گندم به دو من(6 کیلو) آن، یا به یک من آن و یک درهم، یا با زیاده حکمی مانند، یک من گندم نقداً به یک من آن نسیه و شرط آن دو چیز است‏ :

اوّل : آنکه عوض و معوّض، به دید عرف از جهت جنس یکی باشد، پس هرچه که در نظر عرف بر آن گندم یا برنج یا خرما یا انگور صدق کند و حکم به یکی بودن جنس آن کنند، بیع بعضی از آن به بعضی دیگر با اضافی جایز نیست، اگر چه در صفات و خواص مختلف باشند.

 دوم : آنکه عوض و معوّض از مکیل یا موزون باشد، پس در چیزی که با شمردن یا مشاهده فروخته می‌شود ربا نیست. معامله دو کالای هم‌جنس با زیادی در یک طرف یا قرض دادن به شرط زیادی را ربا می‌گویند که از آن در باب تجارت سخن گفته‌اند.

کَمیل : انجام معامله بر مبنای یک ظرف(پیمانه)موزون : جنسی که با وزن کردن مورد معامله(خرید و فروش) قرار می‌گیرد.

10- اهميتشرکت‌هایتجاری

        امروزهبخشعظيمیازفعالیت‌هایاقتصادیوبازرگانیراشرکت‌هایتجاری برعهده‌دارند.اشخاصبهدليلمزایایفراوانیکهشرکت‌هایتجاریدارندترجيح می‌دهنددرقالباینشرکت‌هابهفعاليتتجاریبپردازند. ازجمله ؛ مزایایتشکيلشرکت‌هایتجاریمواردزیراست :

١-  فراهمنمودنسرمایهبيشتر.

٢ - تجمعتخصص‌های گوناگون.

٣-  محدودیتمسئوليت.

بهدليلمزایاییکهتشکيلشرکتتجاری دارند،امروزهدولت‌ها نيزفعاليتاقتصادیخودرادرقالبشرکت‌هایتجاریانجاممی‌دهند.

11- اساس‌نامه شرکت

      اساس‌نامه مهم‌ترین رکن شرکت سهامی و سندی است که شرط فقط به آن بستگی دارد. کلیه شرکت‌های سهامی اعم از شرکت سهامی عام  یا شرکت سهامی خاص باید دارای اساس‌نامه باشند. اساس‌نامه روابط شرکا با یکدیگر و حدود اختیارات مجامع عمومی و هیئت‌مدیره، سود و زیان شرکت، مدت انحلال آن را معین و تکلیف می‌نماید. اساس‌نامه تابع نظر مؤسسین و اکثریت دارندگان سهام است و قانون از لحاظ اهمیت، مواردی را در آن ذکر کرده که در هر حال لازم الرعایه است.

12- اساس‌نامه وفق(ماده/8/اص/ق/تجارت) باید دارای موارد ذیل باشد(21 مورد) :

1. نام شرکت

2. موضوع شرکت به طور صریح و منجز.

3. مدت شرکت.

4. مرکز اصلی شرکت و محل شعب آن، اگر تأسیس شعبه مورد نظر باشد.

5. مبلغ سرمایه شرکت و تعیین مقدار نقد و غیر نقد آن به تفکیک.

6. تعداد سهام بی‌نام و با نام و مبلغ اسمی آن‌ها. در صورتی که ایجاد سهام ممتاز مورد نظر باشد تعیین تعداد و خصوصیات و امتیازات این‌گونه سهام.

7. تعیین مبلغ پرداخته‌شده هر سهم و نحوه مطالبه بقیه مبلغ اسمی هر سهم و مدتی که ظرف آن باید مطالبه شود که به هر حال از پنج سال متجاوز نخواهد بود.

8. نحوه انتقال سهام با نام.

9. طریقه تبدیل سهام با نام به سهام بی‌نام و بالعکس.

10. در صورت پیش‌بینی امکان صدور اوراق قرضه، ذکر شرایط و ترتیب آن.

11. شرایط و ترتیب افزایش و کاهش سرمایه شرکت.

12. مواقع و ترتیب دعوت مجامع عمومی.

13. مقررات راجع به حد نصاب لازم برای معتبر بودن تصمیمات مجامع عمومی.

14. تعداد مدیران و طرز انتخاب و مدت مأموریت آن‌ها و نحوه تعیین جانشین برای مدیرانی که فوت یا استعفا می‌کنند یا محجور یا معزول یا به سایر جهات قانونی، ممنوع می‌گردند.

15. طریقه شور و اخذ رأی و اکثریت لازم برای معتبر بودن تصمیمات مجامع عمومی.

16. تعیین وظایف و حدود اختیارات مدیران.

17. تعداد سهام تضمینی که مدیران باید به صندوق شرکت بسپارند.

18. قید این که شرکت یک بازرس خواهد داشت یا بیشتر و نحوه انتخاب و مدت مأموریت بازرس.

19. تعیین آغاز و پایان سال مالی شرکت و موعد تنظیم ترازنامه و حساب سود و زیان و تسلیم آن به بازرسان و به مجمع عمومی سالانه.

20. نحوه انحلال اختیاری شرکت و ترتیب تصفیه امور آن.

21. نحوه تغییر اساس‌نامه.

13- وجوه افتراق شرکت‌های مدنی با شرکت‌های تجاری

1-شرکت مدنی عمدتاً با ثبت در دفاتر رسمیت پیدا می‌کند(بجز شراکت ورثه در میراث که نیازمند ثبت نیست) درحالی‌که شرکت تجاری با ثبت در اداره ثبت شرکت‌ها، هویت پیدا می‌کند.

2- شرکت مدنی فاقد شخصیت حقوقی است درحالی‌که شرکت تجاری، اصولاً یک شخصیت حقوقی است.

3-شرکت مدنی اقامتگاه و تابعیت ندارد، درحالی‌که اقامتگاه و تابعیت شرکت تجاری لزوماً باید مشخص باشد.

4- موضوع شرکت مدنی معاملات غیرتجاری است، درحالی‌که موضوع شرکت‌های تجاری، معاملات تجاری است.
5- شرکت‌های حقوقی تابع قصد و اراده شرکا می‌باشند و به هر نحو که بخواهندمی‌توانند شرکت تشکیل دهند(مشروط بر آنکه مغایر با قانون مدنی نباشد)در صورتی کهقانون، شرکت‌های تجاری را تحت نظم به خصوصی قرار داده و حتی انواع آن‌ها را مشخص و محدود نموده و ضوابط عینی را بر آن‌ها حاکم کرده است.

6- شرکت مدنی همیشه و ضرورتاً با حداقل دو نفر تشکیل می‌گردد، درحالی‌که در تأسیس بعضی از شرکت‌های تجاری ضرورتاً وجود حداقل، سه نفر لازم است مثل، شرکت سهامی خاص.

7- بعضی از شرکت‌های مدنی بدون اراده و اختیار شرکا به وجود می‌آیند مانند(شراکت وراث در مال الترکه) اما شرکت‌های تجاری حتماً و ضرورتاً در نتیجه اختیار و اراده شرکا به وجود می‌آیند.

8- در شرکت‌های مدنی مسئولیت غالباً  مدنی و منفرد است اما مسئولیت شرکا در شرکت‌های تجاری بر حسب نوع شرکت ممکن است به میزان سهم، محدود به سرمایه ، نسبت به سرمایه و تضمین تمام سرمایه و یا مختلط و غالباً غیر منفرد است.

9- در شرکت‌های مدنی همیشه تقسیم سود و زیان به نسبت سهم است اما  نحوه تقسیم سود و زیان در شرکت‌های تجاری بر اساس نوع شرکت‌ها متفاوت است و بر مبنای مسئولیت شرکا انجام می‌گیرد.

10- در امور مدنی مقررات اِعسار جاری است در صورتی که(ورشکستگی، تصفیه و مرور زمان) مختص شرکت‌های تجاری و تجار است.

وجه ممیز شرکت‌های تجارتی از شرکت‌های مدنی که در ماده 220 ق.ت چنین آمده است :

‌ماده 220 /ق/تجارت : هر شركت ايراني كه فعلاً وجود داشته يا در آتيه تشكيل شود و با اشتغال به امور تجارتي خود را به صورت يكي از شرکت‌های مذكور در این قانون در نياورده و مطابق مقررات مربوطه به آن شركت عمل ننمايد شركت تضامني محسوب شده و احكام راجع به شرکت‌های تضامني در مورد آن اجرا مي‌گردد.

‌هر شركت تجارتي ايراني مذكور در اين قانون و هر شركت خارجي كه بر طبق قانون ثبت شرکت‌ها مصوب خردادماه 1310 مكلف به ثبت است بايد در کلیه اسناد و صورت حساب‌ها و اعلانات و نشريات خطي يا چاپي خود در ايران تصريح نمايد كه در تحت چه نمره در ايران به ثبت رسيده و الا محكوم به جزای نقدي از دويست تا دو هزار ريال خواهد شد - اين مجازات علاوه بر مجازاتي است كه در قانون ثبت شرکت‌ها براي عدم ثبت مقررشده.


14- اسامیشرکت‌هایتجارتی(ماده٢٠قانونتجارت)

١ - شرکتسهامی

٢ - شرکتبامسئوليتمحدود

٣ - شرکتتضامنی

٤-  شرکتمختلطغيرسهامی

٥-  شرکتمختلطسهامی

٦-  شرکتنسبی

٧-  شرکتتعاونیتوليدومصرف

 

15- تعاریف انواع شرکت‌ها(تجارتی، عام، خاص، مختلط، با مسئولیت محدود، تضامنی، نسبی، تعاونی تولید و مصرف)و انواعشرکت‌هایتجاری(شرکت‌هایسرمایه- شرکت‌هایاشخاص- شرکت‌های مختلط)

 

1- تعریف شرکت تجارتی : شرکت تجارتی عبارت است از سازمانی که بین دو یا چند نفر تشکیل می‌شود که در آن هر یک سهمی به صورت نقد یا جنس یا کار خود در بین می‌گذارند تا مبادرت به عملیات تجارتی نموده و منافع و زیان‌های حاصل را بین خود تقسیم کنند. این تعریف را شامل سه عنصر می‌داند :

 1) اراده تشکیل شرکت. 2) آورده مشترک.  3) تقسیم منافع احتمالی. 

2- تعریف شركت سهامي(م/21/ق/تجارت)

شركت سهامي شركتي است كه براي امور تجارتي تشكيل و سرمايه آن به سهام تقسیم‌شده و مسئوليت صاحبان سهام محدود به سهام آن‌ها است.

3- تعریف شرکت سهامی عام‌

شرکت سهامی عام، شرکتی است بازرگانی(‌ولو اینکه موضوع عملیات آن، امور بازرگانی نباشد) که سرمایه‌‌ی آن به سهام، تقسیم‌شده که بخشی از این سرمایه از طریق فروش سهام به مردم تأمین‌ می‌شود. در شرکت سهامی عام، تعداد سهام‌داران نباید از سه نفر کمتر باشد و مسئولیت سهام‌داران، محدود به مبلغ اسمی سهام آن‌هاست. در این شرکت، عبارت «شرکت سهامی عام» باید قبل از نام شرکت با بعد از آن، بدون فاصله با نام شرکت در کلیه‌ی اوراق و اطلاعیه‌ها و آگهی‌های شرکت به طور روشن و خوانا قید شود. گواهی بانکی مبنی بر واریز حداقل 35%‌ سرمایه، تعهد توسط مؤسسین شرکت.

مجموع ارزش اسمي، سهام سرمايه شركت را تشكيل می‌دهد و پس از انحلال شركت هر سهامداري حق دارد مبلغ اسمي سهام خود را دريافت نمايد در صورتي كه سهم انتفاعي جز سرمايه شركت نبوده و صاحب آن حق مطالبه مبلغ اسمي آن را پس از انحلال شركت ندارد.

اصولاً همه سهامداران در شركت سهامي از تساوي حقوق برخوردارند و اين حقوق شامل ميزان مشاركت تعهدات و منافع صاحب سهم در شرت سهامي است و براي استفاده از اين حقوق دارنده سهم بايد مبلغ اسمي سهمي را كه پذیره‌نویسی نموده در مهلت قانون پرداخت نمايد .

‌ماده 6 - برای تأسیس شرکت‌های سهامی عام، مؤسسین باید اقلاً بیست درصد سرمایه شرکت را خود تعهد کرده و لااقل سی و پنج درصد مبلغ تعهد شده را در حسابی به نام شرکت در شرف تأسیس نزد یکی از بانک‌ها سپرده سپس اظهارنامه‌ای به ضمیمه طرح اساس‌نامه شرکت و طرح اعلامیه پذیره‌نویسی سهام که به امضاء کلیه مؤسسین رسیده باشد در تهران به اداره ثبت شرکت‌ها و در شهرستان‌ها به دایره ثبت شرکت‌ها و در نقاطی که دایره ثبت شرکت‌ها وجود ندارد به اداره ثبت اسناد و املاک محل تسلیم و رسید دریافت کنند.

‌تبصره - هرگاه قسمتی از تعهد مؤسسین به صورت غیر نقد باشد باید عین آن یا مدارک مالکیت آن را در همان بانکی که برای پرداخت مبلغ نقدی حساب باز شده است تودیع و گواهی بانک را به ضمیمه اظهارنامه و ضمایم آن به مرجع ثبت شرکت‌ها تسلیم نمایند.


4- تعریف شرکت سهامی خاص

شرکتی است بازرگانی (ولو اینکه موضوع عملیات آن،‌ امور بازرگانی نباشد) که تمام سرمایه‌ی آن منحصراً توسط مؤسسین، تأمین گردیده و سرمایه‌ی آن به سهام، تقسیم‌شده و مسئولیت صاحبان سهام، ‌محدود به مبلغ اسمی سهام آن‌هاست.تعداد سهام‌داران نباید از سه نفر کمتر باشد و عنوان «‌شرکت سهامی خاص»‌ باید قبل از نام شرکت یا بعد از آن بدون فاصله با نام شرکت، به طور روشن و خوانا قید شود.

5- تعریف شرکت با مسئولیت محدود

شرکت با مسئولیت محدود، شرکتی است که بین دو یا چند نفر برای امور تجاری تشکیل‌شده و هر یک از شرکا بدون اینکه سرمایه به سهام یا قطعات سهام تقسیم‌شده باشد؛ فقط به میزان سرمایه‌ی خود مسئول قروض و تعهدات شرکت است. در نام شرکت باید عبارت ‹‹‌ با مسئولیت محدود ›› ‌قید شود.

6- شرکت تضامنی(general partnership)

شرکتی است که تحت اسم مخصوصی برای امور تجارتی بین دو یا چند نفر با مسئولیت تضامنی تشکیل می‌شود و اگر دارایی شرکت برای تا دیه تمام قروض شرکت کافی نباشد٬ هر یک از شرکا مسئول پرداخت تمام قروض می‌باشند. در صورتی که نام برخی مالکان شرکت و در نام شرکت آمده باشد، شرکت تضامنی محسوب می‌شود. شرکت تضامنی ساده‌ترین نوع از شراکتبر پایه کامن لااست، که برای امور تجارتی بین دو یا چند نفر، تشکیل می‌شود و در آن شرکاء فعالیت‌های مستمر و مستقل کارآفرینیرا تحت نام یک شرکتاجرا می‌کنند.  بنیان‌گذاران در قبال کلیه بدهی‌هایشرکت، شخصاً مسئولیت دارند.

7- تعریف شرکت مختلط غیر سهامی

شرکت مختلط غیر سهامی، شرکتی است که برای امور تجاری تحت نام مخصوصی بین یک یا چند نفر شریک ضامن و یک یا چند نفر شریک با مسئولیت محدود، بدون انتشار سهام، تشکیل می‌شود. شریک ضامن، مسئول کلیه‌ی قروضی است که ممکن است علاوه بر دارایی شرکت پیدا شود. شریک با مسئولیت محدود، کسی است که مسئولیت او فقط به میزان سرمایه‌ای است که در شرکت گذارده و یا بایستی بگذارد. در اسم شرکت باید عبارت « شرکت مختلط » ‌و لااقل اسم یکی از شرکای ضامن، قید شود.

8- تعریف شرکت مختلط سهامی

شرکت مختلط سهامی، شرکتی است که تحت نام مخصوص بین یک عده شرکای سهامی و یک یا چند نفر شریک ضامن تشکیل می‌شود. شرکای سهامی کسانی هستند که سرمایه‌ی آن‌ها به صورت سهام یا قطعات سهام متساوی القیمه درآمده و مسئولیت آن‌ها تا میزان همان سرمایه‌ای است که در شرکت دارند. شریک ضامن کسی است که سرمایه‌ی او به صورت سهام درنیامده و مسئول کلیه‌ی قروضی است که ممکن است علاوه بر دارایی شرکت پیدا شود. در صورت تعدد شریک ضامن، مسئولیت آن‌ها در مقابل طلبکاران و روابط آن‌ها با یکدیگر، تابع مقررات شرکت تضامنی خواهد بود. در نام شرکت باید عبارت «  شرکت مختلط »‌ ‌و لااقل اسم یکی از شرکای ضامن قید شود.

9- شرکت نسبی

شرکت نسبی شرکتی است که برای امور تجاری، تحت نام مخصوص بین دو یا چند نفر تشکیل می‌شود و مسئولیت هر یک از شرکا به نسبت سرمایه‌ای است که در شرکت گذاشته است. در اسم شرکت نسبی عبارت « شرکت نسبی» و لااقل اسم یکی از شرکا باید ذکر شود؛ در صورتی که اسم شرکت مشتمل بر اسامی تمام شرکا نباشد؛ بعد از اسم شریک یا شرکایی که ذکرشده عبارتی از قبیل « و شرکا » و « ‌و برادران » ضروری است.

 

10- تعریف شرکت تعاونی

به موجب ماده‌ی17 قانون تجارت جمهوری اسلامی ایران، «شرکت تعاونی، شرکتی است که تمام یا حداقل 51% سرمایه‌ی آن به وسیله‌ی اعضا در اختیار شرکت تعاونی قرار گیرد و وزارت خانه‌ها، سازمان‌ها، شرکت‌های دولتی و وابسته به دولت و تحت پوشش دولت، بانک‌ها،‌ شهرداری‌ها، شوراهای اسلامی کشوری، بنیاد مستضعفان و سایر نهادهای عمومی می‌توانند جهت اجرای بند 2 اصل 43 ، از راه وام بدون بهره یا هر راه مشروع دیگر از قبیل مشارکت، مضاربه، مزارعه، ‌مساقات، اجاره، اجاره به شرط تملیک، بیع شرط، فروش اقساطی و صلح، اقدام به کمک در تأمین یا افزایش سرمایه‌ی شرکت‌های تعاونی نمایند؛ بدون آن که عضو باشند.

تبصره : در مواردی که دستگاه‌های دولتی در تأسیس تعاونی، شریک می‌شوند؛ ظرف مدتی که با موافقت طرفین در ضمن عقد شرکت، تعیین خواهد شد؛ سهم سرمایه‌گذاری دولت به تدریج بازپرداخت و صد درصد سرمایه به تعاونی تعلق خواهد گرفت.مطابق ماده‌ی 26 همان قانون: «تعاونی‌های تولیدی، شامل تعاونی‌هایی است که در امور مربوط به کشاورزی، دام داری، ‌دام پروری، پرورش و صید ماهی، شیلات، صنعت، معدن، ‌عمران شهری و روستایی و نظایر این‌ها فعالیت می‌نمایند» و به موجب ماده‌ی 27: «‌تعاونی‌های توزیع، عبارت‌اند از تعاونی‌هایی که نیاز مشاغل تولیدی و یا مصرف کنندگان عضو خود را در چهارچوب مصالح عمومی و به منظور کاهش هزینه‌ها و قیمت‌ها تأمین می‌نمایند». تبصره‌ی ماده‌ی 28 : ‌«‌ تعاونی‌های موضوع این قانون با رعایت قوانین و مقررات می‌توانند به امر صادرات و واردات در موضوع خود بپردازند.

شرکت‌هایتعاونیهرچندابتداتابعقانونتجارتبودندولیبعدهامقرراتخاصی برایشرکت‌هایتعاونیتصویبشد.اکنوناینشرکت‌هاتابعقانونبخشتعاونی اقتصادجمهوریاسلامیایرانمصوب١٣٧٠می‌باشند.

شرکت‌هایدولتیکهبهکارتجارتمی‌پردازنددارایقوانينومقرراتخاصمی‌باشند.علاوهبرقوانينمذکور، آئيننامهونظامنامه‌هایینيزدرمورد شرکت‌هایتجاریبه طورمتفرقوجوددارد.

در اسلام به کسب و درآمد توجه خاصی شده است.

 

اصل/43/ق/اساسی : برای تأمین استقلال اقتصادی جامعه و ریشه‏کن کردن فقر و محرومیت و برآوردن نیازهای انسان در جریان رشد، با حفظ آزادی او، اقتصاد جمهوری اسلامی ایران بر اساس ضوابط زیر استوار می‌شود:

 

بند/2/ اصل/43/ق/اساسی : تأمین شرایط و امکانات کار برای همه به منظور رسیدن به اشتغال کامل و قرار دادن وسایل کار در اختیار همه کسانی که قادر به کارند ولی وسایل کار ندارند، در شکل تعاونی، از راه وام بدون بهره یا هر راه مشروع دیگر که نه به تمرکز و تداول ثروت در دست افراد و گروه‏های خاص منتهی شود و نه دولت را به صورت یک کارفرمای بزرگ مطلق درآورد. این اقدام باید با رعایت ضرورت‏های حاکم بر برنامه‏ریزی عمومی اقتصاد کشور در هر یک از مراحل رشد صورت گیرد.

 

16- انواعشرکت‌هایتجاری از زاویه دیگر(شرکت‌هایسرمایه- شرکت‌هایاشخاص- شرکت‌های مختلط)

شرکت‌هایتجاریراباتوجهبهميزان مسئوليتکسانیکهدرآنسرمایه‌گذاری نموده‌اندمی‌توانبهسهدستهتقسيمکرد:

١-  شرکت‌هایسرمایه : شرکت‌هایسرمایهبهشرکت‌هاییاطلاقمی‌شودکهمسئوليتشرکایآن محدودبهسرمایه‌ایاستکهبهشرکتآورده‌اندولذااعتبارچنينشرکت‌هاییبه ميزانسرمایهشرکتبستگیدارد.

شرکت‌هایسهامیوبامسئوليتمحدودازاقسامشرکت‌هایسرمایه محسوبمی‌شوند.

چونشرکت‌هایدولتیازانواعشرکت‌هایسهامیهستندوشرکت‌هایتعاونینيز قالبینظيرشرکت‌هایسهام‌دارندلذاایندوقسمرابایدازاقسامشرکت‌های سرمایهمحسوبنمود.

شرکت‌های سرمایه : شرکت‌های که حول محور سرمایه می‌چرخد بدون توجه به صاحب سرمایه و سرمایه حرف اول را می‌زند.

٢-  شرکت‌هایاشخاص : شرکت‌هایاشخاصشرکت‌هاییهستندکهدرآن‌هامسئوليتشرکاءنامحدود استوطلبکارانشرکتمی‌توانندبرایوصولمطالباتخودبهشرکاءمراجعهکنند لذااعتبارچنينشرکت‌هاییبستگیبهاعتبارشرکایآندارد.

شرکت‌هایتضامنیونسبیازاقسامشرکت‌هایاشخاصبهحسابمی‌آیند.

 

اصولاً در شرکت‌های شخص سهم الشرکه در حال حیات یا پس از فوت قابل انتقال نیست مگر با رضایت سایر شرکاء.

شرکت‌های شخص مثل ؛ شرکت(نسبی، تضامنی، مختلط غیر سهامی و شرکت با مسئولیت محدود).

٣ - شرکت‌هایمختلط : شرکت‌هایمختلطشرکت‌هاییهستندکهدرآن‌هاهمشریکضامنو همشریک غيرضامنوجوددارد.مسئوليتشرکایضامننامحدودومسئوليتشرکایغير ضامنمحدودبهميزانآوردهآن‌هااست.

شرکت‌هایمختلطسهامیوغيرسهامیانواعشرکت‌هایمختلطراتشکيلمی‌دهند.

 

17- ویژگی‌های شرکت‌های شخص و سرمایه

الف- نقل و انتقال سهام در شرکت سرمایه راحت‌تر از شرکت‌های شخص است.

ب- فوت یا جنون افراد تأثیری در سرمایه شخص ندار.

ج- در شرکت سرمایه، دارایی دارندگان سهام، محفوظ است.

شرکت با مسئولیت محدود : محدود به سرمایه است.

شرکت نسبی : شرکت شخص است.

شرکت تضامنی : شرکت شخص است.

شرکت پس از ثبت به آن کُد اقتصادی می‌دهند.

س : اگر شخصی بر اثر چک کشیدن‌های بی‌محل مستحق دسته چک نباشد به چه طریقی امکان اخذ دسته چک وجود دارد ؟ استعلام افرادی که چک بلامحل صادر کرده‌اند از بانک مرکزی صورت می‌گیرد و این افراد جزء لیست سیاه می‌باشند برای اخذ دسته چک همسر و فرزندان وی شرکتی را تأسیس و بدین واسطه دسته چک حقوقی بنام شرکت می‌گیرند.

 

18- ماهیت قراردادی شرکت تجارتی

شرکت تجارتی، قراردادی است که به موجب آن یک یا چند نفر توافق می‌کنند سرمایه مستقلی را که از جمع آورده‌های آن‌ها تشکیل می‌شود، ایجاد کنند و به مؤسسه‌ای که برای انجام مقاصد خاصی تشکیل می‌گردد، اختصاص دهند و در منافع و زیان‌های احتمالی حاصل از به‌کارگیری سرمایه سهیم شوند» این تعریف نیز از بیان ماهیت شرکت تجارتی عاجز است، زیرا ؛ 1) در این تعریف جنس شرکت تجارتی را قرارداد عنوان کرده درحالی‌که قرارداد جزء سبب ایجاد شرکت است که ارتباطی به ماهیت آن ندارد.

2) در حقوق ایران و اکثر کشورها برای تشکیل شرکت حداقل باید توافق دو اراده وجود داشته باشد درحالی‌که ایشان از توافق یک یا چند نفر صحبت کرده است و صحیح بود توافق دو یا چند نفر را عنوان می‌کردند.

19- رویه‌ی عملی مراحل ثبت

در اداره‌ی ثبت شرکت‌ها، فرم نمونه‌ی اسناد فوق‌الذکر، موجود است. می‌توان این فرم‌های نمونه را از اداره‌ی مذکور تهیه و تکمیل کرده و ذیل تمام اوراق باید توسط همه‌ی شرکا (مؤسسین) امضا شود. سپس هزینه‌ای بابت تعیین نام شرکت به بانک واریز کرده و چند نام،‌ که واژه‌ی بیگانه نبوده، فاقد سابقه‌ی ثبت بوده و دارای معنا و مطابق بافرهنگ اسلامی باشد؛ انتخاب کرده و به «واحد تعیین نام» ‌اداره‌ی مذکور، معرفی و موافقت آن واحد را درباره‌ی نام تعیین‌شده اخذ کرده، سپس همه‌ی مدارک به «‌ قسمت پذیرش مدارک»‌ اداره‌ی مزبور، تحویل و رسید دریافت می‌شود و موعدی برای گرفتن نتیجه تعیین می‌شود. لازم به تذکر است که امر تعیین نام، فقط در تهران انجام می‌شود و شرکت‌هایی که در سایر شهرها ثبت می‌شوند؛ نیز جهت تعیین نام به تهران معرفی می‌شوند. در صورت کامل بودن مدارک تقدیمی، کارشناس اداره‌ی ثبت شرکت‌ها اقدام به تهیه‌ی پیش‌نویس آگهی ثبت نموده و به متقاضیان ثبت یا یکی از شرکا یا وکیل رسمی شرکت تحویل می‌شود. جهت تعیین حق‌الدرج آگهی باید به «نمایندگی روابط عمومی» ‌ مراجعه کرد. لازم به ذکر است درصورتی‌که کارشناس اداره، موضوع شرکت را نیازمند کسب مجوز از مرجع خاصی بداند از مرجع مزبور، استعلام می‌نماید. سپس متقاضی باید مبلغی که بابت حق‌الثبت و حق‌الدرج آگهی، معین می‌شود؛ ‌به بانک و حساب تعیین‌شده، واریز کند و پس از آن فیش پرداخت حق‌الثبت و حق آگهی را به «‌واحد حسابداری» ‌اداره، تحویل و واحد مذکور، این امر را در ذیل برگه‌ی تقاضانامه، درج می‌کند و بعد مدارک به «واحد ثبت تأسیس و تغییرات» اداره‌ی ثبت شرکت‌ها تحویل و شرکت، ثبت می‌شود و امضایی دال بر « برابر بودن ثبت با سند » ‌از شرکا یا وکیل رسمی شرکت، اخذ می‌گردد. سپس دو نسخه آگهی به امضای رئیس اداره رسیده و یک نسخه از تمامی مدارک در پرونده‌ی شرکت، ضبط و نسخه‌ی دوم جهت نگهداری در شرکت به متقاضی داده می‌شود و این سند « سند ثبت شرکت » ‌است. در نهایت، متقاضی، باید یک نسخه از آگهی را به  واحد روابط عمومی» ‌ مستقر در اداره‌ی کل ثبت شرکت‌ها و مالکیت صنعتی و نسخه‌ی دیگر را به دفتر یک روزنامه‌ی رسمی جمهوری اسلامی ایران واقع در تهران، تسلیم کند. با توجه به ماده‌ی 6 نظامنامه‌ی قانون تجارت وزارت عدلیه و ماده‌ی197قانون تجارت در ظرف مدت یک ماه از تاریخ ثبت شرکت، باید خلاصه‌ی شرکت نامه و منضمات آن، توسط اداره‌ی ثبت در روزنامه‌ی رسمی جمهوری اسلامی ایران و یکی از جراید کثیرالانتشار مرکز اصلی شرکت به خرج خود شرکت، منتشر شود.

تذکر1 : اظهارنامه‌ی ثبت شرکت از اوراق بهادار بوده که باید از اداره‌ی ثبت شرکت‌ها تهیه شود. برای دریافت اظهارنامه‌ی مزبور باید تقاضانامه‌ای دایر بر قصد تأسیس شرکت، تنظیم شود.

تذکر2 : مرجع ثبت شرکت‌ها در تهران «اداره‌ی ثبت شرکت‌ها و مالکیت صنعتی»‌  که از دوایر اداره‌ی ثبت اسناد و املاک است؛ است و در خارج از تهران‌  «‌اداره‌ی ثبت اسناد و املاک» مرکز اصلی شرکت و نقاطی که اداره یا دایره‌ی ثبت اسناد وجود ندارد؛ دفترخانه‌ی اسناد رسمی و اگر مرجع مذکور، وجود نداشته باشد؛ دفتر دادگاهِ محل است. در صورت اخیر باید تا سه ماه پس از تأسیس اداره یا شعبه‌ی اسناد در محل مذکور، شرکت را در دفتر ثبت اسناد، به ثبت رساند. (تبصره و ماده‌ی 2 نظامنامه‌ی قانون تجارت وزارت عدلیه).

تذکر3 : شرکت مذکور باید به صورت رسمی باشد. شرکت نامه نیز حاوی اطلاعات مذکور در فرم تقاضانامه است. به موجب ماده‌ی 5 قانون طرح اصلاحی آیین‌نامه‌ی ثبت شرکت‌ها مصوب شهریورماه 1340، اداره‌ی ثبت شرکت‌ها در تهران و دوایر ثبت شرکت‌ها در شهرستان‌ها، در ثبت شرکت نامه، قائم‌مقام دفترخانه‌های اسناد رسمی هستند و از این رو برای تنظیم شرکت رسمی، نیاز به مراجعه به دفترخانه‌ی اسناد رسمی نیست.

تذکر4 : در صورت‌جلسه‌ی مذکور، نکات ذیل درج می‌گردد : ‌زمان تشکیل جلسه، ‌تصریح به اینکه اساس‌نامه، اظهارنامه و شرکت نامه به تصویب و امضای کلیه‌ی شرکای شرکت رسیده است؛ تعیین و تصریح اعضای هیئت‌مدیره و مدت مدیریت آن‌ها، تعیینِ دارندگانِ حق امضای اسناد تعهدآور شرکت، تصریح به اینکه اعضای مدیر با امضای صورت‌جلسه‌ی مذکور، ‌قبول سِمت می‌نمایند؛ تصریح به مبلغ سرمایه‌ی شرکت و پرداخت آن از طرف کلیه‌ی شرکا و تحویل آن توسط مدیرعامل و اقرار مدیرعامل به وصول سرمایه‌ی شرکت، تعیین شخصی برای انجام کارهای لازم برای ثبت شرکت.

20- تعارف انواع سهام(سهم، سهم الشرکه، عادی، ممتاز، انتفاعی، نقدی، غیر نقدی، مؤسس، با نام، بی‌نام، با حق چند رأی، اجباری)

ماده 26/ق/تجارت : سهام ممكن است نقدي باشد يا غير نقدي - سهام غير نقدي سهامي است كه در ازا آن به جاي وجه نقد چيز ديگري از قبيل ؛ كارخانه و‌ امتيازنامه و غيره داده شود.

1- تعريف سهام : سهم قسمتي از سرمايه شركت سهامي است كه مشخص‌کننده ميزان مشاركت و تعهدات و منافع صاحب آن در شركت سهامي است. ورقه سهم سند قابل معامله‌ای است كه نماينده تعداد سهامي است كه صاحب آن در شركت سهامي دارد. سهم ممكن است با نام و يا بی‌نام باشد . در صورتي كه براي بعضي از سهام شركت با رعايت مقررات قانون تجارت مزايايي قائل شوند این‌گونه سهام ممتاز ناميده می‌شود.

مجموع ارزش اسمي سهام سرمايه شركت را تشكيل می‌دهد و پس از انحلال شركت هر سهامداري حق دارد مبلغ اسمي سهام خود را دريافت نمايد در صورتي كه سهم انتفاعي جز سرمايه شركت نبوده و صاحب آن حق مطالبه مبلغ اسمي آن را پس از انحلال شركت ندارد.

اصولاً همه سهامداران در شركت سهامي از تساوي حقوق برخوردارند و اين حقوق شامل ميزان مشاركت تعهدات و منافع صاحب سهم در شرت سهامي است و براي استفاده از اين حقوق دارنده سهم بايد مبلغ اسمي سهمي را كه پذیره‌نویسی نموده در مهلت قانون پرداخت نمايد.

انواع سهام از نظر حقوقی که سهامدار در سرمایه شرکت دارد، سهام سرمایه‌ای(سهام عادی- سهام ممتاز).

 

2- سهم با نام : سهمي است كه بر مالكيت شخص معيني دلالت می‌کند و نام مشخصات صاحب سهم در ورقه سهم و در دفتر ثبت شركت درج می‌گردد و در موارد زير صدور سهام با نام الزامي است:

مادامي كه تمام مبلغ اسمي هر سهم بی‌نام پرداخت‌نشده باشد.سهامي كه مديران شركت به عنوان وثيقه می‌سپارند و تا خاتمه مفاصاً حساب دوره تصدي مديران غیرقابل انتقال است.

سهام محجورين و صغار به منظور حمايت از حقوق آن‌ها . سهام با نام و هر گونه نقل و انتقال آن‌ها بايد در دفتر ثبت سهام شركت به ثبت برسد و الا فاقد اعتبار قانوني براي شركت و اشخاص ثالث خواهد بود. در صورتي كه قسمتي از مبلغ اسمي سهم با نام پرداخت نشود منتقل اليه قائم‌مقام ناقل خواهد بود.

3- سهم بی‌نام : سهمي است كه نام دارنده در آن درج نمی‌شود و به صورت سند در وجه حامل تنظيم دارنده آن مالك شناخته می‌شود مگر آنكه خلاف آن ثابت گردد. اين سهم به راحتي قابل نقل و انتقال بوده و انتقال مالكيت با قبض و اقباض تحقق می‌یابد.اين نوع سهام از حيث صلاحيت محاكم در حكم اموال منقول است و باید به دادگاه محلي رجوع شود. سرقت و يا مفقود شدن سهام بی‌نام و همچنين خيانت در امانت امين و وكيل نسبت به سهام بی‌نام كه به آن‌ها سپرده‌شده خطر بزرگي براي صاحب آن محسوب می‌شود. زيرا بی‌نام بودن سهم مانع شناسايي دارنده اصلي می‌شود و سارق و يا یابنده به آساني می‌تواند سهم مزبور را در بازار بورس(بها بازار) و يا خارج از آن به اشخاص ديگر بفروشد و خريدار نيز حق دارد به تصرف خود به عنوان مالكيت استناد نمايد.

4- سهام ممتازه : يكي از اصول اساسي شرکت‌های سهامي تساوي حقوق سهامداران است . مگر در دو مورد :

 اول- آنكه شركت با مشكلات مالي مواجه باشد و نتواند به آساني به منابع مالي دسترسي يابد. در اين صورت ناچار خواهد بود امتيازات بيشتري به سهامداران جديد قائل شود. دوم- اينكه در هنگام افزايش سرمايه شرکت از ذخاير مالي خود براي اين منظور استفاده نمايد كه در اين صورت بايد حقوق بيشتري براي سهامداران سابق شركت در نظر گرفت. در اين دو مورد سهم ممتاز صادر می‌شود.

امتيازاتي كه توسط ممتاز به وجود می‌آید می‌تواند به صورت برداشت نفع ثابت از سود قابل تقسيم شركت باشد و يا اينكه دارنده سهم ممتاز می‌تواند نسبت به صاحبان سهام عادي در برداشت ارزش اسمي ممتاز به هنگام انحلال و تصفيه و تقسیم دارابی شركت اولويت داشته باشد. به هنگام انحلال و تصفيه شركت مطالبات معوقه صاحبان سهام ممتاز از دارابی شركت پرداخت می‌گردد و نيز هنگام استهلاك سهام شركت صاحبان سهام ممتاز داراي اولويت می‌باشند.

5- سهم مؤسس(انتفاعي) : سهم مؤسس يا انتفاعي سهمي است كه دارنده آن بدون داشتن حقي به سرمايه شركت از منافع شركت به نسبت سهم خود بهره‌مند گردد و معمولاً این‌گونه سهام را مؤسسان بابت اطلاعات علمي و فني و تجارتي كه به شركت می‌آورند به خود تخصيص می‌دهند . در اساس‌نامه شركت می‌باید حقوق صاحبان سهام مؤسس يا انتفاعي مثل حق حضور در مجامع حق رأی حق اولويت در پذیره‌نویسی سهام و غيره تصريح گردد . چون سهامداران مزبور مالك سرمايه نمی‌باشند لذا نمی‌توانند سهامداران شركت محسوب شوند ولي در منافع شركت حقوقي دارند كه از آن مانند طلبكار منتفع می‌گردند و استفاده آن‌ها از سود شركت بستگي به موفقيت و سودآوري شركت دارد.

21- شكل سهام و مطالبه مبلغ اسمي سهام

در ورقه سهام بايد نام شركت و شماره ثبت آن در دفتر ثبت شرکت‌ها مبلغ سرمايه ثبت‌شده و مقدار پرداخت‌شده آن تعيين نوع سهم مبلغ اسمي سهم و مقدار پرداخت‌شده آن به حروف و به اعداد و بالأخره تعداد سهامي كه هر ورقه نماينده آن است ذكر گردد . در مورد مطالبه مبلغ اسمي سهام بايد گفت كه بهاي تعهد شده سهام هر شركت سهامي بايد ظرف مدت مقرر كه حداكثر نبايد از پنج سال تجاوز نمايد از كليه صاحبان سهام و بدون تبعيض مطالبه شود (بند ٧ ماده ٨ ل.ا.ق.ت) مطالبه تمام يا قسمتي از مبلغ پرداخت‌نشده سهام بايد در روزنامه كثيرالانتشار درج گردد در صورتي كه صاحب سهم بقيه بهاي تعهد شده را در مهلت مقرر پرداخت ننمايد و مبلغ پرداخت‌نشده خسارت دیرکرد به نرخ رسمي بهره به علاوه چهار درصد در سال تعلق خواهد گرفت . دارندگان سهايم كه با وجود مطالبه هیئت‌مدیره بقيه تعهد خود را بابت سهام پرداخت ننموده‌اند . حق حضور و رأی در جامع عمومي تعداد این‌گونه سهام از كل تعداد سهام شركت كسر خواهد شد و در صورت پرداخت بدهي خود مجدداً حق حضور و رأی در مجامع عمومي را خواهند يافت و می‌توانند حقوق مالي وابسته به سهام خود را در صورتي كه مشمول مرور زمان نشده باشد مطالبه كنند (مواد ٣٧ و ٣٨ ل.ا.ق.ت )

22- تبديل سهام

براي تبديل سهام بی‌نام به سهام با نام بايد مراتب در سه نوبت و هر يك به فاصله ٥ روز در روزنامه كثيرالانتشار شركت نشر گردد و در مدتي كه نبايد كمتر از ٦ ماده از تاريخ اولين آگهي باشد به صاحبان سهام فرصت داده شود تا به منظور تبديل سهام خود به مركز شركت مراجعه نمايند. پس از انقضاي مهلت مزبور كليه سهام بی‌نام شركت باطل و به تعداد آن‌ها سهام با نام صادر و از طريق بورس اوراق بهادار و يا از طريق حراج به فروش می‌رسد. براي تبديل سهام با نام به سهام بی‌نام مراتب فقط يك مرتبه در روزنامه كثيرالانتشار شركت آگهي می‌گردد و مهلت مذكور شركت نسبت به تبديل سهام اقدام می‌نماید . در كليه موارد تبديل سهام بی‌نام به سهام با نام و بالعكس مراتب بايد پس از انقضاي مهلت‌های مقرر در قانون در اداره ثبت شرکت‌ها جهت اطلاع عمومي اعلام گردد .

23- وثيقه سهام

چنانچه سهم بی‌نام به رهن گذاشته شود بايد به قبض مرتهن يا به تصرف كسي كه بين طرفين معين می‌گردد داده شود (ماده ٧٧٢ ق.م) و در مورد رهن سهم با نام مراتب در دفتر سهام شركت ثبت می‌گردد و الا از نظر شركت و اشخاص ثالث فاقد اعتبار خواهد بود

انواع سهامی دیگر از قبیل ؛(سهام مؤسس- سهام با نام- سهام بی‌نام- سهام با حق چند رأی - سهام جایزه- سهام ترجیحی- سهام عدالت- سهام مدیریتی)در حقوق تجارت آمده است.

1- سهم الشرکه

آورده نقدی یا غیر نقدی هر شریک را در شرکت‌های با مسئولیت محدود سهم الشرکه می‌نامند. در واقع سهمی که هر شریک در سرمایه شرکت دارد، سهم الشرکه نامیده می‌شود. سهم الشرکه ممکن است نقدی یا غیر نقدی باشد، ولی در هر حال باید تمام آن پرداخت شود. در ماده 98 قانون تجارت آمده است که شرکا نسبت به قیمتی که در حین تشکیل شرکت برای سهم الشرکه های غیر نقدی معین‌شده ، در مقابل اشخاص ثالث مسئولیت تضامنی دارند. این امر به این خاطر است که اگر شرکا سهم الشرکه شریکی را بیش از میزان واقعی قلمداد نمایند نه تنها شریکی که سهم الشرکه غیر نقدی او زیادتر از ارزش واقعی تقویم شده در مقابل ذی‌نفع مسئول است، بلکه معامله‌کنندگان با شرکت می‌توانند نسبت به تفاوت مطالبات خود(در صورتی که دارایی شرکت کفاف پرداخت بدهی‌های آن را ندهد) به هر یک از شرکاء که بخواهند مراجعه نمایند و شرکا به موجب قانون در این خصوص در قبال اشخاص ثالث مسئولیت تضامنی دارند.

 

2- سهام عادی

    سهام عادی که به دارنده آن، حق اعمال رأی در مجامع عمومی شرکت را داده و سود تقسیم‌شده در شرکت را دریافت می‌کند.

 

3- سهام ممتاز : که معمولاً حق رأی نداشته اما دریافت سود سهام، نسبت به سهامداران عادی، در اولویت قرار دارد. سود سهام ممتاز، درصد ثابتی از مبلغ اسمی سهام ممتاز است که میزان آن از قبل مشخص‌شده و در اختیار مجمع نیست. سود سهام ممتاز، باید قبل از سود سهام عادی پرداخت شود، حتی اگر شرکت به هر دلیل ورشکسته شود.

4- سهام انتفاعی : سهم انتفاعی وقتی مصداق دارد که به دلیل استهلاک سهام که در قانون ایران از آن به عنوان استهلاک سرمایه یادشده است. ارزش اسمی سهم با استفاده از اندوخته‌های اختیاری یا سود قابل تقسیم به صاحب آن پرداخت شود.


 آورده از نظر ماهیت(سهام نقدی- سهام غیر نقدی)


5- سهام نقدی : در قانون فرانسه به کسانی که آورده نقدی(پول) به شرکت می‌آورند سهم نقدی اختصاص داده می‌شود.این سهام با پرداخت یک چهارم مبلغ آن قابل صدور است.

 

6- سهام غیر نقدی : به کسانی که آورده غیر نقدی به شرکت می‌آورند سهم غیر نقدی اختصاص داده می‌شود.این سهم در صورتی صادر می‌شود که آورده راجع به آن‌ها به طور کامل تسلیم شده باشد.

 
7- سهام مؤسس(انتفاعی) : سهام مؤسس، سهامی است که درازای زحمات مؤسسان پس از تصویب مجمع عمومی به آن‌ها داده می‌شود. دارندگان این نوع سهام، در اداره امور شرکت حقی ندارند و فقط پس از پرداخت سهام، بهره‌ای به آن‌ها تعلّق می‌گیرد. به بیان دیگر مزیت قابل انتقالی است که صاحب آن، به دلیل ارائه خدمات در تأسیس شرکت سهامی از قسمتی از منافع شرکت یا هنگام تصفیه شرکت از قسمتی از دارایی اضافه بر سرمایه باقی‌مانده شرکت برخوردار می‌شود.

در اساس‌نامه شركت می‌باید حقوق صاحبان سهام مؤسس يا انتفاعي مثل حق حضور در مجامع حق رأی حق اولويت در پذیره‌نویسی سهام و غيره تصريح گردد . چون سهامداران مزبور مالك سرمايه نمی‌باشند لذا نمی‌توانند سهامداران شركت محسوب شوند ولي در منافع شركت حقوقي دارند كه از آن مانند طلبكار منتفع می‌گردند و استفاده آن‌ها از سود شركت بستگي به موفقيت و سودآوري شركت دارد .

 

8- سهام با نام : سهم با نام، سهمی است که در ورقه راجع به آن، نام صاحب سهم گفته شده باشد و یا در دفتر سهام شرکت ثبت شده باشد. در واقع هم می‌شود روی ورقه سهم که دارای شماره مخصوص است نام دارنده آن را ذکر کرد و هم به این اکتفا کرد که سهم با نام است و نام صاحب آن در دفتر سهام شرکت آورد.

9- سهام بی‌نام : حقوق صاحبان سهم بی‌نام ناشی از ورقه سهم است که به صرف قبض و اقباض(گرفتن و دادن)  قابل انتقال به دیگری است و هیچ‌گونه تشریفات دیگری برای اعتبار انتقال آن ضرورت ندارد. از آنجا که این نوع سهم، به صورت سند در وجه حامل تنظیم و مالک دارنده آن شناخته می‌شود، مگر خلاف آن ثابت گردد گم شدن یا سرقت آن تابع مقررات قانون تجارت راجع به اسناد در وجه حامل است.


10- سهام با حق چند رأی : سهام با حق چند رأی، سهامی است که حق رأی آن بیش از سهام عادی است و در مجامع عمومی شرکت، هر قطعه آن بیش از یک رأی دارد.
سهام جایزه
سهام ترجیحی
سهام عدالت
سهام مدیریتی
البته ممکن است سهمی درعین‌حال در دو یا چند تقسیم‌بندی قرار بگیرد مثلاً، سهام سرمایه‌ای، با نام و ممتاز.

 

24- سهام اجباری(در 3 مورد، سهام با نام اجباری است)

1- بدهکاری سهام.

2- سهام خریداری‌شده بنام محجورین.

2-    سهام مورد وثیقه مدیران در شرکت(تقریباً 50 سهم).

 

25- تبدیل سهام در شرکت‌های سهامی

ماده/43/ ل/ اصلاحی/ق/ اصلاح قسمتی از ق/ تجارت : « هرگاه شرکت بخواهد به موجب مقررات اساس‌نامه یا بنا به تصمیم مجمع عمومی فوق‌العاده سهامداران خود سهام بی‌نام شرکت را به سهام با نام و یا که سهام با نام را به سهام بی‌نام تبدیل نماید باید بر طبق مواد زیر عمل کند » نکته‌ای که در اینجا باید به آن اشاره داشت این است که آوردن حرف « یا » در بین دو عبارت « مقررات اساس‌نامه » و « مجمع عمومی فوق‌العاده » نباید موجب این تصور شود که پیش‌بینی و یا تصمیم هر کدام از این دو، کارکردی مشابه و یکسان دارد یا به عبارتی دیگر نباید این‌گونه تفسیر کرد که اگر مقررات اساس‌نامه پیش‌بینی تغییرات سهام را کرده باشد دیگر نیازی به تصمیم مجمع عمومی فوق‌العاده نیست.  بلکه در هر حال تبدیل نوع سهام به با نام و یا بی‌نام تغییر در اساس‌نامه تلقی می‌شود و این امر در صلاحیت انحصاری این مجمع است و باید بر اساس تصمیم مجمع عمومی فوق‌العاده صورت بگیرد.  در ادامه ذکر مراحل تبدیل سهام در شرکت‌های سهامی شرح کامل این موضوع یادشده  گفته خواهد شد.

بنابراین موجباتی که باید بر اساس آن تبدیل سهام انجام شود تصمیم مجمع عمومی فوق‌العاده و رعایت مواد 43 تا 50/ ل/ اصلاحی/ق/ اصلاح قسمتی از ق/ تجارت است و مقررات اساس‌نامه تنها در جهت افزایش یکسری مهلت‌ها امکان اعمال و دخل و تصرف را دارد. مواد یادشده در تبدیل سهام شرکت الزاماً باید رعایت شوند و عدم رعایت آن‌ها، ممکن است بر اساس درخواست ذینفع منتهی به ابطال تصمیمات یا بلااثر بودن آن‌ها در این خصوص شود.

الف مراحل تبدیل سهام بی‌نام به سهام با نام

1- انتشار مراتب تبدیل سهام از بی‌نام به با نام در روزنامه کثیرالانتشار مربوط به آگهی‌های شرکت در سه نوبت و هر یک به فاصله 5 روز.

2- دادن مهلت شش ماهه به صاحبان سهام از تاریخ اولین آگهی برای مراجعه به مرکز شرکت و تبدیل سهام خود به سهام با نام.

3- تصریح در آگهی مبنی بر اینکه پس از انقضای مهلت مزبور (شش ماه از تاریخ اولین آگهی) کلیه سهام شرکت باطل‌شده تلقی می‌گردد. (پس سهام بی‌نامی که پس از مهلت یادشده (شش ماه از تاریخ اولین آگهی) برای تبدیل به سهام با نام به مرکز شرکت تسلیم نشده باشد باطل محسوب می‌شود)

4- برابر تعداد سهام باطل‌شده، سهام با نام صادر می‌شود و این سهام در صورتی که شرکت در بورس اوراق بهادار پذیرفته شده باشد از طریق بورس و گرنه از طریق حراج فروخته خواهد شد.

5- آگهی حراج تا یک ماه پس از انقضای مهلت شش ماهه یادشده فقط یک نوبت در روزنامه کثیرالانتشار که مربوط به آگهی‌های شرکت است منتشر خواهد شد و فاصله بین آگهی حراج و تاریخ حراج حداقل ده روز و حداکثر یک ماه خواهد بود.

6- تجدید حراج تا دو نوبت طبق شرایط بندهای قبلی در صورتی که در تاریخ تعیین‌شده تمام یا قسمتی از سهام بفروش نرسد.

7- مازاد فروش سهام فروخته‌شده توسط شرکت پس از کسر هزینه‌های آگهی حراج یا حق‌الزحمه کارگزار بورس در حساب بانکی بهره دار سپرده می‌شود و چنانچه ظرف 10 سال از تاریخ فروش سهام باطل‌شده به شرکت مسترد شود مبلغ سپرده و بهره مربوطه به دستور شرکت از طرف بانک به مالک سهم پرداخت می‌شود و پس از این مدت 10 سال و چنانچه بیش از 10 سال بگذرد و کسی مراجعه ننماید در حکم مال بلا صاحب است.

8- اگر پس از تجدید حراج مقداری از سهام به فروش نرسد صاحبان سهام بی‌نام که به شرکت مراجعه می‌کنند به ترتیب مراجعه اختیاردارند که از خالص فروش سهامی که فروخته‌شده به نسبت سهام بی‌نامی که در دست دارند وجه نقد دریافت کنند یا آنکه برابر تعداد سهام بی‌نام خود سهام با نام تحصیل نمایند و این ترتیب تا وقتی که وجه نقد و سهم فروخته نشده هر دو در اختیار شرکت قرار دارد رعایت خواهد شد.

چند نکته

نکته نخست : رعایت تمام این 8 مرحله در تبدیل سهام بی‌نام شرکت به با نام ضروری و لازم است چرا که بر اساس تصریح ماده 43 قانون تجارت این مراحل باید در تبدیل سهام رعایت شود.

نکته دوم : پس از تبدیل کلیه سهام بی‌نام به سهام با نام و یا پس از گذشتن مهلت شش ماه از اولین آگهی، شرکت باید مرجع ثبت شرکت‌ها را از تبدیل سهام خود کتباً مطلع سازد تا مراتب به ثبت رسیده و برای آگاهی عموم آگهی شود.

نکته سوم : دارندگان سهامی که بر طبق مواد فوق سهام خود را تعویض ننموده باشند نسبت به آن سهام حق حضور و رأی در مجامع عمومی صاحبان سهام را نخواهند داشت.

ب- مراحل تبدیل سهام با نام به سهام بی‌نام

1- انتشار مراتب تبدیل سهام با نام به بی‌نام در روزنامه کثیرالانتشار مربوط به آگهی‌های شرکت فقط در یک نوبت.

2- دادن مهلتی که نباید کمتر از دو ماه باشد به صاحبان سهم برای مراجعه به مرکز شرکت و تبدیل سهام خود.

3- پس از انقضای مهلت مذکور برای تعداد سهامی که تبدیل نشده است سهام بی‌نام صادر و در مرکز شرکت نگهداری خواهد شد.

4- سهام بی‌نام تا هر موقع که دارندگان سهام با نام به شرکت مراجعه کند باید در مرکز شرکت نگهداری خواهد شد و سهام با نام آنان اخذ و ابطال و سهام بی‌نام به آن‌ها داده می‌شود.

چند نکته :

نکته نخست اینکه : پس از تبدیل کلیه سهام با نام به سهام بی‌نام و یا پس از گذشتن از مهلت دو ماهه، شرکت باید مرجع ثبت شرکت‌ها را از تبدیل سهام خود کتباً مطلع سازد تا مراتب به ثبت رسیده و برای اطلاع عموم آگهی شود.

نکته دوم اینکه : دارندگان سهامی که بر طبق بندهای یادشده سهام خود را تعویض ننمایند نسبت به آن سهام حق حضور و رأی در مجامع عمومی صاحبان سهام را نخواهند داشت.

نکته سوم اینکه : هر گونه تغییر در مواد اساس‌نامه در صلاحیت مجمع عمومی فوق‌العاده است و چنانچه در اساس‌نامه ترتیبی برای تبدیل سهام مشخص نشده باشد بنا به تصمیم مجمع عمومی فوق‌العاده سهامداران این تبدیل صورت می‌گیرد.

در ادامه تفسیر ماده 43 قانون تجارت و توضیح این نکته اخیر باید توجه داشت که بر اساس ماده 8 قانون تجارت و بندهای 6و9 این ماده،اساس‌نامه شرکت باید مشتمل بر مطالبی نظیر:تعداد و نوع سهام و طریقه تبدیل سهام باشد.از طرف دیگر تبدیل نوع سهام از بی‌نام به با نام و بالعکس مستلزم تغییر در مواد اساس‌نامه است و این تغییر وفق ماده 83 قانون یادشده در صلاحیت انحصاری مجمع عمومی فوق‌العاده است.پس بنابراین در فرضی که نیز شیوه تبدیل سهام در اساس‌نامه پیش‌بینی شده باشد باز هم این تبدیل و این تصمیم در این مجمع صورت می‌گیرد.

با این وجود شیوه نگارش نادرست ماده 43 قانون تجارت این ابهام را ایجاد می‌کند که تصمیم به  تبدیل سهام شرکت، گذشته از اختیار مجمع عمومی فوق‌العاده، به شکل دیگری و به موجب مقررات اساس‌نامه و بدون تصویب مجمع امکان‌پذیر است. توجه به این قسمت ماده که مقرر می‌دارد : « هرگاه شرکت بخواهد به موجب مقررات اساس‌نامه یا بنا به تصمیم مجمع عمومی فوق‌العاده سهامداران خود سهام بی‌نام شرکت را به سهام با نام و یا که سهام با نام را به سهام بی‌نام تبدیل نماید...» مطلب را روشن‌تر می‌نماید.همچنین برخی از نویسندگان حقوقی نیز از همین شیوه برای بیان موجبات تبدیل سهام استفاده کردند و عنوان نمودند که: شرکت سهامی می‌تواند سهام بی‌نام شرکت را به سهام با نام یا بالعکس سهام با نام را به سهام بی‌نام تبدیل کند مشروط بر اینکه این امر را اساس‌نامه شرکت پیش‌بینی کرده باشد و یا مجمع عمومی فوق‌العاده آن را تصویب نماید.

اما مقررات اساس‌نامه نمی‌تواند برخلاف شیوه تبدیل سهام و مخالف با مواد 43 تا 50 قانون تجارت باشد،بخش پایانی ماده 43 با این عبارت که «تبدیل سهام باید بر طبق مواد زیر به عمل آید» تأکیدی بر همین موضوع است. پس مقررات اساس‌نامه تنها در راستای بخش‌های تکمیلی این مواد می‌تواند وضع مقررات نماید و تنها   تعیین مهلت برای مراجعه سهامداران به مرکز شرکت و آن هم   بیش از میزان تعیین‌شده توسط  قانون‌گذار، در اساس‌نامه مجاز است.البته کاهش مدت این مهلت‌های 6و2 ماهه مجاز نیست و فقط افزایش میزان آن‌ها بدون مانع بوده و مخالفتی با قانون ندارد.

26- نام شرکت

   شرکت باید دارای نام مخصوصی باشد. زیرا نامیدن شرکت به نام شرکا به علت این که مسئولیتی ندارند ممنوع است و چون هر شخص حقوقی مانند شخص طبیعی باید دارای نام باشد تا تشخیص داده شود از این جهت نام شرکت ضروری و از اقدامات اولیه است.

ذکر کلمه سهامی از این جهت است که اشخاص مخصوصاً معامله‌کنندگان متوجه محدود بودن مسئولیت مدیران بوده و بدانند که کسی ضمانت اضافه بر آنچه سرمایه شرکت است ننموده است.

در شرکت سهامی عام کلمه عام و در شرکت سهامی خاص کلمه خاص بلافاصله بعد از اسم و یا قبل از اسم شرکت اضافه می‌شود و علت آن هم تشخیص نوع شرکت سهامی برای مراجعه‌کنندگان است.

 در بعضی از کشورها مانند انگلستان و آلمان شرکت بهنام شریک مؤسس از لحاظ زحماتی که در تأسیس شرکت کشیده است با ذکر کلمه محدود که معرف محدودیت مسئولیت او است نامیده می‌شود.

 ولی در برخی از ممالک مانند، فرانسه قید آن ممنوع است.

نام شرکت ممکن است بستگی به موضوع شرکت داشته باشد، مانند شرکت سهامی عام پنبه ایران که برای خرید و فروش پنبه تشکیل‌شده و ممکن است نام دیگری باشد مانند، شرکت سهامی عام تهران و نیز ممکن است به حروفی که به مناسباتی از موضوع شرکت اخذشده نامیده می‌شود مانند، شرکت سهامی خاص ت.ث.ث. 

نام تجارتی شرکت همان نام شرکت است بنابراین در صورتی که در محلی شرکتی بهنامی تأسیس‌شده است نمی‌توان همان نام یا نامی که شباهت خیلی زیادی به آن دارد برای شرکت دیگر انتخاب نمود که باعث اشتباه مراجعه‌کنندگان باشد.

27- مرکز اصلی شرکت

شرکت مرکز اصلی شرکت یکی از مواردی است که باید در اساس‌نامه نوشته شود و معمولاً مجامع عمومی در آنجا منعقد و جلسات هیئت‌مدیره در آنجا تشکیل می‌شود. مرکز شرکت را مجمع عمومی فوق‌العاده می‌تواند تغییر دهد. ما به قدر کافی در این موضوع ذیل عنوان اقامتگاه اشخاص حقوقی بحث نموده‌ایم.

28- موضوع شرکت

موضوع شرکت، چیزی است که شرکت برای آن تأسیس‌شده است مثلاً، شرکتی که برای خرید و فروش چرم یا استخراج مس تشکیل‌شده عمل خرید و فروش چرم و یا استخراج مس موضوع شرکت است. موضوع شرکت ممکن است به طور کلی باشد مانند، معاملات صرافی و بانکی و یا عمل به خصوصی مثل، تجارت پارچه‌های ابریشمی ولی در هر حال باید صریح و منجز باشد.

موضوع شرکت و همچنین جهت آن باید مشروع  و متضمن منافع عقلایی باشد و الا از موارد ابطال شرکت خواهد بود. مثلاً شرکتی که برای اداره قمارخانه تشکیل می‌شود، موضوع آن نامشروع است و یا اگر شرکتی به جهت تغییر مسیر رودخانه‌ها بدون این که برای زراعت یا اخذ منافعی باشد تشکیل گردد، چون متضمن منافع عقلایی نیست جهت آن صحیح نیست. مدیران نمی‌توانند در عمل از حد موضوع شرکت تجاوز نمایند و در صورت تجاوز عمل آن‌ها اثر قانونی ندارد و در صورت تفریط یا تعدی کلیه مدیران متضامناً مسئول خسارت صاحبان سهامی می‌باشند.

در بعضی از کشورها مانند انگلستان موضوع شرکت را نمی‌توان تغییر داد. علماء حقوق تجارت انگلستان معتقدند شرکتی که برای موضوع معینی مثلاً، پارچه‌بافی تشکیل‌شده، اگر موضوع آن تغییر داده شود مثلاً، به استخراج معادن تبدیل شود مسلماً شرکت دیگری خواهد بود که ارتباطی جز از لحاظ شرکا با شرکت اولی نخواهد داشت ولی قوانین ایران تغییر موضوع شرکت را منع ننموده و چون در مجمع عمومی فوق‌العاده مواد اساس‌نامه را می‌توان تغییر داد و موضوع شرکت هم جزئی از اساس‌نامه است از این جهت تغییر آن اشکالی ندارد.

 

29- مدت شرکت

شرکت ممکن است برای مدت محدودی مثلاً، 10 یا 30 سال تشکیل شود و نیز ممکن است برای مدت     نامحدودی باشد. در صورتی که برای مدت معین باشد باید آن مدت معلوم گردد. و اثر آن این است که با رسیدن تاریخ و انقضاء مدت، شرکت به خودی خود منحل و برچیده می‌شود.

ماده/83/ ل/ اصلاحی/ق/ اصلاح قسمتی از ق/ تجارت، هرگونه تغییر در مواد اساس‌نامه را در صلاحیت مجمع عمومی فوق‌العاده قرار داده و مسلم است که مدت شرکت نیز یکی از مواد مذکور در اساس‌نامه است از این جهت مجمع عمومی می‌تواند مدت را تمدید و یا این که به ملاحظاتی مدت شرکت را تقلیل دهد.

 

30- پذیره‌نویسی چیست ؟

پذیره‌نویسی، فرایند خرید اوراق بهادار از ناشر و یا نماینده قانونی آن و تعهد پرداخت وجه کامل آن طبق قرارداد را گویند.

ماده/16/ ل/ اصلاحی/ق/ اصلاح قسمتی از ق/ تجارت : پس از گذشتن مهلتي كه براي پذیره‌نویسی معین‌شده است و یا در صورتی كه مدت تمديدشده باشد بعد از انقضای مدت تمدیدشده مؤسسین حداکثر تا یک ماه به تعهدات پذیره‌نویسان رسيدگي و پس از احراز اینکه تمام سرمايه شركت صحيحاتعهدگرديده و اقلاً سي و پنج درصد آن پرداخت‌شده است تعداد سهام هر یک از تعهد کنندگانی را تعيين و اعلام و مجمع عمومي مؤسس را دعوت خواهند نمود.

31- موضوعات ذکر شده در اظهارنامه(م/7/ل/اص/ق/تجارت)

1-نام شركت.

2-هويت كامل و اقامتگاه مؤسسین.

3-موضوع شركت.

4-مبلغ سرمايه شركت و تعیین مقدار نقد و غیر نقد آن به تفكيك.

5- تعداد سهام با نام و بی‌نام و مبلغ اسمي آن‌ها و در صورتی كه سهام ممتاز نیز مو رد نظر باشد تعیین تعداد و خصوصیات و امتیازات این‌گونه سهام.

6-ميزان تعهد هر یک از مؤسسین و مبلغی كه پرداخت كرده اندباتعيين شماره حساب و نام بانكي كه وجوه پرداختي در آن واريزشده است.در مورد آورده غیر نقد تعیین اوصاف و مشخصات و ارزش آن به نحوی كه بتوان از کم و کیف آورده غیر نقد اطلاع حاصل نمود.

7- مرکز اصلی شركت

8- مدت شركت

 

32- طرح اساس‌نامه(م/8/ل/اص/ق/تجارت)مشتمل بر مطالب زیر است :

1-  نام شركت

2- موضوع شركت بطورصريح و منجز

3- مدت شركت

4-مرکز اصلی شركت و محل شعب آن اگر تأسیس شعبه مورد نظر باشد

5-مبلغ سرمايه شركت و تعیین مقدار نقد و غیر نقد آن به تفكيك

6- تعداد سهام بی‌نام و با نام و مبلغ اسمي آنهاودرصورتي كه ایجاد سهام ممتازموردنظرباشدتعيين تعداد و خصوصیات و امتیازات این‌گونه سهام.

7- تعيين مبلغ پرداخت‌شده هر سهم و نحوه مطالبه بقيه مبلغ اسمي هر سهم و مدتی كه ظرف آن باید مطالبه شود که بهر حال از پنج سال متجاوز نخواهد بود.

8-نحوه انتقال سهام با نام.

9-طريقه تبديل سهام با نام به سهام بی‌نام و بالعکس.

10-در صورت پیش‌بینی امكان صدور اوراق قرضه ، ذکر شرایط و ترتیب آن.

11- شرايط و ترتیب افزايش و کاهش سرمايه شركت.

12- مقررات راجع به حد نصاب لازم جهت تشكيل مجامع عمومي و ترتیب اداره آن‌ها.

13- طريقه شور و اخذ رأی اكثريت لازم براي معتبر بودن تصميمات مجامع عمومي.

14- تعداد مديران و طرز انتخاب و مدت مأموریت آنهاونحوه تعيين جانشين براي مديراني كه فوت يااستعفاءمي كننديامحجوريامعزول یا به جهات قانوني ممنوع می‌گردند.

15- تعيين وظايف و حدود اختیارات مديران.

16- تعداد سهام تضميني كه مديران باید به صندوق شركت بسپارند.

17- قید اینکه شركت يك بازرس خواهد داشت يابيشترونحوه انتخاب و مدت مأموریت بازرس.

18- تعيين آغاز و پایان سال مالي شركت و موعد تنظیم ترازنامه و حساب سود و زيان و تسلیم آن به بازرسان و به مجمع عمومي سالانه.

19- نحوه انحلال اختياري شركت و ترتیب تصفيه امور آن.

20- نحوه تغيير اساس‌نامه.

ماده/76/ ل/ اصلاحی/ق/ اصلاح قسمتی از ق/ تجارت : هرگاه يك ياچندنفرازموسسين آورده غیر نقد داشته باشند مؤسسین باید قبل از اقدام به دعوت مجمع عمومي مؤسس نظر کتبی كارشناس رسمي وزارت دادگستري رادرموردارزيابي آورده‌های غیر نقد جلب و آن را جزء گزارش اقدامات خود در اختیار مجمع عمومي مؤسس بگذارند.در صورتی كه مؤسسین براي خودمزايائي مطالبه كرده باشندبايدتوجيه آن به ضميمه گزارش مزبور به مجمع مؤسس تقديم شود.

ماده/77/ ل/ اصلاحی/ق/ اصلاح قسمتی از ق/ تجارت : گزارش مربوط به ارزيابي آورده‌های غیر نقد و علل و موجبات مزاياي مطالبه شده باید در مجمع عمومي مؤسس مطرح گردددارندگان آورده غيرنقدوكساني كه مزاياي خاصي براي خود مطالبه كرده انددرموقعي كه تقويم آورده غیر نقدی كه تعهد کرده انديامزاياي آن‌ها موضوع رأی است حق رأی ندارند و آن قسمت از سرمایه غیر نقد که موضوع مذاكره و رأی است از حیث حد نصاب جزء سرمایه شركت منظورنخواهدشد.

 

33- وظایف مجمع عمومی مؤسس

مجمع عمومی مؤسس 4 وظیفه اصلی به قرار زیر به عهده دارد :

الف- رسیدگی به گزارش مؤسسین و تصویب آن و نیز احراز پذیره‌نویسی کلیه سهام شرکت و تا دیه مبالغ لازم.

ب- تصویب طرح اساس‌نامه شرکت و در صورت لزوم، اصلاح آن.

ج- انتخاب اولین مدیران و بازرس یا بازرسان شرکت.

د- تعیین روزنامه کثیرالانتشاری که هرگونه دعوت و اطلاعیه بعدی برای سهامداران تا تشکیل اولین مجمع عمومی عادی در آن منتشر خواهد شد.

 

 

34- سندیت دفاتر تجارتی

دفاتر تجارتی تاجر از حیث ثبت فعالیت‌ها(درآمد و اخذ مالیات متعلقه از اعمال تجاری) و مسائل قضایی(شکایت له یا علیه تاجر به هر دلیل) و بعضاً برای حمایت از تاجر و یا طلبکاران از تاجر به خودی خود سند محسوب شده و قابل‌توجه هستند .

‌ماده 6 - هر تاجري به استثناي كسبه جزء مكلف است دفاتر ذيل يا دفاتر ديگري را كه وزارت عدليه به موجب نظامنامه قائم‌مقام اين دفاتر قرار می‌دهد داشته باشد :

1)                    دفتر روزنامه

2)                    دفتر كل

3)                    دفتر دارايي

4)                    دفتر كپيه(رونوشت برداشته)

‌ماده 7 - دفتر روزنامه دفتري است كه تاجر بايد همه‌روزه مطالبات و ديون و دادوستد تجارتي و معاملات راجع به اوراق تجارتي (‌از قبيل خريد و فروش و ظهر نویسی) و به طور كلي جميع واردات و صادرات تجارتي خود را به هر اسم و رسمي كه باشد و وجوهي را كه براي مخارج شخصي خود برداشت مي‌كند در آن دفتر ثبت نمايد.

ماده 8 - دفتر كل دفتري است كه تاجر بايد كليه معاملات را لااقل هفته يك مرتبه از دفتر روزنامه استخراج و انواع مختلفه آن را تشخيص و جدا کرده هر نوعي را در صفحه مخصوصي در آن دفتر به طور خلاصه ثبت كند.

ماده 9 - دفتر دارايي دفتري است كه تاجر بايد هر سال صورت جامعي از كليه دارايي منقول و غیرمنقول و ديون و مطالبات سال گذشته خود را به ریز ترتيب داده در آن دفتر ثبت و امضاء نمايد و اين كار بايد تا پانزدهم فروردين سال بعد انجام پذيرد.

‌ماده 10 - دفتر كپيه دفتري است كه تاجر بايد كليه مراسلات و مخابرات و صورت حساب‌های صادره خود را در آن به ترتيب تاريخ ثبت نمايد.

باملاحظه ماده مزبور معلوم می‌شود کسبه جزء از الزام به داشتن دفاتر تجارتی معاف هستند زیرا حقاً کفاش یا خوار و بار فروش چون معاملاتشان جزئی است احتیاجی به داشتن این قبیل دفاتر نخواهند داشت.

 
چون قانون کسبه جزء را هم جزء تجار دانسته منتهی آن‌ها را از تکالیفی که یکی از آن‌ها داشتن دفاتر تجارتی است معاف دانسته و تفکیک کسبه جزء بسته به اوضاع و احوال روز بوده از این جهت قانون تجارت طبق ماده 19 اجازه داده که وزارت دادگستری به موجب مقررات آئین نامه آن‌ها را تشخیص دهد و همان‌گونه که قبلاً گفته شد کسانی که فروش سالیانه آن‌ها صد و بیست هزار ریال یا کمتر باشد کسبه جز محسوب شده و لزوم تجدیدنظر در تشخیص کسبه جز از تجار در وزارت دادگستری ضروری است.

پیشه‌وران نیز از داشتن دفتر تجارتی معاف‌اند . پیشه‌ور کسی است که شخصاً یا به کمک افراد خانواده خود یا با کمک چند نفر شاگرد ، استفاده از حرفه دستی معینی را به قصد انتفاع ، شغل معمولی خود قرار دهد.

 

35- مزایای اسناد تجاری

 مهم‌ترین مزایای اسناد تجارتی بر اسناد عادی عبارت است از :

 1) مسئولیت تضامنی كلیه كسانی كه به نحوی از انحاء در روی سفته،برات یا چك امضایی گذارده‌اند اعم از صادرکننده، قبول كننده یا ظهر نویس یا ضامن كه برای پرداخت مبلغ سند، مسئولیت تضامنی دارد.

2) امکان رسیدگی سریع­ به دعاوی مربوط به اسناد تجارتی.

3) امکان تقاضای تأمین از دادگاه به محض تقدیم دادخواست جهت مطالبه وجوه موضوع اسناد تجارتی.

4) اسناد تجارتی به خودی‌ خود معرف طلب آن می‌باشند و به اصطلاح تعهد ناشی از اسناد تجارتی از تعهد منشأ و اولیه‌ای كه در طی آن سند تجارتی صادر شده است، مستقل هست.

 

36- اظهارنامه شرکت

‌ماده 7/ لایحه قانونی اصلاح قسمتی از قانون تجارت : اظهارنامه مذکور در ماده 6 باید با قید تاریخ به امضاء کلیه مؤسسین رسیده و موضوعات زیر مخصوصاً در آن ذکر شده باشد :

1-                   نام شرکت.

2-                   هویت کامل و اقامتگاه مؤسسین.

3-                   موضوع شرکت.

4-                   مبلغ سرمایه شرکت و تعیین مقدار نقد و غیر نقد آن به تفکیک.

5-                   تعداد سهام با نام و بی‌نام و مبلغ اسمی آن‌ها و در صورتی که سهام ممتاز نیز مورد نظر باشد تعیین تعداد و خصوصیات و امتیازات این‌گونه سهم.

6-             میزان تعهد هر یک از مؤسسین و مبلغی که پرداخت کرده‌اند با تعیین شماره حساب و نام بانکی که وجوه پرداختی در آن واریز شده است. در مورد آورده غیر نقد تعیین اوصاف و مشخصات و ارزش آن به نحوی که بتوان از کم و کیف آورده غیر نقد اطلاع حاصل نمود.

7-                   مرکز اصلی شرکت.

8-                   مدت شرکت.

 

37- طرح اعلامیه پذیره‌نویسی

‌ماده 9 - طرح اعلامیه پذیره‌نویسی مذکور در ماده 6 باید مشتمل بر نکات زیر باشد :

1- نام شرکت.

2- موضوع شرکت و نوع فعالیت‌هایی که شرکت به منظور آن تشکیل می‌شود.

3- مرکز اصلی شرکت و شعب آن در صورتی که تأسیس شعبه مورد نظر باشد.

4- مدت شرکت.

5- هویت کامل و اقامتگاه و شغل مؤسسین در صورتی که تمام یا بعضی از مؤسسین در امور مربوط به موضوع شرکت یا امور مشابه با آن سوابق یا اطلاعات یا تجارتی داشته باشند ذکر آن به اختصار.

6- مبلغ سرمایه شرکت و تعیین مقدار نقد و غیر نقد آن به تفکیک و تعداد و نوع سهام. در مورد سرمایه غیر نقد شرکت تعیین مقدار و مشخصات و اوصاف و ارزش آن به نحوی که بتوان از کم و کیف سرمایه غیر نقد اطلاع حاصل نمود.

7- در صورتی که مؤسسین مزایایی برای خود در نظر گرفته‌اند تعیین چگونگی و موجبات آن مزایا به تفصیل.

8- تعیین مقداری از سرمایه که مؤسسین تعهد کرده و مبلغی که پرداخت کرده‌اند.

9- ذکر هزینه‌هایی که مؤسسین تا آن موقع جهت تدارک مقدمات تشکیل شرکت و مطالعاتی
که انجام گرفته است پرداخت کرده‌اند و برآورد هزینه‌های لازم تا شروع فعالیت‌های
شرکت.

10- در صورتی که انجام موضوع شرکت قانوناً مستلزم موافقت مراجع خاصی باشد ذکر
مشخصات اجازه‌نامه یا موافقت اصولی آن مراجع.

11- ذکر حداقل تعداد سهامی که هنگام پذیره‌نویسی باید توسط پذیره‌نویسی تعهد شود
و تعیین مبلغی از آن که باید مقارن پذیره‌نویسی نقداً پرداخت گردد.

12- ذکر شماره و مشخصات حساب بانکی که مبلغ نقدی سهام مورد تعهد باید به آن حساب
پرداخت شود و تعیین مهلتی که طی آن اشخاص‌ذی‌علاقه می‌توانند برای پذیره‌نویسی و
پرداخت مبلغ نقدی به بانک مراجعه کنند.

13- تصریح به این که اظهارنامه مؤسسین به انضمام طرح اساس‌نامه برای مراجعه
علاقمندان به مرجع ثبت شرکت‌ها تسلیم شده است.

14- ذکر نام روزنامه کثیرالانتشاری که هر گونه دعوت و اطلاعیه بعدی تا تشکیل مجمع
عمومی مؤسس منحصراً در آن منتشر خواهد شد.

15- چگونگی تخصیص سهام به پذیره‌نویسان.

‌ماده16/ لایحه قانونی اصلاح قسمتی از قانون تجارت : پس از گذشتن مهلتی که برای پذیره‌نویسی معین شده است و یا در صورتی که مدت تمدیدشده باشد مؤسسین حداکثر تا یک ماه به تعهدات پذیره‌نویسان رسیدگی و پس از احراز این که تمام سرمایه شرکت صحیحاً تعهد گردیده و اقلاً سی و پنج درصد آن پرداخت‌شده است تعداد سهام هر یک از تعهد کنندگان را تعیین و اعلام و مجمع عمومی مؤسس را دعوت خواهند نمود.

 

38- تشكيل شركت سهامي عام

شرکت سهامی یکی از مهمترین شرکت‌های تجارتی است که در حقوق ایران از جایگاه خاصی برخوردار است. شرکت سهامی شرکتی است که حداقل از سه نفر تشکیل و در آن سرمایه به سهام مساوی تقسیم میشود و مسئولیت صاحبان سهام محدود به مبلغ اسمی سهام آن‌ها است.

شرکت سهامی به دو نوع شرکت سهامی(عام و خاص) تقسیم میشود. در شرکت سهامی عام، مؤسسین شرکت، قسمتی از سرمایه را از طریق فروش سهام به مردم تأمین میکنند.

شرکت سهامی عام برای جلب سرمایههای مهم تشکیل میشود و تعداد شرکا در این شرکت زیاد است. بنابراین تشکیل چنین شرکتی نیز مراحلی دارد که به آن‌ها اشاره خواهد شد.

39- تشکیل شرکت

برای تشکیل شرکت با مسئولیت محدود طی مراحل زیر ضروری است :

1- تنظیم شرکت نامه و امضای آن.

2- تا دیه و پرداخت کل سرمایه شرکت.

3- ثبت شرکت در اداره ثبت شرکت‌ها

 

40- مسئولیت مؤسسان

باید دانست که در این مرحله، مؤسسین شرکت در صورت عدم رعایت مقررات قانونی در خصوص تشکیل شرکت مسئول هستند یعنی چنانچه حکم قطعی به بطلان شرکت صادر شود؛ مؤسسان به طور تضامنی مسئول خسارتهای ناشی از بطلان به صاحبان سهام و اشخاص ثالث هستند(ماده273 لایحه قانونی1347) بعلاوه مؤسسان شركت نسبت به كلیه اعمال و اقداماتی كه به منظور تأسیس و به ثبت رسانیدن شركت انجام میدهند مسئولیت تضامنی دارند(ماده23 ل.ق) البته مؤسسان در صورتی مسئول هستند که شخصاً اعمال و اقدامات مزبور را انجام دهند.

41- سیر مراحل تشکیل شرکت

1- مقدمات ایجاد شرکت(مرحله اول) : تأسیس شرکت به مرحلهای گفته میشود که شرکای اولیه شرکت(مؤسسین شرکت) مجموعه اعمالی را پیش از تشکیل شرکت، برای ایجاد شرکت انجام میدهند. در این مرحله مؤسسان ضمن فراهم نمودن مقدمات ایجاد شرکت، در جستوجوی شرکای دیگری هستند که در مرحله بعد(پذیرهنویسی) به شرکت میپیوندند. بنابراین مؤسس شرکت نیز شخصی است که سرمایه شرکت را با افزودن شرکای دیگر به شرکت تأمین مینماید و اقدامات لازم را برابر مقررات قانونی برای تشکیل شرکت انجام میدهد. شرکت سهامی عام با سه نفر مؤسس آغاز میشود(ماده3 ل.ق)

مؤسسان شرکت سهامی عام بایستی ابتداً بیست درصد سرمایه شرکت را شخصاً تعهد نمایند و حداقل سی و پنج درصد مبلغ تعهد شده را به صورت نقد نزد یکی از بانک‌ها به حساب مخصوص شرکت در شرف تأسیس واریز و رسید آن را دریافت کنند. باید دانست که سپرده نقدی مؤسسین موجب جلب اطمینان اشخاص ثالث به شرکت میشود. در صورتی که بخشی از تعهد مؤسسان به صورت غیر نقد باشد، آن‌ها باید عین مال غیر نقد یا مدارک مالکیت آن را نزد بانک تودیع کنند و گواهی بانک را به همراه اظهارنامه و ضمایم آن به مرجع ثبت شرکت‌ها تسلیم نمایند(ماده6 ل.ق).

 

2- پذیرهنویسی(مرحله دوم)

پذیرهنویسی تنظیم و امضای ورقه تعهد سهم یا سهام است و امضای چنین ورقهای در واقع قبول اساس‌نامه شرکت و تصمیمات مجمع عمومی است. همه اشخاص حقیقی و حقوقی میتوانند در پذیرهنویسی مشارکت نمایند. البته اشخاص حقوقی در صورتی مجاز به پذیرهنویسی هستند که این کار در حدود اساس‌نامه و هدفشان باشد.

 

3- طرح اعلامیهی پذیرهنویسی

مؤسسان باید طرح اعلامیهی پذیرهنویسی را تهیه و امضا نمایند و در تهران به اداره ثبت شرکت‌ها و در شهرستان‌ها به دایره ثبت شرکت‌ها و در نقاطی که دایره ثبت شرکت‌ها موجود نیست به اداره ثبت اسناد و املاک محل ارائه میشود. (ماده6 ل.ق) این طرح به منظور تأمین سرمایه شرکت از مردم تنظیم میگردد و میبایست شامل مواردی باشد که به آن‌ها اشاره میشود :

نام شركت، موضوع شركت و نوع فعالیتهائی كه شركت به منظور آن تشكیل میشود، مركز اصلی شركت و شعب آن در صورتی كه تأسیس شعبه مورد نظر باشد، مدت شركت، هویت كامل و اقامتگاه و شغل مؤسسین در صورتی كه تمام یا بعضی از مؤسسین در امور مربوط به موضوع شركت یا امور مشابه با آن سوابق یا اطلاعات یا تجاربی داشته باشند ذكر آن به اختصار، مبلغ سرمایه شركت و تعیین مقدار نقد و غیر نقد آن به تفكیك و تعداد و نوع سهام در مورد سرمایه غیر نقد شركت تعیین مقدار و مشخصات و اوصاف و ارزش آن به نحوی كه بتوان از كمیت و كیفیت سرمایهی غیر نقد اطلاع حاصل نمود، در صورتی كه مؤسسین مزایایی برای خود در نظر گرفتهاند تعیین چگونگی و موجبات آن مزایا به تفضیل، تعیین مقداری از سرمایه كه مؤسسین تعهد كرده و مبلغی كه پرداخت كردهاند، ذكر هزینههائی كه مؤسسین تا آن زمان جهت تهیه مقدمات تشكیل شركت و مطالعاتی كه انجام گرفته است پرداخت كردهاند و برآورد هزینههای لازم تا شروع فعالیت‌های شركت، در صورتی كه انجام موضوع شركت قانوناً مستلزم موافقت مراجع خاصی باشد ذكر مشخصات اجازهنامه یا موافقت اصولی آن مراجع، ذکر حداقل تعداد سهامی كه هنگام پذیرهنویسی باید توسط پذیرهنویس تعهد شود و تعیین مبلغی از آن كه باید هنگام پذیرهنویسی نقداً پرداخت گردد، ذكر شماره و مشخصات حساب بانكی كه مبلغ نقدی سهام مورد تعهد باید به آن حساب پرداخت شود و تعیین مهلتی كه طی آن اشخاص میتوانند برای پذیرهنویسی و پرداخت مبلغ نقدی به بانك مراجعه كنند، تصریح به اینكه اظهارنامهی مؤسسین به انضمام طرح اساس‌نامه برای مراجعه علاقمندان به مرجع ثبت شرکت‌ها تسلیم شده است، ذكر نام روزنامه كثیرالانتشار كه هرگونه دعوت و اطلاعیه بعدی تا تشكیل مجمع عمومی مؤسس منحصراً در آن منتشر خواهد شد، چگونگی تخصیص سهام به پذیرهنویسان(ماده9 ل.ق) مرجع ثبت شرکت‌ها پس از رسیدگی، اجازه انتشار اعلامیه پذیرهنویسی را صادر خواهد نمود. (ماده10ل.ق)

برابر ماده11 ل.ق : «اعلامیه پذیرهنویسی باید توسط مؤسسین در جراید آگهی گردیده و نیز در بانكی كه تعهد سهام نزد آن صورت میگیرد درمعرض دید علاقمندان قرار داده شود.»

 

4- اظهارنامهی تأسیس شرکت

 برای تأسیس شرکت سهامی لازم است مؤسسان مجموعه اطلاعاتی را در اختیار مردم قرار دهند. این اطلاعات ضمن اظهارنامهای در تهران به اداره ثبت شرکت‌ها و در شهرستان‌ها به دایره ثبت شرکت‌ها و در نقاطی که دایره ثبت شرکت‌ها موجود نیست به اداره ثبت اسناد و املاک محل ارائه میشود(ماده6 ل.ق) اظهارنامه فوق باید با قید تاریخ به امضای همه مؤسسان برسد. بعلاوه در این اظهارنامه باید موارد زیر قیدشده باشد :

نام شرکت، هویت كامل و اقامتگاه مؤسسین، موضوع شركت، مبلغ سرمایه شركت و مشخص نمودن مقدار نقد و غیر نقد آن، تعداد سهام با نام و بینام و مبلغ اسمی آن‌ها و در صورتی كه سهام ممتاز نیز مورد نظر باشد تعیین تعداد و خصوصیات و امتیازات اینگونه سهام، میزان تعهد هر یک از مؤسسین و مبلغی كه پرداخت كردهاند با تعیین شماره حساب و نام بانكی كه وجوه پرداختی در آن واریز شده است. در مورد آوردهی غیر نقد تعیین اوصاف و مشخصات و ارزش آن به نحوی كه بتوان از كمیت و كیفیت آورده غیر نقد اطلاع حاصل نمود، مركز اصلی شركت، مدت شركت(ماده7 ل.ق) مرجع ثبت شرکت‌ها نیز پس از مطالعه اظهارنامه و ضمایم آن و تأیید قانونی بودن مندرجات آن‌ها، اجازه انتشار اعلامیه پذیرهنویسی را صادر مینماید(ماده10.ل.ق).

 

3- تشکیل سرمایه و تخصیص سهام(مرحله سوم)

برای تشکیل شرکت سهامی، مؤسسان و پذیرهنویسان باید تمام سرمایهی شرکت را تعهد کرده و حداقل سی و پنج درصد آن را نقداً پرداخت نمایند. (ماده16 ل.ق) برابر ماده پنج ل.ق حداقل سرمایه برای تشکیل شرکت سهامی عام پنج میلیون ریال است. سرمایه شرکت متشکل از آوردههای نقدی و غیر نقدی است. حداقل سی و پنج درصد سرمایه شرکت باید به صورت آورده نقدی باشد. این مبلغ به حسابی که به نام شرکت در شرف تأسیس است در یکی از بانک‌ها پرداخت شود. آورده غیر نقدی شامل اموال غیر پول مانند ماشین، زمین، خانه و... است. این آورده باید قیمتگذاری و تسلیم شود.

به هر یک از مؤسسان و پذیرهنویسان در برابر آوردهای که به شرکت میآورند، سهام داده میشود. مبلغ اسمی هر سهم نباید از ده هزار ریال بیشتر باشد(ماده29 ل.ق) تعیین تعداد سهام در صورت مجلسی که به امضای مؤسسان میرسد قید و به مجمع عمومی مؤسس گزارش خواهد شد. این گزارش مؤسسان باید حداقل پنج روز قبل از تشکیل مجمع عمومی مؤسس در محلی که در آگهی دعوت این مجمع تعیین‌شده است، برای مراجعه پذیرهنویسان سهام آماده باشد(تبصره ماده74 ل.ق).

 

ورقه تعهد سهم

ورقهی تعهد سهم، نوشتهای است که تعهد پذیرهنویسی با امضای آن محقق میشود. در این ورقه باید به نکات زیر اشاره گردد :

نام و موضوع و مركز اصلی در مدت شركت، سرمایه شركت، شماره و تاریخ اجازه انتشار اعلامیه پذیرهنویسی و مرجع صدور آن، تعداد سهامی كه مورد تعهد واقع میشود و مبلغ اسمی آن و همچنین مبلغی كه از آن بابت نقداً در موقع پذیرهنویسی باید پرداخت شود، نام بانك و شماره حسابی كه مبلغ لازم توسط پذیرهنویسان باید به آن حساب پرداخت شود، هویت و نشانی كامل پذیرهنویس، قید اینكه پذیرهنویس متعهد است مبلغ پرداختنشده سهام مورد تعهد را طبق مقررات اساس‌نامه شركت پرداخت نماید(ماده13.ل.ق).

این ورقه در دو نسخه تنظیم و با قید تاریخ به امضای پذیرهنویس میرسد. نسخه اول نزد بانک میماند و نسخه دوم به پذیرهنویس تسلیم میگردد(ماده14 ل.ق) با امضای ورقه تعهد سهم و تسلیم آن به بانک، پذیرهنویسی قطعیت مییابد.

 

 4- ایجاد شرکت(مرحله چهارم)

شرکت سهامی عام از زمانی ایجاد میشود که شخصیت حقوقی پیدا کند و شخصیت حقوقی نیز زمانی ایجاد میشود که مجمع عمومی مؤسس بر اساس مقررات قانونی تشکیل شود و مواردی که برابر قانون به عهدهاش قرارگرفته را انجام دهد. کلیه مؤسسان و پذیرهنویسان میتوانند در مجمع عمومی مؤسس حضورداشته باشند. هر سهم نیز در این مجمع دارای یک رأی خواهد بود.

 

41- ثبت شرکت پس از تشکیل

شرکت سهامی عام باید ظرف مدت شش ماه از تاریخ تسلیم اظهارنامه مذکور در ماده 6 ل.ق به ثبت برسد والا شرکت تشکیلشده محسوب نمیگردد و به درخواست هر یک از مؤسسان یا پذیرهنویسان، مرجع ثبت شرکت‌ها گواهی‌نامهای حاکی از عدم ثبت شرکت صادر و به بانكی كه تعهد سهام و تا دیه وجوه در آن به عمل آمده است ارسال می‌دارد تا مؤسسین و پذیرهنویسان به بانك مراجعه و تعهدنامه و وجوه پرداختی خود را مسترد دارند. در این صورت هرگونه هزینهای كه برای تأسیس شركت پرداخت یا تعهد شده باشد به عهده مؤسسین خواهد بود. (ماده19 ل.ق) همچنین اساس‌نامهای که به تصویب مجمع عمومی مؤسس رسیده است به انضمام صورتجلسه مجمع و اعلامیهی قبولی سمت مدیریت و بازرسی توسط مدیران و بازرسان برای ثبت شرکت به مرجع ثبت شرکت‌ها تسلیم شود. (ماده18 ل.ق)

نکته آخر اینکه تقاضای ثبت شرکت بر عهدهی مدیران شرکت است که باید ظرف مهلت مقرر اقدام به ثبت شرکت بنمایند.

42- در مجمع عمومی مؤسس جهت تشکیل شرکت، موارد زیر مورد رسیدگی قرار میگیرد :

 

الف) تصویب گزارش مؤسسان

رسیدگی به گزارش مؤسسان و تصویب آن یکی از وظایف این مجمع است. تصویب این گزارش به معنای تأیید صحت تشکیل شرکت است.

 

ب) تصویب ارزیابی آوردههای غیر نقدی

قیمتی که بر روی آوردههای غیر نقدی گذاشته‌شده بایستی به تصویب مجمع عمومی مؤسس برسد.

 

ج) تصویب مزایای خاص

چنانچه برای برخی از مؤسسان مزایای خاصی در نظر گرفته شده باشد، این مزایا باید به تصویب این مجمع برسد.

 

د) تصویب اساس‌نامه

شرکت سهامی بر اساس اساس‌نامه تشکیل میشود. طرح اساس‌نامه که در مجمع مورد رسیدگی و تصویب قرار میگیرد، برابر ماده8 ل.ق باید شامل نکات زیر باشد:

نام شركت، موضوع شركت به طور صریح و منجز، مدت شركت، مركز اصلی شركت و محل شعب آن اگر تأسیس شعبه مورد نظر باشد، مبلغ سرمایه شركت و تعیین مقدار نقد و غیر نقد آن به تفكیك، تعداد سهام بینام و با نام و مبلغ اسمی آن‌ها و در صورتی كه ایجاد سهام ممتاز مورد نظر باشد تعیین تعداد و خصوصیات و امتیازات اینگونه سهام، تعیین مبلغ پرداخت‌شده هر سهم و نحوه مطالبه بقیه مبلغ اسمی هر سهم و مدتی كه ظرف آن باید مطالبه شود كه بههرحال از پنج سال بیشتر نخواهد بود، نحوه انتقال سهام با نام، طریقه تبدیل سهام با نام به سهام بینام و بالعكس، در صورت پیشبینی امكان صدور اوراق قرضه، ذكر شرایط و ترتیب آن، شرایط و ترتیب افزایش و كاهش سرمایه شركت، مواقع و ترتیب دعوت مجامع عمومی، مقررات راجع به حد نصاب لازم جهت تشكیل مجامع عمومی و ترتیب اداره آن‌ها، طریقه شور و اخذ رأی اكثریت لازم برای معتبر بودن تصمیمات مجامع عمومی، تعداد مدیران و طرز انتخاب و مدت مأموریت آن‌ها و نحوه تعیین جانشین برای مدیرانی كه فوت یا استعفا میكنند یا محجور یا معزول یا به جهات قانونی ممنوع میگردند، تعیین وظایف و حدود اختیارات مدیران، تعداد سهام تضمینی كه مدیران باید به صندوق شركت بسپارند، قید اینكه شركت یک بازرس خواهد داشت یا بیشتر و نحوه انتخاب و مدت مأموریت بازرس، تعیین آغاز و پایان سال مالی شركت و موعد تنظیم ترازنامه و حساب سود و زیان و تسلیم آن به بازرسان و به مجمع عمومی سالانه، نحوه انحلال اختیاری شركت و ترتیب تصفیه امور آن، نحوه تغییر اساس‌نامه.

ه) تعیین مدیران و بازرسان

انتخاب اولین مدیران و بازرس یا بازرسان شركت با مجمع عمومی مؤسس است. (ماده17 ل.ق)

 

و) تعیین روزنامه کثیرالانتشار

هرگونه دعوت و اطلاعیه برای صاحبان سهام تا زمان تشكیل مجمع عمومی سالانه باید در دو روزنامه كثیرالانتشار منتشر شود. یكی از این دو روزنامه به وسیله مجمع عمومی مؤسس و روزنامه دیگر از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تعیین میشود. (تبصره ماده 17 ل.ق)

 

43- مجمع عمومی

مجمع عمومی، اجتماع اشخاصی( اعم از حقیقی یا حقوقی ) است که صاحبان شرکت می‌باشند و شخصیت حقوقی شرکت وابسته به وجود آن‌هاست . در واقع جمع صاحبان سهام شرکت را مجمع عمومی می‌نامند. مجمع عمومی بالاترین مرکز قدرت شرکت و صاحب اختیار آن است و در خصوص سرنوشت شرکت و نحوه فعالیت و اداره و انحلال و سایر اموری که به شرکت مربوط است، حق اتخاذ هر نوع تصمیمی را دارا است.

مجمع عمومی سه قسم است :

1-  مجمع عمومی مؤسس

2- مجمع عمومی عادی

3- مجمع عمومی فوق‌العاده

44- وظایف مجمع عمومی عادی
مجمع عمومی عادی ناظر بر جریان و فعالیت یک ساله شرکت بوده و دارای وظایف زیر است :

1-  انتخاب هیئت‌مدیره 
2- انتخاب بازرسان شرکت

3-  تصویب ترازنامه

4 - تقسیم منافع

5-  تصویب یا در پیشنهاداتی که از طرف هیئت‌مدیره و یا بازرسان و یا سهامداران می‌شود.

6 - تعیین خط مشی شرکت و تصویب و یا اقدام به هر عمل یکه به صلاح شرکت باشد.

45- مجمع عمومی فوق‌العاده

در امور فوق‌العاده‌ای که برای شرکت پیش می‌آید و رد صلاحیت و وظایف مجمع عمومی عادی نیست ولی برای اتخاذ تصمیم در خصوص آن‌ها نیاز به تصویب صاحبان سهام است ، مجمع عمومی فوق‌العاده در موارد زیر است :

1- تمدید یا تقلیل مدت شرکت.

2- تغییر نام یا محل شرکت.

3- افزایش یا کاهش سرمایه (تا میزان حداقل).

4- انتشار سهام ممتازه.

5- تغییر موضوع شرکت.

6- تغییر در تعداد مدیران و مدت خدمت آن‌ها ( در محدوده قانون.

7- مجوز انتشار اوراق قرضه.

8- انحلال شرکت یا هرگونه تغییر در مواد اساس‌نامه

46- هیئت‌مدیره

هر شرکت سهامی به وسیله تعدادی از افراد که در شرکت دارای سهم هستند ، اداره می‌شود که قانون از آن به عنوان هیئت‌مدیره یا مدیران نام برده است. هیئت‌مدیره نماینده شرکت است و اداره امور جاری شرکت به عهده آن است.

اعضای هیئت‌مدیره باید از اشخاص بی‌غرض و مطلع انتخاب شوند تا برای منافع اعضای شرکت فعالیت نمایند . به همین دلیل در قانون تجارت ، برای انتخاب آن‌ها مقررات خاصی به شرح زیر وضع شده است :

1- هیئت‌مدیره باید از میان شرکا انتخاب شوند.

2- اعضای هیئت‌مدیره را مجمع عمومی انتخاب می‌کند.

3- مدت خدمت آن‌ها در هیئت‌مدیره به میزانی خواهد بود که در اساس‌نامه قیدشده ولی از دو سال تجاوز نخواهد کرد.

4- انتخاب مجدد آن‌ها با تصویب مجمع عمومی بلامانع است.

5- هیئت‌مدیره یا هر یک از مدیران قابل عزل هستند و هر زمان مجمع عمومی بخواهد می‌تواند آن‌ها را بر کنار نماید.

  در شرکت سهامی عام اعضای هیئت‌مدیره از پنج نفر و در شرکت سهامی خاص از سه نفر کمتر نخواهد بود(مواد 107 -108 و 109 قانون تجارت)

47- حدود اختیارات هیئت‌مدیره

هیئت‌مدیره دارای اختیارات وسیع برای اداره شرکت و رسیدگی به امور عادی و جاری آن از قبیل خرید و فروش ، اجاره محل ، استخدام ، طرح دعوی، دفاع از حقوق شرکت و سایر اموری که به نحوی به شرکت مربوط است، است
به طور کلی می‌توان گفت هیئت‌مدیره دارای اختیاراتی بجز آنچه در صلاحیت مجامع عمومی عادی و فوق‌العاده است، است ، مگر در موارد خاصی که مجمع صراحتاً انجام آن را موکول به تصویب خود نموده باشد( ماده 118 ق. ت).

48- تکالیف و وظایف هیئت‌مدیره

به منظور حفظ منافع سهامداران ، قانون تجارت برای هر یک از مدیران و هیئت‌مدیره تکالیف و وظایفی مقرر کرده که قسمت عمده آن ذیلاً درج می‌گردد.

1- هیئت‌مدیره باید لااقل هر شش ماه یک‌بار خلاصه صورت دارایی و قروض شرکت را منظم کرده و به بازرسان شرکت بدهد. همچنین در شرکت سهامی عام هیئت‌مدیره مکلف است که به حساب سود و زیان و ترازنامه شرکت، گزارش حسابداران رسمی را نیز ضمیمه کند.

2- اعضای هیئت‌مدیره و مدیر عمل نمی‌توانند بدون اجازه هیئت‌مدیره در معاملاتی که با شرکت یا به حساب شرکت می‌شود 0 ولو به طور غیرمستقیم ) طرف معامله واقع یا سهیم شوند و در صورت اجازه ، هیئت‌مدیره مکلف است بازرس شرکت را از این معامله مطلع و گزارش آن را به اولین مجمع عمومی بدهد . اگر مجمع این معاملات را تصویب ننماید ، این عدم تصویب در قبال اشخاص ثالث بی‌اثر است و اگر این معاملات بدون اجازه هیئت‌مدیره صورت گیرد و مجمع نیز آن را تصویب نکند، معاملات فوق قابل ابطال خواهد بود.

3- مدیرعامل شرکت و اعضای هیئت‌مدیره و همسر و پدر و مادر و اجداد و اولاد و برادران و خواهران آنان حق ندارند هیچ‌گونه وام یا اعتبار از شرکت تحصیل کنند و شرکت نمی‌تواند دیون آن‌ها را تضمین یا تعهد نماید. این‌گونه عملیات خود‌به‌خود باطل است.

4- مدیرعامل و مدیران نمی‌توانند معاملاتی نظیر معاملات شرکت که متضمن رقابت با عملیات شرکت باشد انجام دهند. در صورتی که چنین معاملاتی انجام دهند و موجب خسارت شرکت گردند ، مسؤل جبران ضرر شرکت (اعم از ضرر یا عدم النفع ) خواهند بود.

5- اعضای غیر موظف هیئت‌مدیره یعنی مدیرانی که تمام وقت در شرکت کار نمی‌کنند و حضور آنان فقط برای شرکت در جلسات هیئت‌مدیره است، حق ندارند به طور مستمر بابت حقوق یا پاداش یا حق‌الزحمه وجهی دریافت کنند ، بلکه به این قبیل مدیران می‌توان با تصویب مجمع عمومی ، بابت حق حضور در جلسات هیئت‌مدیره مبلغی پرداخت نمود.

همچنین ، در صورتی که در اساس‌نامه پیش‌بینی‌شده باشد، مجمع عمومی می‌تواند تصویب کند که به نسبت معین از سود خالص سالیانه به عنوان پاداش به اعضای هیئت‌مدیره اختصاص یابد ، ولی پاداش مزبور در شرکت‌های سهامی عام نباید از 5 درصد و در شرکت‌های سهامی خاص از 10 درصد سود قابل پرداخت همان سال تجاوز کند. هرگونه مقرراتی خلاف مفاد فوق که در ماده 241 قانون تجارت تصریح شده است از درجه اعتبار ساقط است.

49- برخی از تکالیف مدیران عامل

1- هیئت‌مدیره می‌تواند بهر موقع بخواهد مدیرعامل را عزل کند.

2-  هیچ کس نمی‌تواند درعین‌حال مدیرعامل بیش از یک شرکت باشد.

3- مدیران شرکت در مقابل شرکت مسئول‌اند، بنابراین در مقابل فرد فرد سهامداران مسئولیتی ندارند . در صورتی که مدیران طبق اختیارات خود عمل نمایند ، هرگاه از اعمال آن‌ها ضرری متوجه شرکت شود مسئول نخواهند بود ، ولی خارج از اختیاری که به موجب اساس‌نامه یا مصوبات مجمع عمومی به آن‌ها داده‌شده نباید عمل کنند و در صورتی که از عمل ایشان ضرر و یا خسارتی متوجه شرکت شود مسئول جبران آن خواهند بود.

50- برخی از مقررات جزایی

1- رئیس و اعضای هیئت‌مدیره و مدیرعامل شرکت که بدون صورت دارایی و ترازنامه یا به استناد صورت دارایی و ترازنامه مزورانه ، منافع موهومی را بین صاحبان سهام تقسیم کرده با به منظور پنهان داشتن وضعیت واقعی شرکت ترازنامه غیر واقعی ارائه نمایند و یا اموال و اعتبارات شرکت را برخلاف مصالح و منافع شرکت برای مقاصد شخصی مورد استفاده قرار دهند و یا برای موسسه یا شرکت دیگری که خود به طور مستقیم یا غیرمستقیم در آن ذی‌نفع می‌باشند ، استفاده نمایند به حبس تأدیبی از یک سال تا سه سال محکوم خواهند شد(ماده 258).

2- رئیس و اعضای هیئت‌مدیره و مدیرعامل شرکت که عامداً مانع یا مخل انجام وظایف بازرسان شرکت بشوند یا اسناد و مدارکی را که برای انجام وظایف آن‌ها لازم است در اختیار بازرسان قرار ندهند به حبس تأدیبی از سه ماه تا دو سال یا به جزای نقدی از بیست هزار تا دویست هزار ریال یا به هر دو مجازات محکوم خواهند شد ( ماده 260).

3- رئیس و اعضای هیئت‌مدیره و مدیرعامل هر شرکت سهامی که عالماً برای سلب حق تقدم از صاحبان سهام نسبت به پذیره‌نویسی سهام جدید به مجمع عمومی اطلاعات نادرست بدهند یا اطلاعات نادرست را تصدیق کنند به حبس از شش ماه تا سه سال یا به جزای نقدی از یک صد هزار ریال تا یک میلیون ریال یا به هر دو مجازات محکوم خواهند شد (ماده 263).

51- بازرس یا بازرسان

برای نظارت بر اعمال مدیران شرکت و اطلاع مجمع عمومی از اوضاع و احوال شرکت، به موجب ماده 144 قانون تجارت مجمع عمومی عادی همه‌ساله بازرس یا بازرسینی را برای این کار انتخاب می‌کند، که مدت مأموریت آن‌ها یک سال است . انتخاب مجدد آن‌ها بلامانع است.

 

اشخاص زیر نمی‌توانند به عنوان بازرس انتخاب شوند :

- مدیران و مدیرعامل شرکت.

- اقربای سببی و نسبی مدیران و مدیرعامل تا درجه سوم از طبقه اول و دوم.

- هر کس که خود یا همسرش از اشخاص مذکور در بند فوق موظفاً حقوق دریافت می‌دارند.

- اشخاص مذکور در ماده 111 قانون تجارت [ 1- محجورین 2- ورشکستگان 3- مرتکبین به جنایت یا جنحه (در ایام محرومیت از حقوق اجتماعی.

52- مجمع عمومی یا رأی شرکاء

در شرکت با مسئولیت محدود هر شریک به نسبت سهمی که در شرکت دارد دارای رأی خواهد بود، مگر آنکه اساس‌نامه ترتیب دیگری مقرر داشته باشد ( ماده 107 قانون تجارت).

در شرکت با مسئولیت محدود تشریفات انعقاد مجمع و اینکه دعوت به چه صورت به عمل آید تا آثار قانونی داشته باشد دیده نمی‌شود ، بلکه آرای شرکا دارای اعتبار است و هر گونه توافقی که شرکا بنمایند و یا در اساس‌نامه بدان تعهد نمایند معتبر است.

53- هیئت نظار

در شرکت با مسئولیت محدود در صورتی که تعداد شرکا کم باشد انتخاب بازرس پیش‌بینی‌نشده، ولی هرگاه عده شرکا بیش از 12 نفر باشد تعیین هیئت نظار ( که به جای بازرس در شرکت سهامی است) ضروری است. تعداد هیئت نظار سه نفر نیا بیشتر خواهد بود، که از طرف مجمع انتخاب خواهند شد. وظیفه اولین هیئت نظار پس از انتخاب شدن آ« است که تحقیق کند تا اطمینان حاصل شود که مقررات راجع به تا دیه تمام سرمایه و تقویم سهم الشرکه های غیر نقدی به عمل آمده یا خیر . اعضای هیئت نظار باید دفاتر و صندوق و کلیه اسناد شرکت را به دقت بررسی نموده و همه‌ساله گزارشی در این خصوص به مجمع عمومی بدهند

‌‌ماده 52/ لایحه قانونی اصلاح قسمتی از قانون تجارت : ورقه قرضه ورقه قابل معامله‌ای است که معرف مبلغی وام است با بهره معین که تمامی آن یا اجزاء آن در موعد یا مواعد معینی باید‌مسترد گردد. برای ورقه قرضه ممکن است علاوه بر بهره حقوق دیگری نیز شناخته شود.

54- تفاوت اوراق قرضه با اوراق مشارکت

     اوراق قرضه اسنادي است که به موجب آن ناشر متعهد می‌شود مبلغ معيني (بهره سالانه)را در فاصله‌های زمانی مشخص به دارنده پرداخت کند و اصل مبلغ را در سر رسيد بازپرداخت کند.اوراق قرضه يک ابزار بدهی درازمدت براي تأمین مالي است و با تعهدات مشخصی همراه است.دارندگان اين اوراق برخلاف صاحبان سهام عادي،ادعای مالکيت يا حق رأی در شرکت ندارند و در واقع وام‌دهندگان به ناشر هستند.آن‌ها پول خود را به ناشر قرض می‌دهند و در عوض بهره دريافت می‌کنند و در سر رسيد اصل سرمايه خود را پس می‌گیرند.

       اوراق قرضه با سر رسيد مشخص که اين متداول‌ترین اوراق قرضه است و فقط يک تاريخ سررسيد دارد. نوع ديگر ،اوراق قرضه سريالي است که تاریخ‌های سر رسيد متفاوت براي آن در نظر گرفته می‌شود.براي مثال ،تاريخ سر رسيد يک ورقه قرضه با سر رسيد مشخص 20 ساله که در سال 1372منتشرشده است ، سال 1392 است.اگر همان ورقه قرضه به صورت سريالي باشد ممکن است 20تاريخ سررسيد سالانه از 1373تا 1392داشته باشد.در هر يک از اين سر رسیدها ، نسبتی از مبلغ ورقه قرضه پرداخت می‌شود.سررسيد عاملی براي تمايز بین سند و ورقه قرضه نیز هست. به طور معمول ،سند قرضه با سررسيد دو تا ده ساله منتشر می‌شود درحالی‌که سر رسيد ورقه قرضه بيش از ده سال است.

55- ویژگی‌های اوراق قرضه

1- دارندگان اوراق قرضه در واقع بستانکار شرکت است. او به عنوان بستانکار ، حق دريافت اصل مبلغ اسمي و بهره آن را دارد و حقوق وی در سند قرارداد تعیین‌شده است. دارندگان اوراق قرضه هیچ‌گونه مالکيتي در شرکت ندارند و چيزي از بابت سود سهم که به سهامداران پرداخت می‌شود-دريافت نمی‌کنند.

2- اوراق قرضه داراي سر رسيد مشخصي است. برخي از اوراق در يک مقطع معين زماني سر رسيد می‌شوند و برخي ديگر به تدريج سر رسيد می‌شوند.

3- معمولاً اوراق قرضه داراي ارزش اسمي مشخصي است.

4- اگر ناشر اوراق قرضه ورشکست شود دارندگان اوراق قرضه دريافت اصل و فرع سرمايه خود بر صاحبان سهام حق تقدم دارند. اگر شرکتي چند نوع اوراق قرضه منتشر کند،ترتيب اولويت آن‌ها در قرارداد مربوط ، قيد می‌شود.

5- برخي از شرکت‌ها براي ايجاد جذابيت و انگيزه بيشتر در سرمایه‌گذاران اقدام به انتشار اوراق قرضه با وثيقه می‌کنند.مثلاً ممکن است شرکت،زمين يا ساختمان خود را وثيقه اوراق قرضه قرار دهد.هر چند شرکت‌های مشهور و معتبر معمولاً اوراق قرضه بدون وثيقه منتشر می‌کنند.

6- به طور کلي دارندگان اوراق قرضه در زمينه تصمیم‌گیری شرکت حق رأی ندارند،هر چند ممکن است که دارندگان انواع خاصي از اوراق قرضه در مواردي از تصمیم‌گیریهاي شرکت (مثل انتشار و فروش اوراق قرضه‌های ديگر يا در موارد ادغام شرکت در شرکت‌های ديگر)حق رأی داشته باشند.البته ،اگر شرکتي شرايط مندرج در قرارداد اوراق قرضه را رعايت نکند ، دارندگان اوراق قرضه می‌توانند بر بسياري از فعالیت‌های شرکت اعمال قدرت کنند.

7- اگر اوراق قرضه در قالب عرضه خصوصي به خريدار فروخته شود،فقط ناشر و خريدار،طرف‌های قرارداد هستند.ولي اگر اوراق قرضه به طور عمومي به تعداد زيادي از خريداران فروخته شود،غير از طرف‌های قرارداد شخص ديگري به عنوان امين به نمايندگي از دارندگان اوراق قرضه بر اجراي تعهدات شرکت نظارت می‌کند.

‌‌ماده 58/ لایحه قانونی اصلاح قسمتی از قانون تجارت : اطلاعیه انتشار اوراق قرضه باید مشتمل بر نکات زیر بوده و توسط دارندگان امضاء مجاز شرکت امضاء شده باشد :

1-    نام شرکت.

2-    موضوع شرکت.

3-    شماره و تاریخ ثبت شرکت.

4-    مرکز اصلی شرکت.

5-    مدت شرکت.

6-    مبلغ سرمایه شرکت و تصریح به این که کلیه آن پرداخت‌شده است.

7-    در صورتی که شرکت سابقاً اوراق قرضه صادر کرده است مبلغ و تعداد و تاریخ صدور آن و تضمیناتی که احتمالاً برای بازپرداخت آن در نظر گرفته شده است و هم چنین مبالغ بازپرداخت‌شده آن و در صورتی که اوراق قرضه سابق قابل تبدیل به سهام شرکت بوده باشد مقداری از آن گونه اوراق قرضه که هنوز تبدیل به سهم نشده است.

8-    در صورتی که شرکت سابقاً اوراق قرضه مؤسسه دیگری را تضمین کرده باشد مبلغ و مدت و سایر شرایط تضمین مذکور.

9-   مبلغ قرضه و مدت آن و هم چنین مبلغ اسمی هر ورقه و نرخ بهره‌ای که به قرضه تعلق می‌گیرد و ترتیب محاسبه آن و ذکر سایر حقوقی که احتمالاً برای اوراق قرضه در نظر گرفته شده است و هم چنین موعد یا مواعد و شرایط بازپرداخت اصل و پرداخت بهره و غیره و در صورتی که اوراق قرضه قابل بازخرید باشد شرایط و ترتیب بازخرید.

10-      تضمیناتی که احتمالاً برای اوراق قرضه در نظر گرفته شده است.

11-      اگر اوراق قرضه قابل تعویض با سهام شرکت یا قابل تبدیل به سهام شرکت باشد مهلت و سایر شرایط تعویض یا تبدیل.

12-      خلاصه گزارش وضع مالی شرکت و خلاصه ترازنامه آخرین سال مالی آن که به تصویب مجمع عمومی صاحبان سهام رسیده است.

به طور خلاصه ؛ 1- هیئت‌مدیره پیشنهاد فروش اوراق قرضه را می‌دهد. 2- بازرسان پیشنهاد را تأیید می‌کنند. 3- مورد در مجمع عمومی مطرح می‌شود.

56- اوراق مشارکت

پس از پيروزي انقلاب و اجرای عمليات بانکداری اسلامي و به تبع آن ممنوعيت بهره در اقتصاد به دلايل شرعی و مبنای فقه اسلامي، انتشار و دادوستد اوراق قرضه متوقف شد.اما وجود ابزار ديگري در بازار مالي کشور که عملکردی مشابه اوراق قرضه داشته باشد و بتواند جايگزين آن گردد و در کنترل حجم نقدینگی و مهم‌تر از آن در تأمین مالي طرح‌های زیربنایی و همچنين طرح‌های توليدي و خدماتی از منابع مالي بخش خصوص جامعه موثر باشد ،ضروری به نظر می‌رسید.

بنابراين در پی مطالعات نسبتاً گسترده سازمان برنامه و بودجه ،سازمان بورس اوراق بهادار تهران ،بانک مرکزی ،وزارت مسکن و شهرسازی ،در برنامه دوم توسعه اقتصادي،اجتماعي و فرهنگي کشور(1378-1374)مسئله استقراض عمومي از طريق انتشار اوراق بهادار به عنوان يک سياست مالي مطرح شد.در سیاست‌های کلي برنامه ،انتشار اوراق مشارکت ،اوراق سرمایه‌گذاری و اوراق مشارکت کوتاه مدت به عنوان يکي از روش‌های کارآمد سیاست‌های پولی و مالي مد نظر قرار گرفت.در طول سال‌های برنامه ، موارد استفاده از اوراق مشارکت گسترش يافت و اموری چون اجرای طرح‌های بزرگ ساختمانی و تأمین مالي طرح‌های توسعه مؤسسات عمومي و خصوصي به اوراق مشارکت مسکن اضافه شد.

بر اساس قانون نحوه انتشار اوراق مشارکت مصوب مهرماه 1376،اوراق مشارکت ،اوراق بهاداری است که با مجوز قانونی خاص يا مجوز بانک مرکزي ،براي تأمین بخشي از منابع مالي مورد نیاز به منظور ايجاد ،تکميل و توسعه طرح‌های عمراني انتفاعی دولت مندرج در قوانين بودجه سالانه کشور يا براي تأمین منابع مالي منظور ايجاد ،تکميل و توسعه طرح‌های سودآور توليدي ، ساختماني و خدماتي شامل منابع مالي لازم براي تهيه مواد اوليه مورد نياز واحد توليدي، توسط دولت،شرکت‌های دولتي،شهرداری‌ها و مؤسسات و نهادهاي عمومي غیردولتی و مؤسسات عام‌المنفعه و شرکت‌های وابسته به دستگاه‌های مذکور،شرکت‌های سهامی عام و خاص و شرکت‌های تعاوني توليد منتشر می‌شود و به سرمایه‌گذاراني که قصد مشارکت در اجرای طرح‌های یادشده را دارند از طريق عرضه عمومي واگذار می‌گردد.

به اوراق مشارکت سود ثابتی به طور علی‌الحساب تعلق می‌گیرد که در مقاطعی از سال پرداخت می‌شود .سود قطعی اوراق هم،در سر رسيد و از محل سود طرح مورد مشارکت و به تناسب قیمت اسمي و مدت زمان سرمایه‌گذاری در اوراق، تعيين و به دارندگان اوراق مشارکت پرداخت می‌گردد . چنانچه سود طرح، کمتر از سود علی‌الحساب پرداخت‌شده باشد يا طرح زیان ده باشد، دستگاه صادر کننده اوراق مسئول آن است و سود علی‌الحساب پرداخت‌شده، قابل تعديل يا استرداد نيست . صادرکنندگان اوراق، متعهد پرداخت سود علی‌الحساب در مواعد مقرر و بازپرداخت اصل مبلغ اوراق در سررسيد و سود قطعی آن در فاصله زمانی پنج ماه بعد از سررسيد هستند. اين تعهدات، در مورد اوراق مشارکت طرح‌های عمرانی اعم از آن که دولت و يا يکي از دستگاه‌های اجرايی مجری آن باشند توسط دولت تعهد و تضمين می‌شود و در مورد اوراق مشارکت منتشرشده توسط دستگاه‌های عمومی) به استثنای طرح‌های عمرانی ( يا خصوصی، شخص حقوقی ديگري با عنوان ضامن، تعهدات ناشر را تضمين می‌کند. در مورد اوراق مشارکت بانک مرکزی جمهوري اسلامي ايران، اين بانک پرداخت اصل و سودهاي متعلقه را در سررسيد مقرر، از طريق بانک‌های عامل تضمين می‌کند.


57- ویژگی‌های اوراق مشارکت به عنوان يکي از ابزارهاي مهم تأمین مالي.

1- اوراق با نام يا بی‌نام است،

2- قيمت اسمي مشخصي دارد،

3- سررسيد آن مشخص است و به عبارتي مدت معين دارد،

4- بازپرداخت اصل اوراق در سررسيد و پرداخت سود علی‌الحساب آن در مقاطع معين توسط ناشر، تضمين شده است،

5- خريد و فروش اوراق از طريق شعب منتخب بانک عامل يا از طريق بورس اوراق بهادار(در صورت پذيرش) مجاز است،

6- دارندگان اوراق به نسبت قيمت اسمي و مدت زمان مشارکت در سود حاصل از اجراي طرح‌های مربوط، سهيم هستند،

7- هر ورقه نشان‌دهنده ميزان قدرالسهم دارنده آن در طرح مورد سرمایه‌گذاری است،

8- با فروش اوراق مشارکت رابطه وکيل و موکل بين ناشر و خريدار اوراق محقق می‌شود )در واقع ناشر به وکالت از طرف خريداران اوراق می‌تواند نسبت به مصرف وجوه حاصل از فروش اوراق به منظور اجراي طرح و خريد و فروش هرگونه کالا، خدمت و دارايي مربوط به طرح اقدام نمايد انتقال اوراق به رابطه وکالت خدشه وارد نمی‌کند و اين رابطه تا سررسيد اوراق بين ناشر و دارندگان اوراق نافذ و معتبر است،

9- اوراق مشارکت به عنوان وثيقه طرف‌های معامله در قراردادهاي مربوط به وزارت خانه‌ها، مؤسسات و شرکت‌های دولتي، شهرداری‌ها و ساير دستگاه‌های اجرايي پذيرفته می‌شود.

از مقررات موجود درباره اوراق مشارکت و به ويژه قانون نحوه انتشار اوراق مشارکت چنين می‌توان نتيجه گرفت که اين اوراق ابزار مالي جديدي براي جذب پس‌اندازها و تجهيز منابع مالي و جلب مشارکت مردم در تأمین مالي طرح‌های عمراني و زيربنايي دولتي و طرح‌های سودآور توليدي، ساختماني و خدماتي شرکت‌های دولتي شهرداری‌ها و مؤسسات و نهادهاي عمومي غيردولتي و شرکت‌های وابسته به آن‌ها و همچنين شرکت‌های سهامي عام و خاص و شرکت‌های تعاوني توليدي است.

58- سه ارگان برای پیشبرد اهداف شرکت‌های سهامی وجود دارد :

1- ارگان تصمیم‌گیرنده.  2- ارگان اداره‌کننده.  3- ارگان کنترل‌کننده.

59- مقررات مشترک مجامع عموی و عادی و فوق‌العاده(6 مورد) :

1- دعوت مجامع  2- نحوه شرکت در مجامع عمومی 3- انتخاب هیئت‌رئیسه 4- نحوه اخذ رأی  5- محدودیت اختیارات مجامع عمومی  6- حق کسب اطلاع سهامداران.

‌ماده 56/ ق/تجارت : از پانزده روز قبل از انعقاد مجمع عمومي هر صاحب سهم مي‌تواند در مركز شركت به صورت حساب و صورت اسامي صاحبان سهام مراجعه كرده و از بيلان كه متضمن خلاصه صورت حساب شركت است و از راپورت مفتشين سواد(رونوشت) بگيرد.

شرکت سهامی سه رکن اصلی دارد، رکن تصمیم‌گیرنده، که مجامع عمومی شرکت هستند. رکن اداره‌کننده که شامل هیئت‌مدیره است. رکن نظارت‌کننده که همان بازرسان شرکت می‌باشند.

مجامع عمومی به ترتیب عبارت‌اند از :

مجمع عمومی مؤسس، مجمع عمومی عادی، مجمع عمومی فوق‌العاده (ماده 73 لایحه قانونی 1347).

مجمع عمومی فوق‌العاده: مجمعی است که برای تغییر اساس‌نامه و امور دیگری که قانون‌گذار بر عهده‌شان گذاشته تشکیل می‌شوند.[1]

60- ترکیب مجمع عمومی فوق‌العاده

کلیه دارندگان سهام حتی اگر یک سهم داشته باشند  - حق شرکت در مجمع عمومی فوق‌العاده را دارند. فرقی نمی‌کند که سهام آن‌ها با نام یا بی‌نام، ممتاز یا عادی باشد.

حضور نماینده و یا وکیل اشخاص حقیقی و حقوقی به منزله حضور سهامدار است (ماده 102 لایحه قانونی 1347). فقط سهامدارانی حق ورود به مجمع را دارند که با مراجعه به شرکت ورقه ورود به جلسه را دریافت کرده باشند (ماده 99 لایحه قانونی 1347).

61- تشکیل مجمع عمومی فوق‌العاده

الف- دعوت از مجمع عمومی فوق‌العاده. بر خلاف مجمع عمومی عادی که دعوت‌کننده تشکیل جلسه مشخص است در مجمع عمومی فوق‌العاده دعوت‌کننده مجمع مشخص نیست. فقط در مورد انحلال شرکت بر اثر زیان وارده موضوع ماده 141 لایحه قانونی 1347 قانون هیئت‌مدیره را مکلف به دعوت از مجمع عمومی فوق‌العاده کرده است.

روش دعوت مجمع به وسیله نشر آگهی است. فاصله بین نشر آگهی و تشکیل مجمع حداقل ده و حداکثر چهل روز خواهد بود. در این آگهی باید دستور جلسه، تاریخ و محل تشکیل مجمع قید شود. فقط سهامدارانی حق ورود به مجمع را دارند که ورقه ورود به جلسه را دریافت کرده باشند( مواد97 الی 100 لایحه قانونی).

‌ب- برگزاری جلسات مجمع.

1. هیئت‌رئیسه. مرکب از رئیس، یک منشی و دو ناظر است به جز منشی باید بقیه از بین سهامداران انتخاب شوند. در صورت عدم پیش‌بینی در اساس‌نامه ریاست مجمع با رئیس هیئت‌مدیره است. (ماده 101 لایحه قانونی 1347).

2. صورت‌جلسه. از مذاکرات و تصمیمات مجمع ترتیب داده می‌شود و به امضای هیئت‌رئیسه می‌رسد(ماده 105 لایحه قانونی 1347).

3. حد نصاب جلسه. در دعوت اول با حضور بیش از نصف سهامداران حاصل می‌شود. در صورت به حد نصاب نرسیدن، مجمع دوم با حضور بیش از یک سوم سهامداران که حق رأی دارند، رسمیت می‌یابد (ماده 84 لایحه قانونی 1347).

4.اکثریت لازم برای اتخاذ تصمیم. تصمیمات مجمع عمومی فوق‌العاده همواره به اکثریت دو سوم آرای حاضر در جلسه رسمی معتبر خواهد بود. (ماده 85 لایحه قانونی 1347).

5. شیوه اخذ رأی. در مجامع معمولاً با ورقه است، اما می‌شود از روش‌های دیگری هم استفاده کرد. اگر سهامدار ورقه‌ای خود را به طور سفید تحویل دهد؛ ورقه مزبور جزو آراء، در نظر گرفته نخواهد شد.[3]

6. اعلام تنفس. زمانی است که درباره تمام موضوعات دستور مجمع اخذ تصمیم نشود، و هیئت‌رئیسه با تصویب مجمع اعلام تنفس می‌کند.

تمدید جلسه، جلسه جدید نیست و حد نصاب جلسه دوم همان حد نصاب جلسه اول است (ماده 104 لایحه قانونی 1347).

62- وظایف و اختیارات مجمع فوق‌العاده

هر گونه تغییر در مواد اساس‌نامه یا در سرمایه شرکت یا انحلال شرکت قبل از موعد منحصراً در صلاحیت مجمع عمومی فوق‌العاده است. (ماده 83 لایحه قانونی 1347). چه تغییر در اساس‌نامه جزیی باشد (مانند تغییر نشانی شرکت) و یا اساسی باشد (مانند تغییر موضوع شرکت) فقط در صلاحیت مجمع عمومی فوق‌العاده است.

این مجمع نمی‌تواند اختیارات خود را به مجمع عمومی و یا هیئت‌مدیره تفویض کند. البته اگر در اساس‌نامه پیش‌بینی‌نشده باشد که هیئت‌مدیره می‌تواند چنین تغییری در اساس‌نامه بدهد. (ماده 40 لایحه قانونی 1347).

63- محدودیت تغییر اساس‌نامه

هیچ مجمعی نمی‌تواند تابعیت شرکت را تغییر دهد یا بر تعهد سهامداران بیفزاید و یا به حقوق فردی صاحبان سهام خدشه وارد کند.

همچنین مجمع عمومی فوق‌العاده نمی‌تواند تصمیماتی اتخاذ کند که در صلاحیت مجمع عمومی عادی یا نهاد‌های دیگر شرکت است.

خلاصه(افزایش سرمایه- کاهش سرمایه- تغییرات اساس‌نامه-انحلال شرکت قبل از موعد و یا تغییر نوع شرکت)

ماده 83 - هر گونه تغییر در مواد اساس‌نامه یا در سرمایه شرکت یا انحلال شرکت قبل از موعد منحصراً در صلاحیت مجمع عمومی فوق‌العاده است).

64- چگونگی افزایش سرمایه شرکت(4 مورد)

الف- از طریق پرداخت مبلغ اسمی سهم به نقد.

ب- به وسیله تبدیل سود تقسیم‌نشده یا اندوخته یا عواید حاصله از اضافه ارزش سهام به سرمایه شرکت.

ج- تبدیل مطالبات نقدی حال شده اشخاص از شرکت به سهام جدید.

د- تبدیل اوراق قرضه به سهام.

 65- چگونگی کاهش سرمایه شرکت(4 مورد)

1-    به علت زیان‌های وارده به شرکت(1- تقلیل تعداد سهام شرکت 2-تقلیل قیمت اسمی سهام).

2-    کاهش سرمایه به علت زیاد بودن دارایی شرکت.

3-    آیا کاهش سرمایه از طریق خرید سهام شرکت به وسیله خود شرکت امکان‌پذیر است یا خیر ؟

 

66- چگونگی تغییرات در اساس‌نامه شرکت(2 مورد)

الف- غیر قابل‌تغییر بودن تابعیت شرکت(تشکیل شرکت در ایران-مرکز اصلی شرکت در ایران باشد)

ب- منع افزایش تعهدات صاحبان سهام.

محدودیت‌های مجمع عمومی در تغییر اساس‌نامه(3 مورد)

الف) تغییر در حقوق بعضی از سهام‌داران(تبصره 2 ماده 24 لایحه قانونی 1347)


ب) تغییرات ممنوع(دو مورد)

1. افزایش تعهدات سهام‌داران. در قسمت اخیر ماده 94 لایحه قانونی 1347 مقررشده است

2. تغییر تابعیت شرکت. در راستای راه حل(قانون تجارت 1311و قسمت اخیر ماده 74)، ماده 94 لایحه قانونی 1347 مقرر کرده است که هیچ مجمع عمومی ای نمی‌تواند تابعیت شرکت را تغییر بدهد.

3. تغییراتی که به حقوق فردی سهام‌دار لطمه وارد می‌کند.

67- شرکت‌های سهامی به دلایل زیر منحل می‌شوند :

·         1- وقتی که شرکت موضوعی را که برای آن تشکیل‌شده است انجام داده یا انجام آن غیرممکن است

·         2- در صورتی که شرکت برای مدت معین تشکیل گردیده و آن مدت منقضی شده باشد مگر آنکه مدت قبل از انقضاء تمدیدشده باشد

·         3- در صورت ورشکستگی

·         4- در هر موقع که مجمع عمومی فوق‌العاده صاحبان سهام به هر علتی رأی به انحلال دهند

·         5- در صورت صدور حکم قطعی دادگاه


68- تغییر نوع شرکت در صلاحیت چه مقامی است ؟ در صلاحیت مجمع عمومی فوق‌العاده  و به شرح زیر :

1- تبدیل شرکت سهامی خاص به سهامی عام.

2- تبدیل شرکت سهامی به انواع شرکت‌های دیگر.

اشخاص ذیل نمی‌توانند به مدیریت شرکت انتخاب شوند :

1- محجورین(ماده 210 تا 213 و 1214/ قانون مدنی و مواد 85 و 86 ق/امور حسبی).

2- ورشکستگان(ماده 423/ق/ تجارت)

3- محکومین جزایی

4- شاغلین(اصل 141/ق/ اساسی)و بند 3 ماده 15 قانون دفاتر اسناد رسمی و کانون سردفتران و دفتر یاران مصوب 25 تیرماه سال 1354).

69- اختیارات مدیران شرکت

‌‌ماده 118/ لایحه قانونی اصلاح قسمتی از قانون تجارت : جز درباره موضوعاتی که به موجب مقررات این قانون اخذ تصمیم و اقدام درباره آن‌ها در صلاحیت خاص مجامع عمومی است مدیران شرکت دارای کلیه اختیارات لازم برای اداره امور شرکت می‌باشند مشروط بر آن که تصمیمات و اقدامات آن‌ها در حدود موضوع شرکت باشد. محدود کردن اختیارات مدیران در اساس‌نامه یا به موجب تصمیمات مجامع عمومی فقط از لحاظ روابط بین مدیران و صاحبان سهام معتبر بوده و در مقابل اشخاص ثالث باطل و کان‌لم‌یکن است.

مدیران دارای اختیارات تام راجع به کلیه امور شرکت می‌باشند از جمله ؛

1- انجام عملیات شرکت.

2-    تعیین و انتخاب و عزل نماینده و وکیل یا حق وکالت در توکیل.

3-    نمایندگی شرکت نزد اشخاص و ادارات و دادگاه‌های حقوقی و جزایی در کلیه مراحل قانونی و نزد مقامات رسمی و شخصیت‌های حقوقی و بانک‌ها.

4-    اقدام به هر گونه معاملات منقول و غیرمنقول.

5-    انعقاد هر گونه قرارداد اجاره، رهن دارایی شرکت و قبول رهن مشتریان.

6-    قبول و دادن ضمانت و تضمین.

7-    رجوع به داوری و سازش اقدام به عقد هرگونه قرارداد و موافقت‌نامه.

8-    دریافت هر مبلغ و مطالبات و اسناد و مدارک و دریافت هر گونه اموال منقول و غیرمنقول و پرداخت هر مبلغ دریافت قرضه از بانک‌ها و مؤسسات و اشخاص.

9-    دادن هر گونه رسید و مفاصاً حساب،بحث و مذاکره و حل و فصل و صلح در هر گونه مسائل مربوط به شرکت.

10- تعیین هزینه‌های شرکت و کنترل آن.

11- باز کردن یا بستن حساب جاری یا هر حساب دیگری در بانک‌ها و مؤسسات صرافی و تجارتی و استفاده از آن و انتقال و بستن آن‌ها.

12- کشیدن و امضا و ظهرنویسی چک‌ها و بروات و سفته‌ها(اوراق بهادار و اسناد قابل معامله) و دریافت وجه آن‌ها.

13- قبول و استفاده از اعتبارات و ضمانت‌نامه‌های بانکی و تجارتی و تصفیه آن‌ها.

14- تعیین و عزل وکیل و نماینده تجاری و عامل و کارشناس و داور و داور سازش.

15- استخدام متخصص و بکار گماردن کارگران و تعیین حقوق و حق‌الزحمه و مزد آنان.

16- تشکیل و تأسیس شعب نمایندگی برای انجام امور تجارتی و فنی شرکت.

17- انجام تشریفات گمرگی.

18- انجام امور پستی و تلگرافی.

70- الزامات قانونی مدیران(8 مورد)

1- هیئت‌مدیره مکلف است در اولین جلسه یک رئیس و نایب‌رئیس را انتخاب که مدت انتخاب آنان نباید بیشتر از مدت عضویت آن در هیئت‌مدیره باشد و از 2 سال متجاوز نباشد و انتخاب مجدد انا بلامانع و هیئت‌مدیره در ر موقع می‌تواند رئیس و نایب‌رئیس هیئت‌مدیره را از سمت‌های مذکور عزل نماید. تبصره 2 ماده 119 ل.ق)

2- رئیس هیئت رئیس علاوه بر دعوت و اداره جلسات هیئت‌مدیره مکلف است مجامع عمومی سهامداران(اعم از عادی و فوق‌العاده و مجمع خاص) در موارد زیر که هیئت‌مدیره ملزم به دعوت آن‌ها است دعوت نماید(م.ع.عادی سالیانه شرکت-دعوت مجمع عموی عادی یا فوق‌العاده بنا به درخواست سهامدارنی که اقلاً5/1 سهام شرکت را مالک می‌باشند-دعوت مجمع عمومی عادی به طور فوق‌العاده در مواقع مقتضی-دعوت مجمع عموی فوق‌العاده در موارد تغییر در اساس‌نامه کاهش و افزایش سرمایه شرکت انحلال شرکت قبل از موعد یا تغییر نوع شرکت، زیان‌های وارده به شرکت حداقل به میزان نصف سرمایه شرکت-مجامع عموی توسط رئیس هیئت‌مدیره و در غیاب او توسط جانشین او افتتاح گردید(مواد 83-91-95-101-102-138-141-12 ل.ق).

3- اعلام جلسه رئیس هیئت‌مدیره در مواردی که مجمع عموی(عادی و فوق‌العاده)نتواند تصمیم بگیرد(م/104/ل.ق)

4- ارسال یک نسخه از صورت‌جلسه مجمع عموی یا هیئت‌مدیره یا توسط رئیس هیئت مذکور(انتخاب مدیران و بازرس یا بازرسان- تصویب ترازنامه- کاش یا افزایش سرمایه و هر نوع تغییرات در اساس‌نامه-انحلال شرکت و نحوه تصفیه آن).

5- برای تشکیل جلسات هیئت‌مدیره حضور بیش از نصف هیئت‌مدیره الزامی است.

6- هیئت‌مدیره باید لااقل هر 6 ما یک رتبه خلاصه صورت دارایی و قروض شرکت را تنظیم و به بازرسان بدهد.

7- برای هر یک از جلسات هیئت‌مدیره صورت‌جلسه‌ی تنظیم و حداقل به امضای اکثریت مدیران حاضر در جلسه برسد.

8- پیشنهاد هیئت‌مدیره در مورد افزایش یا کاهش سرمایه باید متضمن توجیه لزوم افزایش یا کاهش سرمایه و شامل گزارشی در امور شرکت باشد.

‌‌ماده 270/ لایحه قانونی اصلاح قسمتی از قانون تجارت : هرگاه مقررات قانونی در مورد تشکیل شرکت سهامی یا عملیات آن یا تصمیماتی که توسط هر یک از ارکان شرکت اتخاذ می‌گردد رعایت نشود بر حسب مورد بنا به درخواست هر ذینفع بطلان شرکت یا عملیات یا تصمیمات مذکور به حکم دادگاه اعلام
خواهد شد لیکن مؤسسین و مدیران و بازرسان و صاحبان سهام شرکت نمی‌توانند در مقابل
اشخاص ثالث به این بطلان استناد نمایند.

71- مسئولیت جزایی مدیران(9مورد)

1- عدم دعوت مجمع و عدم تنظیم اسناد(ماده 254 ق/اصلاحی و 232).

2- عدم تنظیم صورت حاضرین در مجمع(تجویز ماده 255 اصلاحی و 99)

3- جلوگیری از حضور سهامدار در مجامع عمومی و عدم رعایت حق رأی(مستنبط از موا253 و 257 ناظر به ماده 255 لایحه اصلاحی).

4- تقسیم سود موهوم(مستفاد از بندهای 1 و 2 ماده 258ق. اصلاحی).

5- استفاده خلاف از اموال و اعتبارات شرکت) بند 3 و 4 ماده 258 ل. اصلاحی).

6- سلب حق تقدم به هنگام افزایش سرمایه و دادن اطلاعات نادرست(برابر بند 1 مواد262 و 263 لایحه اصلاحی).

7- عدم رعایت مقررات راجع به کاهش سرمایه(طبق  ماده 264 ل.اصلاحی)

8- از میان رفتن بیش از نصف سرمایه(ماده 265 ل.اصلاحی).

9- ورشکستگی شرکت(ماده 551/ق/تجارت)

‌‌ماده 143/ لایحه قانونی اصلاح قسمتی از قانون تجارت  : در باره مسئولیت فردی و تضامنی مدیران پیش‌بینی نموده است « در صورتی که شرکت ورشکسته شود یا پس از انحلال معلوم شود که دارایی شرکت برای تا دیه دیون آن کافی نیست دادگاه صلاحیتدار‌می‌تواند به تقاضای هر ذینفع هر یک از مدیران و یا مدیرعامل را که ورشکستگی شرکت یا کافی نبودن دارایی شرکت به نحوی از انحاء معلول تخلفات او بوده است منفرداً یا متضامناً به تا دیه آن قسمت از دیونی که پرداخت آن از دارایی شرکت ممکن نیست محکوم نماید ».

‌‌ماده 129/ لایحه قانونی اصلاح قسمتی از قانون تجارت : اعضاء هیئت‌مدیره و مدیرعامل شرکت و هم چنین مؤسسات و شرکت‌هایی که اعضای هیئت‌مدیره و یا مدیرعامل شرکت شریک یا عضو هیئت‌مدیره یا مدیرعامل آن‌ها باشند نمی‌توانند بدون اجازه هیئت‌مدیره در معاملاتی که با شرکت یا به حساب شرکت
می‌شود به طور مستقیم یا غیرمستقیم طرف معامله واقع و یا سهیم شوند و در صورت
اجازه نیز هیئت‌مدیره مکلف است بازرس شرکت را از معامله‌ای که اجازه آن داده‌شده بلافاصله مطلع نماید و گزارش آن را به اولین مجمع عمومی عادی صاحبان سهام بدهد
و بازرس نیز مکلف است ضمن گزارش خاصی حاوی جزئیات معامله نظر خود را درباره چنین
معامله‌ای به همان مجمع تقدیم کند. عضو هیئت‌مدیره یا مدیرعامل ذینفع در معامله
در جلسه هیئت‌مدیره و نیز در مجمع عمومی عادی هنگام اخذ تصمیم نسبت به معامله
مذکور در حق رأی نخواهد داشت.

‌‌ماده 132/ لایحه قانونی اصلاح قسمتی از قانون تجارت : مدیرعامل شرکت و اعضاء هیئت‌مدیره به استثناء اشخاص حقوقی حق ندارند هیچ‌گونه وام یا اعتبار از شرکت تحصیل نمایند و شرکت نمی‌تواند دیون آنان را تضمین یا تعهد کند. این‌گونه عملیات به خودی خود باطل است. در مورد بانک‌ها و شرکت‌های
مالی و اعتباری معاملات مذکور در این ماده به شرط آن که تحت قیود و شرایط عادی و
جاری انجام گیرد معتبر خواهد بود. ممنوعیت مذکور در این ماده شامل اشخاصی نیز
که به نمایندگی شخص حقوقی عضو هیئت‌مدیره در جلسات هیئت‌مدیره شرکت می‌کنند و هم
چنین شامل همسر و پدر و مادر و اجداد و اولاد و اولاد ‌اولاد و برادر و خواهر اشخاص
مذکور در این ماده است.

‌‌ماده 133/ لایحه قانونی اصلاح قسمتی از قانون تجارت : مدیران و مدیرعامل نمی‌توانند معاملاتی نظیر معاملات شرکت که متضمن رقابت با عملیات شرکت باشد انجام دهند. هر مدیری که از مقررات این ماده تخلف کند و تخلف او موجب ضرر شرکت گردد مسئول جبران آن خواهد بود. منظور از ضرر در این ماده اعم است از ورود خسارت یا تفویت منفعت.

‌‌ماده 106/ لایحه قانونی اصلاح قسمتی از قانون تجارت  : در مواردی که تصمیمات مجمع عمومی متضمن یکی از امور ذیل باشد یک نسخه از صورت‌جلسه مجمع باید به جهت ثبت به مرجع شرکت‌ها ارسال گردد :

1- انتخاب مدیران و بازرس یا بازرسان.

2- تصویب ترازنامه.

3- کاهش یا افزایش سرمایه و هر نوع تغییر در اساس‌نامه.

4- انحلال شرکت و نحوه تصفیه آن.

نکته : وقتی که می‌گوییم مجمع عمومی مؤسس هنوز شرکتی وجود ندارد و فعالیتی صورت نگرفته است.

مسئولیت مدنی مدیران ص174

‌‌ماده 270/ لایحه قانونی اصلاح قسمتی از قانون تجارت : هرگاه مقررات قانونی در مورد تشکیل شرکت سهامی یا عملیات آن یا تصمیماتی که توسط هر یک از ارکان شرکت اتخاذ می‌گردد رعایت نشود بر حسب مورد بنا به درخواست هر ذینفع بطلان شرکت یا عملیات یا تصمیمات مذکور به حکم دادگاه اعلام خواهد شد لیکن مؤسسین و مدیران و بازرسان و صاحبان سهام شرکت نمی‌توانند در مقابل اشخاص ثالث به این بطلان استناد نمایند.

‌‌ماده 273/ لایحه قانونی اصلاح قسمتی از قانون تجارت : در صورت صدور حکم قطعی بر بطلان شرکت یا بطلان عملیات یا تصمیمات شرکت کسانی که مسئول بطلان هستند متضامناً مسئول خساراتی خواهند بود که از آن بطلان به صاحبان سهام و اشخاص ثالث متوجه شده است.


72- مسئولیت مدیران

ماده/142/ل/ق/اص/ ق/ تجارت‌ : مدیران و مدیرعامل شرکت در مقابل شرکت و اشخاص ثالث نسبت به تخلف از مقررات قانونی یا اساس‌نامه شرکت و یا مصوبات مجمع عمومی بر حسب مورد منفرداً یا
مشترکاً مسئول می‌باشند و دادگاه حدود مسئولیت هر یک را برای جبران خسارت تعیین
خواهد نمود.

ماده/143/ل/ق/اص/ ق/ تجارت‌ : در صورتی که شرکت ورشکسته شود یا پس از انحلال معلوم شود که دارایی شرکت برای تا دیه دیون آن کافی نیست دادگاه صلاحیتدار‌می‌تواند به تقاضای هر ذینفع
هر یک از مدیران و یا مدیرعامل را که ورشکستگی شرکت یا کافی نبودن دارایی شرکت به
نحوی از انحاء معلول تخلفات او بوده است منفرداً یا متضامناً به تا دیه آن قسمت از
دیونی که پرداخت آن از دارایی شرکت ممکن نیست محکوم نماید.

73- ارگان کنترل‌کننده شرکت

الف- انتخاب و عزل بازرس یا بازرسان(بند3 ماده 20 و بند 3 ماده74 و ماده 145 ل.اص.ق.ت)

‌ماده 20 - برای تأسیس و ثبت شرکت‌های سهامی خاص فقط تسلیم اظهارنامه به ضمیمه
مدارک زیر به مرجع ثبت شرکت‌ها کافی خواهد بود :

1- اساس‌نامه شرکت که باید به امضاء کلیه سهامداران رسیده باشد.

2- اظهارنامه مشعر بر تعهد کلیه سهام و گواهی‌نامه بانکی حاکی از تا دیه قسمت نقدی
آن که نباید کمتر از سی و پنج درصد کل سهام باشد.‌ اظهارنامه مذکور باید به امضای
کلیه سهامداران رسیده باشد. هرگاه تمام یا قسمتی از سرمایه به صورت غیر نقد باشد
باید تمام آن تا دیه گردیده و صورت‌ تقویم آن به تفکیک در اظهارنامه منعکس شده باشد
و در صورتی که سهام ممتازه وجود داشته باشد باید شرح امتیازات و موجبات آن در
اظهارنامه منعکس شده باشد.

3- انتخاب اولین مدیران و بازرس یا بازرسان شرکت که باید در صورت‌جلسه‌ای قید و به
امضای کلیه سهامداران رسیده باشد.

4- قبول سمت مدیریت و بازرسی با رعایت به قسمت اخیر ماده 17.

5- ذکر نام روزنامه کثیرالانتشاری که هر گونه آگهی راجع به شرکت تا تشکیل اولین
مجمع عمومی عادی در آن منتشر خواهد شد.

‌تبصره - سایر قیود و شرایطی که در این قانون برای تشکیل و ثبت شرکت‌های سهامی عام
مقرر است در مورد شرکت‌های سهامی خاص‌لازم‌الرعایه نخواهد بود.

‌74- وظایف مجمع عمومی مؤسس به قرار زیر است(ماده 74)

1- رسیدگی به گزارش مؤسسین و تصویب آن و هم چنین احراز پذیره‌نویسی کلیه سهام
شرکت و تا دیه مبالغ لازم.

2- تصویب طرح اساس‌نامه شرکت و در صورت لزوم اصلاح آن.

3- انتخاب اولین مدیران و بازرس یا بازرسان شرکت.

4- تعیین روزنامه کثیرالانتشاری که هر گونه دعوت و اطلاعیه بعدی برای سهامداران
تا تشکیل اولین مجمع عمومی عادی در آن منتشر خواهد شد.

‌تبصره - گزارش مؤسسین باید حداقل پنج روز قبل از تشکیل مجمع عمومی مؤسس در محلی
که در آگهی دعوت مجمع تعیین‌شده است برای مراجعه پذیره‌نویسان سهام آماده باشد.

‌ماده 145 - انتخاب اولین بازرس یا بازرسان شرکت‌های سهامی عام در مجمع عمومی مؤسس
و انتخاب اولین بازرس یا بازرسان شرکت‌های سهامی خاص طبق ماده 20 این قانون به عمل
خواهد آمد.

75- شرایط لازم برای بازرسان شرکت‌های سهامی عام

1- داشتن حسن شهرت و نداشتن پیشینه کیفری موثر.  2- داشتن درجه لیسانس یا بالاتر در یکی از رشته‌های متناسب با وظایف و مسئولیت‌های بازرسی به تشخیص کمسیون(گروه) مذکور در ماده 2. 3- داشتن حداقل 5 سال تجربه متناسب با وظایف و مسئولیت‌های بازرسی به تشخیص کمسیون مذکور در ماده 2  4- عدم اشتغال به نمایندگی در مجلس.  5- عدم اشتغال به طور تمام وقت در مؤسسات وابسته به دولت و شهرداری‌ها و مؤسسات وابسته به آن‌ها.

ب- وظایف بازرس یا بازرسان(ماده/148/ ل/ق/اص/ق/ تجارت‌)

1- اظهارنظر بازرسان در درستی حساب‌های شرکت.    2- کنترل اطلاعات داده‌شده.    3- رعایت تساوی حقوق سهامداران.    4- سایر وظایف بازرسان.

‌ماده 148 - بازرس یا بازرسان علاوه بر وظایفی که در سایر مواد این قانون برای
آنان مقررشده است مکلف‌اند درباره صحت و درستی صورت دارایی و صورت حساب دوره عملکرد
و حساب سود و زیان و ترازنامه‌ای که مدیران برای تسلیم به مجمع عمومی تهیه می‌کنند
و هم چنین درباره صحت مطالب و اطلاعاتی که مدیران در اختیار مجامع عمومی
گذاشته‌اند اظهارنظر کنند. بازرسان باید اطمینان حاصل نمایند که حقوق صاحبان سهام
در حدودی که قانون و اساس‌نامه شرکت تعیین کرده است به طور یکسان رعایت شده باشد و
در صورتی که مدیران اطلاعاتی برخلاف حقیقت در اختیار صاحبان سهام قرار دهند
بازرسان مکلف‌اند که مجمع عمومی را از آن آگاه سازند.

ج- اختیار بازرس یا بازرسان(2 مورد)

1- بازرسی از اسناد و مدارک و اطلاعات مربوط به شرکت(م/149 /ل).

2-    نحوه گزارش بازرسان(تبصره م/150).

د- اهمیت گزارش بازرس یا بازرسان(خلاف/م/147 و 153/ل/ق/ت)

 

ه- مسئولیت مدنی و جزایی بازرس یا بازرسان

1- مسئولیت مدنی(م/154/ل/اص/ق/ت-ماده 270)

1-    مسئولیت جزایی(در مورد سمت بازرس م/266- در مورد گزارش خلاف حقیقت م/267- مقررات عمومی.

76- حقوق صاحبان سهام(9 مورد)

1- حق پذیره‌نویسی و دریافت سهام.

2- حق استفاده از سود قابل تقسیم و ذخایر شرکت.

3- حق تقدم در پذیره‌نویسی سهام جدید شرکت

4- حق انتقال سهام.

5-    حق تقدم در خرید سهام عرضه‌شده برای فروش.

6-    حق کسب اطلاع از حساب‌ها و وضع شرکت و عملیات مدیران.

7-    حق رأی در مجامع.

8-    حق دریافت ارزش اسمی سهام پس از انحلال و ختم تصفیه شرکت.

9-    حق اقامه دعوی بطلان و مسئولیت علیه شرکت و مدیران و بازرسان.

 

77- شرایط لازم برای بازرسان

1- داشتن حسن شهرت و عدم پیشینه کیفری  2- داشتن درجه لیسانس در رشته متناسب با وظایف. 3- داشتن حداقل 5 سال تجربه متناسب با مسئولیت‌های بازرسی به تشخیص کمسیون.  4- عدم اشتغال به نمایندگی در مجلس.  5- عدم اشتغال به طور تمام وقت در مؤسسات وابسته به دولت و شهرداری‌ها و مؤسسات وابسته به آن‌ها. 6- بازرسان تعیین‌شده در حکم بازرسان متعهد وزارت امور اقتصادی و دارایی و بورس اوراق بهادار و سایر سازمان‌های ذی‌نفع خواهد بود.

78- اشخاص زیر نمی‌توانند به سمت بازرسی شرکت سهامی انتخاب شوند(ماده 147 ل/ق/اص/ق/ تجارت‌)

1- اشخاص مذکور در ماده 111 این قانون.

2- مدیران و مدیرعامل شرکت.

3- اقرباء و نسبی مدیران و مدیرعامل تا درجه سوم از طبقه اول و دوم.

4- هرکس که خود یا همسرش از اشخاص مذکور در بند 2 موظفاً حقوق دریافت می‌دارد.

اظهارنظر بازرسان در مورد دو چیز است :

الف- اظهارنظر در باره صحت مطالب و اطلاعاتی که مدیران در اختیار مجامع عمومی گذاشته‌اند.

ب- آگاه ساختن مجمع عمومی از اخبار بر خلاف حقیقی است که مدیران در اختیار سهامداران قرارداده‌اند.

79- وظایف بازرس یا بازرسان

1- اظهارنظر بازرسان در صحت و درستی حساب‌های شرکت.

2- کنترل اطلاعات داده‌شده توسط مدیران به مجامع و سهامداران.

3- رعایت تساوی حقوق سهامداران.

4-    سایر وظایف بازرسان.

 

80- اشخاصي که به موجب نسب ارث مي‌برند(ماده/862/ق/مدنی)

1- پدر و مادر و اولاد و اولاد اولاد.

2- اجداد و برادر و خواهر و اولاد آن‌ها.

3- اعمام و عمات و اخوال و خالات و اولاد آن‌ها.


81- ترتیب مجامع عمومی(ماده 73/ ل/ق/اص/ق/تجارت‌) 

1- مجمع عمومی مؤسس.

2- مجمع عمومی عادی.

3- مجمع عمومی فوق‌العاده.

82- وظایف مجمع عمومی مؤسس(ماده 74/ ل/ق/اص/ق/تجارت‌)

1- رسیدگی به گزارش مؤسسین و تصویب آن و هم چنین احراز پذیره‌نویسی کلیه سهام
شرکت و تا دیه مبالغ لازم.

2- تصویب طرح اساس‌نامه شرکت و در صورت لزوم اصلاح آن.

3- انتخاب اولین مدیران و بازرس یا بازرسان شرکت.

4- تعیین روزنامه کثیرالانتشاری که هر گونه دعوت و اطلاعیه بعدی برای سهامداران
تا تشکیل اولین مجمع عمومی عادی در آن منتشر خواهد شد.

‌تبصره - گزارش مؤسسین باید حداقل پنج روز قبل از تشکیل مجمع عمومی مؤسس در محلی
که در آگهی دعوت مجمع تعیین‌شده است برای مراجعه پذیره‌نویسان سهام آماده باشد.

 

83- رعایت تساوی حقوق سهامداران از جمله ؛ (9 مورد)

1- حق پذیره‌نویس و دریافت سهام.

2- حق استفاده از سود قابل تقسیم و ذخایر شرکت.

3- حق تقدم در پذیره‌نویس سهام جدید شرکت.

4- حق انتقال سهام.

5-    حق تقدم در خرید سهام عرضه‌شده برای فروش.

6- حق کسب اطلاع از حساب‌ها وضع شرکت و عملیات مدیران.

7- حق رأی در مجامع.

8- حق دریافت ارزش اسمی سهام پس از انحلال و ختم تصفیه شرکت.

9- حق اقامه دعوی بطلان و مسئولیت علیه شرکت و مدیران و بازرسان.

 

سایر وظایف بازرسان

1- دعوت مجمع عمومی عادی سالانه در صورتی که هیأت مدیره در این مورد اقدام ننماید(م/91).

2- دعوت مجمع عمومی عادی به طور فوق‌العاده در مواقع مقتضی(م/92).

3-دعوت سهامداران و تشکیل مجمع عمومی بنا به تقاضای سهامدارانی که حداقل5/1 سهام شرکت را دارند(م/95).

4-دعوت مجمع عمومی عادی جهت انتخاب مدیری که سمت او بلا تصدی مانده بنا به تقاضای هر ذی‌نفع از بازرس یا بازرسان به شرط خودداری هیأت مدیره(در اثر فوت، استعفا و سلب شرایط).

5- گزارش هر گونه تخلف در صورت مشاهده از مقررات قانونی و اساس‌نامه شرکت در مورد سهام وثیقه به مجمع عمومی عادی(م/117).

6-    تقدیم گزارش خاص به مجمع عمومی عادی در مورد معاملات هیأت مدیره و مدیرعامل.

7-    گزارش در مورد افزایش سرمایه و کاهش سرمایه.

8-    گزارش خاص در مورد تبدیل ورقه قرضه با سهم شرکت.

9-    گزارش خاص در مورد تعویض ورقه با سهم شرکت(م/71).

 
84- انحلال و تصفیه شرکت سهامی(7 مورد)

ماده 199 لایحه قانونی اصلاح قسمتی از قانون تجارت‌ : شرکت سهامی در موارد زیر منحل می‌شود :

1- وقتی که شرکت موضوعی را که برای آن تشکیل‌شده است انجام داده یا انجام آن غیرممکن شده باشد.

2- در صورتی که شرکت برای مدت معین تشکیل گردیده و آن مدت منقضی شده باشد مگر این
که مدت قبل از انقضاء تمدید شده باشد.

3- در صورت ورشکستگی.

4-در هر موقع که مجمع عمومی فوق‌العاده صاحبان سهام به هر علتی رأی به انحلال
شرکت بدهد.

5- در صورت صدور حکم قطعی دادگاه.

در موارد زیر هر ذینفع می‌تواند انحلال شرکت را از دادگاه بخواهد(ماده 201/ ل/ق/اص/ق/ تجارت‌) :

1- در صورتی که تا یک سال پس از به ثبت رسیدن شرکت هیچ اقدامی جهت انجام موضوع آن
صورت نگرفته باشد و نیز در صورتی که فعالیت‌های شرکت در مدت بیش از یک سال متوقف
شده باشد.

2- در صورتی که مجمع عمومی سالانه برای رسیدگی به حساب‌های هر یک از سال‌های مالی
تا ده ماه از تاریخی که اساس‌نامه معین کرده است تشکیل نشده باشد.

3-در صورتی که سمت تمام یا بعضی از اعضای هیأت مدیره و هم چنین سمت مدیرعامل
شرکت طی مدتی زائد بر شش ماه بلا متصدی مانده باشد.

4- در مورد بندهای یک و دو ماده 199 در صورتی که مجمع عمومی فوق‌العاده صاحبان
سهام جهت اعلام انحلال شرکت تشکیل نشود و یا رأی به انحلال شرکت ندهد.


85- نکات قابل‌ذکر سایر شرکت‌ها

1- شرکت با مسئولیت محدود(م/94).

‌ماده/94/ق/تجارت : شركت با مسئوليت محدود شركتي است كه بين دو يا چند نفر براي امور تجارتي تشکیل‌شده و هر يك از شركاء بدون اينكه سرمايه به سهام يا قطعات سهام تقسيم شده باشد - فقط تا ميزان سرمايه خود در شركت مسئول قروض و تعهدات شركت است.

‌ماده/116/ق/تجارت : شركت تضامني شركتي است كه در تحت اسم مخصوصي براي امور تجارتي بين دو يا چند نفر با مسئوليت تضامني تشكيل مي‌شود:‌اگر دارايي شركت براي تأديه تمام قروض كافي نباشد هر يك از شركاء مسئول پرداخت تمام قروض شركت است.

‌هر قراري كه بين شركاء برخلاف اين ترتيب داده‌شده باشد در مقابل اشخاص ثالث كان‌لم‌يكن خواهد بود.

مثال برای شرکت تضامنی؛ سوهان سازی «شرکت سهامی حاج حسین سوهانی و پسران » در قم.

- در شرکت تضامنی انتقال سهم الشرکه مقدور نیست مگر با رضایت کلیه شرکا.

- در شرکت تضامنی ورشکستگی هر یک از شرکا موجب ورشکستگی سایر شرکا است. مگر سایر شرکا شخص ورشکسته را کمک بکنند. شرکت تضامنی شرکت شخص است.

‌ماده/139/ق/تجارت : در صورت فوت يكي از شركاء بقاء شركت موقوف به رضايت ساير شركاء و قائم‌مقام متوفي خواهد بود - اگر ساير شركاء به بقاء شرکت تصمیم نموده باشند قائم‌مقام متوفي بايد در مدت يك ماه از تاريخ فوت رضايت يا عدم رضايت خود را راجع به بقاء شركت كتباً اعلام نمايد در صورتی که قائم‌مقام متوفي رضايت خود را اعلام نمود نسبت به اعمال شركت در مدت مزبور از نفع و ضرر شريك خواهد بود ولي در صورت اعلام عدم رضایت در منافع حاصله در مدت مذكور شريك بوده و نسبت به ضرر آن مدت سهيم نخواهد بود.

‌سكوت تا انقضاي يك ماه در حكم اعلام رضايت است.

توجه : شرکت‌های مختلط سهامی از اختلاط دو نوع شریک با مسئولیت محدود و شریک سهامی با سهامدار صورت می‌گیرد.

شرکت نسبی ؛ حدود شرکت هر سرمایه‌دار به نسبت سرمایه او است.

از ص 109 تا 144 کتاب مهم است.

86- انواع شرکت‌های تجاری(م/20/ق/تجارت)

الف- 3 مورد :

1- شرکت‌های که مسئولیت شرکا نامحدود است و دارایی شرکا وثیقه طلب طلبکاران است(شرکت‌های تضامنی و نسبی).

2- شرکت‌های که مسئولیت کلیه شرکا محدود به آورده آن‌هاست(شرکت‌های سهامی و با مسئولیت محدود).

3- شرکت‌های که در آن‌ها بعضی از شرکا مسئولیت نامحدود دارند(ش.س.م) و بعضی مسئولیت محدود(غیر سهامی).

شرکت تعاونی بر حسب اینکه شکل کدامیک از این شرکت‌ها را گرفته باشد.

ب- 2 مورد :

1- شرکت‌های قانونی : که مطابق قانون تجارت تشکیل‌شده در قالب یکی از شرکت‌های مزبور(شرکت سهامی-نسبی- تضامنی- مختلط و تعاونی).

2- شرکت‌های عملی : که ممکن است ظاهر یا مخفی و شرکت‌های هستند که در عمل وجود دارند بدون اینکه به شکل یکی از شرکت‌های موضوع قانون تجارت درآمده و مطابق قانون اخیر تشکیل‌شده است.

ج- طبقه‌بندی بر اساس قابلیت انتقال حصه شرکا(1- شرکت‌های اشخاص- 2- شرکت‌های سرمایه).

شرکت‌های اشخاص : شخصیت شریک دارای اهمیت بوده و این اهمیت بیشتر از حیث روابط میان خود و شرکاست در این شرکت‌ها انتقال حصه شریک به اشخاص فقط با رضایت دیگر شرکا میسر است و مثال بارز این شرکت‌ها شرکت تضامنی است ولی شرکت‌های(نسبی-م.غیر سهامی- مسئولیت محدود و تعاونی)را که به یکی از این صور ایجاد شده باشد جز شرکت‌های اشخاص به حساب می‌آورند.

شرکت‌های سرمایه : اهمیت اول سرمایه شرکت است و علت این نام(سرمایه) مسئولیت شرکا در حد آورده آن‌ها به شرکت است و مسئولیت شرکا محدود بوده و در صورت ورشکست، طلبکاران می‌توانند آورده شرکت را ببرند نه اموال شخصی شرکا.

87- به طور کلی، شرکت(سرمایه و اشخاص)

شرکت سرمایه(سهامی عام- سهامی خاص- با مسئولیت محدود)

شرکت اشخاص(تضامنی و نسبی و مختلط).

توجه : در شرکت‌های سهامی عام، نقل و انتقال سهام نمی‌تواند مشروط به موافقت مدیران شرکت یا مجامع عمومی صاحبان سهام بشود.

د) طبقه‌بندی بر اساس موضوع شرکت‌ها(تجارتی- غیر تجارتی- مؤسسات غیرانتفاعی. تجارتی(ش.با مسئولیت محدودم/94-ش. تضامنی.116-ش.غیر سهامی م/141-ش.م.سهامی م/162 قانون‌گذار گفته تجارتی نیست.

ه- طبقه‌بندی بر اساس صاحبان سرمایه(شرکت‌های خصوصی(نفع خصوصی)-شرکت‌های دولتی(نفع دولتی).

و) طبقه‌بندی بر اساس تابعیت شرکت‌ها(ایرانی(داخلی)شرکت‌های که در ایران تشکیل و مرکز  اصلی آن‌ها در ایران باشد.--- شرکت‌های خارجی.

88- سه مسئله عمده در خصوص شرکت‌های خارجی موجود در ایران

 

1- شناسایی شخصیت حقوقی شرکت‌های خارجی به دو دلیل :

الف- شرکت در مملکت اصلی خود شرکت قانونی شناخته شود.

ب- در اداره ثبت اسناد تهران به ثبت رسیده باشد.

2- حقوق شرکت‌های خارجی در ایران ؛

الف- شرکت خارجی نمی‌تواند در ایران بیش از حقوقی که در کشور خود در حدود اساس‌نامه دارد داشته باشد.

ب- نمی‌تواند از حقوقی بهره‌مند شود که خاص اشخاص حقیقی است.

1-   قانون حاکم بر شرکت‌های خارجی یا ؛ تابع قانون ایران است و یا تابع قوانین خارجی و از این لحاظ تفاوتی میان شرکت خارجی و شخص حقیقی خارجی وجود ندارد.

 

89- طبقه‌بندی‌های معمول شرکت‌ها

الف- طبقه‌بندی بر اساس مسئولیت شرکا در قبال اشخاص ثالث.

ب- طبقه‌بندی بر اساس اختیار شرکا به انتقال حق(حصه و سهم) خود در شرکت به اشخاص ثالث.

90- دو ویژگی شرکت‌های اشخاص

1. با وجود مقررات آمره قانون تجارت که حاکم بر آن‌هاست عمداً از قرارداد شرکا تبعیت می‌کنند.

2. قرارداد شرکت قائم به شخص شرکا است.

 

91- تشکیل شرکت

ماده/571/ق/مدنی : شرکت عبارت است از اجتماع حقوق مالکين متعدد در شئ واحد به نحو اشاعه.

 برای تأسیس و ثبت شرکت‌های سهامی خاص فقط تسلیم اظهارنامه به ضمیمه مدارک زیر به مرجع ثبت شرکت‌ها کافی خواهد بود(ماده 20/ ل/ق/اص/ق/ تجارت‌) :

1- اساس‌نامه شرکت که باید به امضاء کلیه سهامداران رسیده باشد.

2- اظهارنامه مشعر بر تعهد کلیه سهام و گواهی‌نامه بانکی حاکی از تا دیه قسمت نقدی
آن که نباید کمتر از سی و پنج درصد کل سهام باشد.‌اظهارنامه مذکور باید به امضای
کلیه سهامداران رسیده باشد.

 هرگاه تمام یا قسمتی از سرمایه به صورت غیر نقد باشد باید تمام آن تا دیه گردیده و صورت‌ تقویم آن به تفکیک در اظهارنامه منعکس شده باشد و در صورتی که سهام ممتازه وجود داشته باشد باید شرح امتیازات و موجبات آن در
اظهارنامه منعکس شده باشد.

3- انتخاب اولین مدیران و بازرس یا بازرسان شرکت که باید در صورت‌جلسه‌ای قید و به
امضای کلیه سهامداران رسیده باشد.

4- قبول سمت مدیریت و بازرسی با رعایت به قسمت اخیر ماده 17.

5- ذکر نام روزنامه کثیرالانتشاری که هر گونه آگهی راجع به شرکت تا تشکیل اولین
مجمع عمومی عادی در آن منتشر خواهد شد.

‌تبصره - سایر قیود و شرایطی که در این قانون برای تشکیل و ثبت شرکت‌های سهامی عام
مقرر است در مورد شرکت‌های سهامی خاص‌لازم‌الرعایه نخواهد بود.

92- شرکت

اِشاعه(مشاع) :مالکیت مالی متعلق به چند شخص است(قهری م/572 و 573 ق/ مدنی) اختیاری(عقود- مزج اختیاری- عمل شرکا)

شرکت عقدی از عقود معین.

قهری(ارث- انتزاج) به صورت خود به خودی، مزج غیر اختیاری.

ماده/572/ق/ مدنی : شرکت، اختياري است يا قهري.

 ماده/573/ق/ مدنی : شرکت اختياري، يا در نتيجه‌ي عقدي از عقود حاصل مي‌شود يا در نتيجه‌ي عمل شرکا از قبيل مزج اختياري يا قبول مالي مشاعاً در ازاي عمل چند نفر و نحو این‌ها.

ماده/574/ق/ مدنی : شرکت قهري، اجتماع حقوق مالکين است که در نتيجه‌ي امتزاج يا ارث، حاصل مي‌شود.

 

93- تعریف شرکت تجاری

‌ماده/220/ق/تجارت : هر شركت ايراني كه فعلاً وجود داشته يا در آتيه تشكيل شود و با اشتغال به امور تجارتي خود را به صورت يكي از شرکت‌های مذكور در این قانون در نياورده و مطابق مقررات مربوطه به آن شركت عمل ننمايد شركت تضامني محسوب شده و احكام راجع به شرکت‌های تضامني در مورد آن اجرا مي‌گردد.

‌هر شركت تجارتي ايراني مذكور در اين قانون و هر شركت خارجي كه بر طبق قانون ثبت شرکت‌ها مصوب خردادماه 1310 مكلف به ثبت است بايد در کلیه اسناد و صورت حساب‌ها و اعلانات و نشريات خطي يا چاپي خود در ايران تصريح نمايد كه در تحت چه نمره در ايران به ثبت رسيده و الا محكوم به جزای نقدي از دويست تا دو هزار ريال خواهد شد - اين مجازات علاوه بر مجازاتي است كه در قانون ثبت شرکت‌ها براي عدم ثبت مقررشده.


94- عناصر تشکیل‌دهنده شرکت

1- عقد یا توافق.

2- آوردن سرمایه.

3- تقسیم سود.

4- شخصیت حقوقی.

‌ماده/583/ق/تجارت : كليه شرکت‌های تجارتي مذكور در اين قانون شخصيت حقوقي دارند.

 بعد از اینکه شرکت منعقد شد از دل شرکت منعقده شخص حقوقی بیرون می‌آید که کاملاً مستقل است.

چگونه شخصیت حقوقی به وجود می‌اید(نظریه وجود دارد) :

الف- نظریه موجودیت حقیقی شخصیت حقوقی(نظریه واقعی بودن شخصیت حقوقی). انتقاد بر این شخصیت که؛ شرکت باید ثبت شود.

ب- نظریه فرضی بودن شخصیت حقوقی شرکت.

گروه‌های هستند که قانون‌گذار به آن‌ها شخصیت حقوقی اعطا کرده است(نظریه دوم بهتر است).

ج- نظریه تخصیص اموال ؛ عده‌ای معتقدند مالی که به یک امر تجاری اختصاص داده‌شده این مال دارای شخصیت حقوقی است. و این شخصیت حقوقی با افراد دو تفاوت دارد :

1- شرکت‌های که دارای شخصیت حقوقی هستند مانند انسان دارای وجدان نیستند.

2- اهلیت اشخاص حقیقی نامحدود است ولی شرکت‌های حقوقی اهلیت محدودی دارند.

‌ماده 588 - شخص حقوقي مي‌تواند داراي كليه حقوق و تكاليفي شود كه قانون براي افراد قائل است مگر حقوق و وظائفي كه بالطبيعه فقط انسان ممکن است داراي آن باشد مانند حقوق و وظايف ابوت - نبوت و امثال ذالك.

‌ماده/108/ق/ تجارت : روابط بين شركاء تابع اساس‌نامه است - اگر در اساس‌نامه راجع به تقسيم نفع و ضرر مقررات خاصي نباشد تقسيم مزبور به نسبت سرمایه‌ شرکاء به عمل خواهد آمد.

95- اعاده حیثیت

‌ماده 575 - ورشكستگان به تقبل و همچنين اشخاصي كه براي سرقت يا کلاه‌برداری يا خيانت در امانت محکوم‌شده‌اند مادامي كه از جنبه جزایی اعاده حيثيت نكرده‌اند نمي‌توانند از جنبه تجارتي اعاده اعتبار كنند.

آغاز شخصیت حقوقی شرکت‌ها : در ایران معیار ثبت نمی‌تواند آغاز شرکت باشد و بستگی به نوع شرکت داشته و متفاوت است(مواد 118 و 96 و 185/ق/تجارت).

‌ماده 118 - شركت تضامني وقتي تشكيل مي‌شود كه تمام سرمايه نقدي تأديه و سهم‌الشركه غير نقدي نيز تقويم و تسليم شده باشد.

‌ماده 106 - تصميمات راجع به شركت بايد به اكثريت لااقل نصف سرمايه اتخاذ شود - اگر در دفعه اولي اين اكثريت حاصل نشد بايد تمام شرکاء مجدداً دعوت شوند در اين صورت تصميمات به اكثريت عددي شركاء اتخاذ مي‌شود اگر چه اكثريت مزبور داراي نصف سرمايه نباشد. اساس‌نامه شرکت می‌تواند ترتيبي برخلاف مراتب فوق مقرر دارد.

ماده 185 - دستور ماده 118 - 119 - 120 - 121 - 122 - 123 در مورد شركت نسبي نيز لازم‌الرعايه است.


96- پایان شخصیت حقوقی شرکت‌ها(مواد 202 تا 218 قانون تجارت)

با انحلال آن‌ها شخصیت حقوقی پایان نمی‌پذیرد اما اشخاص حقوقی با فوت آن‌ها انحلال  صورت می‌پذیرد.

پایان شخصیت حقوقی شرکت‌ها پس از مرحله تسویه است.

97- آثار و نتایج شخصیت حقوقی شرکت‌ها(م/4/ق/تجارت)

1- شرکت پس از دارا شدن شخصیت حقوقی تاجر محسوب شده و دارای اهلیت اقامتگاه و دفاتر است و دارای اسم می‌شود. مثل؛ خانه‌سازی یا عدالت و ... .

اسم شرکت جزء دارایی شرکت محسوب می‌شود و ممکن است دو اسم داشته باشد(اسم تابلوی شرکت و اسم تجاری شرکت).

2- دارایی شرکت که تضمین طلب، طلبکاران است.

یکی از موارد سقوط تعهد تهاتر است.

98- طلبکاران شرکت

1-    پس از ورشکستگی شرکت و اقامه دعوی.

2-    پس از اقامه دعوی.

 

99-دومین اثر تفکیک دارایی

1- دارایی‌های شرکت وثیقه دیون و تعهدات شرکت است.

2- طلبکاران شرکت برای تحصیل طلب خویش حق مراجعه به شرکا ندارند.

1-               میان طلب شرکا و طلب شرکت و بالعکس قابل تهاتر نیست.

2-               میان ورشکستگی شرکت و شرکا ملازمه‌ای وجود ندارد.

تهاتر : دو شخص نسبت به یکدیگر در آن واحد در مقابل یکدیگر طلبکار باشند که باعث سقوط تعهد طرفین می‌شود.

 

100- در رابطه مدیر شرکت با شرکا(3 نظریه وجود دارد)

1- نظریه نمایندگی ؛ مدیران نماینده شرکت هستند.

ایراد : خود شرکت نمی‌تواند مدیران را انتخاب کند.

2- مدیر به عنوان بخشی از اداره شرکت است.

تذکر ؛ شرکت فاقد مسئولیت کیفری(زندان) بوده اما مسئولیت مدنی(جبران ضرر و خیارات) دارد و مسئولیت مدنی ممکن است ناشی از جرم یا شبهه جرم باشد.شرکت می‌تواند هم هبه بدهد و هم بپذیرد.

شرکت می‌تواند هم هبه بدهد و هم هبه بپذیرد.

نکات مهم :

1- ورشکستگی شرکا تأثیری در شرکت ندارد و بر عکس هم صحیح است.

2- ورشکستگی شرکت تأثیری در شرکا ندارد.

 

101- آثار دارا بودن شخصیت حقوقی :

- داشتن(اسم، اهلیت، اقامتگاه اداری و ... ).

- وقتی که شرکت دارای شخصیت حقوقی شد باید دارایی داشته باشد و این دارایی جدا از دارایی شرکا است.

- دارایی شرکت وسیله تعهدات خود شرکت است.

1.اهلیت ؛ شرکت باید دارای اهلیت باشد(م/588/ق/ت)اهلیت شرکت محدود به موضوع شرکت است مثل ؛ یعنی یک شرکت حمل‌ونقل صرفاً برای حمل‌ونقل اهلیت دارد و لا غیر.

‌ماده 588 - شخص حقوقي مي‌تواند داراي كليه حقوق و تكاليفي شود كه قانون براي افراد قائل است مگر حقوق و وظائفي كه بالطبيعه فقط انسان ممکن است داراي آن باشد مانند حقوق و وظايف ابوت - نبوت و امثال ذالك.

1. حقوق و تکالیفی که ویژه اشخاص حقیقی(انسان‌ها) است شرکت نمی‌تواند داشته باشد.

2. تصمیمات اداره شرکت به توسط اداره‌کنندگان شرکت است.

اموال هر شخص(حقیقی/حقوقی)وثیقه دیون اوست.

مدیران شرکت دو محدودیت دارند :

1-     موضوع شرکت.

2-     اختیارات مدیران در حیطه اختیارات تفویض شده از طرف شرکا است.

حقوق و وظائف و اقامتگاه و تابعيت شخص حقوقي

‌ماده 588 - شخص حقوقي مي‌تواند داراي كليه حقوق و تكاليفي شود كه قانون براي افراد قائل است مگر حقوق و وظائفي كه بالطبيعه فقط انسان ممکن است داراي آن باشد مانند حقوق و وظايف ابوت - نبوت و امثال ذالك.

اهلیت : شرکت باید دارای اهلیت باشد.

الف- اهلیت شرکت محدود به موضوع شرکت است مثل ؛ شرکت حمل‌ونقل یعنی شرکت در خارج از حمل‌ونقل اهلیت ندارد.

ب- حقوق و تکالیف حق ویژه اشخاص حقیقی است(ویژه انسان است).

ج- تصمیمات اداره شرکت به توسط اداره‌کنندگان شرکت است.

102- اقامتگاه شرکت

1- یکی از خصوصیات اقامتگاه شرکت، تعیین دادگاه محل شرکت است.

2- اقامتگاه شرکت تابعیت شرکت را مشخص می‌کند(م/591/ق/تجارت).

3- معافیت از مالیات برای شرکت‌های که جلب سرمایه بکنند در مناطقی خاص از کشور مثل ؛ شرکت‌های موجود در کیش (م/590/ق/ تجارت).

اقامتگاه شرکت(اساس‌نامه‌ای/واقعی) را اساس‌نامه شرکت معین می‌کند.

ماده 83 ل. ق.اص.ق.تجارت‌ : هر گونه تغییر در مواد اساس‌نامه یا در سرمایه شرکت یا انحلال شرکت قبل از موعد منحصراً در صلاحیت مجمع عمومی فوق‌العاده است.

آیا می‌توان اساس‌نامه شرکت را تغییر داد ؟ بستگی به شرکت دارد.

نکته : تغییر اقامتگاه در صورتی که باعث تغییر تابعیت نشود، ممکن است.

ماده 111 ل. ق.اص.ق.تجارت‌ : اشخاص ذیل نمی‌توانند به مدیریت شرکت انتخاب شوند :

‌1- محجورین و کسانی که حکم ورشکستگی آن‌ها صادر شده است.

2- کسانی که به علت ارتکاب جنایت با یکی از جنحه‌های ذیل به موجب حکم قطعی از حقوق اجتماعی کلاً یا بعضاً محروم شده باشند در مدت محرومیت؛ ‌سرقت- خیانت در امانت- کلاه‌برداری- جنحه‌هایی که به موجب قانون در حکم خیانت در امانت یا کلاه‌برداری شناخته شده است - اختلاس -‌تدلیس - تصرف غیرقانونی در اموال عمومی.

‌تبصره - دادگاه شهرستان به تقاضای هر ذینفع حکم عزل هر مدیری را که برخلاف مفاد این ماده انتخاب شود یا پس از انتخاب مشمول مفاد این‌ ماده گردد صادر خواهد کرد و حکم دادگاه مزبور قطعی خواهد بود.

 

103- تابعیت شرکت

‌ماده/591/ق/تجارت : اشخاص حقوقي تابعيت مملكتي را دارند كه اقامتگاه آن‌ها در آن مملكت است.

‌ماده/110/ق/تجارت : شركاء نمي‌توانند تبعيت شركت را تغيير دهند مگر به اتفاق آراء.

ماده2 ل. ق.اص.ق.تجارت ‌: شرکت سهامی شرکت بازرگانی محسوب می‌شود ولو این که موضوع عملیات آن امور بازرگانی نباشد.

104- تفاوت شرکت سهامی خاص و عام

شرکت سهامی خاص ؛ شركتی است بازرگانی كه تمام سرمایه آن در موقع تأسیس منحصراً توسط مؤسسین تأمین گردیده و سرمایه آن به سهام تقسیم‌شده و مسئولیت صاحبان سهام محدود به مبلغ اسمی سهام آن‌ها است و تعداد سهامداران نباید از سه نفر كمتر باشد و در موقع تأسیس سرمایه شرکت‌های سهامی خاص از یك میلیون ریال نباید كمتر باشد.

عبارت شركت سهامی خاص باید قبل از نام شركت یا بعد از آن بدون فاصله با نام شركت در کلیه اوراق و اطلاعیه‌ها و آگهی‌های شرکت به طور روشن و خوانا قید شود.

شركت سهامی عام ؛ شركتی است كه سرمایه آن به سهام تقسیم‌شده و مسئولیت صاحبان سهام محدود به مبلغ اسمی سهام آن‌ها است و شرکت‌هایی كه مؤسسین آن‌ها قسمتی از سرمایه شركت را از طریق فروش سهام به مردم تأمین می‌کنند شركت سهامی عام نامیده می‌شوند و باید بلافاصله قبل یا بعد از نام شركت عبارت سهامی عام در كلیه اوراق و اطلاعیه‌ها و آگهی‌های شركت به طور روشن و خوانا قید شود و سرمایه در موقع تأسیس شرکت‌های سهامی عام نباید از پنج میلیون ریال(پنصدهزار تومان) كمتر باشد و در صورتی كه بنا به موجباتی سرمایه شركت سهامی عام در هر زمان كمتر از مبلغ مذكور شود باید ظرف یك سال از طریق افزایش سرمایه - سرمایه شركت به حداقل مقرر برسد و در صورت عدم حصول شركت سهامی عام باید به انواع شرکت‌های دیگر مصرح در قانون تجارت تبدیل شود و در غیر این صورت هر ذینفع ( سهامدار) می‌تواند انحلال شركت سهامی عام را از دادگاه صلاحیت دار درخواست نماید.

برای تأسیس شركت سهامی عام مؤسسین در بدو امر بایستی حداقل ٢٠% سرمایه شرکت را شخصاً تعهد و لااقل ٣٥% از مبلغ تعهدشده را در حسابی بنام شركت در شرف تأسیس نزد یكی از بانک‌ها سپرده سپس اظهارنامه‌ای به ضمیمه طرح اساس‌نامه شركت و طرح اعلامیه پذیره‌نویسی سهام كه به امضای كلیه مؤسسین رسیده باشد به اداره ثبت شرکت‌ها تسلیم ورسید دریافت دارند چنانچه قسمتی از تعهد مؤسسین به صورت غیر نقد باشد باید عین آن یا مدارك مالكیت آن را در همان بانكی كه برای پرداخت مبلغ نقدی حساب باز شده تودیع و گواهی بانك را به ضمیمه اظهارنام و مدارك فوق الذكر به اداره ثبت شرکت‌ها تسلیم نمایند.

105- کامل‌ترین شرکت‌ها به درجه اولویت :

1- تضامنی  2- نسبی

‌ماده 116 - شركت تضامني؛ شركتي است كه در تحت اسم مخصوصي براي امور تجارتي بين دو يا چند نفر با مسئوليت تضامني تشكيل مي‌شود. ‌اگر دارايي شركت براي تأديه تمام قروض كافي نباشد هر يك از شركاء مسئول پرداخت تمام قروض شركت است.

106- شخصيت حقوقي

م/584/ق/ تجارت : تشكيلات و مؤسساتي كه براي مقاصد غير تجارتي تأسیس‌شده يا بشوند از تاريخ ثبت در دفتر ثبت مخصوصي كه وزارت عدليه معین خواهد كرد شخصيت حقوقي پيدا مي‌كنند.

م/587/ق/ تجارت : مؤسسات و تشكيلات دولتي و بلدي به محض ايجاد و بدون احتياج به ثبت داراي شخصيت حقوقي مي‌شوند.

ماده 102 ل. ق.اص.ق.تجارت ‌: در کلیه مجامع عمومی حضور وکیل یا قائم‌مقام قانونی صاحب سهم و هم چنین حضور نماینده یا نمایندگان شخصیت حقوقی به شرط ارائه مدرک وکالت یا نمایندگی به منزله حضور خود صاحب سهم است.

107- مشخصات شرکت‌های تضامنی

‌ماده 116 - شركت تضامني شركتي است كه در تحت اسم مخصوصي براي امور تجارتي بين دو يا چند نفر با مسئوليت تضامني تشكيل مي‌شود:‌اگر دارايي شركت براي تأديه تمام قروض كافي نباشد هر يك از شركاء مسئول پرداخت تمام قروض شركت است.

‌هر قراري كه بين شركاء برخلاف اين ترتيب داده‌شده باشد در مقابل اشخاص ثالث كان‌لم‌يكن خواهد بود.


‌ماده 132 - اگر در نتيجه ضررهاي وارده سهم‌الشركه كم شود مادام كه اين كمبود جبران نشده تأديه هر نوع منفعت به شركاء ممنوع است.


‌ماده 133 - جز در مورد فوق هيچ يك از شركاء را شركت نمي‌تواند به تكميل سرمايه كه به علت ضررهاي وارده كم شده است ملزم كرده و يا او را مجبور نمايد بيش از آنچه كه در شرکت نامه مقررشده است به شركت سرمايه دهد.

ماده/123/ق/تجارت : در شركت تضامني هيچ يك از شركاء نمي‌تواند سهم خود را به ديگري منتقل كند مگر به رضايت تمام شركاء.

 ماده/200/ق/تجارت : در هر موقع كه تصميماتي براي تغيير اساس‌نامه شركت يا تمديد مدت شركت زائد بر مدت مقرر يا انحلال شركت (‌حتي در مواردي که انحلال به واسطه انقضاي مدت شركت صورت مي‌گيرد) و تعيين كيفيت تفریق حساب يا تبديل شركاء يا خروج بعضي از آن‌ها از شركت يا تغيير اسم‌ شرکت اتخاذ شود مقررات مواد 195 و 197 لازم‌الرعايه است. همين ترتيب در موقع هر تصميمي كه نسبت به مورد معين در ماده 79 اين قانون اتخاذ‌مي‌شود رعايت خواهد شد.

108- در مقررات راجع به ثبت شرکت‌ها و نشر شرکت نامه‌ها

ماده/195/ق/تجارت : ثبت كليه شرکت‌های مذكور در اين قانون الزامي و تابع جميع مقررات قانون ثبت شرکت‌ها است.

‌ماده 196- اسناد و نوشتجاتي كه براي به ثبت رساندن شركت لازم است در نظامنامه وزارت عدليه معين مي‌شود.

‌ماده 197- در ظرف ماه اول تشكيل هر شركت خلاصه شرکت نامه و منضمات آن طبق نظامنامه وزارت عدليه اعلان خواهد شد.

مقررات آمره ؛ مقرراتی که نمی‌شود خلاف آن‌ها را شرط کرد.

ماده/139/ق/تجارت : در صورت فوت يكي از شركاء بقاء شركت موقوف به رضايت ساير شركاء و قائم‌مقام متوفي خواهد بود - اگر ساير شركاء به بقاء شرکت تصمیم نموده باشند قائم‌مقام متوفي بايد در مدت يك ماه از تاريخ فوت رضايت يا عدم رضايت خود را راجع به بقاء شركت كتباً اعلام نمايد در صورتی که قائم‌مقام متوفي رضايت خود را اعلام نمود نسبت به اعمال شركت در مدت مزبور از نفع و ضرر شريك خواهد بود ولي در صورت اعلام عدم رضایت در منافع حاصله در مدت مذكور شريك بوده و نسبت به ضرر آن مدت سهيم نخواهد بود.

‌سكوت تا انقضاي يك ماه در حكم اعلام رضايت است.

 

109- در شرايط اساسي براي صحت معامله

ماده/190/ق/مدنی : براي صحت هر معامله ‌شرايط ذيل اساسي است ‌:

۱ - قصد طرفين و رضاي آن‌ها

۲-  اهليت طرفين‌

۳ - موضوع معين که مورد معامله باشد.

۴-  مشروعيت جهت معامله‌


ماده/47/ق/ثبت : در نقاطی كه اداره ثبت اسناد و املاك و دفاتر اسناد رسمی موجود بوده و وزارت عدلیه مقتضی بداند ثبت اسناد ذیل اجباری است:

كلیه عقود و معاملات راجع به عین یا منافع اموال غیرمنقوله كه در دفتر املاك ثبت‌نشده.

صلح‌نامه و هبه نامه و شركت نامه

ماده/48/ق/ثبت :  سندی كه مطابق مواد فوق باید به ثبت برسد و به ثبت نرسیده در هیچ یك از ادارات و محاكم پذیرفته نخواهد شد.

 

110- شرایط شکلی قرارداد شرکت

تشکیل شرکت با مسئولیت محدود لزوماً قرارداد کتبی بین شرکا باشد و کلیه شرکا باید این قرارداد را شخصاً یا توسط وکیل دارای اختیار امضا کنند. این قرارداد باید حتماً به صورت رسمی  تنظیم شود و الا طبق مواد 47 و 48 قانون ثبت بلااثر خواهد بود.

در شرکت نامه باید به صراحتا قیدشده باشد که سهم الشرکه های غیر نقدی هر کدام به چه میزان تقویم شده است. این نکته که موضوع ماده 97 قانون تجارت است، تنها نکته ای نیست که باید در شرکت نامه قید شود، و البته اهمیت آن از دیگر نکات بیشتر است؛ چرا که قانون‌گذار  عدم ذکر آن را در قرارداد شرکت، موجب بطلان قرارداد تلقی کرده است(ماده 100 ق.ت).


البته تنها چیزی که موجب بطلان قرارداد شرکت است، عدم قید میزان تقویمی سهم الشرکه های غیر نقدی است. بنابراین، هرگاه در شرکت نامه میزان سرمایه نقدی قید نشده باشد و یا به صراحت قید نشده باشد که سرمایه کلاً یا  جزئاً پرداخت‌شده است یا خیر، قرارداد شرکت باطل نیست.


اما در مواد 107، 108، و111 قانون تجارت به « اساس‌نامه » شرکت با مسئولیت محدود هم اشاره شده است. آیا وجود اساس‌نامه، علاوه بر شرکت نامه، برای تشکیل شرکت ضروری است یا خیر؟ جواب قطعاً منفی است و اغلب اوقات در عمل برای این نوع شرکت اساس‌نامه تنظیم نمی‌شود و این امر، در صورتی که در شرکت نامه تمام موارد لازم راجع به شرکت قیدشده باشد، ضرروی هم نیست.

علی‌الاصول در شرکت نامه باید نکاتی چند قید شود؛ از جمله: سهم هر یک از شرکا در سود و زیان، اینکه سرمایه شرکت پرداخت‌شده است و اینکه مدیران شرکت چه اختیاراتی خواهند داشت.مع‌ذلک، عدم قید این نکات موجب بی اعتباری شرکت نخواهد بود. اسم شرکت نیز باید در شرکت نامه قید شود که نباید متضمن اسم هیچ یک از شرکا باشد والا شریکی که اسم او در اسم شرکت قیدشده، در مقابل اشخاص ثالث، حکم شریک ضامن در شرکت تضامنی را خواهد داشت(ماده 95ق.ت.(

 

111- حیات مالی شرکت با مسئولیت محدود

حیات مالی شرکت با مسئولیت محدود به پنج مسئله اصلی و مهم وابسته است : الف- وضعیت حساب‌های شرکت. ب- انتقال سهم الشرکه ها. ج- منع صدور سهام. د- تقسیم منافع شرکت. ذ- تغییر سرمایه.

 

‌ماده/120/ق/تجارت : در شركت تضامني شركاء بايد لااقل يك نفر از ميان خود يا از خارج به سمت مديري معين نمايند.

 

 ماده/581/ق/ مدنی : تصرفات هر يک از شرکا در صورتي که بدون اذن يا خارج از حدود اذن باشد فضولي بوده و تابع مقررات معاملات فضولي خواهد بود.

 

112- حدود اختیارات مدیران شرکت

‌ماده 121 - حدود مسئوليت مدير يا مديران شركت تضامني همان است كه در ماده 51 مقررشده.

‌ماده 51 - مسئوليت مدير شركت در مقابل شركاء همان مسئوليتي است كه وكيل در مقابل موكل دارد.

 

113- عزل و نصب مدیر شرکت

ماده/679/ق/مدنی : موکل مي‌تواند هر وقت بخواهد وکيل را عزل کند مگر اين که وکالت وکيل و يا عدم عزل در ضمن عقد لازمي شرط شده باشد.

ماده 132 - اگر در نتيجه ضررهاي وارده سهم‌الشركه كم شود مادام كه اين كمبود جبران نشده تأديه هر نوع منفعت به شركاء ممنوع است.

 

114- انحلال و تصفیه شرکت

موارد انحلال شرکت سهامی :

1 - وقتی که شرکت موضوعی را که برای آن تشکیل‌شده انجام داده یا انجام آن غیرممکن شده است.

2- در صورتی که شرکت برای مدت معین تشکیل گردیده و آن مدت منقضی شده باشد. مگر این که مدت شرکت قبل از انقضا تمدید شده باشد.

3-  در صورت ورشکستگی(هر گاه شرکت ورشکسته شود و حکم ورشکستگی آن صادر گردد) منحل می‌شود.

4 - در هر موقع که مجمع عمومی فوق‌العاده به هر علتی(مانند از بین رفتن بیش از نصف سرمایه شرکت) رأی به انحلال دهد.

5- در صورت حکم قطعی دادگاه(مبنی بر انحلال شرکت) بر اساس درخواست اشخاص ذینفع.


نکات : انحلال مرحله‌ای پیش از تصفیه است.

عامل ورشکستگی بر سایر انحلال مقدم است. لذا با حصول حالت توقف توسل به سایر طرق انحلال ممکن نیست .
در برخی از موارد مجمع عمومی فوق‌العاده الزاماً باید تصمیم به انحلال شرکت بگیرد (م141.ل.ا.ق.ت)
اشخاص ذینفع (مانند صاحبان سهام مؤسس و انتفاعی)می‌تواند نسبت به انحلال شرکت اعتراض کنند
مدیران تصفیه می‌توانند تقاضای صدور حکم ورشکستگی شرکت منحله را بنماید
مدیر یا مدیران تصفیه از معامله با شرکت ممنوع هستند.

2- لزوم ثبت انحلال شرکت‌های سهامی.

تصمیم راجع به انحلال شرکت و اسامی مدیر یا مدیران تصفیه و نشانی آن‌ها باید ظرف 5روز از طرف مدیران تصفیه به مرجع ثبت شرکت‌ها اعلام شود تا پس از ثبت به اطلاع عموم برسد.

نکته : ضمانت اجرای عدم ثبت و اعلان انحلال شرکت بلااثر بودن آن در مقابل اشخاص ثالث است.


115- موارد انحلال شرکت‌های تضامنی(6 مورد)

1.                         شركت برای انجام هدفی تأسیس‌شده و آن امر انجام گردد و یا انجام آن غیرمقدور باشد.

2.                         شركت برای مدتی معین تشكیل و آن مدت منقضی شده و قبل از انقضای آخرین روز صورت‌جلسه تمدید مدت تحویل اداره ثبت شرکت‌ها نشده باشد.

3.                         در صورتی كه ورشكست شده باشد(ورشكستگی توقف از پرداخت دیون می‌باشد)

4.                         در صورت تصمیم مجمع عمومی فوق‌العاده شركت تضامنی.

5.                         در صورت تراضی تمام شركا.

6.                         در صورتی كه احدی از شركا بنا به دلایلی از محكمه درخواست انحلال كرده و محكمه آن دلایل را موجه دانسته و حكم به انحلال شركت بدهد.

7.   در صورتی كه احدی از شركا ورشكست شود و سهم ورشكسته در شركت از منافع كافی برای پرداخت دیون وی نباشد می‌توانند تقاضای انحلال شركت را نمایند مشروط بر اینكه شش ماه قبل قصد خود را به وسیله اظهارنامه به اطلاع شركت رسانده باشند در این صورت سایر شركا می‌توانند قبل از صدور رأی قطعی دایر بر انحلال شركت با پرداخت طلب طلبكاران (تا حد دارایی مدیون) یا با جلب رضایت آنان به طرق دیگر از انحلال شركت جلوگیری به عمل آورند.

8.   در صورتی كه احدی از شركا شركت را فسخ نماید و وفق اساس‌نامه اجازه این كار را داشته باشند.

9.   در صورت فوت یا محجوریت یكی از شركا و قید این امر در اساس‌نامه.

- در صورت انحلال شركت احدی از شركا یا خارج از شركا به عنوان مدیر تصفیه انتخاب خواهد شد.

- هر گاه شركت تضامنی منحل شود تا زمانی كه دیون شركت از دارایی آن پرداخت نشده باشد هیچ‌کدام از طلبكاران شخصی شركا حقی در آن دارایی نخواهند داشت اگر دارایی شركت برای پرداخت قروض كافی نباشد طلبكاران شركت حق دارند بقیه طلب خود را از تمام یا فرد فرد شركای ضامن مطالبه نمایند ولی طلبكاران شركت بر طلبكاران شخصی شركا حق تقدمی ندارند ( ماده ١٢٦ ق ت) و در صورتی می‌توان شركا را برای وصول طلب تحت تعقیب قرارداد كه شركت منحل شده باشد

- هر كس كه به عنوان شریك ضامن وارد شركت تضامنی شود متضامنا با سایر شركا مسئول پرداخت قروضی خواهد بود كه قبل از ورود وی حاصل‌شده و اعم از اینكه تغییری در اسم شركت داده یا نداده شده باشد چنانچه شركا قراری فی مابین برخلاف فوق نموده باشند این قرار در مقابل اشخاص ثالث كان لم یكن خواهد بود ( ماده ١٢٥ ق ت) در صورت فوت یا محجوریت یكی از شركا بقای شركت منوط به رضایت سایر شركا و قائم‌مقام متوفی خواهد بود . ( مواد ١٣٩ و ١٤٠ ق ت)

‌ماده 136 - شركت تضامني در موارد ذيل منحل مي‌شود:

‌الف) در مورد فقرات 1 - 2 - 3 ماده 93(در انحلال شركت)
‌ماده 93 - شركت سهامي در موارد ذيل منحل مي‌شود:

1- وقتي كه شركت مقصودي را كه براي آن تشکیل‌شده بود انجام داده يا انجام آن غیرممکن شده باشد.          2- وقتي كه شركت براي مدت معيني تشكيل و مدت منقضي شده باشد.  3- در صورتي كه شركت ورشكست شود  در صورتي كه شركت ورشكست شود.       4- در صورت تصميم مجمع عمومي.

ب) در صورت تراضي تمام شركاء:

ج) در صورتي كه يكي از شركاء به دلایلی انحلال شركت را از محكمه تقاضا نمايد و محكمه آن دلایل را موجه دانسته و حكم به انحلال بدهد.

‌د) در صورت فسخ يكي از شركاء مطابق ماده 137.

ه) در صورت ورشكستگي يكي از شركاء مطابق ماده 138.

‌و) در صورت فوت يا محجوريت يكي از شركاء مطابق مواد 139 و 140.

‌تبصره - در مورد بند (ج) هر گاه دلایل انحلال منحصراً مربوط به شريك يا شركاء معيني باشد محكمه مي‌تواند به تقاضاي ساير شركاء به جای انحلال حكم اخراج آن شريك يا شركاي معين را بدهد.

‌ماده 137 - فسخ شركت در صورتي ممكن است كه در اساس‌نامه اين حق از شركاء سلب نشده و ناشي از قصد اضرار نباشد - تقاضاي فسخ باید شش ماه قبل از فسخ كتباً به شركاء اعلام شود.

‌اگر موافق اساس‌نامه بايد سال به سال به حساب شركت رسيدگي شود فسخ در موقع ختم محاسبه ساليانه به عمل مي‌آيد.

‌ماده/138/ق/تجارت : در مورد ورشكستگي يكي از شركاء انحلال وقتي صورت مي‌گيرد كه مدير تصفيه كتباً تقاضاي انحلال شركت را نموده و از تقاضای مزبور شش ماه گذشته و شركت مدير تصفيه را از تقاضاي انحلال منصرف نكرده باشد.

ماده 128 - ورشكستگي شركت ملازمه قانوني با ورشكستگي شركاء و ورشكستگي بعضي از شركاء ملازمه قانوني با ورشكستگي شركت ندارد.

‌ماده 129 - طلبكاران شخصي شركاء حق ندارند طلب خود را از دارايي شركت تأمين يا وصول كنند ولي مي‌توانند نسبت به سهميه مديون خود از منافع شركت يا سهمي كه در صورت انحلال شركت ممكن است به مديون مزبور تعلق گيرد هر اقدام قانوني كه مقتضي باشد به عمل آورند.

‌طلبكاران شخصي شركاء در صورتي كه نتوانسته باشند طلب خود را از دارايي شخصي مديون خود وصول كنند و سهم مديون از منافع شركت کافی برای تأديه طلب آن‌ها نباشد مي‌توانند انحلال شركت را تقاضا نمايند (‌اعم از اينكه شركت براي مدت محدود يا غير محدود تشکیل‌شده باشد) مشروط بر اينكه لااقل شش ماه قبل قصد خود را به وسيله اظهارنامه رسمي به اطلاع شركت رسانيده باشند در اين صورت شركت يا بعضي از شركاء می‌توانند مادام كه حكم نهايي انحلال صادر نشده با تأديه طلب دائنين مزبور تا حد دارايي مديون در شركت يا با جلب رضايت آنان به طريق ديگر از انحلال شرکت جلوگيري كنند.

‌ماده 131- در صورت ورشكستگي يكي از شركاء و همچنين در صورتي كه يكي از طلبكاران شخصي يكي از شركاء به موجب ماده 129 انحلال شرکت را تقاضا كرده ساير شركاء مي‌توانند سهمي آن شريك را از دارايي شركت نقداً تأديه كرده و او را از شركت خارج كنند.

116- موارد قهری انحلال شرکت‌ها(2 مورد)

1- انتفاع تعدد شرکا : در صورتی که بیشتر شرکا کنار زده شوند مثلاً از 5 نفر 4 نفر اخراج شوند شرکت خودبخود منتفع می‌شود.

2- تلف کلیه اموال شرکت.

117- تصفیه شرکت

‌ماده 207 - وظيفه متصديان تصفيه خاتمه دادن به كارهاي جاري و اجراي تعهدات و وصول مطالبات و تقسيم دارايي شركت است به ترتيب مقرر در مواد 208 - 209 - 210 - 211 و 212.

118- شیوه تصفیه یا انواع تصفیه

الف- قراردادی(دوستانه) : منظور این است شرکا در شرکت نامه یا اساس‌نامه شیوه تصفیه را مشخص کرده باشند.

ب‌-    قانونی : اگر شرکا در شرکت نامه یا اساس‌نامه شیوه تصفیه را مشخص نکرده باشند، طبق مواد 202 تا 217 در قانون صورت می‌گیرد.

 

119- چگونگی انتخاب مدیر تصفیه

‌ماده 203 - در شركت‌هاي تضامني و نسبي و مختلط سهامي و غير سهامي امر تصفيه با مدير يا مديران شركت است مگر آن كه شركاء ضامن اشخاص ديگري را از خارج يا از بين خود براي تصفيه معين نمايند.

‌ماده 204- اگر از طرف يك يا چند شريك ضامن تعيين اشخاص مخصوص براي تصفيه تقاضا شد و ساير شركاء ضامن آن تقاضا را نپذیرفتند محکمه بدايت اشخاصي را براي تصفيه معين خواهد كرد.

‌ماده 208 - اگر براي اجراي تعهدات شركت معاملات جديدي لازم شود متصديان تصفيه انجام خواهند داد.

‌ماده 209 - متصديان تصفيه حق دارند شخصاً يا به توسط وكيل از طرف شركت محاكمه كنند.

120- شرکت با مسئولیت محدود

مسئولیت به نسبت آورده شرکت است و این شرکت بینابین شرکت تضامنی و نسبی است.

‌ماده 94 - شركت با مسئوليت محدود شركتي است كه بين دو يا چند نفر براي امور تجارتي تشکیل‌شده و هر يك از شركاء بدون اينكه سرمايه به سهام يا قطعات سهام تقسيم شده باشد - فقط تا ميزان سرمايه خود در شركت مسئول قروض و تعهدات شركت است.

‌ماده 96 - شركت با مسئوليت محدود وقتي تشكيل مي‌شود كه تمام سرمايه نقدي تأديه و سهم‌الشركه غير نقدي نيز تقويم و تسليم شده باشد.

‌ماده 97- در شرکت نامه بايد صراحتاً قيد شده باشد كه سهم‌الشركه‌هاي غير نقدي هر كدام به چه ميزان تقويم شده است.

121- ضمانت اجرا

‌ماده 100- هر شركت با مسئوليت محدود كه برخلاف مواد 96 و 97 تشکیل‌شده باشد باطل و از درجه اعتبار ساقط است ليكن شركاء در مقابل اشخاص ثالث حق استناد به اين بطلان ندارند.

122- اشخاص زیر کلاه‌بردار محسوب می‌شوند :

‌ماده 98 - شركاء نسبت به قيمتي كه در حين تشكيل شركت براي سهم‌الشركه‌هاي غير نقدي معین‌شده در مقابل اشخاص ثالث مسئوليت تضامنی دارند.

‌ماده 115- اشخاص ذيل کلاه‌بردار محسوب مي‌شوند :

‌الف) مؤسسين و مديراني كه برخلاف واقع پرداخت تمام سهم‌الشركه نقدي و تقويم و تسليم سهم‌الشركه غير نقدي را در اوراق و اسنادي كه باید برای ثبت شركت بدهند اظهار كرده باشند.

ب) كساني كه به وسيله متقلبانه سهم‌الشركه غير نقدي را بيش از قيمت واقعي آن تقويم كرده باشند.

ج) مديراني كه با نبودن صورت دارايي يا با استناد صورت دارايي مزور منافع موهومي را بين شركاء تقسيم كنند.

‌ماده/102/ق/تجارت : سهم‌الشركه شركاء نمي‌تواند به شكل اوراق تجارتي قابل انتقال اعم از با اسم يا بی اسم و غيره درآيد. سهم‌الشركه را نمي‌توان منتقل به غیر نمود مگر با رضايت عده از شركاء كه لااقل سه ربع سرمايه متعلق به آن‌ها بوده و اكثريت عددي نيز داشته باشند.

انتقال سهم الشرکه(با رضایت 75% از شرکا - داشتن اکثریت عددی- به موجب سند رسمی).

‌ماده 103- انتقال سهم‌الشركه به عمل نخواهد آمد مگر به موجب سند رسمي.

123- ثبت شرکت

شرکت از زمانی تشکیل می‌شود که دو یا چند نفر قصد تشکیل آن را داشته باشند بنابراین قصد و نیت ایشان ملاک تشکیل است اما از نظر مقررات و ضوابط اداری طی نمودن مراحلی چند جهت تأسیس یک شرکت یا مؤسسه ضروری است تا این شرکت بر روی کاغذ نوشته شود و در دفاتر اداره ثبت شرکت‌ها ثبت گردد.

 ماده 20 قانون تجارت انواع شرکت‌های تجاری را به هفت قسم تقسیم می‌کند :

1ـ شرکت‌های سهامی.   2ـ شرکت با مسئولیت محدود. 3ـ تضامنی.  4 ـ مختلط سهامی. 5- مختلط غیر سهامی     6-شرکت نسبی   .7- شرکت تعاونی تولید و مصرف که ثبت این نوع شرکت‌ها در تهران بر عهده اداره ثبت شرکت‌ها و در شهرستان در اداره ثبت مرکزی است.

 مدارک مورد نیاز جهت تأسیس شرکت :

 شرکت با مسئولیت محدود : مطابق با ماده 27 قانون تجارت شرکت با مسئولیت محدود شرکتی است که بین دو یا چند نفر برای امور تجاری تشکیل‌شده است و هر یک از شرکاء بدون این که سرمایه به سهام و یا قطعات سهامی تقسیم‌شده باشد فقط تا میزان سرمایه خود در شرکت مسئول قروض و تعهدات شرکت است. مدارک مورد نیاز جهت تأسیس شرکت با مسئولیت محدود :

 الف) دو نسخه تقاضانامه

ب)دو نسخه صورت شرکت نامه

 ج) دو نسخه اساس‌نامه

 د) دو نسخه صورت‌جلسه مجمع عمومی و مؤسسین

 ه)کپی برابر اصل شده شناسنامه مؤسسین و چنانچه هیأت مدیره نیز خارج از شرکاء باشند کپی برابر اصل شده شناسنامه اعضاء هیأت مدیره نیز الزامی است و هر گاه مؤسسین شرکت اشخاص حقوقی باشند آخرین تغییرات مدیران و سرمایه شرکت که در روزنامه رسمی درج گردیده است همراه با برگه معرفی‌نامه نماینده نیز ضمیمه مدارک دیگر می‌شود.

 

124- اختیارات مدیران

‌ماده/105/ق/تجارت : مديران شركت كليه اختيارات لازمه را براي نمايندگي و اداره شركت خواهند داشت مگر اينكه در اساس‌نامه غير اين ترتيب مقررشده باشد هر قرارداد راجع به محدود كردن اختيارات مديران كه در اساس‌نامه تصريح به آن نشده در مقابل اشخاص ثالث باطل و كان‌لم‌يكن است.

‌ماده/106/ق/تجارت : تصميمات راجعه به شركت بايد به اكثريت لااقل نصف سرمايه اتخاذ شود - اگر در دفعه اولي اين اكثريت حاصل نشد بايد تمام شرکاء مجدداً دعوت شوند در اين صورت تصميمات به اكثريت عددي شركاء اتخاذ مي‌شود اگر چه اكثريت مزبور داراي نصف سرمايه نباشد. اساس‌نامه شرکت می‌تواند ترتيبي برخلاف مراتب فوق مقرر دارد.

‌ماده/109/109ق/تجارت : هر شركت با مسئوليت محدود كه عده شركاء آن بيش از دوازده نفر باشد بايد داراي هيأت نظار بوده و هيأت مزبور لااقل سالي يك مرتبه‌ مجمع عمومي شركاء را تشكيل دهد.

‌هيأت نظار بايد بلافاصله بعد از انتخاب شدن تحقيق كرده و اطمينان حاصل كند كه دستور مواد 96 و 97 رعايت شده است.

‌هيأت نظار مي‌تواند شركاء را براي انعقاد مجمع عمومي فوق‌العاده دعوت نمايد مقررات مواد 165 - 167 - 168 و 170 در مورد شرکت‌های با مسئولیت محدود نيز رعايت خواهد شد.

‌ماده 106 - تصميمات راجع به شركت بايد به اكثريت لااقل نصف سرمايه اتخاذ شود - اگر در دفعه اولي اين اكثريت حاصل نشد بايد تمام شرکاء مجدداً دعوت شوند در اين صورت تصميمات به اكثريت عددي شركاء اتخاذ مي‌شود اگر چه اكثريت مزبور داراي نصف سرمايه نباشد. اساس‌نامه شرکت می‌تواند ترتيبي برخلاف مراتب فوق مقرر دارد.

‌ماده 111 - هر تغيير ديگري راجع به اساس‌نامه بايد به اكثريت عددي شركاء كه لااقل سه ربع سرمايه را نيز دارا باشند به عمل آيد مگر اينكه در اساس‌نامه اكثريت ديگري مقررشده باشد.

125- انحلال شرکت با مسئولیت محدود

‌ماده 114 - شركت با مسئوليت محدود در موارد ذيل منحل مي‌شود:

‌الف) در مورد فقرات 1 - 2 - 3 ماده 93.

ب) در صورت تصميم عده از شركاء كه سهم‌الشركهآن‌ها بيش از نصف سرمايه شركت باشد.

ج) در صورتي كه به واسطه ضررهاي وارده نصف سرمايه شركت از بين رفته و يكي از شركاء تقاضاي انحلال كرده و محكمه دلايل او را موجه دیده و ساير شركاء حاضر نباشند سهمي را كه در صورت انحلال به او تعلق مي‌گيرد پرداخته و او را از شركت خارج كنند.

‌د) در مورد فوت يكي از شركاء اگر به موجب اساس‌نامه پيش‌بيني شده باشد.

 

« الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم »

نوشتن صلوات - رسول خدا(ص) فرمودند : هر کس در کتابی یا نوشته‌ای بر من صلوات بنویسد، تا زمانی که نام من در کتاب هست فرشتگان پیوسته برای او از درگاه حق طلب آمرزش می‌کنند(قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، جلد2، داستان‌های صلوات : 8).

- با مثبت اندیشی، انرژی مثبت به خود و به دیگران هدیه نمایید.

- باتجربه کردن چالش‌ها، آبدیده‌تر می‌شوید.

- از قضاوت عجولانه پرهیز کنیم(سنگ آخر را اوّل نزنیم).

- برای روشن کردن زوایای تاریک رشد و بالندگی خودمان فکری بکنیم.

 

نشانی وبلاگ یاسم امامی ؛ گوگل- یاسم امامی- فایل های گل یاس.

یا

lawyer-91.rozblog.com

 

«  پایان »

 

 

 

 

 

 

 

 

                                                                     

یاسم امامی بازدید : 698 دوشنبه 18 اسفند 1393 نظرات (0)

 

درس : قانون و مقررات وزارت خانه‌ها و سازمان‌های تابعه

مدرس ؛ یاسم امامی

منابع درس :

1- قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران(ق.ا.ج.ا.ا).

2- قانون مدیریت خدمات کشوری(ق.مد.خد.ک).

3- قانون استخدام كشوري(ق.ا.ک).

4- قانون دیوان محاسبات کشور(ق.د.مح.ک).

 

 

مقدمه

تعریف قانون

قانون معرّب واژه يوناني(Kanon)، به معناي رسم، قاعده، روش و آيين است . گاه به عنوان منبعي از منابع حقوق و در برابر عرف در نظر گرفته مي‌شود. در اصطلاح، مقصود تمام مقرراتي است كه از سوي يكي از مراجع ذي‌صلاح وضع‌شده باشد. قانون، در اين معناي عام، علاوه بر مصوبات مجلس، شامل تصويب‌نامه‌ها و بخش‌نامه‌هاي اداري نيز مي‌شود. قانون در اصطلاح حقوق اساسي، به مصوباتي اطلاق مي‌گردد كه با تشريفات مقرر در قانون اساسي از سوي مجلس شوراي اسلامي وضع‌شده يا از طريق همه‌پرسي، به طور مستقيم انجام گرفته باشد.

 برخي صاحب‌نظران، « قانون » را مجموعه بايدها و نبايدهايي مي‌دانند كه شيوه رفتار آدمي را در زندگي اجتماعي تعيين مي‌كند.

معنی قانون در فرهنگ لغت ؛ آنچه برای نظم جامعه و آسایش مردم درست شده باشد.

 

حاكميت خداوند

قرآن كريم حاكميت مطلق را مخصوص خداوند مي‌داند: «إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ(يوسف: 40)؛ حكم، جز، از آن خدا نيست، دستور داده كه جز او را نپرستيد».

واژه «حكم»، معاني بسياري دارد. ولي در اين آيه، به قرينه عبارت «امر الاتعبدوا الا اياه» بر معنايي دلالت دارد كه لازمه‌اش امر و نهي است ؛ يعني اين حاكميت كه مخصوص خداوند است، موجب مي‌شود خداوند به بندگانش امر و نهي كند و مردم موظف‌اند كه فرامين(فرمان‌ها) او را اطاعت كنند. چنانكه در قانون اساسي درباره حاكميت خداوند چنين آمده است:

حاكميت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست. و خداوند هم، انسان را بر سرنوشت اجتماعي خويش حاكم ساخته است، هيچ‌كس نمي‌تواند اين حق الهي را از انسان سلب كند، يا در خدمت منافع فرد يا گروهي خاص قرار دهد.

 

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

 مهم‌ترين سند حقوقي و سياسي يك كشور، بيانگر بنيادها، نهادها، ساختارها، مناسبات سياسي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، حقوق اساسي، به خصوص نشان‌دهنده نوع حاكميت و حكومتي است كه در يك نظام سياسي وجود دارد.

اساس و مادر و زیربنای تمام قانون‌ها در کشور جمهوری اسلامی است و دارای 177 اصل است.

        دیدگاه امام خمینی درباره اهمیت قانون، ضرورت قانون‌گرایی و پرهیز از قانون‌شکنی     

" قانون‌گرایی" را باید یکی از بزرگ‌ترین مشخصه‌‌های حکومت اسلامی برشمرد و از میان سایر مشخصه‌ها برجستگی خاصی برای آن قائل شد. این اهمیت و برجستگی از خاستگاه اولیه آن نشان دارد و آن قرآن کریم است که "وحی الهی" و مجموعه‌ای کامل و جامع از تعالیم و قوانین اسلام است. جایگاه و اهمیت قانون‌گرایی با موضوعی دیگر نیز پیوند دارد و آن توجه به این واقعیت است که اصولاً "قانون" برای "عمل" است و اگر قرار باشد که قوانین به حیطه عمل در نیایند آیا جز این است که بود و نبود آن‌ها یکسان می‌شود؟ و به راستی چه تفاوتی است بین قوانینی که در لابلای کتب و بخشنامه‌ها محصورند و غبار فراموشی بر آن‌ها نشسته است با شبیه همان قوانین که از ابتدا تکوین نیافته و به کتاب و بخشنامه راه پیدا نکرده است ؟

نقش حیاتی و محوری قانون‌گرایی به گونه‌ای است که در حکومت اسلامی، رهبر و زمامدار نیز خود را تابع و مجری قانون می‌داند و تا آنجا به این "اصل" پای می‌فشرد که حتی در نظام قضایی اسلام و در پیروی از قانون، به مساوی بودن خود با همه افراد ملت و حتی یک یهودی که در ذمه اسلام است تفاوتی قائل نیست و ما این سیره و روش الهی را در دوره رهبری و زمامداری حضرت امام علی بن ابیطالب(ع) سراغ داریم.

حضرت امام خمینی به تبعیت از مشی و روش امام المتقین حضرت علی(ع) برای عمل دقیق به قوانین اسلام اهمیت خاص قائل می‌شد و خود اولین کسی بود که عامل به قانون بود.

امروز یکی از مشکلات بزرگ ما در نظام سیاسی و در تشکیلات حکومتی، گریزهایی است که در گوشه‌ و کنار از قوانین مشاهده می‌شود و شگفت‌انگیز این که در مواردی با توجیه‌هایی هم همراه است! اسلام به هیچ‌وجه قانون گریزی را در نظام حکومتی از هیچ کس نمی‌پذیرد و آن را آفت بزرگ دین و جامعه و کشور می‌داند.

انواع حقوق مردم(17 مورد).

1-   حق برابری همه مردم در برابر قانون.

2-    حق برخورداری همه مردم از حقوق مساوی، بدون در نظر گرفتن رنگ، نژاد، زبان و مانند این‌ها.

3-   حمایت یکسان قانون از زن و مرد و برخورداری هر دو آن‌ها از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با رعایت موازین اسلامی.

4-   حق برخورداری مردم از امنیت و مصونیت از جهت حیثیّت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل.

5-   حق مصونیت از تجسّس.

6-   حق برخورداری از امنیت و مصونیت قضایی ؛ برائت، منع شکنجه، منع هتک حیثیت و تعرّض.

7-    حق آزادی بیان، قلم و مطبوعات در حدود مقرر در اسلام.

8-   حق برخورداری از آزادی‌های گروهی ؛ مانند تشکیل احزاب، جمعیت‌ها، انجمن‌های سیاسی و صنفی و انجمن‌های اسلامی و راه‌پیمایی‌ها.

9-    حق آزادی‌های فکری و عقیدتی و منع تفتیش عقاید.

10- حق آزادی کار و شغل.

11- حق برخورداری از تأمین اجتماعی.

12- حق برخورداری رایگان از وسایل آموزش و پرورش.

13- حق برخورداری از مسکن متناسب با نیاز.

14- حق انتخاب محل اقامت.

15- حق دادخواهی و رجوع به دادگاه‌های صالح و حق در دسترس داشتن این‌گونه دادگاه‌ها.

16- حق انتخاب وکیل و حق فراهم شدن امکانات تعیین وکیل در صورت عدم توانایی فرد برای انتخاب وکیل.

17- حق داشتن تابعیت ایرانی برای هر فرد ایرانی و حق برخورداری اتباع خارجه از تابعیت ایرانی در حدود قوانین.

 

 

واژه‌ها و اصطلاحات و تعاریف

 

تعریف حقوق : مجموعه قوانين و مقررات حاكم بر ارتباط اجتماعي انسان‌ها كه باعث نظم در جامعه می‌شود.

قانون اساسي: مجموعه قوانين و مقررات حاكم بر دولت و مردم.

قانون از دو طريق به وجود می‌آید:

1- طرح : عبارت است از مجموعه يا خواسته‌ای كه حداقل 15 نفر نماينده آن را امضاء كنند.

2- لايحه : پيشنهادي كه از طرف دولت و وزرا مطرح و تسليم مجلس شوراي اسلامي می‌شود. و بعد از تصويب توسط اكثريت نمايندگان ، مصوبه به شوراي نگهبان جهت مطابقت با شرع و قانون اساسي فرستاده می‌شود و شوراي نگهبان 15 روز فرصت داد كه نظر خويش را بيان كند و چنانچه مصوبه را تأييد نكرد به مجلس شوراي اسلامي برميگراند و چنانچه مجلس شوراي اسلامي نظر شوراي نگهبان تأمين نكرد مصوبه مجلس به مجمع تشخيص مصلحات نظام فرستاده می‌شود و در نهايت مجمع يا نظر شوراي نگهبان را پذيرفته و مصوبه را باطل و (كان لم يكن) تلقي می‌کند يا مصوبه را بدون كم و زياد تأييد می‌نماید.

روزنامه رسمي : روزنامه‌ای كه تحت عنوان روزنامه رسمي كه هر روز  زير نظر قوه قضائيه منتشر می‌شود. و بعد از گذشت 15 روز لازم به اجرا است.

قانون با معيار ديگري به دو دسته تقسيم می‌شود:

آمره: اگر مخالفت افراد نسبت به قانون معتبر نباشد آمره مثل: اكثر مواد قانوني جزا- كار

تفسيري: اگر مخالفت افراد نسبت به قانون معتبر باشد- مثل اكثر مواد قانون مدني يا تجارت.

 

نظريه علماي حقوق: بعضي از اصطلاحات حقوقي كه در متن قانون به‌کاررفته است براي تشخيص نظر قانون‌گذار بايد تفسيري شوند و اين تفسير توسط علماي حقوق صورت می‌گیرد كه این‌ها منجر به دكترين حقوقي می‌شود كه يكي از منابع حقوق است.

 

رويه قضايي: نظريه نهايي مستشاران ديوان عالي كشور نسبت به يكي از دو رأي متضاد كه در موارد مشابه توسط دادگاه صادر شده است می‌گویند.

 

فرامين رهبري: در بعضي از موارد براي مردم مشكل پيش می‌آید  رهبر فرماني را صادر می‌کند كه لازم اجرا است، از قبيل عفو عمومي.

 

عرف محل: رویه‌ای است كه قانون در مورد آن  به صراحت وضع نشده ولي مردم طبق عرف همان محل به صورت عادت انجام دهند كه لازم اجرا است و همچنين الفاظ حقوق بر معناي عرف مردم حمل می‌شود.

 

اعتبار قانون

1- قانون اساسي

2- قانون (عادي ، خاص)

3- بخشنامه  و آئين نامه‌ها.

 

شرايط اساسي صحت معاملات طبق ماده 190 قانون

1- اهليت:

يعني طرفين معامله  عاقل باشد، (سن 18 سال)  بالغ باشد، رشيد باشد.

مربوط به اشخاص:

الف) عاقل: به كسي گفته می‌شود كه خوب و بد را تشخيص دهد، خود را كنترل كند و در مورد رفتارش قضاوت نمايد.

ب) رشيد باشد: يعني طرفين معامله سفيه نباشند و به تعبيري طرفين عقل معاش داشته باشند و بتوانند زندگي خود را تدبير كنند.

رشيد: كسي است كه  عقل معاش دارد يعني زندگی‌اش را با تدبير می‌چرخاند.

محجور: كسي كه حق انجام معامله را ندارد.

محجورين 5 دسته‌اند: 1- ديوانگان(عاقل نباشد)  2- اصغار(صغير) 3- سفيه(رشيد) 4- ورشکسته‌ها  5- مفلسان(تنگدستي)

 ورشكسته: تاجري است كه در مقابل طلب، طلبكاران متوقف شده است و دادگاه حكم ورشكستگي او را صادر كرده باشد.

مفلس: شخص عادي است كه دادگاه حكم اعسار( تنگدستي) او را صادر كرده باشد.

ج) بالغ باشد يعني صغير نباشد، يك از امارات بلوغ بين طرفين است لذا دو نوع سن وجود دارد.

نكاهي: مانند سن دختران 9سال ، پسران 15 سال قمري است.

حقوقي: چه پسر و چه دختر هر دو 18 سال بايد داشته باشند.

 

تعريف سند: نوشته يا مدركي است كه مورد استناد دعوي قرار می‌گیرد.

سند عادی : نوشته‌ای كه رسمي نيست و توسط مقام دولتي نباشد و بتوان مورد استفاده قرارداد. امكان دارد كتبي نباشد.

 

سند رسمی : نوشته‌ای است كه در نزد مقامات دولتي و در حدود صلاحيت آن‌ها تنظيم شده باشد. مثل: سند خانه، سند ازدواج، سند رسمي امضاء آن تأییدشده و مفاد آن هم درست است. 

 

 
 

 

 

 

 

فرق سند رسمي و عادي:

 1- سند عادي قابل تكذيب است ولي سند رسمي قابل تكذيب نيست.

2- سند عادي فقط از طريق دادگستري می‌توان مفاد آن را بعد از تأييد اجرا كرد ولي  در سند رسمي علاوه بر دادگستري از طريق  اداره ثبت محل قابل‌اجرا است.

 

چه اسنادي در حكم سند رسمي هستند؟ چك سفته- برات

 

حقوق : وظایف و تکالیف- در فارسی به معنی دستمزد- مجموعه قوانین، قواعد لازم الاجرائی که به منظور استقرار نظم در جوامع انسانی رفع یا شناخته شده است.

 

صورت‌جلسه : جمع‌آوری و تدوینی مطالبی که علاوه بر تأمین اهداف و نیازهای یک جلسه بتواند به عنوان مرجع مناسبی در آینده قرار گیرد.

 

اساس‌نامه : قانونی که برای اداره یک انجمن یا مجلس یا سازمان اجتماعی و سیاسی تنظیم شده باشد.

 

آیین‌نامه : مجموعه اصول و قوانین داخلی که یک شرکت برای نظر دادن به روال کاری خود، تهیه می‌کند.

 

قرارداد : توافق دو یا چند نفر در خصوص انجام کار یا ایفاد تعهدی.

 

پروژه : به عبارت دیگر فرآیند خاصی مشتمل بر مجموعه‌ای از فعالیت‌های هماهنگ و کنترل شده با زمان آغاز و پایان.

 

کارفرما : شخص حقیقی یا حقوقی است که بیمه‌شده به دستور یا به حساب او کار می‌کند. کلیه کسانی که به عنوان مدیر یا مسئول عهده‌دار اداره کارگاه هستند نماینده کارفرما محسوب می‌شوند و کارفرما مسئول انجام کلیه تعهداتی است که نمایندگان مزبور در قبال بیمه‌شده به عهده می‌گیرند.

 

پیمانکار : در اصلاح مالیات بر درآمد آنکه ضمن عقد قرارداد کتبی متعهد کند که ساخت بنائی یا تهیه و تحویل کالایی را در مقابل شود و پول معین به عهده گیرد.

 

بخشنامه و دستورالعمل : بخشنامه برای حسن اجرای مقررات توسط مدیران سازمان‌ها یا واحدهای اداری تدوین و صادر می گردد. دستورالعمل ها برای نحوه انجام امور محوله صادر شده و در بعضی موارد در قوانین، صدور دستورالعمل بعهده هیات وزیران یا وزارتخانه ها یا سازمان‌ها و غیره محول می‌شود.

 

رزو نامه : فرم حاوی سوابق تحصیلی، سوابق تجربی (سابقه کار)، مشاغل و سمت‌های قبلی کارکنان است.

 

تعريف قانون و مقررات‏

قانون در معناى عام، شامل مجموعه قواعد حقوقى است كه به وسيله قانون‌گذار مقرّر مى‏شود.

مقررات (جمع مقرّر) به معناى تصميمات و اقدامات مربوط به اعلان و اجراى قوانين است كه توسط وزرا (مقررات وزارتى) يا استانداران(مقررات ايالتى) يا شهرداران (مقررات شهردارى) يا برخى ديگر از مراجع صلاحيت‏دار ادارى گرفته شده است، اما در معناى عام شامل قانون، تصويب‏نامه، آيين‏نامه، بخشنامه و هر چه ضمانت اجرا داشته باشد، مى‏شود.

کشور متشکل از مردم و دولت است.

 

وزارتخانه

وزارت یکی از اجزای ساختار دولت است. دولت‌ها در جهان امور گوناگونی که با آن‌ها سر و کار دارند را به شاخه‌های گوناگون بخش کرده‌اند و برای هر شاخه از فعالیت‌ها یک مسئول ویژه به نام وزیر گمارده‌اند. هر وزیر مسئول گرداندن امور یک وزارت می‌شود. نهاد وزارت و ساختمانی که یک وزارت در آن جا دارد وزارتخانه نام دارد.

تا فروردین سال ۱۳۹۰، تعداد 21 وزارتخانه برای کشور جمهوری اسلامی ایران مشخص و تعریف شده است.

س- شخص حقوقی به چه کسی گفته می‌شود ؟

شخص حقوقی هنگامی پدید می‌اید که دسته‌ای از افراد، که دارای منابع و فعالیت مشترک هستند، یا پاره‌ای از اموال، که به اهداف خاصی اختصاص داده‌شده‌اند، در کنار هم قرار بگیرند و قانون آن‌ها را طرف حق و تکلیف بشناسد و برای آن‌ها شخصیت مستقلی قائل گردد مانند ؛ دولت، شهرداری، دانشگاه تهران و دانشگاه مفید.

در واقع شخص حقوقی به آن « گروه‌ها، جمعیت‌ها و انجمن‌هایی گفته می‌شود که حقوق و تکالیف مشترک و متمایز از حقوق و تکالیف افرادی که آن‌ها را تشکیل داده‌اند دارا هستند. مفهوم شخصیت حقوقی تعبیری اعتباری از تأسیسی حقوقی است که به مرور زمان و با پیشرفت تمدن‌ها پدید آمده است. بدین گونه « نهادهای مذکور می‌توانند از آن­چه قانون برای اشخاص حقیقی از حقوق و تکالیف مقرر کرده برخوردار گردند ، مگر حقوق و تکالیفی که با طبیعت انسان ملازمه دارد مانند ؛ وظیفه ابوت و بنوت و امثال آن».

س- شخص حقیقی به چه کسی گفته می‌شود ؟

شخص حقیقی

در اصطلاح حقوقی, شخص حقیقی به هر یک از افراد نوع بشر گفته می‌شود. این واژه در مقابل واژه‌ی شخص حقوقی که ممکن است شخص حقوقی حقوق عمومی مانند دولت یا شخص حقوقی حقوق خصوصی مانند یک شرکت تجاری یا یک نهاد غیر تجارتی باشد, قرار می‌گیرد.

ویژگی‌های شخص حقیقی

شخص حقیقی(طبیعی)ویژه‌ی هر یک از آدمیان است که می‌تواند طرف حق قرار بگیرد چه آن که از مباشرت در استیفای آن به جهت حَجر ممنوع باشد یا نباشد. در واقع, شخصیت حقوقینیز بنا به مصالح شخصیت حقیقی بنیان‌گذاری شد.

حجر : ممنوع بودن شخص از مداخله در اموال خود به سبب کمی سن یا دیوانگی یا سفاهت(نادانی).

الف- مواد مورد بررسی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

 

اصل ۱/ق/اساسی/ج/ا. ایران :

حکومت ایران جمهوری اسلامی است که ملت ایران، بر اساس اعتقاد دیرینه‏اش به حکومت حق و عدل قرآن، در پی انقلاب اسلامی پیروزمند خود به رهبری مرجع عالی‌قدر تقلید آیت‌الله العظمی امام خمینی، در همه‏پرسی دهم و یازدهم فروردین‌ماه یک هزار و سیصد و پنجاه و هشت هجری شمسی برابر با اول و دوم جمادی‌الاولی سال یک هزار و سیصد و نود و نه هجری قمری با اکثریت۹۸٫۲٪ کلیه کسانی که حق رأی داشتند، به آن رأی مثبت داد.

 

اصل 2/ق/ اساسی ج.ا. ایران :

 

جمهوری اسلامی، نظامی است بر پایه ایمان به:‏

1- خدای یکتا (لا اله الا الله) و اختصاص حاکمیت و تشریع به او و لزوم تسلیم در برابر امر او.

2-   وحی‏ الهی و نقش بنیادی آن در بیان قوانین.

3-   معاد و نقش سازنده آن در سیر تکاملی انسان به سوی خدا.

4-   عدل خدا در خلقت و تشریع.

5-   امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن در تداوم انقلاب اسلام.

6-   کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسئولیت او در برابر خدا، که از راه‏‏:

- اجتهاد مستمر فقهای جامع‏الشرایط بر اساس کتاب و سنت معصومین سلام‌الله علیهم اجمعین،

- استفاده از علوم و فنون و تجارب پیشرفته بشری و تلاش در پیشبرد آن‌ها،

- نفی هر گونه ستمگری و ستم‏کشی و سلطه‏گری و سلطه‏پذیری،

قسط و عدل و استقلال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و همبستگی ملی را تأمین می‌کند.

 

اصل ۳/ق/اساسی ج.ا. ایران :

دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است برای نیل به اهداف مذکور در اصل دوم، همه امکانات خود را برای امور زیر به کاربرد:

1- ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی.

2- بالا بردن سطح آگاهی‌های عمومی در همه زمینه‏های با استفاده صحیح از مطبوعات و رسانه‏های گروهی و وسایل دیگر.

3- آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح، و تسهیل و تعمیم آموزش عالی.

4- تقویت روح بررسی و تتبع و ابتکار در تمام زمینه‏های علمی، فنی، فرهنگی و اسلامی از طریق تأسیس مراکز تحقیق و تشویق محققان.

5- طرد کامل استعمار و جلوگیری از نفوذ اجانب.

6- محو هر گونه استبداد و خودکامگی و انحصارطلبی.

7- تأمین آزادی‌های سیاسی و اجتماعی در حدود قانون.

8- مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش.

9- رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینه‏های مادی و معنوی.

10- ایجاد نظام اداری صحیح و حذف تشکیلات غیر ضرور.

11- تقویت کامل بنیه دفاع ملی از طریق آموزش نظامی عمومی برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی و نظام اسلامی کشور.

12- پی‌ریزی اقتصادی صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه‏های تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه.

13- تأمین خودکفایی در علوم و فنون صنعت و کشاورزی و امور نظامی و مانند این‌ها.

14- تأمین حقوق همه‌جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون.

15- توسعه و تحکیم برادری اسلامی و تعاون عمومی بین همه مردم.

16- تنظیم سیاست خارجی کشور بر اساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه   نسبت به همه مسلمان و حمایت بی‏دریغ از مستضعفان جهان.

 

اصل 4/ق/اساسی ج.ا.ایران :

کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر این‌ها باید بر اساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهده فقها شورای نگهبان است.

 

اصل 5/ق/اساسی ج.ا.ایران :

در زمان غیبت حضرت ولی‌عصر (عجل الله تعالی فرجه)، در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که طبق اصل یک صد و هفتم عهده‏دار آن می‌گردد.

 

اصل 107/ق/اساسی ج.ا.ایران : خبرگان رهبری

 

پس از مرجع عالی‌قدر تقلید و رهبر کبیر انقلاب جهانی اسلام و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت‌الله العظمی امام خمینی "قدس سره‏الشریف" که از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شدند، تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است. خبرگان رهبری درباره همه فقها واجد شرایط مذکور در اصول پنجم و یک صد و نهم بررسی و مشورت می‌کنند هر گاه یکی از آنان را اعلم به احکام و موضوعات فقهی یا مسائل سیاسی و اجتماعی یا دارای مقبولیت عامه یا واجد برجستگی خاص در یکی از صفات مذکور در اصل یک صد و نهم تشخیص دهند او را به رهبری انتخاب می‌کنند و در غیر این صورت یکی از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفی می‌نمایند. رهبر منتخب خبرگان، ولایت امر و همه مسؤولیت‌های ناشی از آن را بر عهده خواهد داشت. رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است.

 

اصل 109/ق/اساسی ج.ا.ایران : شرایط و صفات رهبر

1.    صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه.

2.    عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام.

3.    بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری.

در صورت تعدد واجدین شرایط فوق، شخصی که دارای بینش فقهی و سیاسی قوی‏تر باشد مقدم است.

 

اصل 6/ق/اساسی ج.ا.ایران :

در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکا آراء عمومی اداره شود، از راه انتخابات : انتخاب رییس‌جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شوراها و نظایر این‌ها، یا از راه همه‌پرسی در مواردی که در اصول دیگر این قانون معین می‌گردد.

 

اصل 7/ق/اساسی ج.ا.ایران :

طبق دستور قرآن کریم : « و امر هم شوری بینهم» و « شاورهم فی الامر»، شوراها، مجلس شورای اسلامی، شورای استان، شهرستان، شهر، محل، بخش، روستا و نظایر این‌ها از ارکان تصمیم‏گیری و اداره امور کشورند. موارد، طرز تشکیل و حدود اختیارات و وظایف شوراها را این قانون و قوانین ناشی از آن معین می‌کند.

 

اصل 16/ق/اساسی ج.ا.ایران :

از آنجا که زبان قرآن و علوم و معارف اسلامی عربی است و ادبیات فارسی کاملاً با آن آمیخته است این زبان باید پس از دوره ابتدایی تا پایان دوره متوسطه در همه کلاس‌ها و در همه رشته‏ها تدریس شود.

 

اصل 10/ق/اساسی ج.ا.ایران :

از آنجا که خانواده واحد بنیادی جامعه اسلامی است، همه قوانین و مقررات و برنامه‌ریزی‌های مربوط باید در جهت آسان کردن تشکیل خانواده، پاسداری از قداست آن و استواری روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی باشد.

 

اصل 19/ق/اساسی ج.ا.ایران : برابری قومی

مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند این‌ها سبب امتیاز نخواهد بود.

 

اصل 20/ق/اساسی ج.ا.ایران : یکسانی زن و مرد طبق اسلام

همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند.

 

اصل 21/ق/اساسی ج.ا.ایران : حقوق زنان

دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید و امور زیر را انجام دهد :

1. ایجاد زمینه‏های مساعد برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی او.

2. حمایت مادران، بالخصوص در دوران بارداری و حضانت فرزند، و حمایت از کودکان بی‌سرپرست.

3. ایجاد دادگاه صالح برای حفظ کیان و بقای خانواده.

4. ایجاد بیمه خاص بیوگان و زنان سالخورده و بی‏سرپرست.

5. اعطای قیمومت فرزندان به مادران شایسته در جهت غبطه آن‌ها در صورت نبودن ولی شرعی.

 

اصل 22/ق/اساسی ج.ا.ایران :

حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردی که قانون تجویز کند.

 

اصل 27/ق/اساسی ج.ا.ایران :

تشکیل اجتماعات و راه‌پیمایی‏ها، بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است.‏‏

 

اصل 28/ق/اساسی ج.ا.ایران :

هر کس حق دارد شغلی را که بدان مایل است و مخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست برگزیند. دولت موظف است با رعایت نیاز جامعه به مشاغل گوناگون، برای همه افراد امکان اشتغال به کار و شرایط مساوی را برای احراز مشاغل ایجاد نماید.

 

اصل 29/ق/اساسی ج.ا.ایران :

برخورداری از تأمین اجتماعی از نظر بازنشستگی، بیکاری، پیری، از کارافتادگی، بی‌سرپرستی، در راه ماندگی، حوادث و سوانح، نیاز به خدمات بهداشتی درمانی و مراقبت‌های پزشکی به صورت بیمه و غیره، حقی است همگانی. دولت موظف است طبق قوانین از محل درآمدهای عمومی و درآمدهای حاصل از مشارکت مردم، خدمات و حمایت‌های مالی فوق را برای یک افراد کشور تأمین کند.

 

اصل 30/ق/اساسی ج.ا.ایران :

دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد.

 

اصل 31/ق/اساسی ج.ا.ایران :

داشتن مسکن متناسب با نیاز، حق هر فرد و خانواده ایرانی است. دولت موظف است با رعایت اولویت برای آن‌ها که نیازمندترند به خصوص روستانشینان و کارگران زمینه اجرای این اصل را فراهم کند.

 

اصل 32/ق/اساسی ج.ا.ایران :

هیچ‌کس را نمی‌توان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین می‌کند. در صورت بازداشت، موضوع اتهام باید با ذکر دلایل بلافاصله کتباً به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداکثر ظرف مدت بیست و چهار ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضایی ارسال و مقدمات محاکمه، در اسرع وقت فراهم گردد. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می‌شود.

 

اصل 33/ق/اساسی ج.ا.ایران :

هیچ‌کس را نمی‌توان از محل اقامت خود تبعید کرد یا از اقامت در محل مورد علاقه‏اش ممنوع یا به اقامت در محلی مجبور ساخت، مگر در مواردی که قانون مقرر می‌دارد.

 

اصل 34/ق/اساسی ج.ا.ایران :

دادخواهی حق مسلم هر فرد است و هر کس می‌تواند به منظور دادخواهی به دادگاه‏های صالح رجوع نماید. همه افراد ملت حق دارند این‌گونه دادگاه‏ها را در دسترس داشته باشند و هیچ‌کس را نمی‌توان از دادگاهی که به موجب قانون حق مراجعه به آن را دارد منع کرد.

 

اصل 35/ق/اساسی ج.ا.ایران :

در همه دادگاه‏ها طرفین دعوی حق دارند برای خود وکیل انتخاب نمایند و اگر توانایی انتخاب وکیل را نداشته باشند باید برای آن‌ها امکانات تعیین وکیل فراهم گردد.

 

اصل 36/ق/اساسی ج.ا.ایران :

حکم به مجازات و اجرا آن باید تنها از طریق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد.

 

اصل 37/ق/اساسی ج.ا.ایران : اصل برائت

اصل، برائت است و هیچ‌کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی‌شود، مگر این که جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد.

 

اصل 40/ق/اساسی ج.ا.ایران :

هیچ‌کس نمی‌تواند اعمال حق خویش را وسیله اضرار به غیر یا تجاوز به منافع عمومی قرار دهد.

 

اصل 41/ق/اساسی ج.ا.ایران :

تابعیت کشور ایران حق مسلم هر فرد ایرانی و دولت نمی‌تواند از هیچ ایرانی سلب تابعیت کند، مگر به درخواست خود او یا در صورتی که به تابعیت کشور دیگری درآید.

 

اصل 42/ق/اساسی ج.ا.ایران :

اتباع خارجه می‌توانند در حدود قوانین به تابعیت ایران در آیند و سلب تابعیت این‌گونه اشخاص در صورتی ممکن است که دولت دیگری تابعیت آن‌ها را بپذیرد یا خود آن‌ها درخواست کنند.

 

اصل 43/ق/اساسی ج.ا.ایران :

برای تأمین استقلال اقتصادی جامعه و ریشه‏کن کردن فقر و محرومیت و برآوردن نیازهای انسان در جریان رشد، با حفظ آزادی او، اقتصاد جمهوری اسلامی ایران بر اساس ضوابط زیر استوار می‌شود :

1. تأمین نیازهای اساسی: مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش و امکانات لازم برای تشکیل خانواده برای همه.

2.تأمین شرایط و امکانات کار برای همه به منظور رسیدن به اشتغال کامل و قراردادن وسایل کار در اختیار همه کسانی که قادر به کارند ولی وسایل کار ندارند، در شکل تعاونی، از راه وام بدون بهره یا هر راه مشروع دیگر که نه به تمرکز و تداول ثروت در دست افراد و گروه‏های خاص منتهی شود و نه دولت را به صورت یک کارفرمای بزرگ مطلق درآورد. این اقدام باید با رعایت ضرورت‏های حاکم بر برنامه‏ریزی عمومی اقتصاد کشور در هر یک از مراحل رشد صورت گیرد.

3.تنظیم برنامه اقتصادی کشور به صورتی که شکل و محتوا و ساعت کار چنان باشد که هر فرد علاوه بر تلاش شغلی‏، فرصت و توان کافی برای خودسازی معنوی، سیاسی و اجتماعی و شرکت فعال در رهبری کشور و افزایش مهارت و ابتکار داشته باشد.

4. رعایت آزادی انتخاب شغل، و عدم اجبار افراد به کاری معین و جلوگیری از بهره‏کشی از کار دیگری.

5. منع اضرار به غیر و انحصار و احتکار و ربا و دیگر معاملات باطل و حرام.

6. منع اسراف و تبذیر در همه شئون مربوط به اقتصاد، اعم از مصرف، سرمایه‏گذاری، تولید، توزیع و خدمات.

7. استفاده از علوم و فنون و تربیت افراد ماهر به نسبت احتیاج برای توسعه و پیشرفت اقتصاد کشور.

8. جلوگیری از سلطه اقتصادی بیگانه بر اقتصاد کشور.

9. تأکید بر افزایش تولیدات کشاورزی، دامی و صنعتی که نیازهای عمومی را تأمین کند و کشور را به مرحله خودکفایی برساند و از وابستگی برهاند.

 

اصل 44/ق/اساسی ج.ا.ایران :

نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بر پایه سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی با برنامه‌ریزی منظم و صحیح استوار است. بخش دولتی شامل کلیه صنایع بزرگ، صنایع مادر، بازرگانی خارجی، معادن بزرگ، بانکداری، بیمه، تأمین نیرو، سدها و شبکه‏های بزرگ آب‌رسانی، رادیو و تلویزیون، پست و تلگراف و تلفن، هواپیمایی، کشتی‌رانی، راه و راه‏آهن و مانند این‌ها است که به صورت مالکیت عمومی و در اختیار دولت است. بخش خصوصی شامل آن قسمت از کشاورزی، دامداری، صنعت، تجارت و خدمات می‌شود که مکمل فعالیت‌های اقتصادی دولتی و تعاونی است. مالکیت در این سه بخش تا جایی که با اصول دیگر این فصل مطابق باشد و از محدوده قوانین اسلام خارج نشود و موجب رشد و توسعه اقتصادی کشور گردد و مایه زیان جامعه نشود مورد حمایت قانونی جمهوری اسلامی است. تفصیل ضوابط و قلمرو و شرایط هر سه بخش را قانون معین می‌کند.

 

اصل 45/ق/اساسی ج.ا.ایران :

انفال و ثروت‌های عمومی از قبیل زمین‌های موات یا رهاشده، معادن، دریاها، دریاچه‌ها، رودخانه‏ها و سایر آب‌های عمومی، کوه‏ها، دره‏ها‏، جنگل‌ها، نی زارها، بیشه‌های طبیعی، مراتعی که حریم نیست، ارث بدون وارث، و اموال مجهول‏المالک و اموال عمومی که از غاصبین مسترد می‌شود در اختیار حکومت اسلامی است تا بر طبق مصالح عامه نسبت به آن‌ها عمل نماید. تفصیل و ترتیب استفاده از هر یک را قانون معین می‌کند.

 

اصل 47/ق/اساسی ج.ا.ایران :

مالکیت شخصی که از راه مشروع باشد محترم است. ضوابط آن را قانون معین می‌کند.

 

اصل 48/ق/اساسی ج.ا.ایران :

در بهره‏برداری از منابع طبیعی و استفاده از درآمدهای ملی در سطح استان‌ها و توزیع فعالیت‌های اقتصادی میان استان‌ها و مناطق مختلف کشور، باید تبعیض در کار نباشد، به طوری که هر منطقه فراخور نیازها و استعداد رشد خود، سرمایه و امکانات لازم در دسترس داشته باشد.

 

اصل 49/ق/اساسی ج.ا.ایران :

دولت موظف است ثروت‌های ناشی از ربا، غصب، رشوه، اختلاس، سرقت، قمار، سوءاستفاده از موقوفات، سوءاستفاده از مقاطعه‏کاری‌ها و معاملات دولتی، فروش زمین‌های موات و مباحات اصلی، دایر کردن اماکن فساد و سایر موارد غیر مشروع را گرفته و به صاحب حق رد کند و در صورت معلوم نبودن او به بیت‏المال بدهد. این حکم باید با رسیدگی و تحقیق و ثبوت شرعی به وسیله دولت اجرا شود.

 

اصل 51/ق/اساسی ج.ا.ایران :

هیچ نوع مالیات وضع نمی‌شود مگر به موجب قانون. موارد معافیت و بخشودگی و تخفیف مالیاتی به موجب قانون مشخص می‌شود.

 

اصل 52/ق/اساسی ج.ا.ایران :

بودجه سالانه کل کشور به ترتیبی که در قانون مقرر می‌شود از طرف دولت تهیه و برای رسیدگی و تصویب به مجلس شورای اسلامی تسلیم می‌گردد. هر گونه تغییر در ارقام بودجه نیز تابع مراتب مقرر در قانون خواهد بود.‏

 

اصل 53/ق/اساسی ج.ا.ایران :

کلیه دریافت‌های دولت در حساب‌های خزانه‏داری کل متمرکز می‌شود و همه پرداخت‌ها در حدود اعتبارات مصوب به موجب قانون انجام می‌گیرد.

 

اصل 54/ق/اساسی ج.ا.ایران :

دیوان محاسبات کشور مستقیماً زیر نظر مجلس شورای اسلامی است.سازمان و اداره امور آن در تهران و مراکز استان‌ها به موجب قانون تعیین خواهد شد.

 

اصل 55/ق/اساسی ج.ا.ایران :

دیوان محاسبات به کلیه حساب‌های وزارتخانه‏ها، مؤسسات، شرکت‌های دولتی و سایر دستگاه‏هایی که به نحوی از انحاء از بودجه کل کشور استفاده می‌کنند به ترتیبی که قانون مقرر می‌دارد رسیدگی یا حسابرسی می‌نماید که هیچ هزینه‏‏ای از اعتبارات مصوب تجاوز نکرده و هر وجهی در محل خود به مصرف رسیده باشد. دیوان محاسبات، حساب‌ها و اسناد و مدارک مربوطه را برابر قانون جمع‏آوری و گزارش تفریغ بودجه هر سال را به انضمام نظرات خود به مجلس شورای اسلامی تسلیم می‌نماید. این گزارش باید در دسترس عموم گذاشته شود.

 

اصل 56/ق/اساسی ج.ا.ایران :

حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است.هیچ‌کس نمی‌تواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد و ملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد می‌آید اعمال می‌کند.

 

اصل 57/ق/اساسی ج.ا.ایران :

قوای حاکم در جمهور اسلامی ایران عبارت‌اند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضاییه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال می‌گردند. این قوا مستقل از یکدیگرند.

 

اصل 58/ق/اساسی ج.ا.ایران :

اعمال قوه مقننه از طریق مجلس شورای اسلامی است که از نمایندگان منتخب مردم تشکیل می‌شود و مصوبات آن پس از طی مراحلی که در اصول بعد می‌آید برای اجرا به قوه مجریه و قضاییه ابلاغ می‌گردد.

 

اصل 59/ق/اساسی ج.ا.ایران :

در مسایل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همه‏پرسی و مراجعه مستقیم به آراء مردم صورت گیرد. در خواست مراجعه به آراء عمومی باید به تصویب دو سوم مجموع نمایندگان مجلس برسد.

 

اصل 60/ق/اساسی ج.ا.ایران :

اعمال قوه مجریه جز در اموری که در این قانون مستقیماً بر عهده رهبری گذارده شده، از طریق رییس‌جمهور و وزرا است.

 

 

*********************************************************************************************************

 

متن کامل قانون مدیریت خدمات کشوری و لایحه مدیریت خدمات کشوری

م/1/ق/مد/خد/کشوری : وزارتخانه

 واحد سازمانی مشخصی است که تحقق یک یا چند هدف از اهداف دولت را برعهده دارد و به موجب قانون ایجاد شده یا می‌شود و توسط وزیر اداره می گردد.

م/2/ق/مد/خد/کشوری : مؤسسه دولتی

 واحد سازمانی مشخصی است که به موجب قانون ایجاد شده یا می‌شود و با داشتن استقلال حقوقی، بخشی از وظایف و اموری را که بر عهده یکی از قوای سه‌گانه و سایر مراجع قانونی می‌باشد انجام می‌دهد .

 کلیه سازمانهایی که در قانون اساسی نام برده شده است در حکم مؤسسه دولتی شناخته می‌شود.

م/3/ق/مد/خد/کشوری : مؤسسه یا نهاد عمومی غیردولتی.

 واحد سازمانی مشخصی است که دارای استقلال حقوقی‌است و با تصویب مجلس شورای اسلامی ایجاد شده یا می‌شود و بیش از پنجاه درصد(50%) بودجه سالانه آن از محل منابع غیردولتی تأمین گردد و عهده‌دار وظایف ‌و خدماتی است که جنبه عمومی ‌دارد.

م/4/ق/مد/خد/کشوری : شرکت دولتی

بنگاه اقتصادی است که به موجب قانون برای انجام قسمتی از تصدی‌های دولت به‌موجب سیاستهای کلی اصل چهل و چهارم (44) قانون اساسی، ابلاغی از سوی مقام معظم رهبری جزء وظایف دولت محسوب می گردد، ایجاد و بیش از پنجاه درصد (50%) سرمایه و سهام آن متعلق به دولت می‌باشد. هر شرکت تجاری که از طریق سرمایه‌گذاری وزارتخانه‌ها، مؤسسات دولتی و شرکتهای دولتی منفرداً یا مشترکاً ایجاد شده مادام که بیش از پنجاه درصد (50%) سهام آنها منفرداً یا مشترکاً متعلق به واحدهای سازمانی فوق‌الذکر باشد شرکت دولتی است.

 تبصره 1- تشکیل شرکتهای دولتی تحت هریک از عناوین فوق‌الذکر صرفاً با تصویب مجلس شورای اسلامی مجاز است، همچنین تبدیل شرکتهایی که سهام شرکتهای دولتی در آن‌ها کمتر از پنجاه درصد ( 50%) است با افزایش سرمایه به شرکت دولتی ممنوع است .

 تبصره 2- شرکتهایی که به حکم قانون یا دادگاه صالح، ملی و یا مصادره شده و شرکت دولتی شناخته شده یا می‌شوند، شرکت دولتی تلقی می گردند.

تبصره 3- احکام « شرکتهای دولتی» که در این قانون ذکر شده بر کلیه شرکتهایی که شمول قوانین و مقررات عمومی بر آنها مستلزم ذکر یا تصریح نام است نیز اعمال خواهد شد

م/5/ق/مد/خد/کشوری : دستگاه اجرائی

 کلیه وزارتخانه‌ها، مؤسسات دولتی ، مؤسسات یا نهادهای عمومی غیردولتی ، شرکتهای دولتی و کلیه دستگاههایی که شمول قانون بر آنها مستلزم ذکر و یا تصریح نام است از قبیل شرکت ملی نفت ایران ، سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران،‌بانک مرکزی، بانکها و بیمه‌های دولتی، دستگاه اجرائی نامیده می‌شوند.

 

 

م/6/ق/مد/خد/کشوری : پست سازمانی

عبارت است از جایگاهی که در ساختار سازمانی دستگاههای اجرائی برای انجام وظایف و مسؤولیتهای مشخص(ثابت و موقت) پیش‌بینی و برای تصدی یک کارمند در نظر گرفته می‌شود. پستهای ثابت صرفاً برای مشاغل حاکمیتی که جنبه استمرار دارد ایجاد خواهد شد.

م/7/ق/مد/خد/کشوری : کارمند دستگاه اجرائی

فردی است که براساس ضوابط و مقررات مربوط، به موجب حکم و یا قرارداد مقام صلاحیتدار در یک دستگاه اجرائی به خدمت پذیرفته می‌شود.

م/8/ق/مد/خد/کشوری : امورحاکمیتی

 آن دسته از اموری است که تحقق آن موجب اقتدار و حاکمیت کشور است و منافع آن بدون محدودیت شامل همه اقشار جامعه گردیده و بهره‌مندی از این نوع خدمات موجب محدودیت برای استفاده دیگران نمی‌شود.

از قبیل :

الف- سیاستگذاری، برنامه‌ریزی و نظارت در بخشهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی وسیاسی.

ب- برقراری عدالت و تأمین اجتماعی و باز توزیع درآمد.

 ج- ایجاد فضای سالم برای رقابت و جلوگیری از انحصار و تضییع حقوق مردم.

 د- فراهم‌نمودن زمینه‌ها و مزیتهای لازم برای رشد و توسعه کشور و رفع فقر و بیکاری.

 هـ- قانونگذاری، امور ثبتی، استقرار نظم و امنیت و اداره امور قضائی.

 و- حفظ تمامیت ارضی کشور و ایجادآمادگی دفاعی و دفاع ملی.

 ز- ترویج اخلاق، فرهنگ و مبانی اسلامی و صیانت از هویت ایرانی، اسلامی.

 ح- اداره امور داخلی، مالیه عمومی، تنظیم روابط کار و روابط خارجی.

 ط- حفظ محیط زیست و حفاظت از منابع طبیعی و میراث فرهنگی.

 ی- تحقیقات بنیادی، آمار و اطلاعات ملی و مدیریت فضای فرکانس کشور.

 ک- ارتقاء بهداشت و آموزش عمومی، کنترل و پیشگیری از بیماریها و آفتهای واگیر، مقابله و کاهش اثرات حوادث طبیعی و بحرانهای عمومی.

 ل- بخشی از امور مندرج در مواد(9)، (10) و (11) این قانون نظیر موارد مذکور در اصول بیست و نهم (29) و سی‌ام(30) قانون اساسی که انجام آن توسط بخش خصوصی و تعاونی و نهادها و مؤسسات عمومی غیردولتی با تأیید هیأت‌وزیران امکانپذیر نمی‌باشد.

 م- سایر مواردی‌که با رعایت سیاستهای کلی مصوب مقام معظم رهبری به‌موجب قانون اساسی در قوانین عادی جزء این امور قرار می‌گیرد.

م/9/ق/مد/خد/کشوری : امور اجتماعی‌، فرهنگی و خدماتی

 آن دسته از وظایفی است که منافع اجتماعی حاصل از آنها نسبت به منافع فردی برتری دارد و موجب بهبود وضعیت زندگی افراد می گردد، از قبیل: آموزش و پرورش عمومی و فنی و حرفه‌ای‌، علوم و تحقیقات‌، درمان‌، توانبخشی، تربیت بدنی و ورزش‌، اطلاعات و ارتباطات عمومی و امور فرهنگی‌، هنری و تبلیغات اسلامی.

م/10/ق/مد/خد/کشوری : امور زیربنایی.‌

آن دسته از طرحهای تملک داراییهای سرمایه‌ای است که موجب تقویت زیرساختهای اقتصادی و تولیدی کشور می گردد، از قبیل : طرحهای آب و خاک و شبکه‌های انرژی‌، ارتباطات و راه‌.

م/11/ق/مد/خد/کشوری : امور اقتصادی

 آن دسته از اموری است که دولت‌، متصدی اداره و بهره‌برداری از اموال جامعه است و مانند اشخاص حقیقی و حقوقی درحقوق خصوصی عمل می‌کند، از قبیل : تصدی در امور صنعتی‌، کشاورزی‌، حمل‌ونقل‌، بازرگانی‌، مسکن و بهره‌برداری ازطرحهای مندرج درماده(10) این‌قانون‌

م/12/ق/مد/خد/کشوری : سازمان

 منظور از سازمان در این قانون سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور می باشد.

م/20/ق/مد/خد/کشوری : راهبردها و فناوری انجام وظایف دولت

 ماده 20 - دستگا‌ههای اجرائی مکلفند به‌منظور ایجاد انگیزه و افزایش کارآیی و بهره‌مندی از فکر و اندیشه و خلاقیت کارمندان ذی‌ربط خود ساز و کار مناسب برای جلب مشارکت کارمندان و دریافت پیشنهادها و اثرگذاری آن در تصمیم‌گیری‌ها را فراهم آورند . نظام پیشنهادها و نحوه پرداخت پاداش بر اساس آئین‌نامه‌ای خواهد بود که با پیشنهاد سازمان به‌ تصویب هیأت وزیران می‌رسد. 

م/21/ق/مد/خد/کشوری : با کارمندان رسمی و یا ثابت دستگاههای اجرائی که تمام یا بخشی از وظایف آنها به بخش غیردولتی واگذار می گردد به یکی از روشهای ذیل عمل خواهد شد.

 الف- انتقال به سایر واحدهای همان دستگاه یا دستگاه اجرائی دیگر.

 ب- بازخرید سنوات خدمت.

 ج - موافقت با مرخصی بدون حقوق برای مدت سه تا پنجسال.

 د- انتقال به بخش غیردولتی که مجری وظایف و فعالیتهای واگذار شده می‌باشد. در صورت تمایل کارمندان به تغییر صندوق بازنشستگی هزینه جابه‌جایی تغییر صندوق ذی‌ربط با حفظ سوابق مربوط توسط دولت تأمین می گردد.

 هـ- انجام وظیفه در بخش غیردولتی به شکل مأمور که حقوق و مزایای وی را بخش غیردولتی پرداخت می‌کند.

 تبصره 1 - درصورت واگذاری سهام شرکتهای دولتی به نحوی که شرکت مذکور غیردولتی شود، قوانین و مقررات قانون کار برکارمندان شرکت واگذار شده اعمال می گردد و این افراد، کارمندان کارفرمای جدید محسوب می‌شوند و درصورت تمایل می‌توانند کماکان تابع صندوق بازنشستگی قبلی خود باقی بمانند .

 تبصره 2 - در مواردی که با حفظ مالکیت دولت (یا شرکت دولتی‌) بهره‌برداری بخشی از دستگاه ذی‌ربط به بخش‌غیردولتی واگذار گردد، مأموریت کارمندان مربوط به بخش غیردولتی مجاز می‌باشد. آئین‌نامه اجرائی این ماده با پیشنهاد سازمان به‌تصویب هیأت وزیران می‌رسد.

 تبصره 3- کارمند می‌تواند سه طریق از طرق پنج گانه فوق را به ترتیب اولویت انتخاب و به‌دستگاه اجرائی اعلام کند. دستگاه مربوطه مکلف است‌باتوجه به اولویت تعیین شده از سوی کارمند یکی از روشها را انتخاب و اقدام کند.

 فصل سوم - حقوق مردم

م/25/ق/مد/خد/کشوری : مدیران و کارمندان دستگاههای اجرائی‌، خدمتگزاران مردم هستند و باید با رعایت موازین اخلاق اسلامی و اداری و طبق سوگندی که در بدو ورود اداء نموده و منشور اخلاقی و اداری که امضاء می‌نمایند وظایف خود را به نحو احسن در راه خدمت به مردم و با درنظرگرفتن حقوق و خواسته‌های قانونی آنها انجام دهند.

 تبصره 1 - اصول و مفاد منشور فوق‌الذکر، متن سوگند نامه و تعهدات کارمندان دستگاههای اجرائی با پیشنهاد سازمان به‌تصویب هیأت‌وزیران می‌رسد..

 تبصره 2 - دستگاههای اجرائی می‌توانند متناسب با وظایف و شرایط خاص دستگاه مربوط علاوه بر موارد فوق‌، مواردی را با رعایت منشور اخلاقی مصوب هیأت وزیران به آن اضافه نمایند.

 م/26/ق/مد/خد/کشوری : دستگاههای اجرائی مکلفند مردم را با حقوق و تکالیف خود در تعامل با دستگاههای اجرائی آشنا نموده و از طریق وسایل ارتباط جمعی به‌ویژه صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران سطح آگاهی عمومی در این زمینه را ارتقاء داده و اطلاعات لازم را به نحو مطلوب و مناسب دراختیار مردم قرار دهند.

 م/27/ق/مد/خد/کشوری :  مردم در استفاده از خدمات دستگاههای اجرائی درشرایط مساوی از حقوق یکسان برخوردارند، دستگاههای اجرائی موظفند حداکثر ظرف سه ماه، مراحل، زمان و کیفیت و استاندارد ارائه خدمات و تغییرات آنها را مستند و شفاف‌نموده و از طرق مختلف به اطلاع مردم برسانند و در صورت بروز هرگونه تخلف، مسؤولین دستگاههای اجرائی مسؤولیت پاسخگویی به مردم و شکایت آنان را به‌عهده خواهند داشت‌.

فصل ششم - ورود به خدمت

م/41/ق/مد/خد/کشوری :  ورود به خدمت و تعیین صلاحیت استخدامی افرادی که داوطلب استخدام در دستگاههای اجرائی می‌باشند براساس مجوزهای صادره‌، تشکیلات مصوب و رعایت مراتب شایستگی و برابری فرصتها انجام می‌شود.

 م/42/ق/مد/خد/کشوری :  شرایط عمومی استخدام در دستگاههای اجرائی عبارتند از:

 الف - داشتن حداقل سن بیست سال تمام ‌و حداکثر چهل سال برای استخدام رسمی و برای متخصصین بامدرک تحصیلی دکتری چهل و پنج‌سال .

ب - داشتن تابعیت ایران‌.

ج - انجام خدمت دوره ضرورت یا معافیت قانونی برای مردان‌.

د - عدم اعتیاد به دخانیات و مواد مخدر.

 هـ- نداشتن سابقه محکومیت جزائی مؤثر.

 و - دارابودن مدرک تحصیلی دانشگاهی و یا مدارک همتراز(برای مشاغلی که مدارک همتراز در شرایط احراز آنها پیش‌بینی شده است‌) .

 ز - داشتن سلامت جسمانی و روانی و توانایی برای انجام کاری‌که استخدام  می‌شوند براساس آئین نامه‌ای که با پیشنهاد سازمان به تصویب هیأت وزیران می‌رسد.  

ح - اعتقاد به دین مبین اسلام یا یکی از ادیان شناخته شده در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.

 ط - التزام به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.

 تبصره 1 - به‌کارگیری موقت و تعیین حقوق و مدت خدمت اتباع خارجی حسب قوانین و مقررات خاص خود انجام خواهد شد.

 تبصره 2 - استخدام افراد در دستگاههای اجرائی در مشاغل تخصصی و کارشناسی و بالاتر منوط به احراز توانایی آنان در مهارتهای پایه و عمومی فناوری اطلاعات می‌باشد که عناوین و محتوای مهارتهای مذکور توسط سازمان تهیه و ابلاغ خواهد شد.

تبصره 3 - استخدام ایثارگران و خانواده های آنان براساس قوانین مصوب مربوط به خود خواهد بود.

تبصره 4 - قوانین و مقررات گزینش به‌قوت خود باقی است.

 

فصل هفتم - استخدام

م/45/ق/مد/خد/کشوری :   از تاریخ تصویب این قانون، استخدام در دستگاههای اجرائی به دو روش ذیل انجام می‌پذیرد.

 الف - استخدام رسمی برای تصدی پستهای ثابت در مشاغل حاکمیتی.

 ب - استخدام پیمانی برای تصدی پستهای سازمانی و  برای مدت معین.

 تبصره 1 - کارمندانی که به موجب قوانین مورد عمل به استخدام رسمی درآمده‌اند با رعایت مقررات این قانون به صورت استخدام رسمی ادامه خواهند داد.

 تبصره 2 - مشاغل موضوع بند(الف) این ماده باتوجه به ویژگیهای مذکور در ماده(8) این قانون بنا به پیشنهاد سازمان به تصویب هیأت وزیران می‌رسد.

 تبصره 3 - سن کارمند پیمانی در انتهای مدت قرارداد استخدام نباید از  شصت و پنج‌سال و برای مشاغل تخصصی از هفتاد سال تجاوز کند .

 تبصره 4 - تعیین محل خدمت و شغل مورد تصدی کارمندان پیمانی در پیمان‌نامه مشخص می گردد و در مورد کارمندان رسمی به‌عهده دستگاه اجرائی ذی‌ربط می باشد.

 م/46/ق/مد/خد/کشوری : کسانی‌که شرایط ورود به استخدام رسمی را کسب می‌نمایند قبل از ورود به خدمت رسمی یک‌دوره آزمایشی را که مدت آن سه سال می‌باشد طی خواهند نمود و در صورت احراز شرایط ذیل از بدو خدمت جزء کارمندان رسمی منظور خواهند شد:

 الف - حصول اطمینان از لیاقت (علمی، اعتقادی و اخلاقی)، کاردانی، علاقه به‌کار، خلاقیت، نوآوری، روحیه خدمت به مردم و رعایت نظم انضباط اداری از طریق کسب امتیاز لازم با تشخیص کمیته تخصصی تعیین صلاحیت کارمندان رسمی.

 ب - طی دوره های آموزشی و کسب امتیاز لازم .

 ج - تأیید گزینش.

 تبصره 1 - درصورتی‌که در ضمن یا پایان دوره آزمایشی کارمندان شرایط ادامه خدمت و یا تبدیل به  استخدام رسمی را کسب ننمایند با وی به یکی از روشهای ذیل رفتار خواهد شد:

 الف - اعطاء مهلت دوساله دیگر برای احراز شرایط لازم.

 ب - تبدیل وضع به استخدام پیمانی.

 ج - لغو حکم.

 تبصره 2-  با کارمندان پیمانی درصورت شرکت در آزمون و احراز صلاحیتهای موضوع ماده(42) و پذیرفته شدن برای استخدام رسمی در مشاغل حاکمیتی به شرح زیر رفتار خواهد شد.

 1- سوابق پیمانی آنها جزو سوابق رسمی محسوب می‌شود.

 2- سابقه سنوات خدمت آنها به سقف سن موضوع بند(الف) ماده(42) فصل ورود به خدمت اضافه می‌شود.

 تبصره 3 - آئین نامه اجرائی این ماده توسط سازمان تهیه و به تصویب هیأت وزیران می‌رسد.

 م/48/ق/مد/خد/کشوری : کارمندان رسمی در یکی از حالات ذیل از خدمت در دستگاه اجرائی منتزع می گردند:

 - بازنشستگی و یا از کارافتادگی کلی طبق قوانین ذی‌ربط.

 - استعفاء.

 - بازخریدی به دلیل کسب نتایج ضعیف از ارزیابی عملکرد کارمند در سه‌سال متوالی یا چهارسال متناوب (‌براساس آئین نامه‌ای که با پیشنهاد سازمان به تصویب هیأت وزیران می رسد).

 - آماده بخدمت براساس ماده(122).

 - اخراج یا انفصال به موجب احکام مراجع قانونی ذی‌ربط.

 تبصره 1 - کارمندانی که به موجب احکام مراجع قانونی از خدمت منفصل می‌گردند در مدت انفصال اجازه استخدام و یا هرگونه اشتغال در دستگاههای اجرائی را نخواهند داشت .

 تبصره 2 - کارمندانی که از دستگاه اجرائی اخراج می گردند، اجازه استخدام و یا هرگونه اشتغال مجدد در همان دستگاه‌اجرائی را نخواهند داشت .

 م/49/ق/مد/خد/کشوری : تمدید قرار داد کارمندان پیمانی منوط به تحقق شرایط ذیل می‌باشد:

 - استمرار پست سازمانی کارمندان.

 - کسب نتایج مطلوب از ارزیابی عملکرد و رضایت از خدمات کارمند.

 - جلب رضایت مردم و ارباب رجوع.

 - ارتقاء سطح علمی و تخصصی در زمینه شغل مورد تصدی.

 تبصره - درصورت عدم تمدید قرارداد با کارمندان پیمانی مطابق قوانین و مقررات مربوط عمل خواهد شد.

 ماده 50 - کارمندان ، مشمول استفاده از مزایای بیمه بیکاری مطابق قوانین و مقررات مربوط خواهند بود.

 م/51/ق/مد/خد/کشوری : مجموع مجوزهای استخدام دستگاههای اجرائی با رعایت فصل دوم این قانون  در برنامه‌های پنجساله تعیین می گردد و سهم هریک از وزارتخانه‌ها و مؤسسات دولتی با پیشنهاد سازمان به تصویب هیأت وزیران‌می‌رسد.

 تبصره - هر گونه به‌کارگیری نیروی انسانی در دستگاههای اجرائی خارج از مجوزهای موضوع این ماده خلاف قانون محسوب و ممنوع می‌باشد و پرداخت هرگونه وجهی به افرادی‌که بدون مجوز به کار گرفته می‌شوند تصرف غیر قانونی در اموال عمومی محسوب می گردد.

 ماده 52- هر نوع به‌کارگیری افراد در دستگاههای اجرائی به غیر از حالات مندرج در ماده(45) وتبصره ماده(32) این قانون ممنوع می‌باشد.

فصل هشتم - انتصاب و ارتقاء شغلی

م/53/ق/مد/خد/کشوری : انتصاب و ارتقاء شغلی کارمندان باید با رعایت شرایط تحصیلی و تجربی لازم و پس از احراز شایستگی و عملکرد موفق در مشاغل قبلی آنان صورت گیرد.

 ماده 55 - سازمان مکلف است به‌منظور حفظ سرمایه‌های انسانی و شناسایی افراد واجد شرایط احراز پستهای مدیریت نسبت به ایجاد بانک اطلاعات مدیران جهت استفاده مقامات و مدیران ذی‌ربط اقدام نماید.

فصل نهم - توانمندسازی کارمندان

م/58/ق/مد/خد/کشوری : سازمان موظف است به‌منظور ارتقاء سطح کارایی و اثربخشی دستگاههای اجرائی‌، نظام آموزش کارمندان دستگاههای اجرائی را به‌گونه‌ای طراحی نماید که همراه با متناسب ساختن دانش‌، مهارت و نگرش کارمندان با شغل موردنظر، انگیزه‌های لازم را جهت مشارکت مستمر کارمندان در فرآیند آموزش تأمین نماید به نحوی که رابطه‌ای بین ارتقاء کارمندان و مدیران و آموزش برقرار گردد و از حداقل سرانه ساعت آموزشی براساس مقررات مربوط در هر سال برخوردار گردند. 

م/59/ق/مد/خد/کشوری : دستگاههای اجرائی مکلفند با رعایت مقررات این قانون و نظام آموزش کارمندان دولت‌، برنامه‌های آموزشی کارمندان خود را تدوین نمایند.

 تبصره - دستگاههای اجرائی می‌توانند در قالب برنامه‌های آموزشی مصوب برای اجراء دوره‌های آموزشی مورد نیاز خود با دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی انعقاد قرارداد نمایند. همچنین دستگاههای مزبور می‌توانند کلیه مراحل طراحی‌، اجراء و ارزشیابی دوره‌ها و فعالیتهای آموزشی و پژوهشی خود را به مؤسسات و مراکز آموزشی و پژوهشی دولتی و غیردولتی که صلاحیت فنی و تخصصی آنها به تأیید سازمان رسیده باشد، واگذار نمایند.

 

 تبصره - ایثارگران مشمول مقررات خاص خود می‌باشند.

م/62/ق/مد/خد/کشوری : کارمندان موظفند همواره نسبت به توانمندسازی و افزایش مهارتها و تواناییهای شغلی خود اقدام نمایند. دستگاههای اجرائی شیوه‌ها و الگوهای لازم برای افزایش توان و توان‌سنجی مداوم کارمندان خود را که توسط سازمان تهیه و ابلاغ می‌شود به مورد اجراءخواهند گذارد.

 فصل دهم - حقوق و مزایا

م/64/ق/مد/خد/کشوری : نظام پرداخت کارمندان دستگاههای اجرائی براساس ارزشیابی عوامل شغل و شاغل و سایر ویژگیهای مذکور در موادآتی خواهد بود. امتیاز حاصل از نتایج ارزشیابی عوامل مذکور در این فصل ضرب در ضریب ریالی، مبنای تعیین حقوق ومزایای کارمندان قرار می‌گیرد و برای بازنشستگان و موظفین یا مستمری بگیران نیز به همین میزان تعیین می‌گردد.

تبصره - ضریب ریالی مذکور در این ماده باتوجه به شاخص هزینه زندگی در لایحه بودجه سالانه پیش بینی و به تصویب مجلس شورای اسلامی می رسد.

ماده 65 - کلیه مشاغل مشمول این قانون براساس عواملی نظیر اهمیت و پیچیدگی وظایف و مسؤولیتها، سطح تخصص و مهارتهای مورد نیاز به یکی از طبقات جدول یا جداول حق شغل اختصاص می یابند.

حداقل امتیاز جدول یا جداول ارزشیابی مشاغل(2000) و حداکثر آن(6000) می‌باشد.

تبصره 1- هرکدام از مشاغل متناسب با ویژگیها، حداکثردر پنج رتبه، مقدماتی، پایه ، ارشد، خبره و عالی طبقه بندی می گردند و هرکدام از رتبه ها به یکی از طبقات جدول یا جداول موضوع این ماده اختصاص می‌یابد. رتبه‌های خبره و عالی به مشاغل کارشناسی و بالاتر اختصاص می یابد.

شاغلین مربوط در بدو استخدام در رتبه مقدماتی قرار می‌گیرند و براساس عواملی نظیر ابتکار و خلاقیت ، میزان افزایش مهارتها، انجام خدمات برجسته، طی دوره های آموزشی و میزان جلب رضایت ارباب رجوع براساس ضوابطی که متناسب با ویژگیهای مشاغل به تصویب شورای توسعه مدیریت می‌رسد ارزیابی و حسب امتیازات مکتسبه وطی حداقل مدت تجربه مربوط به سطوح پایه، ارشد، خبره و عالی ارتقاء می‌یابند. نخبگانی که طبق ضوابط مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی تعیین می‌شوند و افرادی که علاوه بر شرایط عمومی در بدو استخدام  از تجربه و مهارت لازم برخوردار هستند طبق آئین‌نامه‌ای‌که به پیشنهاد سازمان به تصویب هیأت وزیران می‌رسد از طی برخی از رتبه‌ها معاف و در یکی از رتبه های دیگر قرار می‌گیرند.

تبصره 2- کلیه عناوین مدیریت و سرپرستی متناسب با پیچیدگی وظایف و مسؤولیتها ، حیطه سرپرستی و نظارت و حساسیتهای شغلی و سایر عوامل مربوط در یکی از طبقات جدول فوق العاده مدیریت که حداقل امتیاز آن (500) و حداکثر آن (5000)است، قرارمی گیرند.

تبصره 3- امتیاز طبقه مشاغل آموزشی تمام وقت وزارت آموزش و پرورش وبهداشتی و درمانی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در جدول یا جداول حق شغل با ضریب (1/1)محاسبه می گردد.

فصل دوازدهم- حقوق و تکالیف کارمندان

ماده 84 - کارمندان دستگاههای اجرائی سالی سی روز حق مرخصی کاری  با استفاده از حقوق و مزایای مربوط را دارند. حداکثر نیمی از مرخصی کارمندان درهر سال قابل ذخیره شدن است.

تبصره 1 - کارمندان دستگاههای اجرائی می‌توانند در طول مدت خدمت خود با موافقت دستگاه ذی‌ربط حداکثر سه سال از مرخصی بدون حقوق استفاده نمایند و در صورتی که کسب مرخصی برای ادامه تحصیلات عالی تخصصی در رشته مربوط به شغل کارمندان باشد تا مدت دو سال قابل افزایش خواهد بود.

تبصره 2 - کارمندان دستگاههای اجرائی طبق گواهی و تأیید پزشک معتمد حداکثر از چهار ماه مرخصی استعلاجی در سال استفاده خواهند نمود. بیماریهای صعب‌العلاج به تشخیص وزارت بهداشت‌، درمان و آموزش پزشکی از محدودیت زمانی مذکور مستثنی می‌باشد و مقررات مربوط در آئین‌نامه این فصل پیش‌بینی می‌گردد.

تبصره 3 - مشمولین مقررات قانون تأمین اجتماعی از نظر استفاده از مرخصی استعلاجی تابع همان مقررات می‌باشند.

تبصره 4 - کارمندان زن که همسر آنها در مأموریت بسر می‌برند می‌توانند تا پایان مأموریت حداکثر به مدت شش سال از مرخصی بدون حقوق استفاده نمایند.

 

ماده 85- دستگاههای اجرائی مکلفند در چهارچوب بودجه‌های مصوب و آئین‌نامه‌ای که به‌تصویب هیأت‌وزیران می‌رسد، کارمندان و بازنشستگان و افراد تحت تکفل آنان را علاوه بر استفاده از بیمه پایه درمان‌، با مشارکت آنان به صورت هماهنگ و یکنواخت برای کلیه کارمندان دولت تحت پوشش بیمه‌های تکمیلی قرار دهند.

ماده 86-  دستگاههای اجرائی مکلفند در ایجاد محیط مناسب کار و تأمین شرایط بهداشتی و ایمنی برای کارمندان خود اقدامات لازم را به‌عمل آورند.

ماده 87 - ساعات کار کارمندان دولت چهل و چهار ساعت در هفته می‌باشد و ترتیب و تنظیم ساعات کار ادارات با پیشنهاد سازمان و تصویب هیأت‌وزیران تعیین می‌گردد و تغییر ساعت کار کارمندان در موارد ضروری با رعایت سقف مذکور با دستگاه ذی‌ربط می‌باشد. میزان ساعات تدریس معلمان و اعضاء هیات علمی از ساعات موظف، درطرحهای طبقه بندی مشاغل ذی‌ربط تعیین خواهد شد.

تبصره 1 - کارمندان می‌توانند با موافقت دستگاه اجرائی ساعات کار خود را تا یک چهارم ساعت کار روزانه (حداکثر 11 ساعت) تقلیل دهند.

میزان حقوق و مزایا، نحوه محاسبه سوابق خدمت این قبیل کارمندان متناسب با ساعات کار آنان تعیین خواهد شد.

تبصره 2 - دستگاههای اجرائی می‌توانند در موارد خاص با موافقت هیأت وزیران و رعایت سقف ساعات کار با توجه به شرایط جغرافیایی و منطقه‌ای و فصلی ساعات کار خود را به ترتیب دیگری تنظیم نمایند.

تبصره 3 - کلیه دستگاههای اجرائی استانی موظفند ساعات کار خود را در شش روز هفته تنظیم نمایند.( ستاد مرکزی دستگاههای اجرائی مشمول این حکم نمی‌باشند).

ماده 88 - کارمندان دستگاههای اجرائی در انجام وظایف و مسؤولیت‌های قانونی در برابر شاکیان مورد حمایت قضائی می‌باشند و دستگاههای اجرائی مکلفند به تقاضای کارمندان برای دفاع از انجام وظایف آنها با استفاده از کارشناسان حقوقی خود یا گرفتن وکیل از کارمندان حمایت قضائی نمایند.

ماده 89 - کارمندان دستگاههای اجرائی درمورد استفاده از تسهیلات و امتیازات و انتصاب به مشاغل سازمانی درصورت داشتن شرایط لازم از حقوق یکسان برخوردار بوده و دستگاههای اجرائی مکلفند با رعایت موازین و مقررات مربوطه و عدالت استخدامی‌، حقوق کارمندان خود را درموارد مذکور در این قانون مدنظر قرار دهند.

ماده 90 - کارمندان دستگاههای اجرائی موظف می‌باشند که وظایف خود را با دقت‌، سرعت‌، صداقت‌، امانت‌، گشاده‌رویی‌، انصاف و تبعیت از قوانین و مقررات عمومی و اختصاصی دستگاه مربوطه انجام دهند و در مقابل عموم مراجعین به‌طور یکسان و دستگاه ذی‌ربط پاسخگو باشند.

هرگونه بی‌اعتنایی به امور مراجعین و تخلف از قوانین و مقررات عمومی ممنوع می‌باشد. ارباب رجوع می‌توانند در برابر برخورد نامناسب کارمندان با آنها و کوتاهی در انجام وظایف به دستگاه اجرائی ذی‌ربط و یا به مراجع قانونی شکایت نمایند.

ماده 91 - اخذ رشوه و سوء استفاده از مقام اداری ممنوع می‌باشد.استفاده از هرگونه امتیاز،  تسهیلات، حق مشاوره‌، هدیه و موارد مشابه در مقابل انجام وظایف اداری و وظایف مرتبط با شغل توسط کارمندان دستگاههای اجرائی در تمام سطوح از افراد حقیقی و حقوقی به‌جز دستگاه ذی‌ربط خود تخلف محسوب می شود.

تبصره 1 - دستگاههای اجرائی موظفندعلاوه بر نظارت مستقیم مدیران از طریق انجام بازرسیهای مستمر داخلی توسط بازرسان معتمد و متخصص در اجراء این ماده نظارت مستقیم نمایند. چنانچه تخلف هر یک از کارمندان مستند به گزارش حداقل یک بازرس معتمد به تأیید‌مدیر مربوطه برسد بالاترین مقام دستگاه اجرائی یا مقامات و مدیران مجاز، می توانند دستور اعمال کسر یک سوم از حقوق،  مزایا و عناوین مشابه و یا انفصال از خدمات دولتی برای مدت یک ماه تا یک سال را برای فرد متخلف صادر نمایند.

تبصره 2 - در صورت تکرار این تخلف به استناد گزارشهایی که به تأیید بازرس معتمد و مدیر مربوطه برسد پرونده فرد خاطی به هیأتهای رسیدگی به تخلفات اداری ارجاع و یکی از مجازاتهای بازخرید، اخراج و انفصال دائم از خدمات دولتی اعمال خواهد شد.

تبصره 3 - دستگاههای اجرائی موظفند پرونده افراد حقیقی و حقوقی رشوه دهنده به کارمندان دستگاههای  اجرائی را جهت رسیدگی و صدور حکم قضائی به مراجع قضائی ارجاع نمایند.

تبصره 4 - سازمان موظف است اسامی افراد حقیقی و حقوقی رشوه دهنده به کارمندان دستگاههای اجرائی را جهت ممنوعیت عقد قرارداد به کلیه دستگاههای اجرائی اعلام نماید.

ماده 92 - مدیران و سرپرستان بلافصل‌، مسؤول نظارت وکنترل و حفظ روابط سالم کارمندان خود در انجام وظایف محوله می‌باشند و در مورد عملکرد آنان باید پاسخگو باشند. در صورتی که کارمندان مزبور با اقدامات خود موجب ضرر و زیان دولت‌گردند و یا تخلفاتی نظیر رشوه و یا سوءاستفاده در حیطه مدیریت مسؤولین مزبور مشاهده و اثبات گردد، علاوه بر برخورد با کارمندان خاطی با مدیران و سرپرستان کارمندان (حسب مورد) نیز که در کشف تخلف یا جرایم اهمال نموده باشند مطابق قوانین مربوط، با آنان رفتار خواهد شد.

ماده 93 - کلیه کارمندان دستگاههای اجرائی موظفند در ساعات تعیین شده موضوع ماده(87) به انجام وظایف مربوط بپردازند و درصورتی که در مواقع ضروری خارج از وقت اداری مقرر و یا ایام تعطیل به خدمات آنان نیاز باشد براساس اعلام نیاز دستگاه مکلف به حضور در محل کار و انجام وظایف محوله در قبال حق الزحمه یا اضافه کاری برابر مقررات مربوط خواهند بود.

ماده 94- تصدی بیش از یک پست سازمانی برای کلیه کارمندان دولت ممنوع می‌باشد. در موارد ضروری با تشخیص مقام مسؤول مافوق تصدی موقت پست سازمانی مدیریتی یا حساس به صورت سرپرستی بدون دریافت حقوق و مزایا  برای حداکثر چهار ماه مجاز می‌باشد.

تبصره - عدم رعایت مفاد ماده فوق الذکر توسط هر یک از کارمندان دولت اعم از قبول کننده پست دوم یا مقام صادرکننده حکم متخلف محسوب و در هیأت رسیدگی به تخلفات اداری رسیدگی و اتخاذ تصمیم خواهد شد.

 

ماده 95 -  به‌کارگیری بازنشستگان متخصص(با مدرک تحصیلی کارشناسی و بالاتر) در موارد خاص به عنوان اعضاء کمیته ها، کمیسیون‌ها، شوراها، مجامع و خدمات مشاوره‌ای غیرمستمر، تدریس و مشاوره‌های حقوقی مشروط براین که مجموع ساعت اشتغال آنها در دستگاههای اجرائی از  ساعت اداری کارمندان موظف تجاوز نکند بلامانع می‌باشد.

حق‌الزحمه این افراد متناسب با ساعات کار هفتگی معادل کارمندان شاغل مشابه تعیین و پرداخت می گردد.

ماده 96 - کارمندان دستگاههای اجرائی مکلف می‌باشند در حدود قوانین و مقررات‌، احکام و اوامر رؤسای مافوق خود را در امور اداری اطاعت نمایند، اگر کارمندان حکم یا امر مقام مافوق را برخلاف قوانین و مقررات اداری تشخیص دهند، مکلفند کتباً مغایرت دستور را با قوانین و مقررات به مقام مافوق اطلاع دهند. در صورتی که بعد از این اطلاع‌، مقام مافوق کتباً اجراء دستور خود را تأیید کرد، کارمندان مکلف به اجراء دستور صادره خواهند بود و از این حیث مسؤولیتی متوجه کارمندان نخواهد بود و پاسخگویی با مقام دستوردهنده می‌باشد.

 

ماده 97 - رسیدگی به مواردی که در این قانون ممنوع و یا تکلیف  شده است و سایر تخلفات کارمندان دستگاههای اجرائی و تعیین مجازات آنها طبق قانون رسیدگی به تخلفات اداری - مصوب1372 - می‌باشد. «به استثناء ماده(91) که ترتیب آن در این ماده مشخص شده است» .

 ماده 98 - خروج از تابعیت ایران و یا قبول تابعیت کشور بیگانه به شرط گواهی وزارت امور خارجه موجب انفصال از خدمات دولت خواهد بود.

ماده 99 - پرداخت اضافه کاری تنها در قبال انجام کار اضافی در ساعات غیر اداری مجاز می باشد و هرگونه پرداخت تحت این عنوان بدون انجام کار اضافی در حکم تصرف غیر قانونی وجوه و اموال عمومی است.

ماده 100- آئین‌نامه‌های اجرائی این فصل با پیشنهاد سازمان به‌تصویب هیأت‌وزیران می‌رسد.

فصل سیزدهم- تأمین اجتماعی

ماده 101- کلیه کارمندان پیمانی دستگاههای اجرائی از لحاظ برخورداری از مزایای تأمین اجتماعی نظیر بازنشستگی، از کارافتادگی، فوت، بیکاری، درمان با رعایت این قانون مشمول قانون تأمین اجتماعی می‌باشند و کارمندان رسمی را که پس از لازم‌الاجراءشدن این قانون، می‌توان برای مشاغل حاکمیتی در دستگاههای اجرائی استخدام نمود از لحاظ برخورداری از مزایای تأمین اجتماعی حسب تقاضای خود مشمول قانون تأمین اجتماعی یا قوانین بازنشستگی مورد عمل دستگاه اجرائی ذی‌ربط قرار می‌گیرند.

 

ماده 102- کارمندان می‌توانند در صورت تمایل به‌جای سازمان تأمین اجتماعی یا سازمان بازنشستگی کشوری مشمول مقررات یکی دیگر از صندوقهای بیمه‌ای قرار گیرند. در این صورت سهم کارفرمایی دولت برای خدمات تأمین اجتماعی حداکثر به میزان سهم کارفرمایی مقررات قانون تأمین اجتماعی می‌باشد و مابه‌التفاوت توسط کارمندان پرداخت می گردد. این قبیل کارمندان از لحاظ بازنشستگی، وظیفه، از کارافتادگی و نظایر آن مشمول مقررات صندوقی که انتخاب کرده‌اند می‌باشند. تغییر صندوق در طول مدت قرارداد فقط یک بار امکانپذیر می‌باشد.

تبصره - آئین‌نامه اجرائی نحوه تغییر صندوقها با پیشنهاد سازمان به تصویب هیأت وزیران می‌رسد.

ماده 103- دستگاه اجرائی با داشتن یکی از شرایط زیر می‌تواند کارمند خود را بازنشسته نماید:

الف) حداقل سی سال سابقه خدمت برای مشاغل غیرتخصصی و سی‌و‌پنج سال برای مشاغل تخصصی با تحصیلات دانشگاهی کارشناسی ارشد و بالاتر با درخواست کارمند برای سنوات بالاتر از 30 سال .

ب) حداقل شصت سال سن و حداقل بیست و پنج سال سابقه خدمت با بیست و پنج روز حقوق.

تبصره 1- سابقه مذکور در بند (الف) و همچنین شرط سنی مزبور در بند «ب» برای متصدیان مشاغل سخت و زیان‌آور و جانبازان و معلولان تا پنج‌سال‌کمتر می باشد و شرط سنی برای زنان منظور نمی گردد.

 

تبصره 2- دستگاههای اجرائی مکلفند کارمندانی که دارای سی‌سال سابقه خدمت برای مشاغل غیرتخصصی وشصت سال سن و همچنین کارمندانی که دارای سی و پنج‌سال سابقه خدمت برای مشاغل تخصصی وشصت و پنج‌سال سن می‌باشند را رأساً و بدون تقاضای کارمندان بازنشسته نمایند.

 تبصره 3- دستگاههای اجرائی موظفند کارمندانی را که دارای شصت و پنج‌سال سن و حداقل بیست و پنج سال سابقه خدمت می‌باشند را بازنشسته کنند. سقف سنی برای متصدیان مشاغل تخصصی هفتادسال است. کارمندان تخصصی فوق‌الذکر که سابقه خدمت آنها کمتر از بیست و پنج‌سال است، در صورتی‌که بیش از بیست سال سابقه خدمت داشته باشند می‌توانند تا رسیدن به بیست و پنج‌‌سال سابقه، ادامه خدمت دهند و در غیر این‌صورت بازخرید می‌شوند.

 ماده 104- در هنگام تعیین حقوق بازنشستگی به کارمندانی که بیش از سی سال خدمت دارند به ازاء هر سال خدمت مازاد بر سی سال، دو و نیم درصد (5/2%) رقم تعیین شده حقوق بازنشستگی علاوه بر حقوق تعیین شده محاسبه و پرداخت خواهد گردید.

ماده 105- منظور از سابقه خدمت در این قانون برای بازنشستگی، آن مدت از سوابق خدمت کارمندان می‌باشد که در حالت اشتغال به‌صورت تمام وقت انجام شده و کسور مربوط را پرداخت نموده یا می‌نماید و مرخصی استحقاقی و استعلاجی و مدت خدمت نیمه‌وقت بانوان به استناد قانون راجع به خدمت نیمه وقت بانوان ـ مصوب 1362-  (مشروط بر این که کسور بازنشستگی به‌طور کامل پرداخت شده باشد) و مدت خدمت نظام وظیفه به‌عنوان سابقه خدمت کارمندان محسوب می گردد.

تبصره - مدت خدمت کارمندانی که در ابتداء یا حین خدمت به تحصیل مقاطع رسمی آموزشی یا معادل آن اشتغال می‌یابند و از مزایای تحصیلات مربوطه بهره‌مند می‌شوند جزء سابقه خدمت برای بازنشستگی منظور نمی‌گردد. مگر آن‌که همراه با تحصیل حداقل سه چهارم از وقت اداری را به انجام وظایف محوله اشتغال داشته‌باشند، مأموریتهای تحصیلی و تعهدات خدمتی تحصیلی با رعایت ماده(61) این قانون با موافقت سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور انجام می گیرد.

 ماده 106- مبنای محاسبه کسور بازنشستگی و برای محاسبه حقوق بازنشستگی کارمندان مشمول این قانون حقوق ثابت به اضافه فوق‌العاده‌های مستمر و فوق‌العاده بند «10» ماده(68) این قانون می‌‌باشد.

 ماده 107- به کارمندان مشمول این قانون که بازنشسته می‌شوند به ازاء هر سال خدمت یک ماه آخرین حقوق و مزایای مستمر (تا سی‌سال) به اضافه وجوه مربوط به مرخصی‌های ذخیره شده پرداخت خواهد شد.

آن قسمت از سابقه خدمت کارمند که در ازاء آن وجوه بازخریدی دریافت نموده‌اند از سنوات خدمتی که مشمول دریافت این وجوه می گردد کسر می‌شود.

فصل چهاردهم - شورای عالی اداری و شورای توسعه مدیریت  و سرمایه انسانی

ماده 114-  به‌منظور ایجاد تحول در نظام اداری کشور در ابعاد، نقش و اندازه دولت‌، ساختار تشکیلاتی و نظامهای استخدامی‌، مدیریت منابع انسانی‌، روشهای انجام کار و فناوری اداری و ارتقاء و حفظ کرامت مردم و نیل به نظام اداری و مدیریتی کارا، بهره‌ور و ارزش افزا، پاسخگو، شفاف و عاری از فساد و تبعیض‌، اثربخش‌، نتیجه‌گرا و مردم‌سالار، شورای عالی اداری با ترکیب و اختیارات زیر تشکیل می گردد.

اعضاء شورای یاد شده عبارتند از:

1 - رئیس جمهور (رئیس شورا) که در غیاب او معاون اول وی ریاست شورا را بر عهده خواهد داشت.

2- رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور (عضو و دبیر شورا).

3- وزراء آموزش و پرورش، بهداشت، درمان و آموزش پزشکی وکار و اموراجتماعی و سه نفر از وزراء بخشهای دیگر به انتخاب هیأت وزیران. 

 

4- وزیر یا رئیس دستگاه مستقل ذی‌ربط حسب مورد.

5 - دو نفر از استانداران به انتخاب استانداران سراسر کشور.

6- دونفر صاحب نظر در رشته حقوق اداری و مدیریت به انتخاب رئیس جمهور.

 7- دو نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی به انتخاب مجلس شورای اسلامی به عنوان ناظر.

دبیرخانه شورا در سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور خواهد بود و سازمان مسؤول نظارت بر حسن اجراء تصمیمات مربوط می‌باشد.

مصوبات این شورا پس از تأیید رئیس‌جمهور لازم‌الاجراء است.

 کارمندان نیروهای انتظامی کماکان از فوق العاده سختی کار طبق مقررات استخدامی این نیرو علاوه بر فوق العاده‌های مذکور در فصل دهم این قانون برخوردار می باشند.

ماده 120- کارمندان رسمی دریکی از حالات ذیل قرار خواهند داشت :

الف - اشتغال در یکی از پستهای سازمانی.

ب -  مرخصی استعلاجی ، استحقاقی و بدون حقوق

ج -  آماده به‌خدمت به موجب ماده(122) این قانون .

د - انتقال یا مأموریت به دستگاههای اجرائی دیگر و یا مأموریت آموزشی برای طی دوره های آموزش کوتاه مدت و یا کارآموزی.

هـ - انفصال موقت یا دائم و یا اخراج به‌موجب احکام قطعی مراجع قضائی و یا هیأتهای رسیدگی به تخلفات اداری ویا احکام ماده(91) این قانون .

و - استعفاء وبازخریدی به موجب احکام مذکور دراین قانون و قانون رسیدگی به تخلفات اداری.

ز - سایر حالات که در قانون رسیدگی به تخلفات اداری و سایر قوانین پیش‌بینی شده است.

ماده 121 - آئین نامه اجرائی نحوه انتقال و مأموریت کارمندان مشمول این قانون به سایر دستگاههای اجرائی و مرخصی بدون حقوق شامل نحوه احتساب سوابق خدمت و نحوه پرداخت حقوق و مزایا و ارتباط سازمانی و سایر موارد مربوط با رعایت مفاد این قانون به پیشنهاد سازمان به تصویب هیأت وزیران می‌رسد.

 ماده 122 - کارمندان رسمی دستگاههای اجرائی در حالات زیر به صورت آماده به خدمت، که مدت آن حداکثر یک سال خواهد بود درمی‌آیند:

1- انحلال دستگاه اجرائی ذی‌ربط.

2- حذف پست سازمانی کارمندان .

3- نبود پست سازمانی بعد از اتمام مأموریت یا مرخصی بدون حقوق.

4- کارمندانی که براساس تصمیم مراجع مذکور در هیأت رسیدگی به تخلفات اداری یا مراجع قضائی از خدمت معلق یا آماده به خدمت شده باشند.

تبصره 1 - در دوران آمادگی به خدمت ، به کارمندان مزبور حقوق ثابت پرداخت خواهد شد و در صورت عدم اشتغال در دستگاههای اجرائی دیگر کارمندان آماده به خدمت در صورت دارا بودن شرایط بازنشستگی، بازنشسته و در غیراین‌صورت با دریافت یک ماه و نیم حقوق و مزایای مستمر به ازاء هر سال سابقه خدمت و وجوه مرخصیهای ذخیره شده بازخرید خواهند شد.

تبصره2 - کارمندانی‌که براساس حکم مراجع قضائی‌و یا هیأتهای رسیدگی‌به تخلفات اداری ازاتهام مربوط برائت حاصل نمایند، حقوق و مزایای مستمرمربوط را برای مدت آمادگی به خدمت دریافت خواهند نمود.

 

 

قانون استخدام کشوری

‌قانون استخدام کشوری

‌مصوب 31 خردادماه 1345 کمیسیون خاص مشترک مجلسین

‌فصل اول – کلیات

‌ماده 1 – تعاریف

‌الف - استخدام دولت عبارت از پذیرفتن شخصی به خدمت دولت در یکی از وزارتخانه‌ها یا مؤسسات دولتی است.

 ب - خدمت دولت عبارت از اشتغال به کاری است که مستخدم به موجب حکم رسمی مکلف به انجام آن می‌گردد.

پ - حکم رسمی عبارت از دستور کتبی مقامات صلاحیت دار وزارتخانه‌ها و مؤسسات دولتی در حدود قوانین و مقررات مربوط است.

ت - وزارتخانه عبارت از واحد سازمانی مشخصی است که به موجب قانون به این عنوان شناخته‌شده است.

 ث - مؤسسه دولتی عبارت از سازمانی است که به موجب قانون به وسیله دولت ایجاد و
اداره می‌شود.

‌ماده 4 - مستخدمین وزارتخانه‌ها و مؤسسات دولتی مشمول این قانون از دو نوع خارج نخواهند بود رسمی و پیمانی.‌تبصره - افرادی که طبق مقررات قانون کار به خدمت دولت مشغول می‌شوند کارگر شناخته‌شده و با آنان طبق مقررات قانون کار رفتار خواهد شد افرادی که طبق قوانین خاص خود کارگر شناخته‌شده‌اند مشمول مقررات این قانون نیستند. تشخیص مشاغل کارگری در وزارتخانه‌ها و مؤسسات دولتی مشمول این قانون به عهده سازمان امور اداری و استخدامی کشور است.

ماده 5 - مستخدم رسمی کسی است که به موجب حکم رسمی در یکی از گروه‌های دوازده
گانه استخدامی برای تصدی یکی از پست‌های سازمانی وزارتخانه‌ها یا مؤسسات دولتی
مشمول این قانون استخدام شده باشد.

‌تبصره - واگذاری پست‌های سازمانی به اشخاص غیر از مستخدمین رسمی ممنوع است ولی در صورتی که برای تصدی برخی از پست‌های تخصصی نتوان از مستخدمین رسمی استفاده نمود ممکن است با تصویب سازمان امور اداری و استخدامی کشور مستخدمین مؤسساتدولتی‌مستثنی شده از این قانون را به عنوان مأمور به تصدی پست‌های سازمانی مذکور منصوب نمود و با آنان مانند مستخدم پیمانی رفتار کرد و در صورتی که در مؤسسات


مزبور هم شخص مورد نیاز یافت نشود با تصویب سازمان امور اداری و استخدامی کشور می‌توان مستخدم مورد احتیاج را به عنوان مستخدم پیمانی برای تصدی پست مزبور استخدام نمود.

‌ماده 6 - مستخدم پیمانی کسی است که به موجب قرارداد به طور موقت برای مدت معین و کار مشخص استخدام می‌شود.

‌تبصره - شرایط استخدام این قبیل مستخدمین به موجب آیین‌نامه‌ای خواهد بود که توسط سازمان امور اداری و استخدامی کشور تهیه و به تصویب هیئت‌وزیران می‌رسد.

ماده 7 - شغل عبارت از مجموع وظایف و مسئولیت‌های مرتبط و مستمر و مشخصی است که از طرف سازمان امور اداری و استخدامی کشور به عنوان کار واحد شناخته‌شده باشد‌. رسته عبارت از مجموع رشته‌های مشاغلی است که از لحاظ نوع کار و حرفه و رشته تحصیلی و تجربی وابستگی نزدیک داشته باشد.

ماده 8 - پست سازمانی عبارت از محلی است که در سازمان وزارتخانه‌ها و مؤسسات دولتی به طور مستمر برای یک شغل و ارجاع آن به یک ‌مستخدم در نظر گرفته‌شده اعم از این که دارای متصدی یا بدون متصدی باشد‌.

تبصره 1 - پست‌هایی که جنبه استمرار ندارد به عنوان پست موقت شناخته‌شده و استخدام افراد به طور رسمی برای تصدی این پست‌ها ممنوع است.

 ماده 9 - ترفیع عبارت است از احراز یک پایه بالاتر.

ماده 10 - انتقال عبارت از آن است که مستخدم رسمی از خدمت یک وزارتخانه یا مؤسسه دولتی مشمول این قانون بدون آن که جریان خدمت وی قطع گردد با حفظ گروه و پایه و پیشینه خدمت خود به خدمت وزارتخانه یا مؤسسه دولتی دیگر مشمول این قانون درآید.

 ماده 11 - مأموریت عبارت است از محول شدن وظیفه موقت به مستخدم غیر از وظیفه اصلی یا عادی که در پست ثابت سازمانی خود دارد.

‌ماده 12 - اعزام مستخدم رسمی به مأموریت از طرف وزارتخانه یا مؤسسه دولتی به وزارتخانه یا مؤسسه دولتی دیگر یا سازمان‌های بین‌المللی که دولت شاهنشاهی ایران عضویت آن‌ها را پذیرفته باشد همچنین اعزام مستخدم رسمی به سازمان‌هایی که دولتشاهنشاهی ایران شرکت در آن‌ها را مقتضی بداند بلامانع است. حقوق و فوق‌العاده‌ها و هزینه‌های استحقاقی این قبیل مأمورین بر اساس حقوق گروه و پایه‌ای که دارند از طرف وزارتخانه یا مؤسسه متبوع پرداخت خواهد شد و به هیچ عنوان از طرف وزارتخانه یا مؤسسه محل مأموریت وجهی به این افراد نباید پرداخت گردد‌.

ماده 14 - داوطلبان ورود به استخدام رسمی باید دارای شرایط ذیل باشند.

‌الف - حداقل داشتن 18 سال تمام و نداشتن بیش از 40 سال تمام.

ب - تابعیت ایران.

پ - انجام خدمت زیر پرچم یا معافیت قانونی در صورت مشمول بودن.

ت - نداشتن سابقه محکومیت جزایی مؤثر.

ث - عدم محکومیت به فساد عقیده و عدم معروفیت به فساد اخلاق و تجاهر به فسق و معتاد نبودن به استعمال افیون و مبتلا نبودن به امراض‌مسریه.

ج - حداقل داشتن گواهی‌نامه شش ساله ابتدایی.

چ - داشتن صحت مزاج و توانایی انجام کار.

‌تبصره - افرادی که مجدداً به استخدام رسمی پذیرفته می‌شوند مشمول محدودیت مربوط به
حداکثر سن مذکور در بند الف این ماده نخواهند بود.

‌تبصره 1 - انتصاب موقت افرادی که دوره آزمایشی را طی می‌کنند به پست‌های ثابت
سازمانی بلامانع است.

‌تبصره 2 - افراد مذکور در این ماده در طول دوره آزمایشی در حکم مستخدم رسمی محسوب
می‌شوند.

‌ماده 18 - مدت خدمت آزمایش داوطلبان ورود به استخدام رسمی توسط وزارتخانه یا
مؤسسه استخدام‌کننده تعیین می‌شود ولی در هیچ مورد از شش ماه کمتر و از دو سال
بیشتر نخواهد بود.

‌ماده 19 - افرادی که در دوره آزمایشی لیاقت و کاردانی و علاقه به کار از خود نشان
دهند در پایان دوره آزمایشی به موجب حکم وزارتخانه یا مؤسسه استخدام‌کننده و اطلاع
سازمان امور اداری و استخدامی کشور در عداد مستخدمین رسمی منظور و از حقوق و
مزایای قانونی آن برخوردار خواهند شد.

ماده 20 - افرادی که در طی یا در پایان دوره آزمایشی صالح برای ابقاء در خدمت
مورد نظر تشخیص داده نشوند بدون هیچ‌گونه تعهد حکم بر کناری آنان از طرف وزارتخانه
یا مؤسسه استخدام‌کننده صادر و جریان به سازمان امور اداری و استخدامی کشور اطلاع
داده می‌شود.

 ‌تبصره - به افرادی که طبق این ماده از خدمت بر کنار می‌شوند حقوق مرخصی استحقاقی
پرداخت خواهد شد.

‌فصل هفتم - در حفظ حقوق استخدامی مستخدمین

ماده 60 - مستخدمین رسمی می‌تواند در مورد تضییع حقوق استخدامی خود به سازمان امور اداری و استخدامی کشور شکایت کنند.

 ماده 61 - شکایات استخدامی باید قبل از تقدیم به شورای دولتی و در غیاب آن به دیوان عالی کشور به سازمان اداری و استخدامی کشور تقدیم شود.

 ماده 62 - مرجع رسیدگی به شکایات استخدامی مستخدمین رسمی شورای سازمان امور اداری و استخدامی کشور است.

‌تبصره 1 - شورا می‌تواند رسیدگی به شکایات موضوع این ماده را تحت نظر خود به هیئت‌هایی محول دارد.

‌تبصره 2 - ترتیب تشکیل هیئت‌های مذکور در تبصره 1 این ماده و عزل و نصب اعضای آن‌ها و همچنین ترتیب دریافت شکایات و ارجاع آن‌ها به هیئت‌های مذکور و رسیدگی هر هیئت به شکایات و رسیدگی به تخلفات اعضای هیئت‌ها طبق آیین‌نامه‌ای خواهد بود که به وسیله سازمان امور اداری و استخدامی کشور پیشنهاد و به تصویب هیئت‌وزیران خواهد رسید‌

تبصره 3 - سازمان امور استخدامی کشور می‌تواند در صورت لزوم تا پنج سال از تاریخ تصویب این قانون برای هر یک از هیئت‌های مذکور در این ماده یک نفر از قضات بازنشسته دادگستری را به کار بگمارد و فوق‌العاده‌ای حداکثر معادل نصف حقوق بازنشستگی به آن‌ها بپردازد.

 ماده 74 - مستخدم رسمی می‌تواند طبق شرایط زیر تقاضای بازنشستگی کند و دولت مکلف به قبول آن است.

‌‌الف - داشتن حداقل شصت سال سن با هر قدر سابقه خدمت

ب - داشتن حداقل پنجاه و پنج سال سن با لااقل سی سال سابقه خدمت

‌ماده 75 - مستخدمین رسمی که در تاریخ تصویب این قانون بیش از یازده سال سابقه خدمت دارند می‌توانند طبق شرایط زیر تقاضای بازنشستگی کنند و دولت مکلف به قبول آن است :
‌الف - مستخدمین رسمی که در تاریخ تصویب این قانون بیش از یازده سال سابقه خدمت متوالی دارند به شرط دارا شدن بیست و نه سال خدمت متوالی و رسیدن به پنجاه و چهار سالگی.

 ب - مستخدمین رسمی که در تاریخ تصویب این قانون بیش از دوازده سال سابقه خدمت متوالی دارند به شرط دارا شدن بیست و هشت سال خدمت متوالی و رسیدن به پنجاه و سه سالگی.
پ - مستخدمین رسمی که در تاریخ تصویب این قانون بیش از سیزده سال سابقه خدمت متوالی دارند به شرط دارا شدن بیست و هفت سال خدمت متوالی و رسیدن به پنجاه و دو سالگی.

 ت - مستخدمین رسمی که در تاریخ تصویب این قانون بیش از چهارده سال سابقه خدمت متوالی دارند به شرط دارا شدن بیست و شش سال خدمت متوالی و رسیدن به پنجاه و یک سالگی.

ث - مستخدمین رسمی که در تاریخ تصویب این قانون بیش از پانزده سال سابقه خدمت متوالی دارند به شرط دارا شدن بیست و پنج سال خدمت متوالی و رسیدن به پنجاه سالگی.

ج - مستخدمین رسمی که در تاریخ تصویب این قانون بیش از شانزده سال سابقه خدمت متوالی دارند به شرط دارا شدن بیست و چهار سال خدمت متوالی و رسیدن به چهل و نه سالگی.

چ - مستخدمین رسمی که در تاریخ تصویب این قانون بیش از هفده سال سابقه خدمت متوالیدارند به شرط دارا شدن بیست و سه سال خدمت متوالی و رسیدن به چهل و هشت سالگی..

ح - مستخدمین رسمی که در تاریخ تصویب این قانون بیش از هیجده سال سابقه خدمت متوالی دارند به شرط دارا شدن بیست و دو سال خدمت متوالی و رسیدن به چهل و هفت سالگی.

خ - مستخدمین رسمی که در تاریخ تصویب این قانون بیش از نوزده سال سابقه خدمت متوالی دارند به شرط دارا شدن بیست و یک سال خدمت متوالی و رسیدن به چهل و شش سالگی..

‌د - مستخدمین رسمی که در تاریخ تصویب این قانون حداقل بیست سال سابقه خدمت متوالی
یا بیست و پنج سال سابقه خدمت متناوب دارند به شرط رسیدن به چهل و پنج سالگی.

‌ماده 76 - وزارتخانه‌ها و مؤسسات دولتی مشمول این قانون می‌توانند مستخدمین رسمی را که شصت سال سن و لااقل بیست سال سابقه خدمت دارند بازنشسته کنند.

‌ماده 77 - وزارتخانه‌ها و مؤسسات دولتی مشمول این قانون مکلف‌اند کلیه مستخدمین رسمی را که شصت و پنج سال سن دارند بازنشسته کنند.

 

قانون محاسبات عمومي كشور- تاریخ تصویب 01/06/1366

 

فصل اول - تعاريف

ماده 1 - بودجه كل كشور برنامه مالي دولت است كه براي يك سال مالي تهيه و حاوي پیش‌بینی درآمدها و ساير منابع تأمین اعتبار و برآورد هزینه‌ها براي انجام عملياتي كه منجر به نيل سیاست‌ها و هدف‌های قانوني می‌شود، بوده و از سه قسمت به شرح زير تشكيل می‌شود:

1 - بودجه عمومي دولت كه شامل اجزا زير است :

الف - پیش‌بینی دریافت‌ها و منابع تأمین اعتبار كه به طور مستقيم و يا غیرمستقیم در سال مالي قانون بودجه به وسيله دستگاه‌ها از طريق حساب‌های خزانه‌داری كل اخذ می‌گردد.

ب - پیش‌بینی پرداخت‌هایی كه از محل درآمدهاي عمومي و يا اختصاصي براي اعتبارات جاري عمراني و اختصاصي دستگاه‌های اجرايي می‌تواند در سال مالي مربوط انجام گردد.

2 - بودجه شرکت‌های دولتي و بانک‌ها شامل پیش‌بینی درآمدها و ساير منابع تأمین اعتبار.

3 - بودجه مؤسساتی كه تحت عنواني غير از عناوين فوق در بودجه كل كشور منظور می‌شود.

ماده 2 - وزارتخانه واحد سازماني مشخصي است كه به موجب قانون به اين عنوان شناخته‌شده و يا بشود.


ماده 3 - موسسه دولتي واحد سازماني مشخصي است كه به موجب قانون ايجاد و زير نظر يكي از قواي سه‌گانه اداره می‌شود و عنوان وزارتخانه ندارد.
تبصره - نهاد رياست جمهوري كه زير نظر رياست جمهوري اداره می‌گردد. از نظر اين قانون موسسه دولتي شناخته می‌شود.

ماده 6 - سال مالي يك سال هجري شمسي است كه از اول فروردین‌ماه آغاز و به پايان اسفندماه ختم می‌شود.

ماده 7 - اعتبار عبارت از مبلغي است كه براي مصرف يا مصارف معين به منظور نيل ب اهداف و اجراي برنامه‌های دولت به تصويب مجلس شوراي اسلامي می‌رسد.
ماده 10 - درآمد عمومي عبارت است از درآمدهاي وزارتخانه‌ها و مؤسسات دولتي و ماليات و سود سهام شرکت‌های دولتي و درآمد حاصل از انحصارت و مالكيت و ساير درآمدهايي كه در قانون بودجه كل كشور تحت عنوان درآمد عمومي منظور می‌شود.
ماده 11 - دریافت‌های دولت عبارت است از كليه وجوهي كه تحت عنوان درآمد عمومي و درآمد اختصاصي و درآمد شرکت‌های دولتي و ساير منابع تأمین اعتبار و سپرده‌ها و هدايا به استثنا هدايايي كه براي مصارف خاصي اهدا می‌گردد و مانند این‌ها و ساير وجوهي كه به موجب قانون بايد در حساب‌های خزانه‌داری كل متمركز شود.


ماده 13 - وجوه عمومي عبارت است از نقدینه‌های مربوط به وزارتخانه‌ها و مؤسسات دولتي و شرکت‌های دولتي و نهادها و مؤسسات عمومي غیردولتی و مؤسسات وابسته به سازمان‌های مذكور كه متعلق به حق افراد و مؤسسات خصوصي نيست و صرف نظر از نحوه و منشأ تحصيل آن منحصراً براي مصارف عمومي به موجب قانون قابل دخل و تصرف است.

تبصره 1 - وجوهي نظير سپرده ، وجه‌الضمان و مانند آن‌ها كه به طور موقت در اختيار دستگاه‌های مذكور در اين ماده قرار می‌گیرد و پس از انقضا مدت معين و يا حصول شرايط خاص قابل‌استرداد است مادام كه در اختيار دستگاه‌های مزبور است تصرف در آن‌ها بدون رضايت صاحب وجه يا احراز اعراض صاحب آن در حكم تصرف غیرقانونی در وجوه عمومي تلقي می‌گردد.

تبصره 2 - اسناد و اوراق بهادار متعلق به سازمان‌های مذكور در اين ماده نيز در حكم وجوه عمومي است .


ماده 14 - درآمد اختصاصي عبارت است از درآمدهايي كه به موجب قانون براي مصرف يا مصارف خاص در بودجه كل كشور تحت عنوان درآمد اختصاصي منظور می‌گردد و دولت موظف است حداكثر تا سه سال پس از تصويب اين قانون ، بودجه اختصاصي را حذف نمايد.

ماده 18 - تأمین اعتبار عبارت است از اختصاص دادن تمام يا قسمتي از اعتبار مصوب براي هزينه معين .

 ماده 19 - تعهد از نظر اين قانون عبارت است از ايجاد دين بر ذمه دولت ناشي از:
الف - تحويل كالا يا انجام دادن خدمت .

ب - اجراي قراردادهايي كه با رعايت مقررات منعقد شده باشد.

ج - احكام صادرشده از مراجع قانوني و ذيصلاح .

د - پيوستن به قراردادهاي بین‌المللی و عضويت در سازمان‌ها يا مجامع بین‌المللی با اجازه قانون .

ماده 20 - تسجيل عبارت است از تعيين ميزان بدهي قابل پرداخت به موجب اسناد و مدارك اثبات‌کننده بدهي .

ماده 21 - حواله اجازه‌ای است كه کتباً وسيله مقامات مجاز وزارتخانه يا موسسه دولتي و يا شركت دولتي و يا دستگاه اجرايي محلي و يا نهادهاي عمومي غیردولتی و يا ساير دستگاه‌های اجرايي براي تاديه تعهدات و بدهی‌های قابل پرداخت از محل اعتبارات مربوط به عهده ذی‌حساب در وجه ذينفع صادر می‌شود.

ماده 25 - تنخواه‌گردان استان عبارت است از وجهي كه خزانه از محل اعتبارات مصوب به منظور ايجاد تسهيلات لازم در پرداخت هزینه‌هاي جاري و عمراني دستگاه‌های اجرايي محلي تابع نظام بودجه استاني در اختيار نمايندگان خزانه در مركز هر استان قرار می‌دهد.

ماده 26 - تنخواه‌گردان حسابداري عبارت است از وجهي كه خزانه و يا نمايندگي خزانه در استان از محل اعتبارات مصوب براي انجام بعضي از هزینه‌هاي سال جاري و تعهدات قابل پرداخت سال‌های قبل در اختيار ذی‌حساب قرار می‌دهد تا در قبال حواله‌های صادرشده واريز و با صدور درخواست وجه مجدا دريافت گردد.

ماده 27 - تنخواه‌گردان پرداخت عبارت است از وجهي كه از محل تنخواه‌گردان حسابداري از طرف ذی‌حساب با تأیید وزير يا رييس موسسه و يا مقامات مجاز از طرف آن‌ها براي انجام برخي از هزینه‌ها در اختيار واحدها و يا مأمورینی كه به موجب اين قانون و آيين نامه‌های اجرايي آن مجاز به دريافت تنخواه‌گردان هستند قرار می‌گیرد تا به تدريج كه هزینه‌هاي مربوط انجام می‌شود اسناد هزينه تحويل و مجدداً وجه دريافت دارند.

ماده 28 - پیش‌پرداخت عبارت است از پرداختي كه از محل اعتبارات مربوط بر اساس احكام و قراردادها طبق مقررات پيش از انجام تعهد صورت می‌گیرد.
ماده 29 - علی‌الحساب عبارت است از پرداختي كه به منظور اداي قسمتي از تعهد با رعايت مقررات صورت می‌گیرد.

ماده 30 - سپرده از نظر اين قانون عبارت است از:

الف - وجوهي كه طبق قوانين و مقررات به منظور تأمین و يا جلوگيري از تضييع حقوق دولت دريافت می‌گردد و استرداد و يا ضبط آن تابع شرايط مقرر در قانون و مقررات و قراردادهاي مربوط است .

ب - وجوهي كه به موجب قرارها و يا احكام صادره از طرف مراجع قضايي از اشخاص حقيقي و يا حقوقي دريافت می‌گردد و به موجب قرارها و احكام مراجع مذكور کلاً يا بعضاً قابل‌استرداد است.

ج - وجوهي كه بر اساس مقررات قانوني توسط اشخاص نزد دستگاه‌های دولتي به نفع اشخاص ثالث توديع می‌گردد تا با رعايت مقررات مربوط به ذينفع پرداخت شود.
تبصره - وجوهي كه توسط دستگاه‌های دولتي به موجب مقررات تحت عنوان وديعه و يا حق اشتراك آب و برق ، تلفن ، تلكس ، گاز و نظاير آن‌ها از اشخاص دريافت می‌شود از نظر اين قانون سپرده تلقي نمی‌گردد و از هر نظر مشمول مقررات مربوط به خود است.

 

 

 

« الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم »

نوشتن صلوات - رسول خدا(ص) فرمودند : هر کس در کتابی یا نوشته‌ای بر من صلوات بنویسد، تا زمانی که نام من در کتاب هست فرشتگان پیوسته برای او از درگاه حق طلب آمرزش می‌کنند(قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، جلد2، داستان‌های صلوات : 8).

- با مثبت اندیشی، انرژی مثبت به خود و به دیگران هدیه نمایید.

- باتجربه کردن چالش‌ها، آبدیده‌تر می‌شوید.

- از قضاوت عجولانه پرهیز کنیم(سنگ آخر را اوّل نزنیم).

- برای روشن کردن زوایای تاریک رشد و بالندگی خودمان فکری بکنیم.

 

نشانی وبلاگ یاسم امامی ؛ گوگل- یاسم امامی- فایل های گل یاس.

یا

lawyer-91.rozblog.com

 

 

 

یاسم امامی بازدید : 411 یکشنبه 09 آذر 1393 نظرات (0)


تعریف حقوق تجارت
حقوق تجارت عبارت است از مجموعه قوانین و مقررات حاکم بر اعمال تجاری و تجار.
حقوق تجارت = حقوق اعمال تجاری + حقوق تجار.


مفهوم تجارت
تجارت در کنار صناعت و زراعت از اقسام کَسب به شمار می رود .
مفهوم و قلمرو تجارت در علوم مختلف متفاوت است . مثلاً مفهوم تجارت در اقتصاد شامل ؛خرید و
فروش کالای ساخته شده می شود درحالی که در حقوق تجارت اعمالی که جنبه تولیدی، صنعتی،
خدماتی و ... دارند نیز تجارت تلقی می شوند .


تاریخچه حقوق تجارت
- دوره باستان
- قرون وسطی
- دوره جدید
- دوره معاصر
درک بهتر مقررات حاکم بر اعمال تجاری و تجار، مستلزم بررسی تاریخ آن است .
حقوق تجارت در ایران سابقه زیادی ندارد ولی با حقوق دیگر کشورها رابطه تنگاتنگ دارد .
عمده حقوق تجارت ایران از حقوق کشورهای اروپایی اقتباس شده است .
سابقه تجارت در ایران در حد تمدن ایران است)ایرانیان حداقل 7 هزار و یا از بیش از 01 هزار سال پیش دارای
تمدن بوده اند(ولی حقوق تجارت ایران در حقوق فرانسه ریشه دارد کهه خودازحقهوق روم سرمشهمه
گرفته است .


منابع حقوق تجارت
0 - قانون
٢ - عمل فعالان تجاری
٣ - رویه قضایی
٤ - عقاید علمای حقوق تجارت)دکترین(.
به سرچشمه های حقوق تجارت که قوانین و اصول و مقررات تجاری از آن ها نشأت می گیرد منابع
حقوق تجارت گفته می شود .


قانون
1 - قانون اساسی
٢ - قوانین عادی)(قوانین تجاری قانون مدنی کنوانسیون های بین المللی(. - -
٣ - مصوبات مراجع خاص)نظریات شورای نگهبان مصوبات مجمع تشخیص مصلحت نظام -
تصمیمات هیئت وزیران)تصویب نامه ها، آیین نامه ها .(
قانون در معنی عام به هر قسم مقررات اطلاق می شود ولی در معنی خاص به مصوبات قوه مقننه قانون
گفته می شود .


ضرورت و اهمیت حقوق تجارت
ضرورت و اهمیت رفع و رجوع نیازها و خواسته های جوامع به جهت اجتماعی بودن و ناتوانی بشر
در ت قق همه امور به دست خود، مسئله ارتبها بها انسها ن ههای دیگهر بهلاد و کشهورها در همهه
زمینه ها)اعمال تجاری( ضرورت آگاهی و شناخت مسائل تجاری را دومندان کرده است.
حوزه حقوق تجارت: حقوق تجارت جزء حقوق خصوصی داخلی است، زیرا روابط افراد کشور را در امر
تجارت و همچنین مناسبات تُجّار را در قبال یکدیگر تعیین که به وسیله قوانین تجاری، حاکمیت پیدا
می کند.
قوانین کاربردی پیش نیاز و مکمل کننده درس حقوق تجارت یک به ترتیب اولویت :


1 قانون تجارت. -
- ) 2 قانون مدنی خصوصاً)مواد 10 و 190
3 قانون ثبت -
4 آگاهی لازم از حقوق بین الملل و دریاها. -
5 سایر معلومات. -


منابع حقوق تجارت) 6 مورد زیر( :
- 0 کتاب قانون تجارت :در حقیقهت شامل 600 ماده است ، مصوّب 13 اردیبهشت ماه 1311
شمسی) کمیسیون)گروه( قوانین عدلیه( و برگرفته از حقوق تجارت کشور فرانسه  است که از اوّل
خردادماه سال 1341 مصوّب شده و در همان سال لازم الاجرا گردید. اخیراً لایحه قانو ن تجار ت بااصلاحاتی در تاریخ 6/1/1391
 به مدت 5 سال به صورت اجرای آزمایشی داده اند.
٢ کتاب قانون مدنى : در معاملات، عقود و تعهدات، اصول حاکم بر شرکت هاى مدنى مسائلى مانند؛ -
اهلیت محجورین تابعیت اقامتگاه تعریف اسناد)عادى و رسمى( طرز تنظیم اسناد، و جایگاه - - - -
آن ها، قوانین مربو ط به ادلّه اثبات دعوى)شرایط صحت معامله، م/ 190 /ق/ مدنی( : قصد اهلیت - -
موضوع معین مشروعیت( و ماده/ 10 / ق/ مدنی)قراردادهای خصوصی فی مابین افراد( - .


تفاوت حقوق تجارت با حقوق مدنی :
1-حقوقی تجارت بر گرفته از حقوق فرانسه)روم( امّا حقوق مدنی بر گرفته از فقه امامیه است. -
٢ قانون تجارت، خاص است و قانون مدنی عام، در مقام تعارض قانون عام و خاص، قانون خاص -
اولویت دارد، امّا در ابهامات و مسائل جدید از قانون عام استفاده می شود. بین قانون تجارت و قانون
مدنی)رابطه عموم و خصوص مطلق( حاکم است.
٣ عُرف تجارت : به مجموعه قواعد و نظام ها و آداب و رسومى اطلاق مى شود کهه بین بازرگانان و -
شرکت ها داراى ارزش و اعتبار است. هر جا که در خصوص مسائل تجارتى قانونى وجود نداشته باشد،
عُرف و آداب به منزله قانون است و در امور تجارتى داراى اعتبار خاصى است که هم از نظر تجارت
داخلى و هم از نظر تجارت خارجى معمول و مُتَداوِل بوده و مورد احترام و قبول است.
٤ نظریه علماء حقوق)دکترین( : علماء و دانشمندان علم حقوق در تمام رشته هاى حقوقى و در کتب -
و نوشته هاى خود به بحث و بررسى مسائل حقوقى از جنبه هاى مختلف مى پردازند و نقات ضعف و
قوّت و نکات مبهم را تجزیه و تحلیل مى نمایند.


5 معاهدات بین المللى و مقررات اینکوتِرمِز اِنکادِرمز - - (Incoterms)
جایگاه خاص تجارت خارجى، مسئله واردات و صادرات کالاهاى تجارتى و غیر تجارتی در بخش
دولتی و خصوصى از اهمیت ویژه اى برخوردار است که در قراردادهاى مختلفى که بین تُجار یه
- کشور با کشورهاى دیگر و یا شرکت هاى تجارتى چند کشور بسته مى شود)قرارداد بروکسل 1890
پاریس و برن 1975( هر یک در قبال دیگری تعهداتى بر عهده دارند. مثل حمل ونقل کالا از کشورى.
مسائل مربو به بیمه کالا و یا قواعد و مقررات حاکم بر اسناد تجارتى مانند؛ برات، سفته، چک، قبض
انبار، بارنامه و غیره .


6 رویه قضایی :” تصمیم یکسانی که محاکم در مورد دعاوی مشابه اتخاذ می کنند “ که داراى دو -
مفهوم زیر است :
الف مفهوم خاص -
رویه قضایی در مفهوم خاص شامل؛ آراء صادره از دادگاه های عمومى و استان و شُعبب دیوان عالی
کشور است که پس از قطعى شدن، فقط درباره طرفین دعوى و اشخاص ذى نفع لازم الاتباع است و در
مواردى ممکن است قضات سایر دادگاه ها به آراء مزبور استناد نموده و مبادرت به صدور احکامى
بنمایند لیکن برای همه دادگاه ها الزامى نیست و آن ها مکلف به تبعیت از آن نمى باشند .


ب مفهوم عام -
به آراء وحدت رویه هیئت عمومی دیوان عالی کشور اطلاق مى شود که به موجب ماده واحده قانو ن
وحدت رویه قضایی، آراء صادره از شعب مختلف دادگاه ها در موضوع واحد به عنوان وحد ت رویه
براى کلیه ی مراجع قضایی لازم الاتباع است و به منزله قانون و کلیه ی قضات و طرفین دعاوى و وکلا
آن ها،همانند قانون ملزم و مکلف به اجرا آن ها مى باشند به همین جهت جنبه عام و همگانی دارد .


گام های موفق در هر حرفه با)خواستن، داشتن هدف و درست پیمودن راه( ممکن است.


ابزار کار تجارت :
1 آگاهی و اطلاعات -
2 تلاش و کوشش -
3 سرمایه و منابع)انسانی و مادی( -
4 مدیریت درست -


فرآیند عملیات تجارتی :
الف تولیدی : تغییر شکل دادن مواد اولیه)مخلو ط کردن(که منجر به تهیه کالای جدید شده و در -
نهایت در اختیار مصرف کننده قرار داده می شود. مثل؛ پشم و پنبه که در کارخانه پارچه بافی به انواع
پارچه و ... تبدیل می شود.
ب خدماتی : انجام عملیات حمل و نقل، نگهداری کالا در انبار برای مشتری که دخل، تصرف و تغییر -
در نوع جنس صورت نمی گیرد.
ج توزیعی : تحصیل کالای تولیدی از )تولیدکننده به عمده فروشان و خرده فروش( که در نهایت در -
اختیار مصرف کنندگان قرار می گیرد.


خصایص حقوق تجارت)سرعت و امنیت( :
1- تسهیل گردش ثروت. -
٢ اصل سرعت -
٣ دلایل و انواع آن) 1- قراردادهای شفاهی و تلفنی ٢ - دلایل اثبات دعو ی- اَسنا د )م/ 1258/ ق/ - - - -
مدنی(.
٤ اَسناد تجاری)برات سفته -چک- قبض انبار- اسناد در وجه حامل(. - - - - -
5 مداخله دولت در امور تجاری. -
6 وحدت حقوق تجاری)قرارداد تجاری با کشورهای مختلف، قرارداد بروکسل 1890- پاریس و - -
.) برن 1975


معاملات تجاری : معاملات )اصلی- تبعی- حق العمل کاری- دلالی(. - - -


مهم ترین قانون تجاری)قانون تجارت(
قانون تجارت مهم ترین قانونی است که در زمینه مسائل تجارتی به تصویب رسیده است و مشتمل بر
انواع موضوعات تجاری است .
اولین قانون تجارت در سال های 1303 و 1304 به تصویب رسید که بعدها در سال 1311 جای خود را به
قانون تجارت فعلی داد . قانون تجارت 1311 بازتاب ناقصی از قانون تجارت 1311 فرانسه است .
قانون تجارت مشتمل بر موضوعاتی مانند ؛ تعریف تاجر، معاملات تجارتی، دفاتر تجارتی، شرکت های
تجارتی، اسناد تجارتی، نمایندگان تجارتی، ضمانت تجارتی، ورشکستگی و ... است . قانون تجارت
تنها قانون مربو به تُجار و اعمال تجارتی نیست و در زمینه موضوعات تجاری قوانین متعددی به
تصویب رسیده است .


تجدیدنظردرقانون تجارت
پس از تصویب قانون تجارت در سال 1311 تنها اصلاحیه اساسی این قانون مربوط به سال 1311  است
که طی آن مواد 21 تا 93 قانون تجارت تغییر یافت و قانون اصلاحی حاوی 300 ماده مربوط به شرکت های
سهامی جایگزین مواد مزبور گردید .
در تیرماه سال 1384 به همت وزارت بازرگانی تجدیدنظر کلی در تمام قانون تجارت به انجام رسید و
پس از تصویب در هیئت وزیران به صورت لایحه به مجلس شورای اسلامی تقدیم شده است. در
آینده نه چندان دور شاهد تغییرات زیادی در قانون تجارت خواهیم بود .


عمل فعالان تجارتی
الف ) عرف و عادت تجاری(.
ب ) رسم تجاری(.
تعریف عرف و عادت تجارتی : رویه عملی تجار که در انجام معاملات تجارتی به آن پایبند هستند .


تعریف رسم تجارتی
رویه عملی تجار که مربو به منطقه یا صنف خاصی از تجار است .


تفاوت رسم با عرف و عادت
 - رسم مربو به منطقه خاص یا تجارت خاص است ولی عُرف و عادت فراگیر است .
٢ - رسم وقتی الزام آور است که مورد توافق قرار گیرد ولی عرف و عادت در هر حال لازم ااتباع
است .


عرف)عام و خاص(
عرف عام در خصوص همه معاملات است ولی عرف خاص مربوط به زمینه خاصی از تجارت است .
تعارض عرف با قانون
الف ) تعارض عرف با قوانین امری(.
ب ) تعارض عرف با قوانین تکمیلی(.
در تعارض عرف تجارتی با قوانین امری باید قوانین را مقدم داشت ولی در تعارض
عرف با قوانین تکمیلی، عُرف مقدم است . )قوانین امری <عرف < قوانین تکمیلی(.
عقاید علمای حقوق تجارت ) دکترین(
نظریات و عقاید دانشمندان حقوق تجارت که در آثار ایشان منتشر می شود منبع غیرمستقیم حقوق
تجارت است که در وضع قوانین، اصلاح آن ها، تفسیر قوانین و مقررات موثراست .
پیروی از عقاید علمای حقوق سودمند است ولی الزام آور نیست .


رویه قضایی
نحوه برخورد و طرز عمل دادگاه ها در رسیدگی به دعاوی را رویه قضایی می نامند. هر چند رویه
قضایی محاکم مبتنی بر قانون است ولی استنباط از قانون ممکن است متفاوت باشد که  منجر به
رویه های مختلف می گردد .
هماهنگ نمودن رویه های قضایی دادگاه ها به عهده هیئت عمومی دیوان عالی کشوراست .
رأی هیئت عمومی دیوان عالی کشور را رأی وحدت رویه قضایی می گویند که به موجب قانون برای
تمام دادگاه ها و شعب دیوان لازم ابتباع است .
رأی وحدت رویه قضایی در حکم قانون است .
آراء وحدت رویه قضایی که در موضوعات تجارتی صادر می شوند از منابع حقوق تجارت محسوب
می شوند .


رابطه حقوق تجارت با سایر رشته ها
الف رابطه حقوق تجارت و حقوق مدنی -
- قانون مدنی قانونی عام یا قانون مادر است و در صورت سکوت قانون تجارت قابل استناد است - .
٢ - اصول کلی عقود و معاملات در قانون مدنی، پیش بینی شده است .
٣ - گاهی مقررات حقوق مدنی مانع رفع نیازهای تجارتی است .
٤ - در بسیاری از مواد قانون تجارت به مقررات قانون مدنی احاله شده است .
5 - حقوق تجارت تابع اصول خاصی است که در حقوق مدنی نیازی به آن ها نیست .
6 - هدف مقررات حقوق مدنی حفظ ثروت است .
7 - در حقوق تجارت اصل آزادی ادله پذیرفته شده برخلاف حقوق مدنی .
9 - برخی از موضوعات پیش بینی شده در حقوق تجارت در حقوق مدنی سابقه ندارد .
9 - در حقوق مدنی به ماهیت اعمال بها داده می شود ولی در حقوق تجارت به ظواهر اعما ل توجهه
می شود .
01 - اموال غیرمادی در حقوق تجارت اهمیت بیشتری نسبت به حقوق مدنی دارند .
00 - حقوق تجارت برخلاف حقوق مدنی تحت تأثیر خارجی است .
0٢ - حقوق تجارت بیش از حقوق مدنی نیازمند تحول و بازنگری است .
0٣ - مقررات آمره در حقوق تجارت بیشتر از حقوق مدنی است .
0٤ - تخطی از مقررات آمره در حقوق تجارت گاه موجب مسئولیت کیفری است بر خلاف حقوق
مدنی .


ب رابطه حقوق تجارت با حقوق عمومی -
0 - در حقوق اساسی ساختار کلی اقتصاد کشور ترسیم شده است و اصولی چون آزادی انتخاب شغل،
احترام به مالکیت و ... در آن دیده می شود .
2 فعالیت های تجارتی گاه باید تحت نظارت و گاه دخالت تشکیلات اداری و دولتی انجام می گیرد - .


ج رابطه حقوق تجارت با حقوق جزا -
تخلف از برخی مقررات تجاری دارای ضمانت اجرای کیفری است. حقوق جزای تجاری رشته ای است
که به این موضوع می پردازد .


د رابطه حقوق تجارت با حقوق کار -
معمولاً تُجار کارکنانی دارند که به نام و حساب تاجر فعالیت نموده و از تاجر مزد می گیرند. تنظیم
روابط میان کارکنان زیردست تاجر با او تابع قانون کاراست .


ذ رابطه حقوق تجارت با حقوق بین الملل -
0 - در تجارت خارجی باید مقررات و موازین بین المللی مطالعه شود .
٢ - اگر در تجارت خارجی تعارض احتمالی میان قوانین وجود داشته باشد و حل تعارض در قانون
تجارت پیش بینی نشده باشد باید به قواعد حل تعارض در حقوق بین الملل خصوصی مراجعه نمود .


ر رابطه حقوق تجارت و علم اقتصاد -
0 - ارتبا میان این دو رشته موضوعی است .
٢ - ارتبا میان این دو رشته به حدی است که گروهی به جای حقوق تجارت معتقد به حقوق
اقتصادی هستند .


ز ارتباط حقوق تجارت و حقوق مالی -
0 - قسمت های عمده مشکلات مربوط به بررسی دفاتر، اسناد، ترازنامه، صورت حسابهای  تاجر
جهت روشن شدن مالیات بر درآمد یا تعقیب متخلفین مالیاتی، ترتیب مطالبه مالیات، رسیدگی به
شکایات و ... موجب ارتباط میان این دو رشته شده است .
٢ - میزان تمبر مالیاتی اسنادی چون سفته، برات و چک در قانون مالیات ها پیش بینی شده است


وضعیت حقوق تجارت ایران
حقوق تجارت ایران هر چند گرایش بیشتری به نظریه موضوعی دارد ولی در واقع ترکیببی از هردو
نظریه موضوعی و شخصی در آن دیده می شود .


ضرورت شناسایی معاملات تجارتی
در ماده ی قانون تجارت تاجر به کسی اطلاق می شود که شغل معمهولی خود را انجام معاملات
تجارتی قرار بدهد. پس برای شناسایی تاجر ابتدا باید معاملات تجارتی را شناخت .
در ماده دو قانون تجارت معاملات تجارتی در ده بند نام برده شده است.در برخی از این بندها یک یا
چند فعالیت تجارتی آمده است لذا نمی توان آن ها را معامله نامید .


پیشنهاد
بهتر بود ماده دو قانون تجارت در ذیل آن مقرر می داشت عملیات تجارتی از قرار ذیل اند تا هم شامل
معاملات تجارتی و هم شامل فعالیت های تجارتی می شد .


اقسام عملیات تجارتی
0 - عملیات تجارتی تولیدی.
٢ - عملیات تجارتی توزیعی.
٣ - عملیات تجارتی خدماتی.
این تقسیم بندی جامع و کامل نیست ولی مناسب ترین تقسیم بندی است .
معاملات برواتی که در بند 8 ماده ٢آمده با هیچ ی از تقسیمات تطبیق نمی کند و عملیات مربوط به
کشتی در بند 10 همان ماده می تواند در هر سه قسمت قرار گیرد .


معاملات برواتی
بروات جمع برات است . در قانون تجارت این سند تعریف نشده است .
در تعریف برات می توان گفت برات سندی است که به موجب آن صادرکننده به دیگری دستور
می دهد وجه مندرج در آن را در موعد مندرج در سند به دارنده آن بپردازد .
منظورازمعاملات برواتی اعمالی است که روی این سند انجام می شود، مانند صدور، قبول و ... .


علت تجارتی بودن معاملات برواتی
0 - این سند از ابتدا میان تجار و در معاملات تجارتی استفاده شده است .
٢ - تعهدات ناشی از این سند به دلیل ماهیت خاصی که دارد مورد نیاز ییر تجار نیست .


عملیات تجارتی توزیعی
منظور مجموعه اعمالی است که موجب رساندن کالا از تولیدکننده یا فروشنده عمده به فروشنده
جزء و در نهایت به مصرف کننده می شود .


اقسام عملیات تجارتی توزیعی
0 - خرید یا تحصیل هر نوع مال منقول به قصد فروش یا اجاره اعم از اینکه تصرفاتی در آن شده یا
نشده باشد .
٢ - تهیه و رساندن ملزومات

.
نکات قابل توجه در بند ی ماده ی قانون تجارت :
- خرید از جمله روش های تحصیل مال است .
- تحصیل اعم از خرید است که ممکن است از طریق انجام اعمال حقوقی متنوعی صورت پذیرد .
- هر چند خرید رایج ترین روش تحصیل مال در تجارت است ولی با آوردن قید تحصیل طرق دیگری
چون معاوضه مشمول تعریف قرار می گیرند و هم تجار نمی توانند با انجام معاملاتی به غیر از خرید از
شمول مقررات تجارتی بگریزند .
- قصد فروش یا اجاره آنچه خریداری یا تحصیل می شود باید به هنگام خرید یا تحصیل وجود داشته
باشد .
- هر چند در حقوق، ابزاری برای احراز قصد واقعی وجود ندارد ولی می توان از شواهد قرائن و امارات
به آن پی برد .
- خرید یا تحصیل به قصد فروش یا اجاره عمل تجارتی ذاتی است ولی فروش یها اجاره از اعمال
تجارتی تبعی است .
- مقصود قانون گذار از اموال منقول در بند یک ماده دو،به قرینه آن که مقرر داشته تصرفاتی در آن
شده یا نشده باشد اموال مادی است.
- با آوردن قید منقول برای مال نتیجه می شود که خرید یا تحصیل مال غیرمنقول هر چند به قصد
فروش یا اجازه باشد تجارتی نیست .
- طبق قانون تملک آپارتمانها ) کاشانه ها(اعمال شرکت هایی که به قصد ساختمانخانه و آپارتمان و
محل کسب تشکیل می شوند در زمره اعمال تجارتی می باشند .
- اگر حاصل درآمد شخص از تصرف در مال خریداری شده باشد باید او را صنعتگر دانست .


نکات قابل توجه در بند دو ماده 2/ق/ تجارت(تصدی به حمل و نقل ... )
- تهیه و رساندن ملزومات در قالب موسسه، عمل تجارتی است.
- مؤسساتی که در ازای دریافت مزد کالاهایی را به مشتریان می رسانند تاجرند .
- اگر آنچه توزیع می شود توسط موسسه خریداری و به مشتری فروخته شود مشمول بند قبلی قرار
می گیرد .


عملیات تجاری تولیدی
منظور از عملیات تجارتی تولیدی عملیاتی است که موجب تبدیل مواد اولیه به کالای جدید می گردد .
هر چند این عملیات ممکن است تحت شمول بند یک ماده دو قانون تجارت قرار گیر د ولی در
بند ٤تحت عنوان تأسیس و به کار انداختن هر قسم کارخانه آمده است .
- ممکن است مواد اولیه مال صاحب کارخانه نباشددر این صورت بند یک ماده را شامل آن نشده
ولی طبق بند ٤همان ماده عمل تجارتی است .
- هر چند تأسیس و به کار انداختن کارخانه بعید است برای استفاده شخصی باشد، با این حال در
چنین فرض نادری قانون گذار کارخانه داری را تجارتی نمی داند .


تفاوت کارخانه دار با صنعت گر
0 - کارخانه دار معمولاً از کار دیگران که در کارخانه کار می کنند سود می برد ولی صنعتگر حاصل
دسترنج خود را به دست می آورد .
٢ - سود صنعتگر بیشتر از محل کاری است که انجام میدهد ولی کارخانه دار از فروش کالای
ساخته شده سود می برد .


عملیات تجارتی خدماتی
منظور از عملیات تجارتی خدماتی، عملیاتی است که طی آن تاجر خدمتی به مشتری ارائه می دهد .


اقسام عملیات تجارتی خدماتی
0 - خدمات واسطه ای.
٢ - خدمات مالی.
٣ - خدمات متفرقه.


اقسام عملیات تجارتی خدماتی واسطه ای.
0 - دلالی
٢ - حق العمل کاری گروه)کمسیون ( .
٣ - عاملی
٤ - تأسیساتی که برای انجام برخی امور ایجاد می شوند .


دلالی
مقررات مربو به دلالی در قانون تجارت از ماده ٣٣5 تا ٣56 آمده است .
علاوه بر قانون تجارت،دلالی دارای قانون مستقلی تحت عنوان " قانون راجع به دلالان " مصوب 1317
و آیین نامه های مربو به آن است .


تعریف دلال
طبق ماده ٣٣5 قانون تجارت ؛دلال کسی است که در مقابل اجرت واسطه انجام معاملاتی شده یا برای
کسی که می خواهد معاملاتی نماید طرف معامله پیدا می کند . دلال میان طرفین معامله نقش واسطه
را ایفا نموده و خود در انعقاد معامله نقشی ندارد . دلال ضامن انجام معامله یا اجرای آن نیست .
وقتی معامله انجام شد دلال استحقاق دریافت اجرت را پیدا می کند .
دلال در صورتی در معامله مسئولیت می یابد که یا ضامن یکی از دو طرف در برابر دیگری شود یا خود
در معامله سهیم باشد .


حق العمل کاری)کمسیون(
مقررات مربو به حق العمل کاری از ماده ٣57 تا ٣76 در قانون تجارت وارد شده است .


تعریف حق العمل کار)کمیسیونر (
طبق ماده ٣57 قانون تجارت ؛ حق العمل کار کسی است که به اسم خود ولی به حساب دیگری ( آمر )
معاملاتی کرده و در مقابل حق العملی دریافت می دارد .


مسئولیت حق االعمل کار
چون حق العمل کار به نام خود معامله می کند لذا در برابر طرف معامله مسئول است . حق العمل کار
باید تابع دستورات آمر بوده و چنانکه او گفته است معامله را به انجام رساند . حق العمل کار در
معاملات باید مصلحت آمر را رعایت کند .
حق العمل کار وقتی مستحق کمسیون می گردد که معامله اجرا شده باشد . حق العمل کار نمی تواند
شخصاً مالی را به عنوان فروشنده به آمر بدهد یا خود خریدار کالاهای آمر باشد مگر اینکه  چنین
اختیاری از سوی آمر داشته باشد یا مأمور خرید یا فروش کالایی باشد که دارای مظنه بورسی)با
بازار(یا بازاری است .


عاملی
برخلاف دلال و حق العمل کار،عامل در مقررات ما تعریف نشده است .


تعریف عامل
در تعریف عامل میان حقوقدان ها اختلاف نظر دیده می شود .
به معنی نماینده است و او کسی Agence به نظر می رسد عامل ترجمه لفظ است که به نام و حساب
دیگری معامله می کند . در حقیقت عامل وکیل آمر بوده و تابع مقررات وکالت است .


تأسیساتی که برای انجام بعضی امور ایجاد می شوند
این عبارت قانونی در ماده ٢ قانون تجارت کلی و مبهم است .
قانوگذار مفهوم این عبارت را با ذکر سه مثال روشن نموده است .
تسهیل معاملات ملکی، پیدا کردن خدمه و تهیه و رساندن ملزومات دارای وجه اشتراک هستند . هر
سه عمل خدماتی می باشند .


نتیجه
تصدی به هر قسم تأسیساتی که خدماتی باشند تجارتی خواهند بود .


اعمال تجارتی خدماتی مالی
0 - عملیات بانکی
٢ - بیمه گری
٣ - صرافی


تعریف عملیات بانکی
عملیات بانکی در مقررات ما تعریف نشده است .
تشخیص عملیات بانکی به عهده شورای پول و اعتبار که از ارکان بان مرکزی است .


اركان بانك
اركان بانك مركزی جمهوری اسلامی ایران به شرح زیر است :
1 مجمع عمومی. -
2 شورای پول و اعتبار. -
3 هیئت عامل. -
4 هیئت نظارت اندوخته اسکناس. -
5 هیئت نظار. -


حال ذیلاً به تشكیلات ساختاری و وظایف هر یك از اركان فوق الذکر می پردازیم :
الف مجمع عمومی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران -
اعضای این مجمع متشكل است از:
1 رئیس جمهور)ریاست مجمع(. -
2 وزیر امور اقتصادی و دارایی. -
3 رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور. -
4 وزیر بازرگانی. -
5 و یک نفر از وزرا به انتخاب هیئت وزیران. -
تبصره 1: رئیس کل بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران به پیشننهاد رئیس جمهور و بعد از تایید مجمع
عمومی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران با حکم رئیس جمهور منصوب می گردد
تبصره 2: قائم مقام بانک مرکزی به پیشننهاد رئیس کل بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران و پس از
تایید مجمع عمومی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران با حکم رئیس جمهور منصوب می شود.


وظایف مجمع عمومی
1 ر سیدگی و تصویب ترازنامه بانك مركزی جمهوری اسلامی ایران. -
2 رسیدگی و اتخاذ تصمیم نهایی نسبت به گزارش های هیئت نظار. -
3 رسیدگی و اتخاذ تصمیم درباره پیشنهاد تقسیم سود ویژه بانک. -
4 انتخاب اعضای هیئت نظار به پیشنهاد وزیر امور اقتصادی و دارایی. -
5 سایر وظایفی كه طبق مقررات این قانون به عهده مجمع عمومی گذارده شده است. -


2 شورای پول و اعتبار -
اعضای این شورا عبارت اند از :
وزیر امور اقتصادی و دارایی یا معاون وی. - A
رئیس كل بانك مركزی جمهوری اسلامی ایران. -B
رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور یا معاون وی. -C
دو تن از وزرا به انتخاب هیئت وزیران. -D
وزیر بازرگانی. -E
نفر کارشناس و متخصص پولی و بانکی بنه پیشنهاد رئیس کل بانک مرکزی .ا.ایران و تایید ریاست
جمهوری.
دادستان کل کشور یا معاون وی. -G
رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن. -I
رئیس اتاق تعاون. -J
نمایندگان کمیسیونهای)گروه های( "امور اقتصادی" و " برنامه و بودجه و محاسبات"مجلس شورای اسلام
-K
 )هر کدام یک نفر( به عنوان ناظر با انتخاب مجلس
ریاست شورا بر عهده رئیس کل بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.


وظایف و اختيارات شورای پول و اعتبار
شورای پول و اعتبار به منظور مطالعه و اتخاذ تصمیم درباره سیاست كلی بانك مركزی جمهوری اسلامی
ایران و نظارت بر امور پولی و بانكی كشور عهده دار وظایف زیر است :
 رسیدگی و تصویب سازمان و بودجه و مقررات استخدامی و آیین نامه های داخلی بانك مركزی جمهوری -
اسلامی ایران
 رسیدگی و اظهارنظر نسبت به ترازنامنه بانك مركزی جمهوری اسلامی ایران جهت طرح در مجمع -
عمومی
 رسیدگی و تصویب آیین نامه های مذكور در قانون پولی و بانكی -
 اظهارنظر در مسایل بانكی، پولی و اعتباری كشور و همچنین اظهارنظر نسبت به لوایح مربوط به وام -
یا تضمین اعتبار و هر موضوع دیگری كه از طرف دولت به شورا ارجاع می شود
 ارائه نظر مشورتی و توصیه به دولنت در مسائل بانكی، پولی و اعتباری كشور كه به نظر شورا در -
وضعیت اقتصادی و به ویژه در سیاست اعتباری كشور موثر خواهد بود.
 اظهارنظر درباره هر موضوعی كه از طرف رئیس كل بانك مركزی جمهوری اسلامی ایران در حدود -
قانون به شورای مذكور عرضه می گردد.


3 هیئت عامل -
هیئت عامل بانك مركزی جمهوری اسلامی ایران مركب است از
 رئیس كل
 قائم مقام
 دبیر کل بانك
 سه نفر معاون


اقسام عملیات بانکی را می توان از قرار زیر دانست :
0 - افتتاح انواع حساب
٢ - اعطای وام و اعتبار
٣ - قبول و نگهداری امانات
٤ - اجاره صندوق امانات
5 - صدور و تأیید و قبول ضمانت نامه های ریالی و ارزی.


قالب ارائه خدمات بانکی
پس از انقلاب و با تصویب قانون عملیات بانکی بدون ربا،خدمات بانکی در قالب عقود اسلامی ارائه
می شود .
م/ 10/ ق/ مدنی : قراردادهای خصوصی، نسبت به کسانی که آن را منعقد نموده اند، در صورتی که
مخالف صریح قانون نباشد، نافذ است .
ایقاع : واقع ساختن عقدی که طرف ایجاب دارد )رضای مستقل در تأسیس اثر ذاتاً( را گویند. -
عقد : دو رضای مُتقابلِ متوازنِ مُوبلِّد التزام را گویند که ی طرف را ایجها ب کننهده و طهرف دیگهر -
قبول کننده است.
ایجاب)پیشنهاد( : در هر عقد)مثل بیع( هر ی از طرفین، ایجاب را می گویند. زیرا ایجاب التزام بر -
خویشتن است. ابتدائاً ایجاب را مشتری می گوید. مثال؛ مشتری به عتیقه فروش می گوید، من این
انگشترِ شما را به ده دینار می خرم)ایجاب( و او می گوید باشد)قبول(.
به طور کلی طبق این قانون، بانک های جمهوری اسلامی اعطای تسهیلات بانکی از راه یازده عقد
اسلامی مجاز انجام می شود. این عقود مجاز عبارت اند از :


انواع عقود بانکداری بدون ربا
0 مضاربه : مضاربه عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین به عنوان مالک )بانک ( عهد ه دار -
تأمین سرمایه)نقدی( می گردد با قید اینکه طرف دیگر)عامل( با آن تجارت کرده و در سود حاصله هر
دو طرف شری باشند.
2 مشارکت مدنی : مشارکت مدنی عبارت است از درهم آمیختن سهم الشرکه نقدی و یا غیر نقدی -
متعلق به اشخاص حقیقی و حقوقی متعدد به نحو مشاع به قصد انتفاع طبق قرارداد.
٣ فروش اقساطی)مواد اولیه  ماشین آلات -مسکن( فروش اقساطی عبار ت است از واگذاری عین -
کالا به بهای معلوم به غیر، به ترتیبی که تمام یا قسمتی از بهای مزبور به اقسا مساوی یا غیرمساوی
در سر رسیدهای معین دریافت گردد.
٤ سلف)پیش خرید( - : سلف قراردادی است که به موجب آن بانک محصولات تولیدی مشتری را
خریداری و بهای آن کالا را نقداً پرداخت و کالا را در آینده تحویل می گیرد.
5 قرض الحسنه - : قرض الحسنه عقدی است که به موجب آن بانک )به عنوان قرض دهنده( مبلغ
معینی را طبق شرایط مقرر به اشخاص )به عنوان قرض گیرنده( واگذار می نماید.
6 جعاله : جعاله عبارت است از الزام شخص)جاعل یا کارفرما( به ادای مبلغ یا اجرت معلوم در مقابل -
انجام عملی معین طبق قرارداد. بانک ها می توانند به منظور ایجاد تسهیلات لازم برای گسترش امور
تولیدی، بازرگانی و خدماتی با تنظیم قرارداد و به عنوان عامل یا عند الاقتضاء به عنوان جاعل
مبادرت به جعاله نمایند.
7 اجاره به شرط تملیک :اجاره به شرط تملیک عقد اجاره ای است که در آن شرط می شود که -
مستأجر )مشتری( در صورت عمل به شرایط مندرج در قرارداد، در پایان مدت اجاره عین مستاجره
را مالک گردد.
9 مساقات : مساقات معامله ای است بین صاحبان درختان مثمر )درختانی که از برگ یا گل آن -
استفاده نمایند و میوه مال صاحب آن و یا در اختیار وی باشد ( و عاملی که تربیت و آبیاری و
نگهداری این درختان را بر عهده می گیرد.
9 خرید دین : قراردادی است که به موجب آن شخص ثالثی، دین مدت دار بدهکار را به کمتر از مبل -
اسمی آن به صورت نقدی از داین خریداری می کند. مبلغ اسمی رقمی است که در متن اسناد و اوراق
تجاری ذکر گردیده و حاکی از میزان دین است .
10-منظور از مشارکت حقوقی عبارت است از: تأمین قسمتی از "سرمایه" شرکت های سهامی جدید -
و یا خرید قسمتی از سهام شرکت های سهامی موجود .


بانک ها می توانند، به منظور ایجاد تسهیلات لازم برای گسترش فعالیت بخش های مختلف تولیدی،
بازرگانی و خدماتی، قسمتی از سرمایه مورد نیاز شرکت های سهامی را که برای امور مذکور
تشکیل شده و یا می شوند ، تأمین نمایند


11- فروش اقساطی یعنی واگذاری"عین"، به بهای معلوم به غیر، به ترتیبی که تمام یا قسمتی از -
بهای مزبور به اقساط مساوی یا نامساوی در سررسید های معین دریافت شود .


فروش اقساطی چندگونه است: فروش اقساطی مسکن، مواد اولیه، لوازم یدکی و ابزار کار بخش
تولید، وسایل حمل ونقل، کالاهای مصرفی با دوام ساخت داخل ، وسایل تولید، ماشین آلات و
تأسیسات ،.
عقود اسلامی ذاتاً تجارتی نمی باشند و فقط زمانی که توسط بانک ها انجام شوند تجارتی تلقی
می گردند .


مؤسسات مالی و اعتباری که شبیه بانک ها بوده و خدمات مالی ارائه می کنند در دو صورت تاجر
محسوب می شوند :
0 - درصورتی که به شکل شرکت های سهامی تشکیل شوند .
٢ - در صورتی که مبادرت به انجام اعمال تجارتی نمایند .


صرافی)عوض کردن(
به معنی تبدیل کردن است و صراف کسی است که در ازای (change) صرف مبلغی پولی را به واحد
پولی دیگرتبدیل می کند .
خدماتی که صرافان ارائه می کنند فقط تبدیل واحد پولی به واحد پولی دیگر نبوده و خدماتی چون
خرید و فروش چک های مسافرتی،صدورحوالجات،انتقال ارز و ... را نیز در بر می گیرد .


علت عدم رونق شغل صرافی
0 - اغلب خدماتی را که صرافان ارائه می کنند اکنون بانک ها نیز ارائه می نمایند .
٢ - تغییر مقررات ارزی.


عملیات بیمه
بیمه عقدی است که در آن یک طرف در ازای دریافت مبلغی تحت عنوان حق بیمه جبران تهام یا
قسمتی از خسارت احتمالی طرف دیگر را در مدت معین تعهد می کند .


اقسام بیمه
در قانون به ل اظ اهمیت بیمه دریایی اقسام بیمه به ب ری و ییر ب هری تقسهیم شهده اسهت ولهی
می توان بیمه را به بیمه اشخاص و اشیاء تقسیم کرد .
در بیمه اشخاص،موضوع تعهد بیمه گر جبران خسارت جانی است .
در بیمه اشیاء موضوع تعهد بیمه گر جبران خسارت مالی است .
طبق لای ه قانونی ملی شدن مؤسسات بیمه و مؤسسات اعتباری مصوب 0٣59 تمام مؤسسهات بیمهه
کشور ملی شد و فعالیت نمایندگی های بیمه خارجی در ایران ممنوع گردید .
در وضع فعلی مؤسسات بیمه به صورت شرکت های دولتی بوده و اخیراً مجوز تأسهیس شهرک ت ههای
بیمه خصوصی نیز صادر می شود که تماماً زیر نظر بیمه مرکزی فعال هستند .


اعمال تجارتی خدماتی متفرقه
0 - تصدی به حمل ونقل
٢ - تصدی به عملیات حراجی
٣ - تصدی به هر قسم نمایشگاه های عمومی


تصدی به حمل ونقل
حمل ونقل لازمه تجارت است .
حمل ونقل دارای اقسام متنوعی است که هر قسم برای خود مقررات خاصی دارد .
حمل ونقل ممکن است داخلی یا بین المللی باشد .
حمل ونقل ممکن است از طریق خشکی،دریا یا هوا باشد .
حمل ونقل از راه خشکی ممکن است جاده ای یا ریلی باشد .
حمل ونقل ممکن است ترکیبی باشد .
حمل ونقل ممکن است مربو به نقل و انتقال کالا یا مسافر باشد .
مقررات قرارداد حمل ونقل در قانون تجارت از ماده ٣77 تا ٣9٤ پیش بینی شده است . در قهانون مهدنی
تصدی به حمل ونقل از انواع اجاره شمرده شده است ولی در قانون تجارت از اقسام وکالت است .


تعریف تصدی
تصدی وقتی استفاده می شود که کاری در قالب ی سازمان، موسسه، بنگاه، تشهکیلات و ... انجهام
گیرد .
تعریف متصدی حمل ونقل
طبق ماده ٣77 قانون تجارت متصدی حمل ونقل کسی است که در مقابل اجرت حمل اشیاء را به عهده
می گیرد .
بدیهی است، هدایت کننده وسیله حمل ونقل مانند راننده یا خلبان مورد نظر قانون گذاران بوده است .


تصدی به حمل ونقل مسافر
مون در ماده ٢ قانون تجارت تصدی به حمل ونقل مطلق است و از طرفی حقوقدان ها در نظریات خود
حمل ونقل مسافر را تجاری می دانند لذا به نظر می رسد تصدی به حمل ونقل مسافر نیز شغلی تجهاری
م سوب می شود .


تصدی به عملیات حراجی
متصدی حراجی کسی است که کالا را به بالاترین قیمت پیشنهادی در م ل حراج می فروشه د . اگهر
اموال فروشی از آن خود متصدی باشد مشمول بند ی ماده ٢می شود پس به نظر مه ی رسه د منظهور
قانون گذار فرضی است که اموال به متصدی حراج تعلق ندارد .


تعریف لغوی مزایده :
در معرض فروش گذاشتن میزی به ن وی که هر خریداری که قیمت بیشتر « مزایده در لغت به معنی
». پیشنهاد کرد، به وی فروخته شود؛ حراج ؛ مقابل مناقصه
و در اصطلاح ؛ فرایندی است برای فروش یا واگذاری؛ کالا، خدمات یا حقوق دولتی یا متعلق به عهام
)بیت المال( یا متعلق به بخش خصوصی به فرد یا افرادی که بیشتر ترین قیمت را پیشنهاد کرده باشد،
البته در هیچ جای قوانین تعریف مشخصی از آن نشده است ولی از قراین بر می آید که عملی آشنا در
نزد مردم است. لیکن مون در قوانین ایران آن را با مناقصه و همراه قوانین آن آورده اند؛ بهر تطبیهق
تمامی مراحل آن بر مناقصه تاکید شده است، یعنی می توان آن را به عمومی و م دود از نظر دعوت و
ی مرحله ای و دو مرحله ای از نظر مراحل بررسی، تقسیم نمود .


مزایده و مناقصه
به طور کلی شیوه های انعقاد پیمان های اداری را می توان به دو گروه کلی تقسیم کرد :
گروه اول : پیمان های مبتنی بر رقابت.
گروه دوم : پیمان های مبتنی بر توافق.
0( روش مناقصه :
مناقصه روشی است که در آن سازمان های عمومی، خرید کالا یا خدمت مورد نیاز خود را به رقابت و
مسابقه می گذارند و با اشخاص حقوقی یا حقیقی که کمترین قیمت یا مناسب ترین شرایط را پیشنهاد
می کنند، معامله می نمایند.
اصول مناقصه
أ( اصل آزادی رقابت.
ب( اصل شایستگی داوطلبان شرکت در مسابقه.
ج( اصل معلوم بودن نصاب معامله.
د( اصل حضور ی شخص اداری.


اقسام مناقصه
أ ( مناقصه عمومی : روشی است که در آن دولت یا سازمان های عمومی، انجام عمل یا خرید کالای
مورد نیاز خود را از طریق اعلان بین عموم داوطلبان، به مسابقه می گذارد.
ب ( مناقصه محدود : روشی که در آن به تشخیص و مسئولیت بالاترین مقام مناقصه  گذار، محدود
بودن و ادلۀ آن تأیید می گردد. مناقصه در بین عده معدودی از اشخاص حقیقی یا حقوقی که مورد
شناسایی سازمان ها عمومی است، برگزار می شود.
ج( مناقصه اختیاری : که از طریق اعلان عمومی است ولی اختیار انجام مناقصه با بهترین
پیشنهاد دهنده، یا سازمان دولتی است.


٢( روش مزایده
یکی دیگر از روش های پیش بینی شده در قانون محاسبات عمومی، روش مزایده است که
برای انعقاد پیمان های عمومی است. مزایده ترتیبی است که در آن اداره، فروش کالاها و خدمات یا
هر دو را از طریق درج آگهی در روزنامه کثیرالانتشار و یا روزنامه رسمی کشور به رقابت عمومی
می گذارد و قرارداد را با شخصی که بیش ترین بهاء را پیشنهاد می کند، منعقد می سازد. مزایده خود بر
دو نوع است :
0 حضوری. -
٢ کتبی. -


مزایده حضوری
به مزایده حضوری اصطلاحاً حراج هم گفته می شود و انجام آن ساده و با تشریفات کمتر همراه
است. البته استفاده از این روش نمی تواند، همیشگی باشد؛ بلکه منحصر در موارد فوری و غیر مهم
است.


مزایده کتبی
در این نوع روش، مزایده به صورت کتبی و با تشریفاتی خاص انجام می پذیرد و در معاملات مهم،
همراه با درج آگهی و انتشار آن و تشکیل کمیسیون)گروه(، مزایده و نتایج مزایده اعلام می شود.


پیمان های مبتنی بر توافق


0( روش توافق مستقیم
این روش شبیه قراردادهای خصوصی است و طرفین قرارداد، آزادی عمل بیشتری دارند، البته این
مورد محدود و منحصر در معاملات ساده و کم اهمیت است؛
٢( روش جلب نظر کارشناس
به موجب قانون محاسبات، خرید یا استجاره اموال غیرمنقول یا تشخیص بالاترین مقام اجرایی و
کسب نظر کارشناس رسمی یا معتمد انجام می گیرد.


اجباری یا اختیاری بودن روش ها
در نظام حقوقی ایران، هر دو روش توافقی و مسابقه ای پذیرفته شده است؛ ولی اصل بر اجباری
بودن کاربرد روش مسابقه ای است. یعنی قانون گذار تمایل دارد معاملات دولتی از طریق مزایده یا
مناقصه انجام پذیرد.
برای انجام مزایده و مناقصه، قانون گذار، نصاب و حدی معین نموده است،
طبق قانون مناقصات، معاملات کوچک ، معاملاتی است که مبلغ آن کمتر ا ز 2/000/000 ریال باشد و
معاملات متوسط، معاملاتی که مبلغ آن بیش از سقف مبل معاملات کوچک باشد و از ده برابر سقف
آن تجاوز نکند؛ و معاملات بزري، معاملاتی است که مبلغ آن بیش از ده برابر سقف ارزش معاملات
کوچک باشد.


ادارۀ امور مناقصه
مرجع اداری صالح برای ادارۀ امور مناقصه در هر وزارتخانه یا مؤسسه عمومی یا شرکت دولتی و
شهرداری ها، یک واحد اداری است که به نام ادارۀ مناقصات شناخته می شهود و دارای وظایفی هم
چون تشکیل کمسیون مناقصه است.
وظیفۀ این کمسیون، بررسی پیشنهادات رسیده از داوطلبان شرکت در مناقصه، تعیین برنده و
اعلام برنده مناقصه است.


تفاوت حراجی با مزایده
حراجی فی المجلس و به طور شفاهی انجام می گیرد در حالی که مزایده کتبی است .
این عمل تجارتی به عنوان ی شغل معمولی در ایران رایج نیست.


محاسن مزایده و مناقصه
حسن روش های مناقصه و مزایده، آن است که از طریق این رقابت می توان به بهترین گزینه ها دست
یافت؛ هم چنین رعایت اصل برابری افراد در این گونه قراردادها رعایت می شود. البته معایبی هم چون
سوق دادن شرکت کنندگان به سوی کمیت و عدم توجه به کیفیت که معمولاً در مناقصات مشاهده
می شود، در این روش ها وجود دارد.


* تفاوت حراج با مزایده
حراج فی المجلس و به طور شفاهی انجام می گیرد در حالی که مزایده کتبی است .
این عمل تجارتی به عنوان ی شغل معمولی در ایران رایج نیست .


* تصدی به هر قسم نمایشگاه عمومی
نمایشگاه به محلی گفته می شود که اثری هنری، تاریخی، طبیعی ، فرهنگی، صنعتی و ... در
معرض بازدید علاقمندان قرار می گیرد . در آمد متصدی نمایشگاه معمولاً از محل فروش بلیت برای
بازدید است. کسی که آثارش به نمایش در آمده تاجر نیست .


* نمایشگاه می تواند)عمومی یا خصوصی( باشد.
اماکنی مانند سینما، سیرک، تئاتر)تماشاخانه( و ... نمایشگاه محسوب می شوند .
منظور از نمایشگاه عمومی یعنی نمایشگاهی که اختصاص به صنف یه ا قشار خاصی نداشته و
همگان امکان بازدید از آن را داشته باشند .


* عملیات مربوط به کشتی
0 - کشتی سازی
٢ - خرید و فروش و هرگونه معامله مربوط به کشتی.
٣ - کشتی رانی
* کشتی سازی معمولاً در قالب بند ٤ ماده ٢ قانون تجارت می گنجد چون کشتی در ی کارخانه
تولید کشتی و شناور ساخته می شود . ) خريد يا تحصيل هر نوع مال منقول به قصد فروش يا اجاره
اعم از اينكه تصرفاتي در آن شده يا نشده باشد(.


* خرید یا تحصیل کشتی به قصد فروش یا اجاره نیز در بند یک ماده ٢ قانو ن تجارت قرا ر
می گیرد. کشتی رانی هم مطابق بند ٢ ماده ٢ عمل تجارتی محسوب می شود)تصدي به حمل و نقل
از راه خشكي يا آب يا هوا به هر نحوي كه باشد( .


* طبق بند 10 ماده ٢ قانون تجارت هرگونه معامله مربوط به کشتی مانند عاریه آن نیز تجارتی
است و نیز فرو ش کشتی طبق این بند جز ء معاملا ت تجارتی ذاتی محسو ب
می شود)كشتي سازي و خريد و فروش كشتي و کشتی هانی داخلي يا خارجی و معاملات راجع
به آن ها(.
که این نکات از سایر بندها به دست نمی آید .


* مهم ترین قانون داخلی حاکم بر حقو ق دریایی قانو ن دریایی مصو ب 1343 و در سطح
بین المللی کنوانسیون بروکسل یا لاهه است که ایران در سال 1344 به آن پیوست .


* تعریف تاجر
ماده یک قانون تجارت تاجر را تعریف کرده است)طبق ماده مذکور تاجر کسی است که شغل معمولی
خود را انجام معاملات تجارتی قرار بدهد( .


* در خصوص تعریف قانونی تاجر مند نکته حائز اهمیت است :
0 - تاجر لزوماً شخص حقیقی نیست و ممکن است شخص حقوقی باشد .
٢ - شغل به فعالیتی اطلاق می شود که برای کسب در آمد انجام شود .
٣ - منظور از صفت معمولی برای شغل آن است که شغل مستمر برای تاجر شناختن شخص باید
احراز شود هر چند مستمر بودن فعالیت تجارتی از مفهوم شغل استنباط می شود .
٤ - مراد قانون گذار از معاملات تجارتی همان معاملات تجارتی ذاتی مندرج در ماد ه ٢ قانو ن
تجارت است .
5 - برای این که شخص تاجر شناخته شود باید معاملات تجارتی را به نام و حساب خود انجا م
دهد .


* نکته مهم :
صرف ثبت نام در دفتر ثبت تجارتی، داشتن کارت بازرگانی، داشتن کد اقتصادی، تنظیم دفاتر
تجارتی و ... هیچ یک دلیل قطعی بر تاجر بودن شخص نیست .


* اشخاص حقوقی تاجر
معمولاً اشخاص حقوقی در قالب شرکت های تجارتی به فعالیت می پردازند .
دولت یا مؤسسات دولتی که عهده دار اداره کشور هستند بر فرض که  در این راستا فعالیت
تجارتی بنمایند تاجر تلقین نمی شوند اما شرکت های دولتی که به اعمال تجارتی اشتغال دارند
تاجر تلقی می شوند ولی تابع قانون خاص خود بوده و در موارد سکوت طبق ماد ه 300 لایحه
اصلاحی قانون تجارت تابع مقررات تجارتی خواهند بود .


* اعمال تجارتی تبعی
اعمال تجارتی تبعی اعمالی است که به تبع انجام دهندگان آن تجارتی تلقی می شود .
اعمال تجارتی تبعی در ماده ٣ قانون تجارت نام برده شده اند و عبارت اند از :


0 - کلیه معاملات بین تُجار و کسبه و صرافان و بانک ها .
٢ - کلیه معاملاتی که تاجر با ییر تاجر برای حوائج تجارتی خود می نماید .
٣ - کلیه معاملاتی که اجزاء یا خدمه یا شاگرد تاجر برای امور تجارتی ارباب خود می نماید .
٤ - کلیه معاملات شرکت های تجارتی .


* معاملات بین دو تاجر برای رفع حوایج غیر تجارتی
ممکن است به استناد بند یک ماده ٣ قانون تجارت)به اعتبار تاجر بودن كليه معاملات و فعالیت ها و -
كسبه و صرافان و بانک هاا( این معاملات، تجارتی تلقی شوند و گفته شود که اگر قانون گذار رفع
حوایج تجارتی را در این قسم معاملات لازم می دید به مانند بند ٢ همان ماده ذکر می کرد)به
اعتباه تاجر بودن كليه معاملاتي كه تاجر يا غير تاجر براي حوائج تجارتی خود مي نماياد(ولی - این
نظریه پذیرفته نیست، زیرا :
0 - طبق ماده 5 اگر ثابت شود معامله میان تُجار برای امور تجارتی نبوده است نباید آن را تجاری
تلقی نمود).
٢ - طبق ماده 14 قانون تجارت و ماده 1297 قانون مدنی دفاتر تجار در میان ایشان به شرطی
قابل استناد است که مربوط به دعاوی تجاری باشد پس ممکن است اختلاف میان دو تاجر مربوط
به مسائل مالی غیر تجارتی باشد .

٣ - در رویه قضایی کشور فرانسه تعهد میان تجار وقتی تجارتی شمرده می شود که مربوط به
نیازهای تجارتی باشد .


نکته :
هر چند صفت تجارتی ایلب برای معاملات تجار استفاده می شود ولی الزامات خارج از قرار دا د
تاجر نیز ممکن است تجارتی یا غیر تجارتی باشد .


* رژیم حاکم بر اعمال تجارتی
رژیم حقوقی حاکم بر اعها ل تجارتی در حقو ق ایران هما ن است که در حقو ق مدنی
پیش بینی شده است مگر این که در حقوق تجارت شاهد مقررات خاص باشیم .
در تعهدات تجارتی رعایت دو اصل سرعت و امنیت ضرورت دارد. مثلاً عدم اعطای مهلت به
مدیون و حذف استمهال از مقررات م یا پذیرش مسئولیت تضامنی در تعهدات تجارتی برای
رعایت این اصول است .
اگر معامله ای میان ی تاجر با غیر تاجر صورت گیرد به نظر می رسد نسبت به تعهدات تاجر تابع
رژیم اعمال تجاری و نسبت به غیر تاجر تابع قواعد عمومی در حقوق مدنی باشد .


* شرایط اشتغال به تجارت
بر طبق قانون اساسی اصل بر آزادی انتخاب شغل است و هر کس می تواند شغل دلخواه خود و از
جمله تجارت را انتخاب نماید با این حال در خصوص گروهی بنا به ملاحظاتی امکان تجارت وجود
ندارد .


* تجارت محجورین
بر اساس قانون امور حسبی اگر محجور ممیز باشد می تواند به ا اجاز ه ولی یا قیم خو د به
فعالیت های تجارتی پرداخته و تاجر تلقی شود ولی محجورین غیر ممیز نمی توانند تجارت کنند .
نمایندگان محجورین نیز حق تجارت کردن از جانب ایشان را ندارند .


* تجارت اتباع بیگانه
طبق قانون کار شرایط اشتغال اتباع بیگانه در ایران معین شده است. اتباع بیگانه برای اشتغال
در ایران باید رویداد با حق کار مشخص داشته و از وزارت کار پروانه کار اخذ نمایند .
تجارت اتباع بیگانه در ایران با محدودیت هایی مواجه است .


* تجارت انحصاری
برخی از اقسام تجارت مانند بانکداری، هواپیمایی، بازرگانی خارجی، صنایع بزري در انحصار
دولت است و اشخاص نمی توانند در این زمینه ها به تجارت بپردازند . البته  امکان فعالیت در
زمینه های انحصاری با صدور مجوز دولتی ممکن است.


* ممنوعیت از تجارت
صاحبان برخی مشایل به دلیل رعایت شئونات یا احتمال سوء استفاده از موقعیت شغلی از تجارت
کردن ممنوع شده اند. مثلاً قضات به دلیل رعایت شأن منصب قضا و کارمندان دولت از برخی
فعالیت های تجارتی نظیر حق العمل کاری در گمرک به دلیل احتمال سوء استفاده ممنوع هستند .


* تجارت با اخذ پروانه و مجوز خاص
بعضی از فعالیت های تجارتی نیازمند اخذ پروانه یا مجوز از مراجع خاص هستند مثل نمایش فیلم
یا تأسیس داروخانه.


* ثبت تجارتی
موضوع ثبت تجارتی در موارد 16 الی 19 قانون تجارت پیش بینی شده است. ثبت نام همه تجار و
شرکت های تجارتی در دفتر ثبت تجارتی الزامی است .


استثناء
کسبه جزء از این ثبت نام معاف هستند .


* فایده ثبت نام تجار در دفاتر ثبت تجارتی
0 - تعیین تعداد اشخاصی که به تجارت مشغول اند .
٢ - اماره ای بر تاجر شناخته شدن اشخاص ثبت نامی.
٣ - کسب اطلاع از وضعیت تجار.
٤ - برخورداری از بعضی امتیازات.
5 - نظارت دولت بر فعالیت های تجاری.


* محل ثبت نام در دفاتر ثبت تجارتی
هر چند بهتر بود یک دفتر ثبت تجارتی ملی واحد برای تمام تجار منظور می شد ولی تاجر باید
در دفتر ثبت تجارتی محلی که در آن اشتغال دارد اقدام به ثبت تجارتی بنماید.


* دفاتر ثبت
دفاتر ثبت تجارتی در تهران واقع در اداره ثبت شرکت ها و مالکیت صنعتی بوده و در شهرستان ها  ادارات
ثبت اسناد محل است .


* شماره ثبت تجارتی
شماره ای که تحت آن مشخصات تاجر ثبت می شود، شماره ثبت تجارتی نامیده می شود .


* ثبت شرکت ها
ثبت نام شرکت های تجاری در دفتر ثبت تجارتی با ثبت آن ها در دایره ثبت شهرکت ها متفاوت
است که ثبت مجدد شرکت های تجارتی لغو به نظر می رسد .


* نحوه ثبت نام در دفتر ثبت تجارتی
ثبت نام در دفتر ثبت تجارتی به موجب اظهارنامه ای که باید به اداره ثبت تقدیم شود به عمل
می آید . این اظهارنامه حداکثر ظرف یک ماه از تاریخ شروع فعالیت تجارتی باید تنظیم و تقدیم
شود .


* اعلامی بودن مندرجات دفتر ثبت تجارتی
اطلاعاتی که به وسیله تاجر در اختیار اداره ثبت گذاشته می شود توسط مأمو ر ثبت به  طور
شکلی کنترل می شود و لذا ثبت تجارتی به مفهوم صحت مندرجات دفتر ثبت نیست به همین دلیل است که گفته می شود
 مندرجات دفاتر ثبت تجارتی جنبه اعلامی دارد .


ضمانت اجرای عدم ثبت نام در دفتر ثبت تجارتی
ضمانت اجرای عدم ثبت نام در دفتر ثبت تجارتی جزای نقدی است که در ماده 16 قانون تجارت
پیش بینی شده است . میزان جریمه با گذشت زمان و افزایش نرخ تورم اندک است .


* دفاتر تجارتی
به موجب ماده 6 قانون تجارت تمام تجار به استثنای کسبه جزء باید دفاتر تجارتی تنظیم کنند .


* فایده تنظیم دفاتر تجارتی
0 - با تنظیم دفاتر تجارتی، تاجر بر تجارتخانه خود نظارت نموده و بر آن اشراف پیدا می کند .
٢ - با تنظیم دقیق دفاتر تجارتی می توان میزان مالیات بر درآمد تاجر را بر اساس دفاتر تعیین
نمود .
٣ - دفاتر تجارتی به عنوان سند تحت شرایطی در دادگاه قابل استناد هستند .


* انواع دفاتر تجارتی
0 - دفتر روزنامه
٢ - دفتر کل
٣ - دفتر دارایی
٤ - دفتری کپیه)رونوشت برداشته(.
دفاتر تجارتی دارای انواع و اقسام مختلفی است ولی دفاتر قانونی که هر تاجری به  استثنا ی
کسبه جزء ملزم به تنظیم آن ها است چهار دفتر( روزنامه، کل، دارای و کپیه) است .


دفتر روزنامه
طبق ماده 7 قانون تجارت؛ دفتر روزنامه دفتری است که تاجر به طور روزانه تنظیم می کند و به
ترتیب تاریخ روز کلیه اعمال تجارتی را در آن به ثبت می رساند. پس دفاتر روزنامه  از حیث
تاریخ انجام معاملات مرتب بوده و گزارشگر فعالیت روزانه تاجر است .


دفتر کل
طبق ماده 9 قانون تجارت دفتر کل دفتری است که در آن انواع و اقسام معاملا ت از یکدیگر
تفکیک شده و هر نوعی در صفحه مخصوص به خود ثبت می شود . تاجر هر هفته یک بار از روی
دفتر روزنامه، دفتر کل را تنظیم می کند .


دفتر دارایی
دفتر دارایی که هر سال یک مرتبه تا پایان 15 فروردین سال بعد تنظیم می شود دفتری است که
در آن صورت جامعی از کلیه اموال و دارایی تاجر نوشته شده و به امضای او می رسد . تعریف این
دفتر در ماده 9 قانون تجارت آمده است . در عمل به جای دفتر دارایی، ترازنامه تنظیم می شود .


دفتر کپیه
طبق ماده 10 قانون تجارت؛ دفتر کپیه دفتری است که در آن تاجر کلیه اسناد خود را ثبت کرده
و به ترتیب شماره بایگانی می کند .


طرز تنظیم دفاتر تجارتی
طرز تنظیم دفاتر تجارتی از ماده 11 تا ماده 13 قانون تجارت پیش بینی شده است . طبق مقررات
این مواد پس از تهیه دفاتر تجارتی به جز دفتر کپیه باید توسط نماینده ثبت امضاء شود . تمام
دفاتر تجارتی باید شماره صفحه داشته باشد . دفاتر باید قیطان کشی شود و مأمور ثبت په س از
شمارش صفحات دو طرف قیطان را با مهر سربی منگنه می کند . جمع تعداد صحفحا ت به قید
تاریخ و نام صاحب دفتر در صفحه اول و آخر نوشته شده توسط مأمور مثبت و امضاء می شود .
دفاتر باید منظم و مرتب تنظیم شوند و خط خوردگی، تراشیدگی، لاک گرفته گی و ... نداشته
باشند . حاشیه نوشتن یا نوشتن بین سطور ممنوع است .
گذاشتن جای سفید در دفتر یا همانند نبودن فاصله بین سطرها نباید صورت گیرد .
ضمانت اجرای عدم تنظیم دفاتر تجارتی و عدم رعایت تشریفات و نحوه تنظیم دفاتر تجارتی

طبق ماده 15 قانون تجارت اگر تاجری علی رغم  پرداختن به شغل تجاری دفتر تنظیم نکند یا
دفاتر خود را چنانچه در قانون آمده تنظیم ننماید جریمه می شود میزان جریمه دویست تا  ده
هزار ریال است که امروزه مبلغی ناچیز است .
مطابق بند ٣ ماده 5٤٢ قانون تجارت اگر تاجری ورشکست شود و ثابت شهو د دفاتر تجارتی
تنظیم نکرده یا دفاتر او ناقص بوده یا بدون ترتیب تنظیم شده است ممکن است ورشکسته به
تقصیر شناخته شود .
ورشکستگی به تقصیر جرم بوده و طبق قانون مجازات اسلامی 6 ماه تا ٢ سال حبس دارد . اگر
تاجر ورشکسته ای دفاتر خود را مفقود نموده یا از بین ببرد ورشکسته به تقلب شناخته شده و
یک تا پنج سال حبس دارد .


* مدت نگهداری از دفاتر تجارتی
چون در قانون آیین دادرسی مدنی سابق مرور زمان مربوط به دعاوی منقول سال بود و پس از
گذشت این مدت و با ایراد خوانده دعوی مسموع نبود لذا ماده 13 قانو ن تجارت تا 10 سال
نگهداری از دفاتر را پیش بینی کرده است ولی اکنون که مرور زمان خلاف شرع شناخته شده و در
قانون آیین دادرسی مدنی فعلی حذف شده است باید دفاتر برای همیشه نگهداری شود .

سندیت دفاتر تجارتی
دفاتر تجارتی ممکن است در دادگاه به ضرر یا به نفع تاجر مورد استناد قرار گیرد .


* سندیت دفاتر تجارتی علیه تاجر
چون مندرجات دفاتر تجارتی در حکم اقرار کتبی تاجر است لذا در هر حال علیه  تاجر سند
محسوب می شود .


* سندیت دفاتر تجارتی به نفع تاجر

برای این که بتوان به دفاتر تاجر به نفع خود او استناد نمود بر اساس مواد 1297 و 1298 قانو ن
مدنی و ماده 14 قانون تجارت باید :
0 - دفاتر تجارتی طبق مقررات تنظیم شده باشند .
٢ - طرف دعوی تاجر نیز تاجر باشد .
٣ - دعوی مربو به معاملات تجارتی باشد .
اگر هر دو طرف دعوی تاجر بوده و به دفاتر خود استناد نمایند و میان دفاتر تعارض وجود داشته
باشد هر دو از عداد دلایل خارج می شوند مگر این که دلیلی بر ترجیح یکی بر دیگر ی وجو د
داشته باشد .
طبق ماده 1298 قانون مدنی : اگر کسی به دفاتر تاجر استناد کرد نمی تواند مندرجا ت آن را
تفکیک کند .
اگر به دفاتر تاجری در دادگاه استناد شود او باید دفاتر را در دادگاه ابراز یا تلف آن ها را ثابت
کند در غیر این صورت قرینه بر صحت ادعای طرفی است که به دفاتر استناد می کند .


* شیوه ارائه دفاتر در دادگاه
اصولاً وقتی به دفاتر تاجر استناد می شود تاجر باید عین دفاترش را در دادگاه ابراز کند ولی در
موارد زیر مندرجات مورد استناد توسط رئیس یا مدیر دفتر دادگاه خارج نویس می شود :
0 - امکان ابراز دفتر در دادگاه نباشد .
٢ - ابراز دفاتر خلاف نظم یا عفت عمومی یا مصالح عامه یا حیثیت اصحاب دعوی یا دیگرا ن
باشد .


* ارائه خلاصه دفاتر تجار
در فرانسه مواردی که خواهان دعوی می تواند مستقیماً و شخصاً به اسناد و دفاتر تاجر دست یابد
نام برده شده مثل دعاوی مربوط به ارث یا ورشکستگی و در سایر موارد قاضی می تواند خوانده را
به ارائه خلاصه اسناد و دفاتر الزام کند .
در حقوق ایران چنین تفکیکی وجود ندارد .


* تعریف کسبه جزء
کسبه جزء اشخاص حقیقی هستند که فعالیت تجارتی را صرفاً برای رفع نیاز مالی جهت گذراندن
زندگی انجام می دهند .


* کسبه جزء
هر چند کسبه جزء تاجر محسوب می شوند ولی به دلیل آن که حجم معاملاتی که انجام می دهند
چشمگیر نیست از برخی تکالیف تُجار معاف شده اند مثل معافیت از ثبه ت تجهارت ی یه ا تکلیه ف
تنظیم دفاتر تجارتی .
کسبه جزء مشمول مقررات ورشکستگی قرار نمی گیرند .


* ملاک تشخیص کسبه جزء
افراد حقیقی زیر از مصادیق کسبه جزء م سوب می شوند :
0 - کسبه، پیشه وران، تولیدکنندگان و نظایر آن که میزان فروش سالیانه آنان از مبلغ یک صد
میلیون ریال تجاوز نکند .
٢ - ارائه دهندگان خدمات در هر زمینه ای که مبلغ دریافتی آن ها در قبال خدمات ارائه شده در
سال از مبلغ پنجاه میلیون ریال تجاوز نکند .


* انواع مالکیت)تجارتی- صنعتی علمی( و انواع حقوق)مادی معنوی( - -
کلیه حقوقی که در نتیجه فعالیت تجارتی به تاجر تعلق می گیرد مالکیت تجارتی می نامند. مانند
حقی که تاجر نسبت به علامت تجارتی خود دارد و منظور از مالکیت صنعتی کلیه حقوقی است
که در نتیجه فعالیت صنعتی به صنعتگران تعلق می گیرد مثل حق اختراع.


مالکيت فکری : تعريفي كه سازمان جهاني مالكيت فكري (WIPO) از مالكيت فكري كرده است عبارت است  از:
"حقوق قانوني است كه به واسطه خلاقيت ها و فماليت هاي فكري افراد در زمينه هاي علمي صنعتي هنري و ادبي
حاصل مي شود."
مي توان تعريف جامعي از حقوق مالكيت فكري را به صورت  زير ارائه  داد:
مجموعه قواعد و مقرراتی كه از آثاري كه ناشي از فكر خلاقيت و ابتكار بشر بوده و داراي ارزش اقتصادي و قبل داد «
و ستد نيز هستند حمايت كرده و در اين راستا يك سري حقوق مادي محدود به زمان و حقوق معنوي دائم به پدید آورنده آن اعطا
مي كند.


مالکیت علمی
مالکیت علمی نیز به مانند مالکیت تجارتی و صنعتی از جمله حقوق غیرمادی است .
مالکیت علمی ممکن است هنری یا ادبی باشد .
حقوقی که هنرمندان بر آثار هنری خوددارند مالکیت هنری و حقوقی که مؤلفان بر تألیفات خود
می یابند مالکیت ادبی می گویند .
مالکیت های علمی هم جنبه مالی و هم غیرمالی دارند .
مالکیت های تجارتی، صنعتی و علمی از انواع حقوق معنوی محسوب می شوند . مالکیت های مذکور
موجب حق بهره برداری انحصاری مال می شوند و در صورتی که مالکیت تجارتی و صنعتی به ثبت برسند مالک مورد حمایت قانونی قرار می گیرد.
مالکیت تجارتی و صنعتی محدود به زمان و مکان می باشند.
در خصوص حمایت از مالکیت تجارتی و صنعتی قراردادهایی میان دولت ها به امضا رسیده است.
مثل قرارداد اتحادیه پاریس 1883 که ایران عضو آن است.

یاسم امامی بازدید : 187 سه شنبه 29 مهر 1393 نظرات (0)

 

 

« جلسه اول و دوم »

فصل 1 : پيش درآمدي بر رفتار سازماني

تعريف رفتار سازماني :

   در مرحله عمل، مطالعه افراد انساني را مطالعه رفتار سازماني می‌نامند. رفتار سازماني عبارت است از مطالعه منظم سيستماتيک(سامانمند)عمليات، اقدامات، کارها و نگرش‌های افرادي که سازمان را تشکيل می‌دهند.

در رشته رفتار سازماني، مطالعه منظم جايگزين قضاوت مشهودي می‌شود، يعني مدارک و شواهد علمي که در شرايط کنترل شده جمع‌آوری می‌شود، به شیوه‌ای معقول مورد سنجش و ارزيابي قرار می‌گیرد و در رابطه با هر معلولي در پي علت بر می‌آید.

در رابطه با عملکرد فرد نيز سه عامل نقش اساسي دارند : توليد(بهره‌وری)، غيبت و جابجايي کارکنان. مديران به کيفيت و کميت توليد کارکنان توجه دارند، حال آن که غيبت و جابجايي کارکنان بر بازده و توليد آنان اثر معکوس دارد. جابجايي کارکنان موجب افزايش هزینه‌ها می‌شود و سازمان همواره با افرادي کم تجربه کار می‌کند. مديران به سه علت به رضايت شغلي کارکنان توجه دارند :

 1- می‌توان بين رضايت شغلي فرد و توليد يا بهره‌وری يک رابطه مستقيم مشاهده کرد .

2- رضايت شغلي فرد با ميزان غيبت و جابجايي او رابطه معکوس دارد.

 3- مديران در برابر کارکنان احساس مسئوليت انساني می‌کنند.

 واژه سازمان در آخرين بخش تعريف نشان می‌دهد که رفتار سازماني، رفتار فرد يا گروه را در رابطه با کار مورد توجه قرار می‌دهد.

 

نقش رشته‌های علمي :

    رفتار سازماني يک رشته کاربردي از علوم رفتاري است و بر پايه چندين رشته علوم رفتاري قرار دارد که عبارت‌اند از : روان‌شناسی، جامعه‌شناسی اجتماعي، مردم‌شناسی و علوم سياسي، روان‌شناسی در سطح خُرد و بقيه در سطح کلان نقش ايفا می‌کنند.

1- روان‌شناسی : علمي است که در پي سنجش، توجيه، برشمردن علت و گاه درصدد تغيير رفتار افراد انساني برمی‌آید. در اين علم رفتار فردي مطالعه می‌شود. پس اين علم در سطح خرد، در مطالعه رفتار سازماني ايفاي نقش می‌کند. روان‌شناسان به موضوعاتي چون پنداشت، ادراک، شخصيت، يادگيري، آموزش، رهبري موثر، نيازها و نيروهاي انگيزشي، رضايت شغلي، فرآيندهاي تصمیم‌گیری، ارزيابي عملکرد، سنجش نوع نگرش افراد، شیوه‌های گزينش کارکنان، طرح‌ریزی شغل و تنش‌های کار می‌پردازند.

2- جامعه‌شناسی : جامعه‌شناسان سيستم اجتماعي را که فرد در آن نقش‌هایی ايفا می‌نماید، مورد توجه قرار می‌دهند. جامعه‌شناسان از طريق مطالعه رفتار گروه در سازمان در ارائه رفتار سازماني نقش دارند و زمینه‌های مورد توجه آنان پويايي گروه، طرح‌ریزی تیم‌ها، فرهنگ‌سازمانی، ساختار و تئوري(نظریه) سازمان، بوروکراسي(دیوان‌سالاری)، ارتباطات، مقاوم فرد، قدرت و تضاد يا تعارض است.

3- روان‌شناسی اجتماعي : يکي از زیرمجموعه‌های روان‌شناسی است که در آن دو رشته
روان‌شناسی و جامعه‌شناسی ترکیب‌شده‌اند. در اين رشته به اعمال نفوذ افراد بر يکديگر توجه می‌شود.  يکي از موارد مورد توجه اين رشته پديده تغيير است(يعني چگونه می‌توان موانعي را که بر سر راه تغيير است، از ميان برداشت). روان‌شناسان اجتماعي به سنجش نگرش‌های در حال تغيير، الگوهاي ارتباطي، راه‌هایی که فعالیت‌های گروه می‌تواند نيازهاي فردي را تأمین کند و فرآيند تصمیم‌گیری گروه توجه دارند.

4- مردم‌شناسی : عبارت است از مطالعه درباره علومي که می‌توان بدان وسيله درباره افراد انساني و فعالیت‌های آنان مطالبي آموخت. متخصصان مردم‌شناسی توانسته‌اند در درک فرهنگ‌سازمانی، محیط‌های سازماني و تفاوت بين فرهنگ‌های ملي ما را ياري کنند.

5- علوم سياسي : عبارت است از مطالعه رفتار فرد و گروه در يک محيط سياسي. دانشمندان اين رشته به تضاد يا تعارض ساختاري، تخصيص قدرت و شیوه‌ای که افراد از قدرت براي تأمین منافع خود استفاده می‌کنند، پرداخته‌اند.

به طور کلی، واحد مورد تجزيه و تحليل :

                روان‌شناسی(مطالعه علم رفتار فردي)

                       جامعه‌شناسی(مطالعه رفتار گروه در سازمان)

          روان‌شناسی اجتماعي(گروه و اجتماع و اعمال نفوذ افراد بر يکديگر)

                                مردم‌شناسی(مطالعه افراد انسانی و فعالیت‌های آنان(گروه و سازمان)

                                              علوم سياسي(مطالعه رفتار فرد و گروه در محیط سیاسی) است.

 

هدف‌های رفتار سازماني :

 توجيه، پیش‌بینی و کنترل رفتار انساني است.

توجيه : هنگامي که می‌خواهیم متوجه شويم که چرا فرد يا گروه کاري را انجام دادند، در واقع به دنبال بيان يا توجيه هدف هستيم و می‌خواهیم علت را بدانيم.

پیش‌بینی :  هدف از پیش‌بینی توجه به رويدادهاي آينده است. مديريت می‌خواهد نتيجه يک اقدام خاص را حدس زده و در حقيقت می‌خواهد برخي از واکنش‌های رفتاري را نسبت به پدیده‌های تغيير پیش‌بینی کند و راه‌هایی را براي کم‌ترین مقاومت بيابد و تصمیم‌گیری کند.

 

بهبود کيفيت و بازدهي :

براي بهبود کيفيت و افزايش توليد يا بهره‌وری بايد برنامه‌هایی را مثل کنترل کيفيت کامل و بازسازي اجرا کرد تا به موجب آنان افراد و کارکنان تشويق شوند که در امور مشارکت فعال نمايند.

 

مديريت کيفيت جامع TQM  چيست ؟

1- توجه زياد به مشتري : مشتري تنها کساني نيستند که از محصولات و خدمات استفاده می‌کنند بلکه شامل افراد درون سازمان که با ساير افراد سازمان روابط متقابل دارند هم می‌شود(مانند کارکنان دايره اعتبارات، حسابداري و حمل‌ونقل).

2- توجه به بهبود مستمر : بهبود دائمي و پيوسته در محصولات و خدمات.

3- بهبود کيفيت همه کارهايي که سازمان انجام می‌دهد : اين مورد تنها براي محصول نهايي نيست و شامل شیوه‌هایی که سازمان کالا را تحويل می‌دهد، سرعتي که در رسيدگي به شکايات دارد و نوع برخورد و رعايت ادب  در پاسخ‌گویی به مشتري نيز می‌شود.

4- سنجش يا اندازه‌گیری‌های دقيق  : کنترل کيفيت کامل براي سنجش متغيرهاي عملکرد در فعالیت‌های سازمان از روش‌های آماري استفاده می‌کند و متغيرهاي عملکرد را با استانداردها مقايسه می‌کند.

5- تفويض اختيار : در کنترل کيفيت کامل همه افراد بايد در فرآيند بهبود شرکت کنند. در اجراي اين برنامه از تیم‌ها استفاده می‌شود.

کاربرد TQM در رفتار سازماني مورد توجه است زيرا اجراي اين برنامه  باعث می‌شود که کارمند در آنچه می‌خواهد انجام دهد دوباره بينديشد و در فرآيند تصمیم‌گیری‌های سازمان مشارکت کند. زماني که تغييرات بسيار شديد و سريع است، توجه به اين موضوع که اگر قرار باشد کار را از اول آغاز کنيم چگونه بايد آن را انجام داد، اساس و مبناي بازسازي را تشکيل می‌دهد. اجراي اين روش مديران را وادار می‌کند تا يک بار ديگر شيوه انجام امور را مورد توجه قرار دهند و ببينند که اگر قرار بود کار را از نو آغاز کنند چگونه ساختار سازمان را تعيين می‌کردند.

 

بهبود  مهارت افراد :

     مديريت می‌کوشد تا رفتار کارکنان را بهبود بخشد زيرا اين امر در اثربخشی اهميت زيادي دارد. همچنين می‌کوشد تا ارتباطات بهتري با آن‌ها برقرار کرده و تیم‌های اثربخش تر به وجود آورد.

 

نيروي کار گوناگون :

      يکي از مسائلي که سازمان‌ها با آن مواجه هستند، مسئله سازش و کنار آمدن با افراد و کارکنان است که تفاوت‌ها زيادي باهم دارند.گوناگوني نيروي کار بدين معنا است که سازمان‌ها بايد افرادي را استخدام کنند که از نظر جنس، نژاد و قوميت تفاوت‌های زيادي دارند و مقصود از کاربرد عبارت مزبور اين است که افرادي که در سازمان کار می‌کنند با هنجارهاي رايج کشور متفاوت‌اند. علاوه بر وجود گروه‌های مختلف، افراد معلول و مسن را نيز می‌توان به عنوان نيروي کار گوناگون نام برد.

در حال حاضر سازمان‌ها سعي دارند تا به نوع نيازها، شیوه‌های زندگي و خواسته‌های  افراد توجه بيشتري نمايند و متوجه تفاوت‌های ارزشي آن‌ها بشوند. مديران هم اکنون می‌خواهند با توجه به خصوصيات فردي کارکنان با آن‌ها برخورد نمايند تا نرخ جابجايي و غيبت آن‌ها را کاهش دهند و توليد و بهره‌وری آنان را افزايش دهند و درعین‌حال به تبعيض هم متهم نشوند. با برخورد صحيح با مسئله گوناگوني می‌توان خلاقيت و نوآوري را در سازمان افزايش داد و تصمیم‌گیری را بهبود بخشيد.

 

واکنش در برابر جهاني شدن سازمان :

       در زمان کنوني مديريت در محدوده مرزهاي ملي قرار نمی‌گیرد و مديران بايد بتوانند با افراد متعلق به فرهنگ‌های مختلف کار کنند. مدير بايد بتواند فرهنگ کارکنان را درک کند(چه کارکنان در کشورهاي ديگر باشند و چه در کشور او باشند) با آنان وجوه مشترک پيدا کند و آنان را وادار کند که شیوه‌های گوناگون مديريت را درک کنند و خود را با آنان سازگار نمايد.

 

تفويض اختيار :

     هم اکنون مديران را با عنوان‌های مختلف مانند مشاور، سرپرست و ناظر معرفي می‌کند. تصميمات به سطوح پايين تر سازمان(سطوح عملياتي) ارجاع شده است و به کارکنان آزادي عمل بيشتري داده‌اند تا بتوانند مسائل کاري خود را حل کنند و تصميماتي بگيرند. گروه‌های متخصص و خودگردان تشکیل‌شده‌اند که می‌توانند بدون وجود رئيس و سرپرست کار کنند. سازمان‌ها در وضعيتي هستند که بايد به کارکنان تفويض اختيار کنند. مديران بايد بياموزند که چگونه کنترل را به ديگران واگذار کنند و درعین‌حال تصميمات لازم را اتخاذ نمايند.

 

نوآوري و ايجاد تغيير :

     سازمان‌ها بايد در پي نوآوري باشند و پديده تغيير را پذيرفته و انعطاف‌پذیری بالايي نشان دهند تا از بين نروند. همچنين بايد کيفيت محصول و خدمات را بهبود بخشند تا بتوانند در برابر رقبا مقاومت نمايند. چالش و مشکل مديريت اين است که بايد کارکنان را وادار به خلاقيت نمايند و در برابر تغيير بردباري بيشتري به خرج دهد.

 

سازش با پدیده‌ای به نام تغييرات سرسام‌آور :

      مديران همواره با تغيير سروکار داشته‌اند، اما امروز مسئله زمان اجراي تغيير مطرح است در زمان کنوني تغيير به صورت فعاليت دائمي و مستمر درآمده است. کارکنان بايد نوآوری‌های روزمره داشته باشند و پيوسته بازآموزی شوند در گذشته کارکنان احساس امنيت شغلي می‌کردند، ولي هم اکنون افراد براي مدت نسبتاً کوتاهي می‌توانند در کار خود انجام وظيفه نمايند. مديران بايد بياموزند که چگونه انعطاف‌پذیر شوند و در امور پیش‌بینی‌نشده چگونه واکنش مناسب نشان دهند و چگونه در برابر پديده تغيير مقاومت کنند و به بهترين شکل با آن سازش نمايند.

 

کم شدن وفاداري کارکنان :

     سازمان‌ها با رويارويي با پديده رقابت جهاني و مشاهده برخوردهاي ناجوانمردانه چون بلعيده شدن سازمان‌های ضعيف توسط سازمان‌های قدرتمند دست از سیاست‌های گذشته برداشته و امنيت شغلي، سابقه خدمت و پاداش‌های مناسبي را که به کارکنان قديمي خود می‌دادند، کاهش دادند. اين مسئله باعث کاهش وفاداري کارکنان شده است. مديران بايد بياموزند که چگونه موجب افزايش انگيزه کارکنان شوند تا آنان نسبت به سازمان احساس وفاداري و تعهد بيشتري نمايند و درعین‌حال سازمان نيز در صحنه رقابت جهاني باقي بماند.

 

نيروي کار دوگانه(مضاعف) :

     امروزه نيروي کار با الگوي دوگانه وجود دارد که در آن کارکنان بايد کارهايي بامهارت پايين انجام دهند و حقوق نسبتاً پاييني بگيرند يا کارهاي بامهارت بالا انجام دهند و حقوق متوسط دريافت کنند. در گذشته بيشتر سازمان‌ها در بخش توليد کارکناني بامهارت بالا داشتند. ولي هم اکنون به نظر می‌رسد که افراد بامهارت پايين و حقوق اندک بايد استخدام شوند. مسئله اینجاست که مدير چگونه می‌تواند موجب انگيزش افرادي شود که حقوق پاييني دارند و فرصتي نيز براي ارتقاي مقام و رسيدن به دستمزد بيشتر ندارند. آيا می‌توان مشاغل اين کارکنان را طرح‌ریزی مجدد نمود يا حتي آن‌ها را حذف کرد ؟

 

بهبود رفتار  از نظر اخلاقي :

    در سازمان‌هایی که پيوسته شاهد کاهش نيروي کار و ناديده گرفتن انتظارات کارکنان و رقابت شديد در بازار هستيم، عجيب نيست که برخي کارکنان قوانين را زير پا گذاشته و دست به اقدامات غیراخلاقی بزنند. مديران بايد از نظر اخلاقي جو يا محيطي سالم براي کارکنان به وجود آورند تا آن‌ها بتوانند بر ميزان توليد، بازدهي و بهره‌وری خود بيفزايند و از نظر رفتار خوب و بد دچار مشکل و معما نشوند.

یاسم امامی بازدید : 413 دوشنبه 21 مهر 1393 نظرات (0)

 

 

« مبانی سازمان و مدیریت »

بر گرفته از کتاب مبانی سازمان و مدیریت اثر دکتر علی  رضاییان

تهیه و تدوین و جمع آوری- یاسم امامی مدرس دانشگاه

 


 

مقدمه

- انسان‌ها از قدیم‌الایام با مدیریت هر چند(ناقص، سنتی)توأم با سلایق خود و دیگران برای انجام امور سر و کار داشته‌اند.

- چالش جدی(افراد، خانواده‌ها، سازمان‌ها و کشورهای نسبتاً عقب‌مانده امروز) ضعف‌ها و کاستی‌های معلومات مدیریتی خصوصاً، عملیاتی نکردن(به میدان نیاوردن)این معلومات و گرایش به وابستگی به دیگران است.

- چالش جدی(سازمان‌ها و کشورهای نسبتاً پیشرفته) داشتن معلومات مدیریتی نسبتاً خوب، اما همه چیز خواهی برای خود و کسب منافع و منابع کشورهای عقب‌مانده و یا در حال توسعه و کم توجهی به ابعاد انسانی آن در حوزه عمل است.

تعریف مدیریت

 مدیریت، فرایند به‌کارگیری موثر و کارآمد منابع(انسانی و مادی) برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی، بسیج منابع و امکانات،هدایت و کنترل عملیات برای دست‌یابی به اهداف تعیین‌شده سازمان و بر اساس نظام ارزشی مورد قبول است.

پنج اصل اساسی مدیریت : برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل. مدیران باید برای همه‌ی این اصول از مهارت کافی برخوردار باشند.

بکار گیری موثر؛ یعنی تصمیم مناسب برای دست‌یابی به نتایج مطلوب.

مدیریت کارآمد(کارآمد)؛ به تخصیص و مصرف مدبرانه منابع(انسانی و مادی) می‌گویند.

هدف مدیریت، تمرکز بر فعالیت‌های هدف‌دار است.

مدیریت علم است یا هنر؟

آن بخش از دانش مدیریت که از طریق آموزش فر گرفته می‌شود علم مدیریت است و آن بخش که موجب بکار بستن اندوخته‌ها در شرایط گوناگون می‌شود هنر مدیرت می‌گویند.

همه صاحب‌نظران در علوم گوناگون به این نکته اتفاق نظر دارند، قبل از اقدام به هر کاری یا اخذ سمت و مسئولیتی فرد باید آموزش لازم آن کار یا فعل را دیده باشد(اول آموزش بعد انجام کار) در غیر آن صورت(آموختن و یادگیری ضمن انجام کار)موجب هدر رفت منافع، منابع مادی و انسانی و از دست رفتن زمان(پرت زمان) شده و یادگیری ضمن انجام کار روند کار را کند می‌کند.

روان‌شناسان ؛ یادگیری را تغییر در رفتار معنی می‌کنند.پس اگر تغییر در سطح دانش و نگرش برای کسی محقق نشود در واقع نباید توقع داشت رفتار وی تغییر بکند. در دین مبین اسلام توصیه شده است، مؤمن نباید دو روزش باهم مساوی باشد، یعنی فرد مؤمن باید همیشه و علی الداوم سیر رشد دهنده داشته باشد.

اهمیت مدیریت

رمز موفقیت یا شکست(فرد-  خانواده- سازمان)در مدیریت و نحوه اعمال مدیریت آنان باید جستجو کرد.

به اعتقاد پیتر دراکر، عضو حیات‌بخش هر سازمان، مدیریت آن است. هارولد کنتز ؛ مدیریت را مهم‌ترین زمینه فعالیت انسانی دانسته و معتقد است وظیفه اصلی مدیران در تمام سطوح(عالی- میانی- عملیاتی)در همه واحدهای مختلف بازرگانی، صنعتی و اداری، طراحی و نگهداری محیط و بستری است تا اعضا بتوانند به صورت گروهی با یکدیگر کار کنند و به اهداف تعیین‌شده دست یابند.

نکته مهم این است، در امورات فردی(غیر سازمان)این فرد است که با تفکر و تصمیم و استفاده از کمک دیگران، سعادت و شقاوت خود را رقم می‌زند(پس از توانمندی‌های خود غافل نباشیم و همه شکست‌ها و ناکامی‌ها را به گردن دیگران  نیندازیم).

سیر تحول مدیریت

الف- نظریه‌های مکتب کلاسیک(تیلور- فایول - ماکس وبر- گیولیک - اوریک).

الف-1- نظریه مدیریت علمی(قرن19م -13م. تیلور) با تکیه بر : 1- علمی کار کردن بجای محاسبات سر انگشتی.2- هماهنگی در فعالیت‌های گروهی بجای پراکنده کاری در عمل. 3-جلب همکاری بجای فردگرایی. 4- کار و تلاش برای بازده حداکثری. 5- تلاش در جهت ارتقای سطح رشد تمام کارکنان برای ترقی روزافزون خود و سازمان.

الف-2- نظریه اصول گرایان(وظیفه گرایان)

مقارن با جنگ جهانی اول(سال 1917 م.توسط هنری فایول)وی کل سازمان را پیکره واحدی که فعالیت‌های آن به 6 دسته تقسیم می‌شود : 1- (فنی«تولیدی»)2-بازرگانی(خرید و فروش و مبادله)3-مالی(تعیین منابع مالی و مصرف بهینه)4- ایمنی(افراد و اموال)5-حسابداری(تعیین وضع موجود مالی)5-وظایف و رهبری(برنامه‌ریزی،سازمان‌دهی،فرماندهی،هماهنگی و کنترل).

الف-3- بروکراسی : توجه ماکس وبر بر؛ ساختار مناسب سازمان، شکل‌گیری مدیریت دارد.

ویژگی‌های مدل ایدال(آرمان) بروکراسی وی از قبیل ؛1- ضبط سوابق و تصمیمات و اقدامات اداری 2-حاکمیت قوانین و مقررات(غیرشخصی بودن اداره امور)3-استخدام کارکنان بر اساس شایستگی و توانایی فنی4- جدایی مالکیت وسایل از اداره آن 5-ساختار قدرت قسمتی به سلسله‌مراتب 6- تخصصی شدن کارها در حد عالی.

ب- مکتب روابط انسانی(نئوکلاسیک -1930م -1920 م بنیان‌گذار اصلی این مکتب، التون مایر).

به دنبال بحران اقتصادی در امریکا(سال‌های 1930-1920.م)و وجود مشکلات و عدم کفایت مکتب کلاسیک در سازمان‌ها چاره‌اندیشی در این خصوص منجر به ظهور مکتب روابط انسانی شد و مطالعاتی در  باره چگونگی واکنش کارکنان به میزان تولید، نسبت به شرایط کار، طراحی شغل و محرک‌های مدیریتی آغاز کردند و این دسته ضمن تاکید بر جنبه‌های انسانی مدیریت، به خنثی کردن جنبه فنی- مهندسی جنبش مدیریت علمی تمایل داشتند.طرفداران این روش معتقد بودند که مدیریت باید توجه روی افراد متمرکز کند به عبارتی متغییرهای اجتماعی را موثر تر از متغیرهای فیزیکی می‌دانستند

ج- نقش‌های مدیریتی(مینتزبرگ)

مینتزبرگ در مطالعات خود به این نتیجه رسید که برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی، هماهنگی و کنترل جزء وظایف مدیر نیست بلکه مدیر به فعالیت‌های گوناگونی از قبیل ؛

الف- نقش‌های متقابل شخصی(رئیس تشریفات- رهبر- رابط).

ب- نقش‌های اطلاعاتی(گیرنده- نشر دهنده- سخنگو).

ج-نقش‌های تصمیم‌گیری(سوداگر- آشوب زدایی- تخصیص منابع- مذاکره).

تذکر به نظر صاحب‌نظران نظریه مینتزبرگ کامل نیست نقش‌های مطرح وی جلوه‌هایی از وظایف برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی و هماهنگی و کنترل است.

طبقه‌بندی مدیران

مدیران بسته به فعالیت در سازمان به سه سطح تقسیم کرده‌اند : مدیریت(عالی- میانی- عملیاتی(سرپرستی).

مدیریت عملیاتی(سرپرستی)

در این سطح از مدیران و کارکنانی فعالیت می‌کنند که مستقیماً با واحدهای اجرا و اهداف  موسسه یا  سازمان در ارتباطند این‌ها دستورالعمل‌ها را گرفته و با تنظیم برنامه عملیاتی کوتاه مدت سعی می‌کنند فعالیت‌های واحدهای اجرایی را هدایت و هدف‌های سازمان را تحقق بخشند.

 مدیریت میانی

مدیریت میانی به طور مستقیم به مدیریت رده‌بالا گزارش می‌دهند، کارشان مدیریت بر سرپرستان است و نقش حلقه واسطی را میان مدیریت عالی و مدیریت عملیاتی به عهده‌دارند و برنامه‌ریزی میان مدت‌دارند و برای اظهارنظر مدیریت عالی برنامه‌های جامع نر و بلندمدت آماده می‌کنند به عبارتی در سطح خود، گاه تصمیم گیر و گاه تصمیم ساز هستند عملکرد  مدیری رده‌های پایین ر تحلیل کرده، توانایی و آمادگی آن را برای ارتقا تعیین می‌کنند و به مدیران رده پایین در تولید، کارکنان و سایر مسائل، خدمات مشاوره‌ای عرضه می‌دارند.

مدیریت عالی

 مدیریت عالی، عملکرد کلی واحدهای عمده را ارزیابی می‌کنند، در باره موضوعات و مسائل کلی با مدیران سطوح پایین به تبادل‌نظر می‌پردازند و به تنظیم برنامه‌های بلندمدت و سیاست‌های کلی سازمان اقدام می‌کنند.

مدیریت موفق و موثر

 مدیر موفق ؛ برای رسیدن به هدف، کارهای درست را درست انجام می‌دهد.

مدیر موثر؛ کارهای درست انجام می‌دهد برای بهره‌وری از کلیه امکانات و حداکثر کارایی.

مدیر کارا ؛ کارها را درست انجام می‌دهد.

بهره‌وری(عملکرد) ؛ اثربخشی(انجام کارهای درست سازمان) + کارایی(انجام درست‌کارهای سازمان).

کیفیت کارکرد ؛ عملکرد(اثربخشی + کارایی) یا مقبولیت نتایج برای مشتریان داخلی و خارجی سازمان.

 

 قدرت مدیران به دو دسته تقسیم می‌شود :

1-    قدرت فردی ؛ عبارت‌اند از صلاحیت و مهارت‌های فردی کارکنان.

2- قدرت مقام ؛ ناشی از مقام و مرتبه افراد در سازمان است و این قدرت بستگی به رابطه‌ی فرد با مافوق خود دارد، یعنی در صورت داشتن رابطه مطلوب با مافوق، مدیر می‌تواندهم اختیارات خود را استفاده کند و برعکس و به همین خاطر است که گفته می‌شود که قدرت مقام فراتر از رتبه و منصب سازمانی است از طرفی اثر امداد های غیبی نیز در اینجا بسیار مهم است.

مدیر کارا ؛ کارها را درست انجام می‌دهد.

بهره‌وری(عملکرد) ؛ اثربخشی(انجام کارهای درست سازمان) + کارایی(انجام درست‌کارهای سازمان).

      کیفیت کارکرد ؛ عملکرد(اثربخشی + کارایی) یا مقبولیت نتایج برای مشتریان داخلی و خارجی سازمان.

میزان تطابق توانایی‌ها، نگرش‌ها و انگیزه‌های افراد با شغل آن‌ها = عوامل تعیین‌کننده موفقیت یک مدیر.

میزان موفقیت مدیر= فرصت‌ها و محدودیت‌های پیش‌بینی‌نشده + نحوه ارزیابی مقام‌های مافوق سازمان.

 

 

فصل سوم : خلاقیت و نوآوریInnovation) &Creativity)

 

مقدمه

    بی‌شک در آغاز خلقت و ظهور بشر بر روی این کره خاکی، مثل بچه تازه متولدشده، ذهنی نسبتاً تهی نسبت به پدیده‌ها و علوم داشته است. مفاهیم ذهنی بشر امروز، مجموعه‌ای از طرح‌های تکامل‌یافته‌ای است که در روزگار گذشته، مجموعه ابهاماتی برای مردمان قدیم و ابتدایی بوده که امروزه به مدد تلاش و تکامل و توسعه افکار و اندیشه در اذهان هزاران اندیشمند خلاق، جوانه زده است.

 در این فرآیند، متفکران با به‌کارگیری عناصر درست محصولات تلاش پیشینیان و بالفعل کردن استعدادهای نهفته خویش و افزایش توان درست دیدن« بودها و نبودها » در جهت ایجاد و ارائه یک مفهوم یا نظریه جدید که گاه با نظریه‌های پیشین نیز تباین داشته باشد، گام برداشته است.

تعریف نوآوری : بکار گرفتن تفکر حاصل از خلاقیت را که پدیده‌ای جدید را به وجود می‌گویند. در واقع، نوآوری نتیجه و فرزند خلاقیت است.

تعریف خلاقیت : به‌کارگیری توانایی‌های ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید. مسئله اصلی در اینجا اهمیت تفکر است. تداوم حیات سازمان‌ها به قدرت بازسازی آن‌ها بستگی دارد و این بازسازی از طریق هماهنگ کردن اهداف با وضعیت و اصلاح و بهبود روش‌های تحقق اهداف امکان‌پذیر است.

 خلاقیت، متضاد تقلید و عادت است.

تفاوت میان خلاقیت با نوآوری : ما در خلاقیت از فکر استفاده می‌کنیم تا اندیشه‌ای جدید به وجود آوریم اما با نوآوری با اندیشه‌ی جدید، کالا را به وجود می‌آوریم.

موانع خلاقیت :در راه ظهور خلاقیت، موانعی وجود دارد از قبیل؛ فقدان اعتمادبه‌نفس، ترس از انتقاد و شکست، تمایل به هم‌رنگی و همگونی و عدم تمرکز ذهنی.

 ویژگی‌های افراد خلاق :

1-                        تمرکز بر روی « مورد توجه قرار نگرفته ها ».

2-                       ربط دادن ایده‌ها و تجربیات به همدیگر.

3-                      داشتن سلاست فکری(نقطه مقابل جمود فکری).

4-                       کمک فی‌البداهه از نیروهای(احساسی، ذهنی و بینشی).

5-                       برخورداری از انعطاف‌پذیری در( فکر و عمل).

انواع اندیشیدن : (خلاق- سببی و علّی- استقرایی- قیاسی- قضاوتی(حل مسئله).

1- تفکر خلاق : فرد به طور عمیق با مسئله درگیر می‌شود به تجسم و واضح سازی می‌پردازد، اطلاعات جدید جمع‌آوری می‌کند و به تعدیل آن‌ها می‌پردازد. به قدرت تعقل صِرف متکی نیست زیرا منشأ فکرهای جدید قوه تصور و تخیل است. پس از ارزیابی سرنخ‌های مختلف به دست آمده و با ایجاد ارتباط بین آن‌ها بهترین فکر به دست می‌آید.

1-    تفکر سببی و علّی : به تحلیل و ارزیابی ریشه‌های حوادث(چگونه و چرای مسئله)پیش‌بینی وقایع آنی و علت‌های وقوع آن‌ها. ویژگی بارز این تفکر، اندیشیدن به صورت معکوس است. به این ترتیب که نیل به وضعیت مطلوب آتی، در قالب فعالیت‌های فعلی و امتداد آن‌ها تا فعالیت‌ها و حوادث آینده و نتایج مطلوب استخراج می‌شود.

مهندسی معکوس

مهندسی معکوس یکی از روش‌هایی است که شرکت‌ها با به‌کارگیری آن، فرایند تکوین محصول خود را سرعت می‌بخشند. این روش در کشورهای در حال توسعه چون ایران که از نظر دانش طراحی محصول و فناوری تولید عقب تر از کشورهای پیشرفته هستند، پاسخی به افزایش توان طراحی و تسریع فرایند تکوین است.مثال ؛ کشور ایران می‌خواهد ماشینی طراحی بکند قطعات ماشین خریداری‌شده از یک کشور خارجی رو باز می‌کند و به صورت معکوس به تکنولوژی(فن آوری) یا طرز ساخت آن پی می‌برد.

2-  تفکر استقرایی :در این شیوه، فرد استدلال‌های خود را، بر اساس اجزای گوناگون برای رسیدن به یک نتیجه یا اصل کلی قرار می‌دهد به عبارتی(از جزء به کل یا از فرد به همه) می‌پردازد.

3- تفکر قیاسی : عکس تفکر استقرایی است. به این ترتیب که با تعمیم نتیجه‌گیری‌های کلی به مصادیق خاص، نتیجه‌ای ویژه به دست می‌آید. نتایج حاصل از تفکر قیاسی دانش صریح(نه ضمنی یا کلی) به کلیه‌ی مصادیق خود تعمیم داده می‌شود(از کل به جزء یا از همه به فرد) می‌پردازد.

4- تفکر قضاوتی و تحلیلی : در این شیوه افراد از طریق مستمر و کسب اطلاعات واقعی هر وضعیت به تعریف مسئله می‌پردازند و از ارزیابی منطقی و تجزیه و تحلیل روابط معنی‌دار کشف و درباره‌ی مسئله تصمیم گرفته می‌شود. موفقیت در این روش به توان قضات و میزان تجارب گذشته بستگی دارد.

تعریف قیاس :استدلال از کل به جزء به شرطی که مقدمه‌ای آن درست باشد مثال : ماه سیاره است(گزاره اول) هر سیاره می‌چرخد(گزاره دوم) پس ماه می‌چرخد(گزاره نتیجه).

 

فرآیند ظهور خلاقیت :

1- داشتن دیدگاهی موافق با ایده‌های نوین.

2-   بی‌تفاوت نبودن نسبت به مشکل.

3-  داشتن سلاست فکری(پیدا کردن اندیشه 360 درجه‌ای برای حل مشکل).

4-   فعالیت ضمیر ناخودآگاه بر روی مسئله.

5-   درخشش ناگهانی یک فکر(جرقه یا طوفان فکری).

 

ضمیر انسان(خودآگاه و ناخودآگاه)

ضمیر خودآگاه یا هوشیار :اعمال و شعور خودآگاه شخص که از مغز وی سرچشمه گرفته و موجب رفتاری در او می‌شود.

ضمیر ناخودآگاه(غیر هوشیار) :اندیشه‌ها، احساسات و حس‌های غریزی ناآگاهانه که همیشه یا گاهی در زمان‌ها و یا شرایط خاص و به طور غیرارادی باعث رفتار در فرد می‌شود مبدع آن در قرن 18 توسط کریستو فرری جل، فیلسوف آلمانی صورت گرفت و زیگموند فروید روانشناس برجسته نیز مباحث ضمیر انسان(خودآگاه و ناخودآگاه) را بحث نموده است.

پیشنهادهای عملی برای کسب سَلاست فکر(کنترل عادت به روش‌های 14 گانه زیر) :

1- یادداشت‌برداری و ثبت اندیشه فکری.

2-   انتخاب یک مقطع خاص در شبانه‌روز برای فکر کردن.

3-  همواره در برابر هر مسئله، علامت سؤال گذاشتن(چرا و چگونه)گذاشته شود(بکار گیری حس کنجکاوی و توان پرسیدن).

4-   استفاده از روابط میان افکار.

5-  بازسازی و بررسی افکار قبلی برای نیل به افکار جدید با تغییر شکل وضع موجود(1- ترکیب جدید 2- جایگزینی 3- افزودن و کاستن 4- تغییر شکل وضع موجود).

6-   فهرست بندی ویژگی‌های یک مفهوم.

7-  ایجاد رابطه اجباری بین دو فکر متضاد(تحلیل شبکه).

8- راه حل جویی قیاسی(مستقیم و غیرمستقیم)

مستقیم  : دوره زمانی کوتاه است و روی تعدادی از فکرها تاکید می‌شود.

 غیرمستقیم : دوره زمانی بلند است و در جهت یک فکر کاملاً نو حرکت می‌کند.

9-   در راه حل جویی قیاسی غیرمستقیم، انتخاب افراد متناسب با مسئله صورت می‌گیرد.

10- روش تعامل آزاد(گروه به گروه‌های کوچک‌تر 5- 6 نفره و رقابتی تقسیم می‌شود).

11- استفاده از روشِ خود را بجای دیگران قرار دادن.

12- استفاده از روش‌های پیش‌بینی‌نشده(قضیه موشک زدن به خانه تیمی در تهران).

13- برداشت از گزارش‌ها و نامه‌ها.

 14- تحلیل و بررسی فن داده(منابع موجود) به فن بازده(تولیدشده مطلوب).

 

 

فصل چهارم : تصمیم‌گیری(Decision)

مقدمه

    انسان در مسیر زندگی خود با انواع مسائل و مراحلی مواجه می‌شود که ناگزیر از تصمیم‌گیری است. تصمیم‌گیری نقش گسترده‌ای در زندگی آدمی دارد. از تصمیم‌گیری‌های جزئی در امور کوچک گرفته، تا تصمیم‌گیری‌های بسیار بزرگ و پراهمیت. برخی از تصمیم‌گیری‌ها چنان به راحتی صورت می‌گیرند که شاید ما چندان توجهی به آن‌ها نمی‌کنیم، اما در مقابل مسائلی نیز در زندگی وجود دارند که اقدام به تصمیم‌گیری در مورد آن‌ها شاید مدت زمان طولانی وقت لازم داشته باشد. در هر حال اهمیت این تصمیم‌گیری‌ها به لحاظ اهمیتی که اکثر آن‌ها در سرنوشت فرد دارند، بسیار زیاد است و چه بسا تعلل در شناخت راه‌های تصمیم‌گیری بهتر، عواقب جبران‌ناپذیری را برای فرد به بار آورد.

تعریف تصمیم‌گیری : انتخاب یک راه حل از بین راه‌حل‌های مختلف را گویند.

تعریف مسئله یابی : فرایند شناسایی مسئله و تعیین اهداف و اولویت‌بندی آن‌ها را گویند.

فرا گرد مسئله یابی(A و B) :

A- روش رسمی(یک رویه مستقیم و سه رویه غیرمستقیم مسئله یابی)

A- روش رسمی : یک رویه مستقیم : 1- انحراف از تجربیات گذشته 2- انحراف از برنامه تعیین‌شده 3- پیش گرفتن از رقبا.

1-    انحراف از تجربیات گذشته : بر هم خوردن الگوی عملکرد قبلی سازمان، متوجه وجود مسئله در سازمان می‌شویم.

2- انحراف از برنامه تعیین‌شده : نظیر کاهش سطح سود نسبت به پیش‌بینی انجام‌شده و .... که نشان از وجود مسئله در سازمان است.

3- پیشی گرفتن از رقبا : سازمان رقیب ممکن است با اتخاذ یک رویه عملیاتی جدید سهم بیشتری از بازار را به خود اختصاص دهد.

سه رویه غیرمستقیم مسئله یابی : ا- از طریق کارکنان(صلاحیت مدیر- انجام وظیفه) 2- از طریق مافوق‌ها 3- از طریق ارباب‌رجوع(مشتری‌ها).

الف- مسئله یابی از طریق کارکنان

1) کارکنان سازمان، مدیر را تنها فرد صلاحیت‌دار بدانند و مسائل سازمان را با او در میان بگذارند.

 2) کارکنان سازمان، کار را انجام وظیفه خود بدانند برای مصونیت از سرزنش‌های آینده.

ب-مسئله یابی توسط مافوق‌ها : از هر مدیر کارآمدی انتظار می رود بر فعالیت‌های حوزه مدیریت خود تا حد ممکن اشراف داشته باشد و کمتر انتظار می رود از آنچه در خارج از حوزه مدیریت وی می‌گذرد مطلع باشد، از این رو مدیران عالی، دیگر مدیران سازمان را در مورد مسائل یا نیازهای آتی آگاه می‌کنند.

ج-مسئله یابی از طریق ارباب‌رجوع : مشتریان منابع اطلاعاتی خوبی برای پی بردن به وجود مسئله هستند.

B- روش غیررسمی :80% مدیران از طریق ارتباطات غیررسمی و بینشی از مسئله آگاهی پیدا می‌کنند).

انواع تصمیم

1-  تصمیم‌های برنامه‌ریزی‌شده(Programmed  Decisions) : تصمیماتی که در شرایط تکراری، عادی و بدون مخاطره انجام می‌گیرد.

2- تصمیم‌های برنامه‌ریزی نشده(Nonprogrammed Decisions) : به تصمیمات غیرمعمول و منحصربه‌فرد گفته می‌شود. البته وجود خط مشی‌های سازمانی مکتوب و غیر مکتوب موجب تسهیل فرا گرد تصمیم‌گیری می‌شود.


موقعیت‌های تصمیم‌گیری

1) موقعیت اطمینان : در این موقعیت اطلاعات دقیق، صحیح و کامل موجود است و از طرفی وضعیت آینده قابل پیش‌بینی است.

2 ) موقعیت عدم اطمینان : میزان احتمال وقوع هر نتیجه ممکن و حتی چگونگی و مقدار نتایج ممکن مشخص نیست.

3 ) موقعیت مخاطره : یعنی اطلاعات کامل موجود نیست و قابلیت پیش‌بینی کمتر است ولی امکان تصمیم‌گیری بر اساس نتایج متحمل وجود دارد.


مرجع حل مسئله مدیریتی گوناگون : یک مدیر لازم نیست که همه مسائل را حل کند بلکه گاهی باید آن را به زیردستان و گاهی به بالاتر ارجاع دهد.

حساسیت مدیر نسبت به مسئله یا موقعیت : نوع مسائل و موقعیت‌یابی که مدیر در آن‌ها تصمیم‌گیری می‌کند بستگی به ارزش‌ها و زمینه‌های قبلی دارد. اگر ارزش‌های او کارکردی است به زمینه‌های بازاریابی و ... می‌پردازد.

ضرورت موقعیت‌شناسی : زمان پیش آمدن حادثه‌ای ناگهانی است.

 مسئله : ابهام ناشی از انباشتگی حوادث متعدد که جریانی از داده‌های اطلاعات را به همراه دارد.
فرصت :  امکان فراتر رفتن از اهداف تعیین‌شده را مُیسّر می‌سازد.

مدیران وقت خود را بیشتر به حل مسئله اختصاص می‌دهند.  درحالی‌که یافتن مسائل و کشف فرصت اهمیت زیادی دارد زیرا با حل مسئله سازمان به حالت عادی برمی‌گردد و در واقع بهره‌گیری از فرصت‌ها متضمن متمرکز کردن منابع و تلاش‌ها برای انجام کارهای مقتضی است. البته نقطه شروع فعالیت هر مدیر با سایر مدیران متفاوت است.

چگونگی اخذ تصمیم برای حل مسئله : هنگام مواجه با مسائل باید بتوان ابتدا آن‌ها را اولویت‌بندی کرد، سپس مسائل جزئی را به سرعت حل کرده و یا به سطوح پایین و عملیاتی واگذار کرد و سپس سایر مسائل را به سطوح دیگر ارجاع داد که به مدیر مربوط نیست. از طرفی بهترین مرجع برای حل مسئله نزدیک‌ترین آن‌ها به منشأ پیدایش مسئله است.


روش‌های میان بر حل مسئله : برخی از مدیران معتقدند که باید از روش‌های قدیمی یعنی روش‌هایی که در وضعیت‌های مشابه به کار گرفته‌شده‌اند استفاده کنند. برخی از مدیران با استفاده از توصیه کارشناسان تصمیم‌گیری می‌کنند.


فرا گرد منطقی حل مسئله(مراحل تصمیم‌گیری عقلایی) : 1-شناسایی و تعریف مسئله   2- ایجاد بدیل‌ها(جانشین‌ها) 3- ارزیابی بدیل‌ها(راه‌حل‌ها) و انتخاب بهترین آن‌ها 4- اجرای تصمیم و پیگیری آن.

مرحله اول - شناسایی و تعریف مسئله(الف- تعریف مسئله ب- شناسایی اهداف تصمیم ج- تشخیص علل).  

الف) تعریف مسئله : در این مرحله باید مسئله تعریف شود و مراقب بود که مسئله با علل آن اشتباه گرفته نشود و گاهی اوقات به جای تشخیص مسائل اساسی، علل بروز آن مد نظر قرار می‌گیرد.

ب) شناسایی اهداف تصمیم : به معنی این است که در تعیین اهداف تصمیم‌گیری دقت کرد زیرا باید تعیین کرد که پس از حل مسئله چه تغییراتی در وضعیت مطلوب است  و از طرفی در ارائه یک راه حل « بایدها را از شایسته‌ها » جدا کرد.

ج) تشخیص علل : افراد مختلف ممکن است علل متنوعی برای مسئله شناسایی کنند که هر یک فراخور تجربه‌ها و مسئولیت‌ها با دید خاصی به مسئله مورد نظر نگاه کنند.

مرحله دوم - ایجاد بدیل‌ها(جانشین‌ها)

وسوسه قبول « بدیل عملی » اغلب مدیران را از انتخاب بهترین راه حل باز می‌دارد.

مرحله سوم ارزیابی بدیل‌ها(راه‌حل‌ها) و انتخاب بهترین آن‌ها

ارزیابی و انتخاب : مدیر باید راه‌حلی را انتخاب کند که با اهداف و منابع سازمان مطابقت داشته باشد و علاوه بر آن به این مسئله نیز باید توجه کرد که چقدر این راه حل به حل مسئله کمک می‌کند که در این زمینه قدرت قضاوت مدیر و میزان اطلاعات موجود در دسترس وی و موازنه‌ای به بین متغیرهای گوناگون برقرار می‌کند از اهمیت زیادی برخوردار است .

 موثر بودن بدیل را می‌توان با دو معیار سنجید :

1-    هر بدیل، با توجه به اهداف و منابع سازمان، تا چه حد منطبق با واقعیت است ؟

2-   هر بدیل، چقدر به حل مسئله کمک می‌کند.

مرحله چهارم - اجرای تصمیم و پیگیری آن

در این مرحله مدیر باید به اجرای راه حل بپردازد و قبل از آن باید زمینه عملیاتی تصمیم منابع ضروری آن و مسئولیت اجرای هر کار را به فرد مناسب واگذار کند تا سرانجام آمادگی نیروها برای انجام اقدام‌های اصلاح مناسب فراهم شود.

پس از انتخاب بهترین راه حل، مدیر باید مطابق با نیازها و مسائل احتمالی، طرح‌ریزی بکند یعنی ابتدا منابع لازم بر حسب نیازها(امکانات) به آن‌ها تخصیص دهد(هزینه و بودجه) سپس زمان بدی انجام و عملیات(مدیریت زمان) سپردن انجام کارهای خاص به افراد، ایجاد رویه گزارش گیری دوره‌ای و سرانجام آمادگی انجام اقدامات اصلاحی مناسب(در صورت بروز مسائل جدید).

کارایی یک تصمیم بستگی به دو چیز دارد :  

الف-کیفیت عینی تصمیم : یعنی این تصمیم تا چه حد فرا گرد رسمی و منطقی اتخاذ تصمیم مطابقت دارد.

ب- میزان مشارکت مجریان در اجرا : اینکه یک تصمیم توسط یک مدیر و افراد دیگری اتخاذ می‌شود آنچه اهمیت دارد این است که در این تصمیم تا چه حد مجریان نیز در اجرا مشارکت می‌کنند .

محدودیت‌های فرآیند منطقی تصمیم‌گیری

1-  ارزش‌های اجتماعی؛ مدیران هیچ‌گاه ارزش‌های یکسانی برای تصمیم‌گیری اراده نمی‌کنند.در عمل ارزش‌های چندگانه و گاه متضادی در عمل هست که منجر به جدل‌های احساسی و طولانی بر سر تصمیم‌ها می‌گردد. توافق بر سر ارزش‌ها فرآیند تصمیم‌گیری را عملی می‌کند.

2-  اجتناب آرام(دوری کردن به صورت آرام) : در این جا برای مدیر این سؤال مطرح می‌شود که اگر اقدامی انجام ندهد عواقب وخیمی به وجود می‌آید.

3-اجتناب دفاعی : اگر مدیر با مسئله‌ای مواجه شود که قادر به یافتن راه حل نباشد و تا کنون تجربه‌ای در مورد آن به دست نیاورده است، ممکن است برای بررسی عواقب، آن را به تعویق بیندازد و یا آن را به کس دیگری واگذار کند و یا آن‌ها را نادیده بگیرد.

4-  تغییر آرام : اگر پاسخ به سؤال بالا این باشد که در صورت واکنش، عواقب وخیمی به دنبال خواهد داشت. او به دنبال این است که به جای تحلیل کامل وضعیت راحلی را که کم خطر تر است استفاده کند .

5-  ترس(هراس) : این جا علاوه بر خود مسئله، زمان نیز مدیر را تحت فشار قرار می‌دهد، لذا مدیر دچار اضطراب و دلهره می‌شود و باعث می‌شود که گاهی مسائل را به صورت غیرواقع‌بینانه بررسی کند و این عواقب مسئله را وخیم تر می‌کند.

6-  ناتوانی و ارزیابی پیامدهای هر تصمیم : همان طور که ملاحظه می‌شود ممکن است پیامدهای یک تصمیم زیاد باشد در این صورت بررسی همه‌ی آن‌ها بسیار دشوار است.

7-عدم اطمینان نسبت به آینده : لازمه فرا گرد منطقی اتخاذ تصمیم وجود اطلاعات کامل و دقیق در مورد هم بدیل‌های ممکن و عواقب به‌کارگیری آن‌هاست.

8-اکتفا به راه‌حل‌های رضایت‌بخش برای جلوگیری از این مسئله : گفته می‌شود که تا هنگامی که همه‌ی بدیل‌ها برای یک مسئله پیدا نشده است به ارزیابی راه‌حل‌ها نپردازید زیرا باعث می‌شود که بدین راه حل رضایت‌بخش اکتفا کنید.

9-  اکتفا به عقلانیت نسبی : این مسئله با راه حل رضایت‌بخش بسیار متفاوت است، زیرا در راه حل رضایت‌بخش انتخاب عمدی ذهن انسان است ولی اکتفا به عقلانیت نسبی به این دلیل است که ذهن انسان توانایی تجزیه و تحلیل چندبعدی و پیچیده را ندارد، لذا انسان مجبور است در برخورد با مسائل پیچیده کمی از ابعاد آن را کم کند.

10- مصلحت‌اندیشی با توجه به وضعیت : گاهی به دلیل فشارهای سیاسی و اجتماعی، مدیر تمایلات سایر افراد را نیز در تصمیم‌گیری دخالت می‌دهد.

11- سبک اندیشه : برای مدیرانی است که به انجام کارهای تکراری، منطقی، دقیق و عینی اتکا می‌کنند و با مسائلی تکراری سروکار دارند که حل آن‌ها مستلزم توجه به جزئیات و اجرای منظم تصمیم‌هاست.

12- سبک‌های پردازش اطلاعات : درحالی‌که مدیران متمایل به شهود با بهره‌گیری از بینش و توان پیش‌بینی احساس وقوع رخدادهای آتی به گونه‌ای ابتکاری و اخلاق عمل می‌کنند. بسیاری از مدیران ترکیبی از این دو سبک را مورد استفاده قرار می‌دهند.

انواع دام‌های تصمیم‌گیری

1. دام ظاهر نگری : به معنی آن است که قضاوت انسان به چگونگی دستیابی او به اطلاعات و نحوه نام‌گذاری پدیده‌ها بستگی دارد، یعنی نام‌گذاری‌ها قالب ذهنی خاصی ایجاد می‌کند که تغییر و تغییرهای ما را تحت تأثیر قرار می‌دهند.

2. دام تعهدات احساسی و اجتماعی : بر تمایل افراد سازمان‌ها به ادامه دادن راه‌های بی‌حاصلی که به دلایل شخصی و اجتماعی، رها کردن آن‌ها دشوار است، دلالت دارد. این رویه که به آن(دور ریختن پول) نیز گفته می‌شود.

3.دام اعتماد بیش از حد : معمولاً انسان هنگام مقابله با دشواری کار به اعتماد بیش از حد روی می‌آورد. به طور کلی این دام در مواردی مثل دقت اطلاعات دریافتی فرد(یک فرد خاص)گروه(توان سازمان) احتمال موفقیت آگاهی مدیر از این وضعیت نخستین گام در این مرحله است و علاوه بر آن تجزیه و تحلیل دقیق(عوامل وضعیتی درباره گزینه‌های تصمیم‌گیری ) و دریافت صادقانه اطلاعات صحیح از(افراد ذی‌نفع) ممکن است به مدیران کمک کند تا از اعتماد بیش از حد اجتناب کنند.

غلبه بر موانع فردی حل مسئله

آشنایی با این فرا گرد مدیر اطمینان می‌دهد که توان شناسایی وضعیت‌های پیچیده را دارد، و این مسئله از دو لحاظ حائز اهمیت است :

1. احتمال تلاش مدیران را برای تعیین مقتضیات موجود افزایش می‌دهد.

2. احتمال یافتن بدیل‌های مطلوب را افزایش می‌دهد.

راه‌های دیگر برای به‌کارگیری فرا گرد منطقی حل مسئله

1. اولویت‌بندی؛ مدیران می‌توانند در هنگام وجود کارهای متعدد آن‌ها را اولویت‌بندی کنند.

2. کسب اطلاعات بیشتر؛ شامل بدیل‌های مختلف قابل‌تشخیص نتایج احتمالی به‌کارگیری آن‌ها و...

3. بررسی منظم و دقیق ؛ استفاده از فرا گرد منطقی حل مسئله زمانی انجام می‌پذیرد که الگوهای تصمیم‌گیری به درستی به کار گرفته شوند.

 

 

هدایت و رهبری در سازمان

 

یکی از وظایف اساسی مدیر هدایت و سرپرستی نیروی انسانی سازمان است. این وظیفه‌یعنی تلاش مدیر برای ایجاد انگیزه و رغبت در زیر- دستان جهت دست یافتن به اهداف سازمان، باارزش‌های فرد و ارزش‌های حاکم بر جامعه ارتباط دارد. وظیفه هدایت مدیر شامل سه بخش :

P رهبری

P انگیزش

P ارتباط

 
رهبری

 
گروهی ، رهبری را بخشی از وظایف مدیریت می‌دانند و گروهی دیگر برای رهبری مفهوم وسیع تری نسبت به مدیریت قائل‌اند و آن را توانایی ترغیب دیگران به کوشش مشتاقانه جهت هدف‌های معین می‌دانند و یا آن را فعالیت‌هایی می‌دانند که مردم را برای تلاش مشتاقانه در جهت کسب اهداف گروهی تحت تأثیر قرار می‌دهد. اگر رهبری نفوذ در دیگران جهت کسب هدف باشد، مدیریت نفوذ در همکاران جهت کسب اهداف سازمانی است.

در رهبری اهداف می‌توانند گوناگون باشند ولی در مدیریت اهداف سازمانی اولویت دارد. اگر فردی در رده عملیاتی بر تصمیم مدیر عالی سازمان اثر بگذارد در آن صورت آن فرد در این مورد رهبر است و مدیر عالی پیرو .

 

ویژگی‌های رهبر

فهرست صفات ویژه رهبر هر روز طولانی تر می‌گردد . پژوهشگران در این مورد حتی بین خود نیز نتوانسته‌اند به توافق برسند. بسیاری صفات ویژه شخص رهبر را بدون توجه به محیط مورد بررسی قرارداده و به ارتباط میان اعمال رهبری و صفات شخصی رهبری توجهی نکرده‌اند ، در صورتی که به نظر می‌رسد رهبران باید دارای صفات خاصی باشند .البته مطالعات نشان می‌دهد که برخورداری رهبران از صفات ویژه در مقایسه با عموم مردم احتمالاً چندان زیاد نیست و این برتری ویژگی نسبی از 15% تجاوز نمی‌کند که خود این رقم نیز در مورد گروه‌های مختلف دارای نوسان است.



عمده صفات رهبری


هوش ؛ معمولاً رهبران باهوش تر از پیروان خود هستند زیرا کار رهبری نیازمند تجزیه و تحلیل مشکلات است.

بیان رسا ؛ علاوه بر هوش رهبر برای نفوذ در پیروان و ترغیب آنان به متابعت از خود باید از بیان رسایی نیز برخوردار باشد.


رشد اجتماعی وسعت نظر؛  ظرفیت فکری و نفسانی رهبر باید به گونه‌ای باشد که از لحاظ روحی مغلوب ناکامی‌ها یا مغرور از موفقیت نگردد.

انگیزش درونی؛رهبران میل زیادی به موفقیت دارند پس از دست یافتن به یک هدف توقعات آن‌ها زیاد شده به کسب هدف‌های بالاتری می‌اندیشند هرموفقیتی موجب موفقیت دیگری برای آن‌ها می‌گردد. اگر چه تلاش‌هادی آنان بیشتر متوجه بر آوردن تمایلات به اهداف ایشان است اغلب دوست دارند که به نحو منصفانه‌ای از پاداش‌هادی مالی نیز بهره‌مند گردند. رهبر طرز تلقی و  ارزش‌های درونی خویش را نمی‌تواند از کارکنانش پنهان دارد زیرا باید با اندیشه و عملش ایشان را تحت تأثیر قرار دهد بنابراین رهبر باید ارزش‌هایی را به کارکنان ارائه دهد که ضمن احترام ایشان در آنان تأثیر بگذارد. چون اگر رهبری فقط به ارضای تمایلات خویش بی اندیشد دچار مشکلات فراوانی خواهد شد.

لیکرت و همکارانش در موسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه میشیگان معتقند که تمام منابع (انسانی و سرمایه‌ای) در یک موسسه به مدیریت مناسبی نیازمندند.

 

نتیجه تحقیقات آنان در سبک هادی چهارگانه زیر مطرح‌شده است:

سیستم سبک یک: مدیریت, اعتماد و اطمینان به زیردستان ندارد. بیشتر تصمیم‌ها و تعیین اهداف در رده‌بالای سازمان اتخاذشده و بر اساس سلسله‌مراتب ابلاغ می‌گردد. زیردستان مجبور به کار می‌شوند و ترس و تهدید و تنبیه بر محیط کار حاکم است پاداش‌ها در جهت ارضای نیاز هادی جسمی و ایمنی است. تعامل جزئی و همراه با ترس و عدم اعتماد است. کنترل به طور متمرکز از سطوح بالا انجام می‌گیرد و سازمان غیررسمی به طور کلی مخالف اهداف سازمان شمرده می‌شود.

ستم سبک دو: مدیریت, اعتماد و اطمینان نسبتاً زیادی به زیردستان دارد. تصمیم‌های بسیاری در چهارچوبها ی از پیش تعیین‌شده در سطح پایین اتخاذ می‌گردد. از پاداش و تنبیه واقعی و یا بالقوه برای ایجاد انگیزه در کارکنان استفاده می‌شود. ارتباط میان مافوق با مادون همراه با ترحم و دلسوزی و از جانب مادون همراه با ترس و احتیاط است. بیشتر تصمیم‌گیری‌ها و تعیین هدف‌ها در رده‌بالای سازمان انجام می‌گیرد. در فرایند کنترل تا حدی تفویض اختیار می‌شود و اگر چه سازمان غیررسمی تشکیل می‌شود ولی همیشه در برابر اهداف سازمان رسمی از خود مقاومت نشان نمی- دهد.
سیستم سبک سه: در این سیستم مدیریت نه به طور کامل ولی اعتماد و اطمینان قابل‌ملاحظه‌ای به زیردستان دارد. تعیین خط مشی و تصمیم‌گیری‌های عمومی در سطح بالا انجام می‌گیرد ولی ارتباط زیردستان در سلسله‌مراتب دو طرفه است برای ایجاد انگیزه در زیردستان از تدبیرهای در جریان امور قراردادن نسبی افراد و از پاداش و تنبیهات, گاه‌گاهی استفاده می- شود. ارتباط میان مافوق و زیردست نسبتاً متقابل است که با اعتماد و اطمینان خوبی برقرار است. قسمت اعظم فرایند کنترل به قسمت پایین سلسله‌مراتب تفویض و با یک حس مسئولیت در هر دو سطح بالا و پایین اجرا می‌گردد. با این روش کنترل سازمان غیررسمی ممکن است تشکیل شود ولی یا از اهداف سازمان رسمی حمایت خواهد کرد و یا مقاومت جزئی در برابر آن می‌نماید.

سیستم سبک چهار: در این سیستم اعتماد و اطمینان کامل نسبت به زیردستان دارد. تصمیم‌گیری به طور گسترده‌ای در سراسر سازمان پخش است. ارتباطات در اشکال عمودی, افقی و مورب در میان سلسله‌مراتب جریان دارد. فرایند کنترل به علت در -گیری کامل میلۀ سرسوزنه عملیاتی به صورت گسترده‌ای پخش شده است. سازمان‌های رسمی و غیررسمی غالباً یکی است بنابراین تمام نیروها کوشش‌هادی خود را جهت کسب اهداف بیان‌شده در سازمان به کار می‌گیرند.

 

سبک هادی عمده رهبری

بسیاری از صاحب‌نظران مدیریت معتقدند سبک رهبری مدیر اساساً تحت تأثیر نگرش وی نسبت به کارکنان است به بیان دیگر عامل عمده- ای که سبک رهبری را تحت تأثیر قرار می‌دهد شیوه نگرش مدیر نسبت به نقش خود و کارکنان است. اگر مدیر, کارکنان را افرادی بداند که تحت هدایت او کار می‌کنند سبکش محافظه‌کار است.

اگر مدیر خود را همکاری نسبت به کارکنان بداند که مسئولیت‌های معین بیشتری وظایف متفاوتی دارد سبکش را لیبرال (مشارکتی)گویند.

بیشتر مدیران دارای سبکی هستند که با ویژگی‌هادی خودشان انطباق دارد یا برایشان سهل تر است و تنها معدودی از مدیران می‌توانند سبک خود را با شرایط و افراد گوناگون منطبق سازند.

تمامی صاحب‌نظران مدیریت حتی طرفداران سبک لیبرال اذعان دارند سبکی که در گذشته و حال در جهان غلبه داشته سبک محافظه‌کار بوده, گو اینکه طرفداران سبک لیبرال پیش‌بینی می کننند که در اینده سبک لیبرال غلبه خواهد کرد.
گذشته از دو سبک محافظه‌کار و لیبرال سبک میانه‌ای نیز است سبکی که امیزه ای از هر دو سبک است. در سبک میانه مدیر نسبت به بعضی از جنبه هادی شغل مدیریت محافظه‌کار است و نسبت به جنبه هادی دیگر لیبرال.

 


رهبری معنوی

معمولاً رهبری را با معیار اثربخشی یا عدم اثربخشی (موفقیت یا عدم موفقیت) می‌سنجند. ولی جنبه دیگری از رهبری هم وجود دارد که به آن جنبه معنوی یا اخلاقی می‌گویند.

تاریخ پر از رهبرانی است که از قدرت به صورت بی‌رحمانه استفاده کرده‌اند تا پایگاه خود را تقویت نمایند و دیگران را به حمایت و پشتیبانی از خود وا دارند. در این جا این پرسش مطرح است که رهبران تا چه اندازه می‌توانند دیگران را به دنبال خود بکشند؟

از دیدگاه جیمز مک گرگور برنز در کتاب"رهبری" رهبری معنوی از قدرت فراتر می رود و بدان جا می‌رسد که رابطه بین رهبر و پیروان بر پایه آرزوها, هوس‌ها و نیازهای متقابل طرفین گذارده می‌شود. رهبران معنوی مجبورند تا به عهد خود و آنچه را که قول داده‌اند وفا کنند. اگر رهبری از ویژگی‌هادی برجسته خود چون فرهمندی استفاده کند و افراد را مطیع خود سازد نمی‌تواند شاخصی برای ارزیابی در مورد رهبری موفق یا موثر ارائه دهد.

یک رهبر معنوی به ارزش‌ها توجه می‌کند و به پیروان خود دانش یا آگاهی هادی لازم و کافی را می‌دهد و تا آنجا پیش می رود که از آن‌ها می‌خواهد که رهبری بقیه را بر عهده بگیرند و با فراست و آگاهانه تصمیم بگیرند و به ندای وی پاسخ مثبت دهند. مسئله مهم دیگر رابطه بین رهبر و پیروان است که باید بر اساس اصول اخلاقی قرار گیرد

 

شبکه مدیریت(رهبری(

شیوه یا سبک رهبری تک بعدی نیست یعنی توجه کردن به کار و توجه کردن به کارکنان می‌تواند بر امر عملکرد عالی سازمان دارای اثر سرنوشت ساز و تعیین‌کننده باشد. شبکه مدیریت که توسط رابرت بلیک و جین ماتن ارائه شد کمک می‌کند تا بتوان توجه نسبی مدیر به کار و به کارکنان را تعیین کرد که ماهیت دو بعدی رهبری را منعکس می‌کند.
شبکه مدیریت دامنه رفتار مدیریت را با توجه به راه‌های گوناگون که به سبک یا شیوه رهبری -با توجه به طرفداری از کار یا کارکنان که بر سوی طیفی از 1 تا 9 درجه‌بندی شده نشان می‌دهد.

سبک مدیریت 1-1 که مدیریت نامحسوس خوانده می‌شود بر آن کمترین اعمال قدرت می‌شود و بدون نظارت مدیر کارها انجام می‌شود.

سبک 9-1 مدیریت باشگاهی خوانده می‌شود یعنی توجه عمیق و دقیق به نیازهای کارکنان تا روابط صفر شود در این حالت جو صمیمی و دوستانه بر سازمان حاکم است.

سبک 1-9 مدیریت استبدادی خوانده می‌شود که مدیریت با صدور دستور و بخش‌نامه بر اجرای دقیق کارها کنترل دارد و افراد سازمان نوعی وسیله انجام کار به حساب می‌آیند.

سبک 9-9 سبکی است که آن را مدیریت تیمی می‌نامند و کارها به وسیله افراد بسیار متعهد انجام می‌شود. در سازمان افراد منافع مشترکی دارند وابستگی و روابط متقابل آن‌ها موجب احترام متقابل است.

در سبک مدیریت 5-5 یا مدیریت انسانی و سازمانی همزمان به عملکرد سازمان و رضایت شغلی کارکنان توجه می‌شود و تولید و رضایت شغلی اعضای سازمان بالاست.

از دید بلیک و موتان سبک مدیریت 9-9 بهترین و موثرترین شیوه مدیریت است , از دید این پژوهشگران این شیوه رهبری در همه شرایط منجر به بهبود عملکرد می‌شود. غیبت و جابجایی کارکنان به حد اقل رسیده و رضایت شغلی آن‌ها بیشتر می‌شود.

 

رهبران موفق

رهبری موفق به عوامل متعددی بستگی دارد : مثل فرهنگ‌سازمانی و ماهیت نوع کاری که باید انجام شود. هیچ ویژگی شخصیتی در همه رهبران موفق مشاهده نشده که به صورت مشترک باشد و هیچ سبک یا شیوه رهبری هم برای همه موقعیت‌ها و شرایط موثر واقع نشده است.از این رو پژوهشگران درصدد شناسایی عوامل دیگری برآمدند که در هر شرایط و موقعیتی بتواند شیوه یا سبک بخوصوصی رهبری را موفق نماید.این تئوری ها روی هم به این انجامید که یک روش یا نگرش اقتضایی در رابطه با رهبری ارائه شود.

این تئوری ها بر شش عامل زیر متمرکز هستند:

انتظارات,تجربه‌ها و شخصیت رهبر.انتظارات رهبر از سازمان و کارکنان. تجربه‌هادی پیشین وی و شخصیت او بر نحوه و سبک رهبری مورد اتخاذش تأثیر می‌گذارد.

رفتار و انتظارات سرپرستان مدیران ارشد و رده‌بالا از آنجا که دارای قدرت هستند بر رفتار مدیران سطح پایین تر اثر می‌گذارند.

شرایط کار

رفتار و انتظارات هم کاران

رفتار,انتظارات ویژگی‌هادی زیردستان

سیاست‌ها و فرهنگ‌سازمانی

 

رهبران فرهمند یا خلاق:

یکی از دیدگاه‌هایی که براینده رهبری مورد توجه قرارگرفته وجود افرادی است که اثرات استثنائی بر سازمان دارند.این افراد را رهبران فرهمند یا محول گویند.

دست کم دو عامل باعث توجه به رهبران فرهمند شده است:

نخست این که بسیاری از شرکت‌ها به تازگی برنامه‌ریزی وسیعی در جهت ایجاد تحول به اجرا درآورده‌اند.این‌چنین تغییراتی نیاز به رهبرانی دارد که بتوانند این برنامه‌ریزی بزرگ را به اجرا درآورند

دوم بسیاری چنین فکر می‌کنند که توجه بیش از حد به ویژگی‌ها, رفتار و شرایط باعث شده که در تئوری رهبری موضوع رهبری را به دست فراموشی بسپاریم.

برنارد باس در تحقیقی که روی رهبران فرهمند انجام داد با دو نوع رفتار رهبران روبرو شد: رهبرانی که رفتار عملی دارند و انانکه موجب تحول می‌شوند.

رهبرانی که رفتار عملی دارند آنچه را که زیردستان باید انجام دهند تا به هدف‌های خود و سازمان برسند مشخص می‌کنند و زیردستان را یاری می‌دهند و از طریقر افزایش فعالیت‌ها به هدف خود میرسند.بر عکس رهبرانی که موجب تحول می‌شوند ما را تحریک می‌کنند بیش از آنچه را که انتظار انجامش را داریم انجام دهیم.

 

انگیزش

انگیزه‌یا نیاز عبارت است از حالتی درونی که انسان را به انجام فعالیت وا می‌دارد.

اثربخش بودن فعالیت‌های مدیریت به تمایلات افراد درون سازمان در انجام وظایف محوله بستگی دارد از طرفی دیگر رفتارهای فرد هدف‌دار است یعنی دو عامل رفتار را شکل می‌دهد:

 

1- انگیزه

2-هدف


)
نیاز)[انگیزه] ــــــــــــ»[رفتار] ــــــــــــ»[هدف] (محرک(

 

نظریه انگیزش


1-نظریه‌های محتوایی

2-نظریه‌های فرایندی

 

نظریه‌های محتوایی:

ای سری از نظریه‌ها بر مبنای انگیزه‌ها یا چراهای رفتار استواراست. در این نظریه‌ها تلاش می‌شود تا عوامل شکل‌دهنده رفتار که شامل:

نظریه سلسله‌مراتب نیازها

نظریه انگیزش و بهداشت روان

نظریه دو ساحتی بودن انسان

هستند مورد کنترل قرار بگیرند.

 

نظریه‌های فرایندی:

بر جریان و فرایند ایجاد انگیزه درافرادتاکید دارندودسته ای از متغیرها راموردبررسی قرار میدهندکه برای انگیزش در محیط کار استفاده می‌شود:

1-نظریه برابری

2-نظریه انتظار


سلسله‌مراتب نیازها

احتیاجات بشر به پنج دسته تقسیم می‌شود وان را سلسله‌مراتب نیازها می‌نامند. یعنی وقتی یکی از احتیاجات بشر برطرف شد احتیاج دیگری رشد کرده و پیدا خواهد شد.

 

انگیزش و بهداشت روانی

در این نظریه طبیعت انسان از لحاظ کیفیت ارضای نیازهای خود خصوصیتی دوگانه دارد.یک خصلت آدمی چنان است که در اثر فقدان عوامل و شرایط لازم احساس عدم رضایت می‌کند و چون شرایط و عوامل فراهم گردد احساس عدم رضایت کاهش‌یافته و به تدریج به بی‌تفاوتی می‌انجامد.اکثر عوامل فیزیولوژیک دارای این نوع تأثیر می‌باشند و این دسته از عوامل را می‌توان عوامل بهداشتی یا حافظ وضع موجود نامید.

 

برای مثال: تشنگی که خود یکی از ناراحتی هادی غیرقابل‌تحمل است.

از این نوع به شمار می رود که هرگاه بروز کند تمام نیازهای انسان را تحت تأثیر قرار می‌دهد و چون با نوشیدن آب فرو نشیند این احساس تبدیل به بی‌تفاوتی و نهایتاً به بیزاری منجرمی گردد.این نیازها که به وسیله عوامل طبیعی و خارجی ارضا می‌گردند پس از مدتی به عنوان حقوق مکتسبه تلقی می‌شود و فقط شخص را به تحصیل مزایای بیشتربرمی انگیزاند.

خصلت دیگر آدمی وجود نیازهایی است که در یک سو برای او رضایت کامیابی فراهم میاورد و سوی دیگران فقدان رضایت یا بی‌تفاوتی است. به کمک ارضای این نیازها می‌توان شاغل را راضی کرد ولی نمی‌توان او را ناراضی نمود.این نیازها که به وسیله عوامل شغلی و درونی و نه محیطی ارضا میگرددعبارتند از:

کسب موفقیت

تحسین به خاطر انجام کار

مسئولیت بیشتر

رشد در کار

این رضایت‌ها اگر با محتویات شغلی به نحو مطلوبی ترکیب شود پایدار خواهد بود با توجه به این عوامل دوگانه مدیر می‌تواند عوامل ناراضی‌کننده را محدود و عوامل راضی‌کننده را توسعه دهد.در این وضع اگر چه بهسازی محیط شغلی لازم شمرده می‌شود ولی نمی‌توان به آن قناعت کرد و به موازات آن می‌توان انگیزه‌های خلاقه آدمی را که رضایت واقعی را در ذات,کیفیت و نتیجه انجام کار جستجو می‌کند بیدار کرد و به کار گرفت.مدیر با استفاده از این برداشت دو بعدی می‌تواند فلسفه مدیریت و شیوه رهبری منابع انسانی را منقلب سازد.

مقایسه بین نظریه سلسله‌مراتب نیازها و نظریه انگیزش و بهداشت روانی:

هنگامی که نظریه‌های سلسله‌مراتب نیازها و انگیزش و بهداشت روانی مورد مقایسه قرار می‌گیرد ، مشاهده می‌شود که هر دو سلسله روابط واحدی را مورد تأیید قرار می‌دهند. تکیه نظر اول بر نیازهای انسانی و روانی فرد در محیط کار است. درحالی‌که نظریه دوم توجه خود را بر چگونگی تأثیر شرایط کار بر نیازهای اساسی همان شخص متمرکز می‌سازد.

ارتباطات

بیشتر وقت مدیریت به ارتباط رودررو یا تلفن و تماس با زیردستان,همکاران یا مشتریان می‌گذرد.هنگامی که مدیر با دیگران مذاکره نمی‌کند، ممکن است به نوشتن یا دیکته کردن یاداشتها، نامه‌ها یا گزارش‌ها پرداخته و یا شاید به خواندن مکتوباتی که برای او ارسال گشته است مشغول می بشود . حتی در فواصل اندکی که مدیران تنها هستند ممکن است به واسطه هر ارتباطی رشته افکارشان گسیخته گردد.

بنابراین ریشه بسیاری از مشکلات فردی، سازمانی واجتماعی را می‌توان در کمبود ارتباطات موثرونقش سیستم ارتباطی یا به طور کلی سوء تعبیر و تفسیرهای ارتباطی جستجو کرد. بنابراین باید گفت ارتباط موثر برای مدیران به دلایل زیر مهم است:

الف : ارتباط فرایندی است که وظایف برنامه‌ریزی,سازمان‌دهی, هدایت,رهبری و کنترل مدیریت توسط آن انجام می‌شود.
ب:ارتباط فعالیتی است که مدیران جهت هماهنگ کردن و متناسب نمودن وقت خود از آن بهره می‌گیرند.

تعریف ارتباط

ارتباطات را می‌توان تبادل اطلاعات و تداعی معنی دانست یا ارتباط عبارت است از انتقال اطلاعات از فرستنده به گیرنده به طوری که اطلاعات قابل‌درک باشد.

 

عناصر ارتباطی

1-فرستنده

2- گیرنده

3- مفهوم ذهنی پیام

4- مفهوم عینی پیام

5- ارسال پیام

6- دریافت پیام

7- تبدیل پیام به مفهوم ذهنی

8- درک پیام

9- پارازیت

10- بازخور

 

انواع ارتباط

انواع ارتباط از نظر واکنش در محیط استقرار:

الف:ارتباطات یک جانبه : اگر عکس‌العمل گیرنده نسبت به پیام ابراز نشود آن را ارتباط یک جانبه گویند.
ب: ارتباطات دو جانبه : چنانچه محیط استقرار به گونه‌ای باشد که گیرنده عملاً واکنش‌ها و نظرهای خود را درباره محتوای پیام به اطلاع فرستنده برساند به آن ارتباط دو جانبه گویند.

ارتباطات از جهتی که پیام در سطوح سازمانی طی می‌کند به سه دسته تقسیم می‌شود:

1-افقی 2- عمودی 3- مورب

ارتباطات در سازمان همواره با مشکلات و موانعی روبرو است، این موانع تا جایی که ممکن است باید شناسایی و برداشته شوند   

Description: Skip Navigation Links

 

برنامه‌ریزی

1- برنامه‌ریزی شامل تعیین اهداف ، خط مشی‌ها ، تعیین اهداف ب صورت برنامه عملیاتی و پیش‌بینی چگونگی اجرای آن‌ها می‌شود .

2- در میان همه‌ی وظایف مدیریت برنامه‌ریزی بنیادی‌ترین آن‌ها است که مانند پلی زمان حال را به آینده مرتبط می‌سازد.

 

سازمان‌دهی

سازمان‌دهی ، فرایندی است که طی آن تقسیم کار بین افراد و گروه‌های کار و هماهنگی میان آن‌ها به منظور کسب اهداف سازمان صورت می‌گیرد .

ساختار رسمی

ساختار رسمی به طور کلی به معنای ساخت هدف‌دار نقش‌ها در یک موسسه است . به عبارت دیگر ساخت رسمی شامل ساخت سلسله‌مراتب اداری است .

 

ویژگی‌های ساختار هادی رسمی

در ساختار رسمی ، روابط سازمانی به طور مکتوب و به کمک نمودار برای کارکنان معرفی می‌شود .
*ماهیت ساختار رسمی غیرشخصی است . یعنی در سازمان‌های با ساختار رسمی ، طراحی مشاغل.

مراحل فرایند سازمان‌دهی

وظیفه سازمان‌دهی مدیریت اصولاً مربوط می‌شود به ایجاد طرح یا الگویی که در چارچوب آن بتوان مجموعه امور یک موسسه را به اجزای قابل‌اجرا به گونه‌ای تقسیم کرد که رسیدن به اهداف و مقاصد موسسه به بهترین وجه تسهیل شود . مدیران بایستی همواره مراحل اساسی زیر را هنگام تصمیم‌گیری در باره‌ی سازمان‌دهی طی کنند .

1- تقسیم کار

2- واحد اندازه‌گیری

3- مشخص کردن سلسله‌مراتب اختیارات و ارتباطات

4- هماهنگی


واحد سازی

 تقسیم کار ، گروه‌های تخصصی را به وجود می‌آورد . شیوه‌ای که بر اساس آن متخصصین با گروه‌بندی می‌کنند واحد سازی می‌نامند .

 

وحدت فرمان

 وحدت فرمان یکی از اصول سنتی مدیریت است که به موجب آن هر زیردست برای اجرای وظایف خود باید فقط از یک سرپرست مافوق دستور بگیرند و مستقیماً پاسخگوی او باشند .

 

سلسله‌مراتب

بنا بر اصل سلسله‌مراتب یک زنجیره‌ی روشن فرماندهی باید در سازمان ، همه‌ی افراد را با سرپرستانشان از بالا تا پایین‌ترین سطح به هم پیوند دهند .

 

حیطه‌ی نظارت

حیطه‌ی مدیریت که گاهی حیطه‌ی سرپرستی یا نظارت و گاهی حیطه‌ی کنترل نیز خوانده می‌شود عبارت است از : تعداد افرادی که مستقیماً توسط یک مدیر یا سرپرست اداره می‌گردند .

 

اختیار

 مفهوم دیگری که در سازمان‌دهی و مدیریت سازمان اهمیت فراوان دارد ، اختیار رسمی است که روابط سلسله‌مراتبی میان میلۀ سرسوزنه مدیریت و مراکز تصمیم‌گیری بر مبنای آن به وجود می‌آید . به عقیده‌ی سایمون ((اختیار یعنی قدرت تصمیم‌گیری برای هدایت فعالیت‌ها و اعمال دیگران)) . دو نظریه متضاد در مورد اختیار رسمی در سازمان وجود دارد که عبارت‌اند از : نظریه‌های کلاسیک و نظریه پذیرش .

 

انگیزش : انگیزش عبارت است از حالت درونی که انسانی را به انجام فعالیت خاص ترغیب می‌کند .

نظریه پذیرش

این نگرش ، اختیار را ناشی از پذیرش زیردستان می‌داند و استدلال می‌کند که قوانین و دستورات شروع اطاعت می‌شوند ولی نه هر دستوری و نه در هر شرایطی .

 

واگذاری اختیار

واگذاری اختیار عبارت است از انتقال اختیار و مسئولیت رسمی از مافوق به زیردست برای انجام دادن وظایف خاص . واگذاری اختیار و مسئولیت موجب می‌شود که سازمان به صورت موثرتری فعالیت کند . زیرا هیچ مافوقی نمی‌تواند شخصاً همه‌ی وظایف سازمانی را به طور کامل انجام دهد .

اختیار صف و ستاد

  موضوع صف و ستاد یکی از موضوعات مهم در مدیریت سازمان‌های بزرگ است . صف به واحدها و نقش‌هایی اطلاق می‌شود که مستقیماً برای تأمین اهداف موسسه فعالیت می‌کنند و در این زمینه مسئولیت مستقیم دارند .
ستاد به واحدها و نقش‌هایی اطلاق می‌شود که مستقیماً در جهت تأمین موسسه فعالیت ندارند .

 

وظایف صف

*فعالیت‌های صف در یک سازمان فعالیت‌هایی هستند که مستقیماً در تأمین هدف‌های آن سازمان نقش تعیین‌کننده دارند .

*از نظر زمانی فعالیت‌های صف زودتر نقش خود را در موفقیت سازمان نمایان می‌سازند و شروع آن نیز همواره قبل از فعالیت‌های ستاد است .

*از نظر فرماندهی و نظارت ، واحدهای صف بر واحدها و بخش‌هادی مادون خود فرماندهی و نظارت مستقیم دارند . بدین ترتیب که دستورات خود را صادر می‌کنند و گزارش کارها را نیز مستقیماً دریافت می‌دارند .

 

وظایف ستاد

از نظر زمانی واحدهای ستادی و کار ستاد باید پس از تعیین کار و فعالیت‌های صف مشخص گردد . اثرات فعالیت‌های ستادی برخلاف فعالیت‌های صف در درازمدت خود را نشان می‌دهد بنابراین گاهی حذف آن ممکن است فوراً روی میزان و نوع محصول یا خدمات تأثیر چشمگیر نگذارد .

*واحدهای ستادی بر واحدهای صف فرماندهی و نظارت مستقیم ندارند . بلکه نظرات و پیشنهاد‌ها آن‌ها از طریق واحدهای صف و با رعایت سلسله‌مراتب ابلاغ می‌شود .

ستاد را به سه دسته عمومی ، شخصی و تخصصی تقسیم کرده‌اند .

 با توجه به زمینه‌های مختلف کار سازمان ، ستاد هادی تخصصی تحت عناوین ستاد مشورتی ، ستاد خدماتی ، ستاد نظارت و ستاد وظیفه‌ای تشکیل می‌شوند .

هماهنگی

هماهنگی فرایندی است که از طریق آن هدف‌ها و فعالیت‌های یک سازمان همسو هم جهت می‌شوند تا هدف‌های کلی سازمان به نحو مطلوب تأمین شوند .

 

 نظریه انتظار این نظریه بیان می‌کند که انگیزش از سه نوع عامل حاصل می‌شود که عبارت‌اند از احتمال یا انتظار ، وسیله و ارزش یا اهمیت بر اساس این نظریه ، انگیزه‌ی هر عمل و علت بروز هر رفتار خاص تحت تأثیر موارد ذیل مشخص می‌شود :

الف . میزان اعتقاد به اینکه تلاش‌ها به انجام کار منجر خواهد شد .

ب . میزان اعتقاد به اینکه انجام کار به نتیجه‌ی مطلوب می‌انجامد .

ج . میزان جذابیت نتیجه .

 

نظریه برابری

این تئوری بیانگر این است که کارکنان کوشش‌ها و پاداش‌های خودشان را برای کار مشابه با کوشش‌ها و پاداش‌های دیگران مقایسه می‌کنند .

حال افرادی که احساس بی‌عدالتی می‌کنند ممکن است برای کاهش بی‌عدالتی ، دست به یکی از اقدام هادی زیر بزنند :
1-
 تغییر در ورودی‌هایشان

2- تغییر در خروجی

3- تغییر ادراک از خویشتن

4- تغییر ادراک از دیگران

5- تغییر مبنای مقایسه

6- ترک سازمان


ارزش عمده‌ی این نظریه برای مدیران این است که این نظریه اهمیت فرایند مقایسه هادی اجتماعی را برجسته می‌سازد و تاکید می‌کند که افراد همواره خود را در متن جامعه و مقایسه با دیگران ارزیابی می‌کنند .

 

نظریه تعیین هدف

بر اساس این نظریه ، اگر برای هر یک از افراد هدفی تعیین شود ، آنان برای دستیابی به اهداف تعیین‌شده بر انگیخته می‌شوند . در واقع نظریه‌ی هدف‌گذاری بر این واقعیت تاکید دارد که افراد فاقد هدف کار می‌کنند و همچنین افراد دارای هدف‌های چالشی ، بهتر از اهداف دارای اهداف آسان فعالیت می‌کنند ، با پیشرفت مطالعات در نظریه نکات زیر مورد توجه قرار گرفت:

1- وضوح و صراحت اهداف

2- پذیرش هدف

3- امید فرد به کامیابی در تحقق اهداف

4-کارکنان به بازخور دقیق عملکرد خود نیاز دارند


انگیزش در عمل

مدیرانی که در برانگیختن افراد موفق هستند ، رفتار مناسب را به حداکثر می‌رسانند و رفتار نامطلوب را به حداقل کاهش می‌دهند . در نتیجه احتمال افزایش بهره وری را بالا می‌برند .

طبق تئوریهای مطرح‌شده مدیران جهت برانگیختن افراد راهبردهای انگیزشی متفاوتی به کار می‌برند . که ارتباط مدیریتی یکی از اساسی‌ترین راهبردهای انگیزشی در افراد است .

 

طراحی شغل

طراحی شغل عبارت است از یکی کردن محتوای کار و کیفیت مورد نیاز جهت انجام کار نظیر مهارت‌ها ، توانایی‌ها تجربیات برای هر شغل به گونه‌ای که نیازهای کارکنان و سازمان برآورده شود . طراحی شغل یکی دیگر از راهبردهایی است که مدیران می‌توانند جهت اعضای سازمان به کار گیرند . و برای از بین بردن کسالت حاصل از شغل می‌توان از راهبردهای زیر استفاده کرد .

چرخش شغلی

توسعه شغلی

غنی‌سازی شغل

وقت کاری شناور

نظریه‌ی تقویت رفتار

 

این تئوری ، نوع رفتار را به عنوان عاملی می‌داند که محیط سبب آن می‌شود . رویدادهای درونی فرد یا افراد مورد توجه این تئوری نیست و آنچه موجب کنترل رفتار می‌شود عامل تقویت‌کننده است .

محرک‌های انگیزشی ( پولی و غیر پولی )

جهت بر انگیختن کارکنان ، مدیریت به دنبال برنامه‌ریزی برانگیزاننده است . ضمن آن که تلاش می‌شود تا افراد نارضایتی نداشته باشند . همواره پول به عنوان یک برنگیزاننده مورد توجه بوده است .

 

رهبری

رهبری عبارت است از توانایی در اعمال نفوذ بر گروه و سوق دادن آن به اهداف مورد نظر . هدف از رهبری و فرماندهی ، راهنمایی زیردستان در جهت بهتر فهمیدن هدف‌های سازمان و برانگیختن آنان به کار و فعالیت موثر است .

تفاوت مدیر و رهبر در سازمان

رهبری وظیفه‌ی عمده‌ی مدیریت است اما تمام کار او نیست . به عنوان مثال مدیران ملزم به برنامه‌ریزی و سازمان‌دهی هستند ، لکن نقش اساسی یک رهبر اثرگذاری بر دیگران است به نحوی که اهداف از پیش تعیین‌شده را مشتاقانه دنبال کنند.


ارتباطات

ارتباطات به زبان ساده انتقال اطلاعات و معانی از شخصی به شخص دیگر اطلاق می‌شود . ارتباط فرا گرد دادن و ستادن اطلاعات است . تبادل اطلاعات با استفاده از توانایی‌های انسانی یا رسانه هادی تکنولوژیکی .

 

انواع ارتباطات

1- ارتباطات غیرکلامی

1-     ارتباطات کلامی

3- ارتباطات شفاهی

4- ارتباطات کتبی

5- ارتباطات الکترونیکی

 

فرایند ارتباطات

ارتباطات عبارت است از انتقال اطلاعات (پیام) از فردی (فرستنده پیام) به فرد دیگر (گیرنده‌ی پیام) در جریان ارتباط . سه عنصر مهم در جریان قابل‌تشخیص است که عبارت‌اند از : فرستنده پیام ، پیام ، گیرنده پیام .

 

ارتباط در سازمان

در یک سازمان کارامد ، جریان ارتباطات بنا به نوع سبک مدیریت از بالا به پایین ، از پایین به بالا ، افقی می‌تواند بر قرار باشد

 

نظارت

نظارت عبارت است از ارزیابی تصمیم‌گیری‌ها و برنامه‌ها از زمان اجرای آن‌ها و اقدامات لازم برای جلوگیری از انحراف عملیات نسبت به هدف‌های برنامه و تصحیح انحرافات احتمالی به وجود آمده و یا به عبارتی دیگر نظارت ، تلاش منظمی است که در جهت رسیدن به اهداف استاندارد ، طراحی سیستم بازخور اطلاعات ، مقایسه اجزای واقعی با استانداردهای از پیش تعیین‌شده و سرانجام تعیین انحرافات احتمالی و سنجش ارزیابی آن‌ها بر روند اجرایی که شامل حداکثر کارایی است .

خلاقیت

*لازمه‌ی نوآوری ، خلاقیت است . خلاقیت یعنی پیدایی و تولید یک اندیشه و فکر نو .

*خلاقیت فرایند تکامل بخشیدن به دیدگاه‌های بدیع و تخیلی درباره‌ی موقعیت‌های مختلف است .

*خلاقیت به‌کارگیری توانایی‌های ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید است .

 

نوآوری

نوآوری به معنی عملی ساختن و کاربردی کردن آن اندیشه و فکر نو است .

نوآوری فرایند دریافت فکر خلاق و تبدیل آن به محصول ، خدمت یا شیوه‌ای نو برای انجام دادن کارهاست .
نوآوری ، بهره‌برداری موفقیت‌آمیز از ایده‌های نو است .

خلاقیت گروهی

برخی از روش‌ها و فنون قابل‌استفاده همکاری و خلاق گروهی عبارت‌اند از : توفان مغزی ، تلفیق نامتجانس ها و داستان سازی


توفان مغزی

متداول‌ترین شکل تصمیم‌گیری و ایجاد خلاقیت گروهی توفان مغزی است که به صورت تعامل یا روابط متقابل و رودرروی اعضا است ، منظور از توفان مغزی این است که بتوان از فشارهایی که بر اعضای گروه جهت سازش وارد می‌آید کاست و اجازه نداد عواملی مانع از ارائه‌ی راه‌حل‌های ابتکاری و خلاق گردند .

 

تعریف مدیریت : مدیریت فرآیند برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی، هدایت و نظارت بر کار اعضاى سازمان و کاربرد کلیه منابع قابل‌دسترسی براى رسیدن به هدف‌های تعیین‌شده سازمان را «مدیریت» می‌گویند.

« مدیریت» به عنوان « هنر انجام دادن کارها به وسیله دیگران» نیز تعریف شده است. چرا که مدیر با اتخاذ تدابیرى براى انجام کارها توسط دیگران و نه شخص مدیر به اهداف سازمان نائل می‌شود.

 

تعریف رهبرى: فرآیند نفوذ در دیگران و برانگیختن آن‌ها براى همکارى با یکدیگر در جهت تحقق هدف‌های گروهى را «رهبری» می‌گویند. به عبارت دیگر ؛رهبرى استفاده از فرآیند ارتباطات در موقعیتى خاص براى اعمال نفوذ در میان افراد و جهت دادن آن‌ها به سوى مقاصدى مشخص است. و یا رهبرى فرآیند نفوذ در دیگران است به طورى که آن‌ها با اشتیاق و جدیت در دستیابى به اهداف سازمانى تلاش نمایند.

« رهبری » را اصولاً « هنر نفوذ در دیگران » می‌دانند. بدین معنى که پیروان به دلخواه نه از روى اجبار، از رهبر اطاعت می‌کنند.

بنابراین، منظور از رهبرى به طور عام، تأثیرگذاری بر افراد و انگیزش آنان به طورى است که از روى میل، علاقه و با اشتیاق براى دستیابى به هدف‌های گروهى تلاش کنند.

تفاوت‌های یک « مدیر» با یک « رهبر » در یک سازمان اشاره می‌کنند :

1- مدیران در پست خود منصوب‌شده‌اند. آنان قدرت قانونى دارند که اجازه می‌دهد در مواقع ضرورى به دیگران پاداش دهند یا آنان را تنبیه کنند. درحالی‌که یک رهبر ممکن است منصوب‌شده و یا از درون گروه پدید آمده باشد و این اجازه را نداشته باشد که در مواضع ضرورى دیگران را تشویق یا تنبیه کند چرا که قدرت قانونى ندارد.

2- توانایى تأثیرگذاری مدیران بر افراد سازمان، بر مبناى اختیار رسمى است که از پست سازمانى آن‌ها ناشى شده است درحالی‌که رهبران می‌توانند بر عملکرد دیگران تأثیر بگذارند بدون آنکه قدرت تأثیرگذاری آنان از اختیار رسمى ناشى شده باشد.

3- مدیر اداره می‌کند درحالی‌که رهبر ابداع می‌کند.

4- مدیریت یک رونوشت است درحالی‌که «رهبری» یک اصل است.

5- مدیر امور را نگهدارى می‌کند درحالی‌که رهبر آن‌ها را بهبود می‌بخشد.

6- مدیر روى سیستمها و ساختار تمرکز دارد ولى رهبر روى افراد تمرکز می‌کند. در واقع مدیریت به فرآیندهاى سازمانى توجهى حساب‌شده دارد درحالی‌که رهبرى به کارکنان به عنوان افراد انسانى توجه واقعى دارد.

7-   مدیر از اجراى یک شغل اطمینان حاصل می‌کند، درحالی‌که رهبر مراقب فردى است که آن شغل را اجرا می‌کند و به او توجه دارد.

8- مدیر نظارت می‌کند، ولى رهبر اعتماد می‌پراکند.

9- مدیر دیدگاه محدودى دارد، ولى رهبر از دیدگاه وسیعى برخوردار است.

10- مدیر « چگونه و چه وقت » را می‌پرسد، درحالی‌که رهبر «چه چیز و چرا» را می‌پرسد.

11- مدیر نظر به انتهاى خط دارد، ولى رهبر چشم به افق دارد.

12- مدیر پیروى می‌کند، درحالی‌که رهبر سرچشمه می‌گیرد.

13- مدیر وضع موجود را می‌پذیرد، ولى رهبر با وضع موجود در جدال است.

14- مدیر سرباز قدیمى خوبى است، اما رهبر آدم خودش است.

 مدیر کارها را درست انجام می‌دهد، درحالی‌که رهبر کارهاى درست را، انجام می‌دهد.

 

انواع سازمان‌ها

سازمان‌ها با توجه به اهداف اولیه‌ی آن‌ها به انواع زیر تقسیم می‌شود :

1- سازمان‌های انتفاعی و غیرانتفاعی

سازمان‌های انتفاعي: سازمان‌هایی هستند که باهدف کسب سود تشکيل مي‌شوند.

سازمان‌های غیرانتفاعی :  اين سازمان‌ها، با اهداف اجتماعي، فرهنگي، مذهبي و سياسي تشکيل مي‌شوند مانند اتحاديه‌هاي کارگري و انجمن‌هاي مذهبي.

2- سازمان‌های تولیدی و خدماتی

سازمان‌های توليدي : اين سازمان‌ها از مواد خام يا مواد اوليه براي توليد کالا استفاده مي‌کنند.مانند کارخانه‌هاي توليد کفش و تلويزيون.

سازمان‌های خدماتي : اين نوع از سازمان‌ها خدمات ارائه مي‌کنند مانند خدمات مشاوره عمومي و خدمات پزشکي.

3- سازمان‌های دولتی و خصوصی

سازمان‌های دولتي : اين نوع سازمان‌ها تحت کنترل دولت هستند.

سازمان‌های خصوصي : اين نوع سازمان‌ها بجاي کنترل دولت توسط افراد يا بخش دولتي کنترل مي‌شوند.

انواع محيط سازماني:

الف- محيط خارجي شامل ؛ مواد اوليه، پول، انرژي، اطلاعات، نيروي انساني.

ب- محيط داخلي شامل ؛ عواطف، ارزش‌ها، اعتقادات، منافع کارکنان، منافع سهامداران.

تعریف مدیریت

 مدیریت، فرایند به‌کارگیری موثر و کارآمد منابع(انسانی و مادی) برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی، بسیج منابع و امکانات،هدایت و کنترل عملیات برای دست‌یابی به اهداف تعیین‌شده سازمان و بر اساس نظام ارزشی مورد قبول است.

پنج اصل اساسی مدیریت : برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل. مدیران باید برای همه‌ی این اصول از مهارت کافی برخوردار باشند.

بکار گیری موثر؛ یعنی تصمیم مناسب برای دست‌یابی به نتایج مطلوب.

مدیریت کارآمد(کارآمد)؛ به تخصیص و مصرف مدبرانه منابع(انسانی و مادی) می‌گویند.

هدف مدیریت، تمرکز بر فعالیت‌های هدف‌دار است.

مدیریت علم است یا هنر؟

آن بخش از دانش مدیریت که از طریق آموزش فر گرفته می‌شود علم مدیریت است و آن بخش که موجب بکار بستن اندوخته‌ها در شرایط گوناگون می‌شود هنر مدیرت می‌گویند.

انواع مديران از نظر فعالیت‌های سازماني :

1- مديران وظیفه‌ای

2- مديران عمومي  

 انواع مديران از نظر سطح سازماني :

1- مديران عملياتي

2- مديران مياني

3- مديران عالي

تعاريف مديران(عملياتي، مياني و عالي)

مديران عملياتي(خط اول) : بیشتر به حل و فصل مسائل جاری و آنی می‌پردازند. مديران در اين سطح مستقیماً مسئول توليد کالا و خدمات هستند مانند سرپرستان.

 مديران مياني : مدیران میانی یک رده‌بالاتر از مدیران عملیاتی هستند.اين مديران به طور مستقيم به مديران رده‌بالا گزارش می‌دهند و پل ارتباطي ميان مديران عالي و عملياتي هستند.

مديران عالي : گروه کوچکي از مديران را تشکيل می‌دهند. و این مديران اهداف، خط مشی‌ها و راهبردهاي سازمان را تشکيل می‌دهند. مدیران عالی برنامه‌ریزی هادی جامع و بلندمدت ، تعیین سیاست‌ها و خط مشی‌ها در کل سازمان را مورد بررسی و عمل قرارداده و ارزیابی عملکرد کلی آن را به عهده‌دارند .

طبقه‌بندی مدیران از نظر فعالیت‌های سازمانی که مدیران مسئولیت اجرای آن‌ها را به عهده‌دارند عبارت‌اند از:

تعاريف مديران(وظيفه‌اي و عمومي) :

1- مديران وظيفه‌اي(تخصصي): این مدیران کارکنانی را با تخصص و مهارت‌های ویژه در یک زمینه‌ی خاص سرپرستی می‌کنند. کارکناني با مهارت‌های ويژه در زمينه خاص مانند حسابداري، امور پرسنلي و غيره.

مديران عمومي : این مدیران مسئولیت کلیه‌ی فعالیت‌ها را در یک واحد یا یک سازمان به عهده‌دارند. مسئول کليه وظايف و فعالیت‌هایی هستند که در يک واحد يا يک سازمان انجام مي‌شود مانند توليد، بازاريابي و امور مالی.

مهارت‌های مورد نیاز مدیران

P مهارت‌های ادراکی : یعنی ، توانایی درک پیچیدگی هادی کل سازمان و تصور همه‌ی عناصر و اجزای تشکیل‌دهنده‌ی کار و فعالیت سازمانی به صورت یک کل واحد .

P مهارت‌های انسانی : یعنی ، داشتن توانایی و قدرت تشخیص در زمینه‌ی ایجاد همکاری ، تفاهم و انجام کار به وسیله دیگران ، فعالیت مناسب به عنوان عضو گروه ، درک انگیزه‌های افراد و تأثیرگذاری بر رفتار آنان .

  Pمهارت‌های فنی : یعنی ، دانایی و توانایی در انجام دادن وظایف خاص که لازمه‌ی آن توانایی در کاربرد فنون و ابزار ویژه و شایستگی عملی در رفتار و فعالیت است.

وظایف مدیر برنامه‌ریزی : برنامه‌ریزی یکی از مهم‌ترین بخش‌هادی وظایف مدیریت است که انجام آن باید با توجه به سایر وظایف مدیریت یعنی سازمان‌دهی ، استخدام ، هدایت و کنترل صورت گیرد .

سازمان‌دهی : تقسیم کار یا طبقه‌بندی سازمان ، مشکلات و فواید آن ، نمودار سازمانی ، صف ، ستاد وظایف و روابط مربوط به آن‌ها در حیطه‌ی وظایف سازمان‌دهی مدیریت قرار دارد .

هدایت : هدایت از وظایف کلیدی مدیریت به حساب می‌آید ؛ زیرا سایر اجزاء مدیریت نیز، باید توسط مدیران و رهبران در پرتو فکر ، ابداع و خلاقیت آنان شکل گیرد و پیاده گردد . مدیران با ایجاد انگیزه در افراد فعالیت‌های آنان جهت می‌دهند آن‌ها بهترین مجراهای ارتباطی را تعیین کرده و تضاد بین افراد سازمان را برطرف می‌کنند و بدین طریق وظیفه‌ی هدایت را انجام می‌دهند .

نظارت : هر نوع مدیریت بدون سیستم نظارتی فاقد تضمین لازم برای صحت و دقت عملیات و اجرای صحیح برنامه‌ها است . نظارت عبارت است از ارزیابی برنامه‌ها و تصمیم‌گیری‌ها از زمان اجرای آن‌ها و اقدامات لازم جهت ارزیابی ، مقایسه و اصلاح آن فعالیت .

 خلاقیت : خلاقیت یعنی پیدایی و تولید یک اندیشه و فکر نو ، در واقع خلاقیت بستر رشد و ایجاد نوآوری است .

تعريف نقش : نقش يعني الگوهاي رفتاري مورد انتظار از هر فرد در يک واحد اجتماعي.

•  تعريف اختيار:

حق دستور دادن و به اجرا درآوردن آن را با کمک پاداش يا تنبيه گويند.

•  اختيار به سه طريق صورت مشروعيت پيدا مي‌کند:

اختيار سنتي

اختيار شخصيتي

اختيار عقلايي-قانوني

•  نتيجه‌گيري از مطالعات هاثورن

1)انسان‌ها اساساً به وسیله نيازهاي اجتماعي برانگيخته مي‌شوند.

2)انسان‌ها از فشار اجتماعي گروه همکاران بيشتر از تشويق و کنترل متأثر مي‌شوند.

3)انسان‌ها به همان اندازه که مديريت سازمان به ارضاي نيازهاي اجتماعي مي‌پردازند نسبت به آن پاسخگو متعهدند.

نهضت روابط انساني مبلغ اندیشه‌های زير شد :

1)حرمت و شأن انسان بايد در محيط کار احيا شود.

2)هدف‌های کارکنان بايد در جهت رفاه کارکنان باشد.

3)در مديريت و تصميم‌گيري از مشارکت گروهي افراد استفاده شود.

4)با تغيير در ساختار سازمان  امکان آزادي عمل و ابتکار داده شود.

5)اهميت و جايگاه گروه‌ها در محيط کار به درستی شناخته شود.

• تعريف سيستم : مجموعه‌ای از اجزاست که با ارتباط و پيوند متقابل يک کل واحد را تشکيل می‌دهند و نقش معيني ايفا مي‌کنند.

• سيستمهاي فرعي : اجزايي که کل سيستم را مي‌سازند سيستمهاي فرعي مي‌نامند.

· سيستمهاي باز و بسته :

سيستمي که با محيط اطراف خود کنش متقابل داشته باشد سيستم باز ناميده مي‌شود.

 سيستمي که با محيط اطراف خود کنش متقابل نداشته باشد سيستم بسته ناميده مي‌شود.

مرز سيستم  : هر سيستمي مرزي دارد که آن را از محيط اطرافش جدا مي‌کند.

  بازخورد : کليد نظارت سيستم است و براي حفظ تعادل پوياي سيستم ضروري است.

هم‌افزايي : يعني اينکه هرمجموعه بزرگ‌تر از اجزاي تشکیل‌دهنده آن است.

•  نگرش اقتضايي(نگرش موقعيتي)

اساس نگرش اقتضايي بر اين استوار است که يک الگوي مديريت براي همه موقعیت‌ها به عنوان بهترين راه وجود ندارد.

متغيرهاي اقتضايي:

                                                                1)الزامات محيط خارجي سازمان

                                                                        2)فناوري

                                                                             3)افرادي که براي سازمان کار مي‌کنند

تصميم‌گيري : انتخاب يک راه از ميان راه‌های مختلف و در حقيقت بهترين راه براي نيل به اهداف.

• خط مشی : خط مشی‌ها راهنماي تصميم‌گيري‌اند و چارچوب وسيعي را ايجاد مي‌کنند که مديران بايد در محدوده آن‌ها تصمیم‌های آتي را اتخاذ کنند.

روش‌ها : روش‌ها شيوه‌هاي مشخص،يا گام‌هایی معين را براي اجراي فعالیت‌های آينده تعيين مي‌کنند و راهنماي عمل‌اند.

· قوانين : اقدامات الزامي ویژه‌ای را معين مي‌کنند(بايدها و نبايدها).

•  فرآيند تصميم‌گيري:

                                                                                1-تعريف مسئله

                                                                                2-ارزيابي راه‌حل‌ها

                                                                                3-اتخاذ تصميم(انتخاب راه‌حل‌ها)

                                                                                4-اجراي تصميم

                                                                                5-ارزيابي نتايج

انواع مسئله:

                                                1- خوش ساختار

                                                2 - بد ساختار 

  انواع تصميمات:            

1-برنامه‌ریزی‌شده

2-برنامه‌ريزي نشده

شرايط محيطي تصميم‌گيري:

1.       اطمينان

2.       مخاطره

3.       عدم اطمينان

4.       ابهام

شرايط تصميم‌گيري

•  شرايط اطمينان : در شرايط اطمينان مديران درباره يک مسئله،راه‌حل‌های جايگزين و نتايج احتمالي آن راه‌حل‌ها کاملاً آگاهي دارند، بنابراين می‌توانند وقايع موثر بر آن‌ها يا نتايج آن‌ها را نظارت کنند.

•  شرايط مخاطره:

مدير مسئله‌اي را مي‌شناسد، اطلاعات کافي براي شناخت راه‌حل‌های ممکن در اختيار دارد و بر اساس اين اطلاعات احتمال کسب نتيجه مطلوب از هر راه‌حل را تخمين مي‌زند.

تعريف مدل:

مدل الگويي است که از واقعيت گرفته‌شده است و روابط بين متغيرها را نشان مي‌دهد و می‌توان از آن براي پیش‌بینی در تصميم‌گيري استفاده کرد.

• نمونه‌های تصميم‌گيري:

                                                               1)مدل کلاسيک

                                                               2)مدل اداري

•  مدل کلاسيک:

مدل کلاسيک بر اين فرض استوار است که نگرش مديران در تصميم‌گيري عقلايي و

عيني است و در نتيجه آنان هميشه تصمیم‌هایی را اتخاذ مي‌کنند که به نفع سازمان است.

•  بر اساس مدل کلاسيک مديران بايد هنگام تصميم‌گيري موارد زیر را رعايت کنند:

                اطلاعات کاملي درباره مسئله داشته باشند.

                اهداف تصميم‌گيري را به روشني تعريف کنند.

                کليه راه‌حل‌ها را براي حل مسئله بشناسند.

                کليه اطلاعات درباره تمام راه‌حل‌ها را جمع‌آوری کنند.

                نتايج کليه راه‌حل‌ها را به طور عقلايي ارزيابي کنند. 

درخت تصميم : ابزاري تحليلي است که نتايج منطقي هزينه‌ها و راه‌حل‌های مربوط به راه‌حل را از راه ترسيم تصوير مي‌کند.

•         مزاياي تصميم‌گيري گروهي:

                1)فراهم کردن اطلاعات بيشتر و کامل‌تر

                2)ايجاد راه‌حل‌های بيشتر

                3)پذيرش بهتر يک راه‌حل

                4)افزايش مشروعيت   

•         تعريف برنامه‌ريزي:

تعيين مأموریت سازمان، مشخص کردن هدف‌ها و پديد آوردن برنامه‌هاست.

•         تعريف مأموریت سازمان:

تصويري استوار و بلندمدت از وضعيت آينده سازمان.

•         هدف‌های سازماني:

منابع و تلاش‌های سازماني را در جهت اجراي مأموریت سازمان هدايت مي‌کند. 

ابعاد برنامه‌ها:

•         بعد سطح

برنامه‌هاي راهبردي             برنامه‌هاي راهکاري              برنامه‌هاي عملياتي

•         بعد زمان

 بلندمدت                          میان‌مدت                            کوتاه مدت

انواع برنامه‌ريزي:

•         برنامه‌ريزي غيررسمي

•         برنامه‌ريزي رسمي

•         ويژگي‌هاي خط مشی:

                                1)صراحت وضوح

                                       2)قابليت اجرايي

                                           3)قابليت انعطاف

                                            4)جامعيت

                                                    5)هماهنگي

                                                          6)مستدل بودن

                                                              7)از قوانين قابل تفکيک باشد

                                                                  8)مدون و مکتوب باشد 

•         انواع  خط مشی:

1)خط مشی‌های اساسي

2)خط مشی‌های کلي

3)خط مشی‌های واحدي

•         رويداد:

   نشانگر آغاز و انجام يک فعاليت است.

•         فعاليت:

   اجزاي اصلي تشکیل‌دهنده يک برنامه يا يک پروژه است.

•         مسير بحراني:

   مسيري که از اولين رويداد تا حصول هدف به حداکثر زمان نياز دارد.

•         سازمان‌دهی:

فرآيند سامان دادن افراد و ساير منابع براي اجراي وظايف در جهت اهداف مشترک.

تعريف ساختار سازماني:

چارچوبي است که مديران براي تقسيم و هماهنگي فعالیت‌های اعضاي سازماني آن را ايجاد مي‌کنند.

•  اهداف ساختار سازماني:

1)جهت دادن اطلاعات به سوي مديران مربوط

2)توزيع اختيار براي تصمیم‌گیری به طور موثر

3)تعيين و کنترل روابط ميان واحدهاي کاري

 

فصل سوم : اصول و مبانی برنامه‌ریزی

 

در بحث وظایف مدیریت از پنج وظیفه اصلی سخن به میان آمده است :

  
این واژه مخفف وظایف پنج‌گانه مدیریت است.  POSDCORB

1) برنامه‌ریزی Planning
 
2) سازمان‌دهی Organizing
3) بکار گماردن     Staffing
 4)هدایت/ رهبری Directing
 5) نظارت و کنترل Coordinating
6) گزارش دادن Reporting

7 ) بودجه‌بندی   Budgeting


برخی دانشمندان مدیریت موضوع ایجاد انگیزه و نوع آوری را به عنوان دو وظیفه مدیریت دانسته و برخی دیگر بودجه‌بندی ، گزارش دادن و به کار گماردن را جزوء وظایف اصلی مدیریت نمی‌دانند و بسیاری نیز هماهنگی را به جای وظیفه مدیریت، هدف مدیریت به حساب می‌آورند.

برچ در کتاب معروف خود « اصول و تجربه مدیریت » مدیریت را در چهار عنصر خلاصه می‌کنند که عبارت‌اند از برنامه‌ریزی ، کنترل، هماهنگی و ایجاد انگیزه فایول نیز وظایف پنج‌گانه‌ای برای مدیریت قائل است که عبارت‌اند از : برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی ، هدایت ، کنترل و هماهنگی با توجه به اینکه هماهنگی بیش از آنکه یک وظیفه باشد، هدف مدیریت محسوب می‌گردد ؛ می‌توان وظایف اصلی مدیریت را در پنج عامل برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی، تأمین نیروی انسانی، هدایت و کنترل خلاصه کرد.

آنچه مسلم است ، برنامه‌ریزی بر سایر وظایف مدیریت اولویت داشته و مقدم بر آن است. البته همه وظایف مدیریت باهم مرتبط هستند ولی در میان آن‌ها برنامه‌ریزی از اهمیت و اولویت خاصی برخوردار است .در واقع برنامه‌ریزی وظیفه اساسی و شالوده مدیریت است.


اهمیت و ضرورت برنامه‌ریزی

همان‌گونه که عنوان شد در میان همه وظایف مدیریت برنامه‌ریزی از اساسی‌تر‌ین آن‌هاست که مانند پلی زمان حال را به آینده مرتبط می‌سازد. به عبارت دیگر برنامه‌ریزی میان جایی که هستیم با جایی که می‌خواهیم به آن برویم پلی می‌سازد و موجب می‌شود تا آنچه را که در غیر آن حالت شکل نمی‌گیرد، پدید آید.از آنجایی که همه سازمان‌ها به دنبال آن‌اند که منابع محدود خود را برای رفع نیازهای متنوع و رو به افزایش خود صرف کنند. پویایی محیط و وجود تلاطم‌ در آن، و عدم اطمینان ناشی از تغییرات محیطی بر ضرورت انکارناپذیر برنامه‌ریزی می‌افزاید.

پیتر دراکر معتقد است که میان موثر بودن(انجام کارهای درست)و کارآیی(درست انجام دادن کارها)تفاوت است و این دو در مراحل انتخاب هدف‌ها و آنگاه در چگونگی کسب آن‌ها توأم است.

 

تعریف برنامه‌ریزی

در متون مدیریتی گاهی دو واژه planning , programming را به جای یکدیگر به کار می‌برند ؛ درحالی‌که programming  به نوعی برنامه‌ریزی جزئی تر دلالت دارد. برای برنامه‌ریزی تعاریف متعددی ارائه‌شده است ؛ بطوریکه هر یک از نظریه‌پردازان سعی کرده‌اند با توجه به زمینه تخصصی خود آن را تعریف کنند.در ذیل چند مورد از این تعاریف ارائه‌شده است :

1- برنامه‌ریزی عبارت است از تصمیم‌گیری در مورد اینکه چه کارهایی باید انجام گیرد .

2-برنامه‌ریزی عبارت است از تعیین هدف و یافتن یا پیش‌بینی کردن راه تحقق آن.

۳-برنامه‌ریزی عبارت است تصور و طراحی وضعیت مطلوب در آینده و یافتن و پیش‌بینی کردن راه‌ها و وسایلی که رسیدن به آن را فراهم کند.

 

تعریف نسبتاً جامع دیگری از سیریل هودسن :

 برنامه‌ریزی یعنی ارائه طریق بر عملیات آینده که متضمن نتایج معین با هزینه مشخص و دوره زمانی معلوم است.


هدف از برنامه‌ریزی

1) افزایش احتمال رسیدن به هدف، از طریق تنظیم فعالیت‌ها.

2) افزایش منفعت اقتصادی از طریق مقرون به صرفه ساختن عملیات.

3) متمرکز شدن بر طریق دستیابی به مقاصد و اهداف و احتراز از انحراف از مسیر.

4) مهیا ساختن ابزاری بر کنترل.



انواع برنامه‌ریزی

برنامه‌ها برای مقاصد متنوعی تنظیم می‌شوند و به فراخور هر وضعیت به گونه‌ای متناسب با آن شکل می‌گیرند لذا دسته‌بندی ذیل را برای انواع برنامه‌ریزی عنوان می‌نماییم :


 
1) برنامه‌ریزی تخصصی

گاهی با توجه به ماهیت تخصصی برخی از وظایف مدیریت، برای انجام آن‌ها برنامه‌ریزی می‌شود. این برنامه‌ریزی‌ها را برنامه‌ریزی تخصصی می‌نامند که بر اساس وظایف مدیریت در سازمان عنوان می‌گردد.

الف) برنامه‌ریزی و کنترل تولید(مدیریت تولید) : عبارت است از تعیین نیازها و تأمین ابزار و تسهیلات و تربیت نیروی انسانی لازم برای تولید محصولات و کالاها با توجه به تقاضای موجود در بازار و نیازهای پیش‌بینی‌نشده جامعه.
ب) برنامه‌ریزی نیروی انسانی : در این نوع از برنامه‌ریزی با تعیین افراد مورد نیاز سازمان در سال‌های آینده امکانات و تسهیلات مورد نیاز(انتخاب،آموزش، ترفیع، بازنشستگی و ...)تخمین زده می‌شود. برنامه‌ریزی نیروی انسانی با تهیه نمودار(ساختار) سازمانی آغاز می‌شود و مواردی نظیر تهیه نمودار جانشین و ترفیع، تدوین آیین‌نامه استخدامی و تنظیم برنامه‌های آموزشی ضمن خدمت را در بر می‌گیرد.

ج) برنامه‌ریزی مالی و تنظیم بودجه : عبارت است از تعیین میزان و چگونگی منابع و همچنین تعیین میزان و چگونگی مصارف مالی به منظور تأمین هدف‌های موسسه و صاحبان و کنترل‌کنندگان آن است.

 

2)برنامه‌ریزی عملیاتی(اجرایی)

برنامه‌های اجرایی برای به اجرا درآوردن تصمیمات راهبردی طرح می‌شوند به عبارت دیگر برنامه‌های اجرایی عبارت‌اند از تصمیمات کوتاه مدت که برای بهترین استفاده از منابع موجود با توجه به تحولات محیط اتخاذ می‌گردند.

 

مراحل برنامه‌ریزی عملیاتی عبارت‌اند از :

الف) تدوین برنامه‌های کوتاه مدت(مانند تنظیم بودجه و زمان‌بندی).

ب) تعیین معیارهای کمی و کیفی سنجش عملکرد و ارزیابی هزینه‌های اجرای عملیات.

ج) ارزیابی برنامه‌ها و تعیین موارد انحراف عملکرد از آن‌ها.

د) تجدیدنظر در برنامه‌ها و تهیه برنامه‌های جدید.

 

 3) برنامه‌ریزی راهبردی(استراتژیک)

برنامه‌ریزی راهبردی دربردارنده تصمیم‌گیری‌هایی است که راجع به اهداف راهبردی بلندمدت سازمان می‌باشند. در این نوع از برنامه‌ریزی، مقاصد، مأموریت‌ها و هدف‌های سازمان مشخص و اهداف بلندمدت به هدف‌های کمی و کوتاه که آن را هدف‌گذاری می‌نامند، تجزیه می‌گردد.

همچنین سیاست‌های کلی(تدوین و تنظیم خط مشی‌ها) و برنامه‌های عملیاتی طرح‌ریزی می‌گردد.

برنامه‌ریزی راهبردی، آینده را پیش‌گویی نمی‌کند ولی یک مدیر را می‌تواند در موارد ذیل یاری دهد :

الف) فائق آمدن بر مسائل ناشی از مقتضیات آتی.

ب) ایجاد فرصت کافی برای تصحیح خطاهای اجتناب‌ناپذیر.

ج) اتخاذ تصمیم‌های صحیح در زمان مناسب.

د) تمرکز بر انجام فعالیت‌های ضروری برای رسیدن به آینده مطلوب.

 

دیدگاه‌های متداول در برنامه‌ریزی

·         برنامه‌ریزی از(داخل به خارج و از خارج به داخل)

در برنامه‌ریزی از داخل به خارج بر کارهایی تمرکز می‌شود که سازمان در حال حاضر انجام می‌دهد و تلاش می‌شود تا آن‌ها

 به بهترین صورت انجام پذیرد.برنامه‌ریزی به این شیوه تغییرات عمده‌ای را در سازمان ایجاد نمی‌کند، ولی‌ می‌تواند برای استفاده بهینه از منابع مفید و موثر باشد. برنامه‌ریزی از داخل به خارج برای بهتر انجام شدن کارهای جاری صورت می‌پذیرد و هدف آن یافتن بهترین شیوه انجام کار است.

2- در برنامه‌ریزی از خارج به داخل ابتدا محیط خارجی بررسی و تحلیل می‌شود و برای استفاده از فرصت‌ها و به حداقل رساندن مسائل ناشی از آن برنامه‌ریزی می‌گردد. برنامه‌ریزی از خارج به داخل هنگامی مفید است که سازمان بخواهد کاری منحصربه‌فرد انجام دهد و هدف این برنامه‌ریزی یافتن فرصت‌های محیطی و استفاده بهینه از آن‌هاست.

 

·         برنامه‌ریزی( از بالا به پایین و  از پایین به بالا)

1- در برنامه‌ریزی از بالا به پایین ابتدا مدیر مالی هدف‌های کلان را تعیین می‌کند و این امکان را برای مدیران سطوح دیگر فراهم می‌آورد تا در چهارچوب هدف‌های کلان برنامه خود را تدوین کنند.

2- در برنامه‌ریزی از پایین به بالا با تدوین برنامه‌هایی شروع می‌شود که در سطوح عملیاتی شکل می‌گیرند ؛ بدون آنکه به محدودیت‌های کلی سازمان توجه شود آنگاه این برنامه‌ها از طریق سلسله‌مراتب به بالاترین سطح مدیریت ارائه می‌گردد.

 

برنامه‌ریزی بر مبنای هدف

در این نوع از برنامه‌ریزی مهم‌ترین مسائل سازمان تعریف می‌شود و سپس با مشارکت کارکنان برای هر واحد و قسمت از یک واحد و نهایتاً برای هر فرد شاغل هدف‌گذاری منظمی انجام می‌گیرد. برنامه‌ریزی بر مبنای هدف برای ترکیب اهداف فردی و سازمانی بکار می‌رود و بر این عقیده استوار است که مشارکت توأم رئیس و مرئوس در تبدیل اهداف کلی به اهداف فردی، تأثیر مثبتی بر عملکرد کارکنان دارد و تدوین پذیرش دوطرفه اهداف، تعهد قوی‌تری را در کارکنان ایجاد می‌کند ؛ تا اینکه سرپرست یک جانبه هدف‌گذاری کرده، آن‌ها را به زیردستان تحمیل کند.


مراحل برنامه‌ریزی بر اساس هدف و نتیجه عبارت‌اند از :

الفـ تعیین رسالت و مأموریت

ب ـ تعیین نتایج مورد انتظار

ج ـ تعریف شاخص‌های ارزیابی

د ـ تعریف هدف‌های عملیاتی

ذ ـ تنظیم برنامه‌های عملیاتی

ر ـ طراحی سیستم کنترل عملیات

 

برنامه‌ریزی بر مبنای استثناء

عبارت است از تعیین هدف، تخصیص منابع و تعیین شاخص‌های عملیاتی و واگذاری امور به ابتکار عمل مسئولان واحدها. مدیریت عالی سازمان، تنها هنگامی که انحرافات عملکرد واحدی از برنامه پیش‌بینی‌شده از حد معینی تجاوز کند در امور آن واحد دخالت خواهد کرد. ابزارهای اساسی و متداول در این روش عبارت‌اند از : بودجه هزینه‌های استاندارد و حسابداری مدیریت یا حسابداری مراکز مسئولیت(مراکز هزینه، درآمد، سرمایه‌گذاری)

 

برنامه‌ریزی اضطراری

 عبارت است از پیش‌بینی و معین ساختن عکس‌العمل‌ها و پاسخ مناسب به حوادث یا شرایط جدیدی که در اوضاع و احوال سارمان ممکن است اتفاق بیفتد.

 

برنامه‌ریزی اقتضایی

در برنامه‌ریزی اقتضایی« گزینه‌های گوناگون قابل‌اجرا » شناسایی می‌شوند و در صورتی که اعتبار برنامه اصلی به دلیل تغییرات محیطی، بیش از حد کاهش یابد، یکی از آن گزینه‌ها قابل‌اجرا خواهند بود.

برنامه‌ریزی مبتنی بر اندیشیدن پیش از عمل است ؛ ولی هر چه محیط برنامه‌ریزی نامطمئن‌تر باشد، احتمال نامناسب بودن مفروضات آغازین با پیش‌بینی‌ها و حتی مقاصد اولیه، افزایش می‌یابد. در چنین محیط‌هایی به طور مستمر مسائل و رخداداهای غیرمنتظره رخ می‌دهند و در نتیجه، تغییر در برنامه‌ریزی را ضروری می‌سازند ؛ بنابراین بهتر است که همواره در موقع برنامه‌ریزی‌ها، پیش‌بینی شود که اگر کارها آن گونه که انتظار داریم پیش نرفت، چه تغییراتی در برنامه‌ها ایجاد شود یا کدام برنامه‌های جایگزین آماده شوند تا مدیر با مشکل مواجه نشود.

به عبارت دیگر هنگامی که بحرانی در نقاط پیش‌بینی‌شده بروز کند که حاکی از بی اعتباری برنامه باشد، با استفاده از برنامه‌ریزی اقتضایی امکان اقدام سریع فراهم می‌آید گام‌های برنامه‌ریزیبا توجه به تعاریف ارائه‌شده از برنامه‌ریزی باید گام‌هایی برداشت که پاسخگوی سؤالات زیر باشد  :

۱)کی

۲)چه وقت

۳)چرا

۴)کجا

۵)چه

۶)کدام

۷)چطور

بنابراین گام‌هایی را که در برنامه‌ریزی باید برداشت به شکل مرحله‌ای فرآیند زیر را طی می‌نماید :

 

مراحل عمده برنامه‌ریزی

کونتز،ادانل و وایهریخ در کتاب مدیریت، مراحل برنامه‌ریزی را به صورت زیر آورده است :

·         آگاهی از فرصت‌ها (مسائل و نیازها

تعیین اهداف کوتاه مدت

تعیین گزینه‌های مختلف

ارزیابی گزینه‌های مختلف

انتخاب یک راه

 

فرموله کردن برنامه‌های فرعی

بطوریکه ملاحظه می‌شود برنامه‌ریزی یک جریان مداوم در جهت پیشرفت فعالیت‌ها برای حصول هدف‌ها و مقاصد از پیش تعیین‌شده است. از نتایج برنامه‌های اجراشده نقاط ضعف و انحرافات و همچنین نقاط قوت و جنبه‌های مثبت باید به منظور رفع نقایص و بهبود عملیات در آینده استفاده نمود.

 

برنامه‌ریزی موثر
توجه به موارد ذیل موجب موثر بودن برنامه‌ریزی می‌گردد :
 
1) برنامه‌ریزی منطقی باید دارای‌ مدت زمانی باشد که بتواند تکاپوی انجام تعهدات ناشی از تصمیمات امروزی ما را بکند.2) همه افراد درگیر، درک صحیحی از برنامه و چگونگی اجرای آن داشته باشند.
 
3) وجود همفکری و همکاری در امور برنامه‌ریزی.
 
4) ایجاد شرایط مناسب برای برنامه‌ریزی از سطوح بالای سازمان.
5) شروع برنامه‌ریزی از سطوح بالای سازمان و سازمان یافته باشد.


 
7 مورد))محاسن برنامه‌ریزی
برنامه‌ریزی در هر سازمان محاسن زیادی دارد که مهم‌ترین آن‌ها به شرح ذیل است :
 
1) تحقیق اهداف سازمان.
 .
2) برنامه‌ریزی ، به ایجاد فرصت برای اجرای تصمیم‌ها کمک می‌کند
 .
3) برنامه‌ریزی به اجرای منظم طرح‌ها و تحقق اهداف سازمان کمک می‌کند
 
4) برنامه‌ریزی عامل تطبیق رشد سریع فن‌‌آوری محیط با سازمان.
 
5) برنامه‌ریزی موجب تسریع رشد اقتصادی در سطح کلان می‌شود.
 
6) برنامه‌ریزی مالی و بودجه‌بندی، ابزاری برای کنترل فعالیت‌ها محسوب می‌شود.
 .
7) برنامه‌ریزی به تقویت روحیه کار گروهی کمک می‌کند و به افزایش کارآیی سازمان می‌انجامد

محدودیت‌های برنامه‌ریزی(محدودیت‌ها و معایب)
با وجود محاسن زیادی که برنامه‌ریزی دارد، محدودیت‌هایی را نیز به همراه دارد که عبارت‌اند از :
 
برنامه‌ریزی مستلزم صرف هزینه و وقت است.  -
 .
سازمان‌های کوچک نمی‌توانند به علت عدم توان مالی و فرصت کافی به نحو مطلوب برنامه‌ریزی کنند-
 
- برنامه‌ریزی ، مستلزم ایجاد محدودیت‌هایی است که در کوتاه مدت حرکت را در سطوح متعدد سازمان ، کند و مشکل می‌سازد.
 
- برنامه‌ریزی ، بیشتر مبتنی بر پیش‌بینی بر اساس حدس و گمان و احتمالات است و کمتر بر اساس اطلاعات قطعی انجام می‌گیرد (پس باید قبل از برنامه‌ریزی به دنبال شناخت وضعیت موجود سازمان باشیم).


 
دام‌های مهم برنامه‌ریزی موفق
در برنامه‌ریزی موفق ، بر سر راه مدیر عالی سازمان، دام‌هایی هست که اگر دقت نکند در آن گرفتار خواهد شد و منجر به شکست برنامه‌هایش می‌شود عمده‌ترین این دام‌ها عبارت‌اند از :

  تفویض کردن وظیفه برنامه‌ریزی توسط مدیر عالی به دیگران (گونه‌ای که مدیریت عالی درگیر نباشد).-
 
- درگیر شدن مدیریت عالی در مسائل جاری (روزمرگی) و عدم وقت کافی برای برنامه‌ریزی.
 .(
کوتاهی درامرتدوین و تعریف اهداف(به صورت واضح-
 
- کوتاهی در امر درگیر ساختن مدیران اجرایی مهم در فرا گرد برنامه‌ریزی
 .
عدم استفاده از برنامه‌ها به مثابه معیار واقعی ارزیابی عملکرد مدیران-
 
- کوتاهی در امر ایجاد و تقویت جوّ موافق و حامی برنامه‌ریزی.
).مجزا پنداشتن فرا گرد برنامه‌ریزی از سایر جنبه‌های فرا گرد مدیریت (مثلاً اطلاعات و ... -
 
استفاده از طرح‌ها و برنامه‌های پیچیده و انعطاف‌ناپذیر که مانع نوآوری سازمان می‌شود. -
 
- عدم ارزیابی و بازنگری برنامه‌های بلندمدت رؤسای بخش‌ها و مدیران توسط مدیریت عالی.
 تمایل مدیریت عالی به اخذ تصمیم‌ها بر مبنای احساسات و بینش خود.-

 
 برنامه عبارت است از تعیین هدف کوتاه مدت و راه رسیدن به آن.: تعریف برنامه

.برنامه عبارت است از تعهد برای انجام یک سری عملیات به منظور تحقق هدف

انواع برنامه‌ها
 
 مقاصد/ مأموریت‌ها Purposes/Missions 1)
 
اهداف  ives2)
 
 راهبردها strategies3)
 
 سیاست‌ها) /خط مشی) politics4)
 
 رویه‌ها procedures)5
 
 روش‌ها Methods6)
مقررات و آئین نامه‌ها و دستورها)ا  Rules7)
(
برنامه‌ها (طرح‌ها) Programes( 8
 
بودجه  Budgetings9)
 

مقاصد/ مأموریت‌ها

مقاصد بیانگر فلسفه وجودی سازمان بوده که متأثر از خواست اجتماعی است به عنوان مثال مقصد دانشگاه‌ها پرورش نیروی انسانی است.

مأموریت‌ها بیانگر جهت‌دار بودن مقاصد است برای مثال دانشگاهی مقصد روش نیروی انسانی را در حوزه علوم انسانی و دانشگاهی در حوزه پزشکی انجام می‌دهد و یا حتی از نظر جنسیتی و مقاطع ممکن است مأموریت دانشگاه‌ها در پرورش نیروی انسانی متفاوت باشد.

 

ماموریتهای یک سازمان نیازمند به ویژگی‌های خاصی به شرح ذیل است :
 .
1- شرح مأموریت باید مفهوم و روشن باشد
2- مأموریت‌ها باید روحیه تعهد و ایثار و علاقه مدیران و کارکنان را جلب کند.

3- در مأموریت‌ها باید هم افزایی یا هم نیرو زایی باشد یعنی نتیجه ترکیبی آن‌ها بیشتر از مجموع اجزای آن باشد.

4- در تنظیم مأموریت‌ها از خلاقیت و نوع آوری کارکنان به ویژه دریافتن راه‌حل‌ها استفاده شود.

5- اهداف دوربرد باید منشأ ضوابط و اصول کلی سازمان باشد.

 

هر سازمانی نیاز به یک بیانیه روشن از هدف‌های خود دارد تا بتواند آن را مبنای همه برنامه‌ریزی‌های خود قرار دهد و میزان کارآیی تصمیمات اتخاذشده را بر اساس آن اندازه‌گیری کند. انجام برنامه بدون رعایت اهداف سازمانی موجب پراکنده کاری می‌شود. بنابراین هدف عبارت است از بیان نتایج مورد انتظار، شامل کار مشخص و قابل اندازه‌گیری در یک محدوده زمانی خاص و با هزینه‌ای معین.

 

عواملی که در تعیین هدف باید به آن‌ها توجه شود عبارت‌اند از :

الف) نتیجه مورد انتظار قابل اندازه‌گیری باشد.

ب) چگونگی انجام کار مشخص باشد.

ج) محدوده زمانی که کار باید در آن صورت بگیرد.

د) حداکثر هزینه بر حسب واحد پول یا کار و یا هر دو



 ( راهبردها (استراتژیها)
راهبرد، الگویی برای پاسخ سازمان به محیط اطرافش در طول زمان است. در واقع راهبردهای یک سازمان عامل عمده‌ای جهت نیل به اهداف سازمان در شرایط عدم اطمینان و رقابت محیطی است. تعاریف زیر عمومی‌ترین کاربردهای این واژه‌ را بیان می‌کند

الف) طرح‌های مربوط به هدف‌های یک سازمان و تغییرات آن، منابع به کار گرفته‌شده برای رسیدن به این هدف‌ها و خط مشی‌ها مربوط به تأمین ، استفاده یا عدم استفاده از این منابع.

ب) تعیین هدف‌های بلندمدت یک سازمان، مشخص کردن دوره‌های عملیات و تخصیص منابع لازم برای دستیابی به این اهداف.

پس استراتژی عبارت است از ارائه تصویری از آنچه موسسه می‌خواهد با استفاده از نظام هدف‌ها و خط مشی‌های عمده به آن برسد. به این ترتیب در استراتژیها دقیقاً مشخص نمی‌شود که موسسه چگونه می‌خواهد به هدف‌هایش دست یابد. زیرا چگونگی دستیابی به این هدف‌ها در طرح‌های متعدد کلی و جزئی و پشتیبانی در نظر گرفته می‌شود.

 

خط مشی‌ها (سیاست‌ها)

خط مشی معمولاً برای تعیین بهترین انتخاب در زندگی شخص یا سازمانی به کار می‌رود. خط مشی‌ها برنامه‌هایی هستند که تصمیمات کلی را در بر می‌گیرند و به عنوان راهبر یا راهنما یا چارچوب تفکر و یا اندیشه در تصمیم‌گیری بکار می‌روند. سیاست یا خط مشی، یک برنامه عمومی عملی است؛ به بیان دیگر، نحوه اجرای هدف را بیان می‌کند و حوزه رفتار مسئولان اجرایی سازمان را تعیین می‌کند و درعین‌حال وسیله‌ای موثر برای کنترل عملیات است. خط مشی، راهنما و حدودی است که تصمیم‌های آتی، باید در محدوده آن اتخاذ و معین شوند.

 خط مشی باید از ویژگی‌های ذیل برخوردار باشد.

صراحت و وضوح- قابلیت اجرا- انعطاف‌پذیری جامعیت هماهنگی مستدل بودن- متمایز بودن از قوانین مدون و مکتوب بودن.

 

رویه‌ها

رویه‌ها مشخص‌کننده شیوه عملیات و نحوه انجام کار هستند. رویه‌ها، یک برنامه زمان‌بندی شده بری انجام فعالیت‌های آتی هستند، در واقع رویه‌ها فقط تعیین‌کننده شیوه عمل در سطوح مختلف سازمان‌اند و ممکن است هر سطح از سازمان رویه‌ای خاص خود را داشته باشد. رویه‌، راهنمای واقعی عمل است تا تفکر.

 

روش‌ها

روش‌ها نحوه اجرای جدول زمان‌بندی رویه‌ها را معین می‌کنند. روش‌ها، جزئیات دقیق چگونگی انجام فعالیت‌ها را مشخص می‌کنند. به عنوان مثال در بازرگانی، ابتدا چند کارشناس نسبت به اهمیت کالا اظهارنظر می‌کنند؛ در صورتی که قیمت‌ها مطابق با قیمت‌های صادراتی باشد آن را بسته‌بندی و صادر کنند؛ این توالی اقدامات، رویه نامیده می‌شود و روش‌ها، نحوه انجام اقدامات مذکور را معین می‌کند. برای مثال، به منظور صدور کالاها می‌توان از روش‌های ارسال با هواپیما، کشتی یا قطار استفاده کرد.

 

 دستورها (مقررات و آیین‌نامه‌ها)

مقررات و آیین‌نامه‌ها لزوم اقدام یا عدم اقدام مشخص را به صورت لازم‌الاجرا تعیین می‌کنند و هیچ‌گونه اعمال نظر مشخص را اجازه نمی‌دهند.مقررات ساده‌ترین نوع برنامه‌ها می‌باشند. از لحاظ تفاوت، مقررات و خط مشی‌ها با هم فرق دارند مقررات بدون ترتیب زمانی معین انجام عملیات را راهنمایی می‌کنند در حالی که، خط مشی‌ها یا روش‌های انجام کار ممکن است عامل زمان را در توالی انجام کار دخالت دهند. در حقیقت خط مشی‌ها به مدیران حق انتخاب می‌دهند ولی مقررات باید به طور دقیق اجرا شوند و به این ترتیب از آزادی عمل مدیر می‌کاهد.

 

 برنامه‌ها(طرح‌ها)

برنامه‌ها مجموعه‌هایی هستند از هدف‌ها، خط مشی‌ها، روش‌ها، و ... برای اجرای یک کنش شناخته و معلوم. برنامه‌ها به گونه معمول با بودجه و اعتبار مالی پشتیبانی می‌شوند. گاهی اجرای یک برنامه مستلزم اجرای چند طرح کمکی دیگر است. علاوه بر این تمام برنامه‌ها باید به صورتی هماهنگ و زمان‌بندی شده و بر اساس اولویت و توالی منطقی به مورد اجرا گذاشته شوند. زیرا هر گونه شکست در اجرای هر یک از طرح‌های کمکی علاوه بر اینکه هزینه‌های زائدی به بار می‌آورد، سبب به تعویق افتادن اجرای طرح اصلی خواهد شد.

 

بودجه‌ها

بودجه‌ها برنامه‌هایی هستند که میزان درآمد و هزینه‌ مورد انتظار برای یک دوره زمانی معین را مشخص می‌کنند. به عبارت دیگر بودجه صورت مالی نتایج مورد انتظار در غالب اعداد و ارقام است؛ بودجه به عنوان تدابیری برای کنترل نیز به شمار می‌رود؛ بودجه یک وسیله زیربنایی برای برنامه‌ریزی در بسیاری از مؤسسات است.

بنابراین بودجه نوعی برنامه است که در قالب آمار و ارقام بیانگر تعهدات سازمان است. بودجه انواع متعددی دارد؛ برخی از بودجه‌های بر اساس میزان بازدهی سازمانی تغییر می‌کند که به آن‌ها بودجه متغیر یا قابل انعطاف‌پذیری می‌گویند.
سازمانیها دولتی اغلب از بودجه‌ها برنامه‌ای که در آن‌ها هدف‌ها، جزئیات برنامه برای رسیدن به هدف‌ها و برآورد هزینه هر برنامه مشخص‌شده استفاده می‌کنند.

نوع دیگری از بودجه که در واقع ترکیبی از بودجه متغیر و بودجه برنامه‌ای است، بنام بودجه بر مبنای صفر که در این روش از بودجه‌بندی فرض می‌شود که برنامه‌ها از مبنای صفر شروع می‌شوند.

 

دوره(مدت)

برنامه‌ریزی یکی از سؤالات مهمی که در برنامه‌ریزی مطرح می‌شود این است که آیا برنامه باید کوتاه مدت، میان‌مدت یا بلندمدت تنظیم شوند؟ چگونه می‌توان برنامه‌های کوتاه مدت را با برنامه‌های میان‌مدت و بلندمدت هماهنگ کرد؟ در بعضی موارد ممکن است برنامه‌ریزی‌ها هفتگی یا چندماهه و یا چندساله باشند. این پرسش‌ها افق‌های چندگانه برنامه‌ریزی را روشن می‌کنند.

 

 

 

 

 

 

 

فصل چهارم : آموزش کارکنان(وظایف آموزشی سرپرستان)

آموزش کارکنان ، یکی از وظایف مهم سرپرست است . آموزش باید همیشگی باشد ، زیرا آموزش ، بهترین روش برای تأمین نیروی انسانی بهره ور است که هرگز بی‌فایده نخواهد بود . سرپرست باید اعتقاد کافی به اهمیت آموزش زیردستان داشته باشد ،حتی زمانی که آموزش زیردستان را به بخش آموزش یا دیگران می‌سپارد باید نظارت بر کار آموزش داشته باشد . سرپرستی که به آموزش کارکنان خود علاقه دارد و در این زمینه نقش فعالی ایفا می‌کند ، بخشی با سطح بالاتر از کیفیت و کمیت محصول را خواهد داشت . از جمله دلایل اصلی که باعث عدم کیفیت می‌شود ، عدم آموزش مسئولیت به مدیران و سرپرستان است .

سرپرستان باید رابطه مستقیم بین آموزش را باکیفیت کالا، خدمات ،سودآوری و همچنین با موقعیت‌های رقابتی درک نمایند

آموزش در حیطه مسئولیت مدیر و سرپرست است ، آموزش بهبود و همیشه سودمند است. گرچه فایده آن همیشه واضح نیست . آموزش ، ایجاد مهارت‌ها و دانش برای آینده نزدیک است . به خاطر داشته باشید که آموزش باید توسط استادی که دارای مهارت است صورت پذیرد . وقتی مهارت نادرست فراگرفته شود ، امکان تغییر آن به گونه‌ای که اقتصادی باشد ، امری محال است . بنابراین ، آموزش باید از همان آغاز به درستی صورت گیرد . مسئولیت‌های آموزشی را در سازمان‌های بزرگ می‌توان بر طبق خط و مشی‌های ارائه‌شده به مسئولین آموزش واگذار نمود .

اهم وظایف آموزشی سرپرستان

1- برآورد احتیاجات آموزشی کارکنان

2-تنظیم برنامه‌های آموزشی با توجه به نیازهای آموزشی

3-پیش‌بینی وسایل ، مربی ، کلاس درس و سایر تسهیلات لازم جهت آموزش

4- نظارت در اجرای صحیح برنامه‌های آموزشی

5-تشویق سرپرستان و کارکنان به کسب دانش و افزایش مهارت های لازم

6-کنترل و ارزیابی عملکرد برنامه‌های آموزشی

7-تنظیم گزارشات بعد از آموزش و ارائه به مدیریت مؤسسه

مزایای آموزش‌های شغلی کارکنان

- افزایش بهره وری،بهبود کیفیت،سودآوری و عرضه خدمات بهتر

- بهبود روش‌های انجام کار

-کاهش اتلاف منابع مالی و انسانی

- کاهش میزان سرپرستی بر کارکنان

- آشنا ساختن کارکنان با حقوق ، بیمه ، شرح وظایف و امتیازات شغلی آن‌ها

- افزایش و تقویت روحیه و اعتمادبه‌نفس در کارکنان

-کاهش ضایعات ، هزینه ، تعمیرات و تعویض قطعات

- بهبود ارتباطات سازمانی

-رفع تعارضات و کم شدن حوادث و اتفاقات

- بهبود دانش و مهارت‌های شغلی ، تخصصی و فنی در کار

-کمک به تحقق هدف‌های سازمان و مدیریت

-کمک به رشد و بالندگی شخصی و سازمانی و ارتقاء کارکنان

-افزایش توانایی یادگیری در زمینه‌های شناختی ، عاطفی و حرکتی

برنامه‌ریزی آموزشی

علیت وجود برنامه‌ریزی آموزشی در سازمان‌ها ، انسجام و وحدتی است که باید در انجام فعالیت‌ها و اقدامات لحاظ گردد . برنامه‌ریزی عبارت است از : پیش‌بینی مقاصد آموزش و تعیین شرایط و ملزوماتی که به بهترین و اثربخش ترین وجه ما را به مقاصد مذکور برساند .

مراحل برنامه‌ریزی آموزشی :

1-نیازسنجی یا برآورد نیازها

2-هدف‌گذاری

3-انتخاب محتوای برنامه

4-گزینش روش‌های آموزشی

5-پیش‌بینی شرایط و ملزومات اجرایی

6- اجرای برنامه

7- ارزشیابی و ارائه بازتاب

تدوین هدف در برنامه‌ریزی

هدف : نقطه‌ای که قصد رسیدن به آن را داریم و می‌خواهیم با مجموعه‌ای از اعمال آموزشی به آن نقطه برسیم . نیازهای مشخص‌شده می‌توانند مبنای کار انتخاب هدف‌ها قرار گیرند . ابتدا اهداف کلی و سپس اهداف جزئی و در نهایت برای سادگی و سهولت امر اجرای محتوای آموزشی ، باید اهداف را به صورت رفتاری و عملیاتی مشخص نمایم .

محتوای دوره آموزشی : محتوای آموزشی باید متناسب با نیازها ، اهداف تعیین‌شده ، ویژگی‌های کارکنان ، ارتقاء و بهبود کیفیت کاری و شغلی صورت گیرد .

روش‌های آموزش کارکنان

روش‌های آموزشی باید متناسب باهدف‌ها ، محتوای آموزشی ، تعداد فراگیران و نوع مهارت قابل یادگیری و شرایط اجرایی انتخاب شوند . در سازمان‌ها برای افزایش مهارت و دانش کارکنان روش‌های گوناگونی را به کار می‌برند ،از جمله :

1-کارآموزشی ضمن خدمت(حین کار)

2-کارآموزشی استاد شاگردی

3-آموزش و کار آموزش در شرایط مشابه قبل از آغاز کار

4-کارآموزشی همراه با آموزش نظری (ترکیبی)

 

فصل پنجم : نظارت و كنترل در مدیریت اسلامی

نظارت و کنترل یکی از اجزای اصلی مدیریت محسوب می‌گردد، بطوریکه بدون توجه به این جزء ، سایر اجزاء  مدیریت ، مثل برنامه‌ریزی ، سازمان‌دهی و هدایت نیز ناقص بوده و تضمینی برای انجام درست آن‌ها وجود ندارد. در حقیقت زمانی که یک برنامه تهیه شد و برای اجرای آن سازمان‌دهی به عمل آمد و رهبری و هدایت آن مشخص شد ، انتظار این است که هدف‌های برنامه تحقق پیدا کند و در اجرای برنامه، اطمینان وجود داشته باشد که روند حرکت دقیقاً بسوی اهداف تعیین‌شده است. گاهی ممکن است حتی جزئیات برنامه به صورت دقیق اجرا گردد اما جهت گیری کلی در اجرای برنامه دارای انحراف بوده و ما را از هدف دور سازد. اطمینان از اینکه اجرای برنامه و هدایت آن درست صورت می‌گیرد و در صورت مشاهده انحراف، اقدام لازم برای تصحیح آن به عمل می‌آید، نیازمند فرآیندی است که آن را نظارت و کنترل می‌نامند.

تعریفی که در مورد کنترل و نظارت کرده‌اند عبارت است از : « ارزیابی تصمیم‌گیری‌ها و برنامه‌ها از زمان اجرای آن‌ها و اقدامات لازم برای جلوگیری از انحراف عملیات نسبت به هدف‌های برنامه و تصحیح انحرافات احتمالی به وجود آمده » و همان طور که در این تعریف ملاحظه می‌گردد ، ارزشیابی جزئی از نظارت و کنترل به حساب می‌آید.

فرآیند کنترل شامل چند مرحله است که عبارت‌اند از :

1- تعیین شاخص‌ها یا معیارها متناسب باهدف‌های برنامه و پیش‌بینی نتایج برنامه

2- تهیه و تدوین اطلاعات مربوط به اقدامات انجام‌شده

3- مقایسه اطلاعات مدون با معیارها و شاخص‌ها

4- تصمیم‌گیری و اقدام اصلاحی برای رفع نواقص یا تصحیح انحراف‌ها

در اسلام موضوع نظارت و کنترل در همه سطوح مدیریت به عنوان یک اصل مورد توجه قرارگرفته است که در این مقاله ابتدا اهمیت آن از نظر اسلام مورد بحث قرار می‌گیرد، سپس مراجع نظارت‌کننده در حکومت و مدیریت اسلامی و موضوع نظارت همگانی بیان می‌گردد و آنگاه به بحث پیرامون مراحل نظارت و کنترل پرداخته می‌شود.

  اهمیت موضوع از نظر اسلام

در اسلام از ارزشیابی ، حسابرسی و سایر اصطلاحاتی که در حقیقت برای بیان نظارت و کنترل مورد استفاده قرار می‌گیرد زیاد بحث شده است که در زیر نمونه هائی از آن ارائه می‌گردد :

- در قرآن کریم در آیات زیادی موضوع نظارت و کنترل همگانی تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر مطرح‌شده است که در ادامه این مقاله درباره آن بحث خواهد شد : علاوه بر آن آیاتی است که در آن‌ها خداوند نظارت خود و حسابرسی را مطرح می‌سازد ، مثل آیه 18 از سوره قاف« ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید ».

سخنی جاری نمی‌شود مگر اینکه رقیب و عتید( نام دو فرشته که ثواب و گناه را ثبت می‌کنند) می‌نویسند ».

یا آیات 7 و 8 سوره زلزله « و من یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره ».

 پس هر کس، به اندازه ذره‌ای کار نیک کرد ، پاداش خواهد دید و هرکس، به اندازه ذره‌ای مرتکب کار زشت شد ، جزا خواهد دید ».

2- علی علیه‌السلام به یکی از والیان چنین می‌فرماید :

« ارفع الی حسابک واعلم آن حساب الله اعظم من حساب الناس »

حساب کارهایت را برای من بفرست و بدان هر آینه حساب خدا بالاتر و مهم‌تر از حساب انسان‌ها است ».

3- امام موسی کاظم علیه‌السلام فرموده« لیس منا من لم یحاسب نفسه فی کل یوم ، فان عمل خیرا استزاد الله منه و حمدالله علیه ، و آن عمل شرا استغفرالله منه و تاب الیه ».

از ما نیست کسی که هر روز به حساب خود نپردازد و اگر کار نیکی انجام داده است از خداوند فزونی آن را خواهد و خدا را برای آن سپاس گوید ، و اگر کار زشتی را مرتکب شده است از خداوند آمرزش آن را خواهد و تو به نماید».

4- در روایت دیگری آمده است « اما تعلم بان الذین کله حساب ».

آیا نمی‌دانی که هر آینه دین، سرتاسر حساب و محاسبه است ؟

 مرجع و دستگاه نظارت‌کننده در حکومت اسلامی

در اسلام سه مرجع بر کارگزاران و مدیران حکومت اسلامی نظارت دارند و یا به عبارت دیگر کارگزاران حکومت اسلامی در مقابل سه مرجع خدا ، امام و مردم مسئول‌اند.

خدا نظارت مطلق بر کلیه اعمال و حرکات فرد و افراد دارد و هرمسلمانی قبل از هر چیز و هرکس بر این اعتقاد است که رفتار و اعمال و حتی نیات او در زیر ذره‌بین نظارت الهی قرار دارد و کوچک‌ترین خطا یا ثواب او ثبت و ضبط می‌گردد و چنانچه در این جهان به پاداش و یا مجازات اعمال خود نرسد، در سرای باقی و ابدی کلیه اعمال او چه گناه و چه ثواب مورد رسیدگی قرار می‌گیرد و هرکس به سزای اعمال خود می‌رسد. در جامعه اسلامی ، اعتقاد به معاد و رسیدگی دقیق به اعمال و رفتار انسان و جزای خوب و بد، بخشی از وجود انسان را تشکیل می‌دهد و نقش اساسی در جهت گیری‌های اعمال انسان و نحوه رفتار او را بعهده دارد. به همین دلیل هر اندازه اعتقاد در جامعه اسلامی بیشتر در عمق انسان‌ها نفوذ کرده باشد میزان خطا و گناه کاهش پیداکرده و کمتر نیاز به سایر اهرم هادی اساسی نظارت و کنترل پیدا می‌شود و یکی از تفاوت هادی اساسی نظارت بین جامعه اسلامی و جوامع مادی همین نظارت نامرئی است که در اعتقاد مردم جای گرفته است.

مرجع دیگری که مسئولیت نظارت و کنترل را در مدیریت جامعه اسلامی بعهده دارد ، امام است.

منظور از نظارت امام در این بحث ، تنها نظارت مستقیم او نیست ، بلکه علاوه بر آن مجموعه وسایل و دستگاههائی است که در یک جامعه برای نظارت و اقدام اصلاحی جامعه بکار می رود بخشی از اختیارات و اهرم هادی نظارت است که در جامعه اسلامی زیر نظر مستقیم یا غیرمستقیم امام ولی امر قرار دارد و رهبری جامعه اسلامی از همه این دستگاه‌ها وسایل و شیوه‌های گوناگون ، برای نظارت و کنترل جامعه و جلوگیری از انحراف جامعه و بخش‌های مختلف آن از اهداف اسلامی استفاده می‌نماید.

    بدیهی است که با وسعت و پیچیدگی سازمان‌های موجود ، امکان نظارت مستقیم برای مقام رهبری ولایت‌فقیه مگر در موارد خاص وجود ندارد و به همین دلیل نیاز به وجود دستگاه‌ها و سازمان‌های مختلف پیدا می‌شود. اما همان طور که ذکر شد مشروعیت همه آن‌ها از امام ولی امر است. علی علیه‌السلام در نامه‌ای که برای فرماندهان سپاه خود می‌نویسد می‌فرماید :

« وَلِیَ عَلَیکٌمٌ الطاعَهٌ ، وَ آن لا تٌنکٌصوٌا عَن دَعَوَه ، وَ لا تُفَرِطُوا فِی صَلاح ، وَ آن تَخوُضوُا الغَمَراتِ الیَ الحَق ، فَاِن اَنتُم لَم تَستَقیِمُوا لیِ عَلی ذالِکَ لَم یَکُن اَحَد اَهوَنَ عَلَیَ مِنِ اعوَحَ مِنکُم ، ثُمَ اُعظَمُ لَهُ العُقُوبَهَ ، وَلا یَجِدٍ فیِهمِا رُخصَهٍ .

و حق من بر شما پیروی و فرمان برداری است، و اینکه از فرمان من رو برنگردانید ، و در کاری که صلاح بدانم کوتاهی ننماید ، و در سختی‌های راه حق فرو روید ( متحمل رنج‌ها گردید تا حق را بیابید)، پس اگر شما این‌ها را درباره من بجا نیاورید هیچ کس ، خوارتر از کج روان شما در نزد من نیست ، پس او را به کیفر بزرگ می‌رسانم و نزد من رخصت و رهایی برای او نیست.».

در نامه دیگر علی علیه‌السلام به زیاد بن ابیه هنگامی‌که در حکومت بصره قائم‌مقام عبدالله بن عباس بود ، می‌فرماید :

« و انی اقسم بالله صادقا، لین بلغنی انک خنت من فیء المسلمین شیئا صغیراً او کبیراً لاشدن علیک شده تدعک قلیل الوفر ، تقیل الظهر ، ضیل الامر، و السلام.

و من به خدا سوگند یاد می‌کنم سوگند از روی راستی و درستی اگر بمن برسد که تو در بیت‌المال مسلمانان به چیزی اندک یا بزرگ خیانت کرده و برخلاف دستور صرف نموده‌ای بر تو سخت خواهم گرفت، چنان سختگیری که ترا کم مایه و گران پشت و ذلیل و خوار گرداند ، و درود بر آنکه شایسته درود است.».

بطوریکه از جملات فوق ملاحظه می‌شود و موارد دیگری نیز در گفته هادی رهبران اسلام وجود دارد ، امام حق نظارت و کنترل در مدیریت جامعه اسلامی را بعهده دارد که برای تحقق آن ، وسایل و دستگاه‌های لازم را می‌تواند ایجاد نماید.

   مرجع دیگری که مسئولیت نظارت و کنترل جامعه و اقدام برای اصلاح کجی‌ها و انحراف‌ها را بعهده دارد توده هادی عظیم مردم هستند که در قرآن از آن‌ها گاهی به ناس تعبیر می‌شود. این نوع نظارت عموماً همان نظارت عامه یا همگانی است که در قرآن تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر مورد بحث قرارگرفته است و در زیر و پس از بحث نظارت مستقیم و غیرمستقیم مستقلاً آن را بیان خواهیم کرد.

نظارت مستقیم و غیرمستقیم

    در مدیریت اسلامی نظارت می‌تواند مستقیم باشد ، بدین معین که شخص مدیر رأساً روی امور نظارت نماید و در مراحل مختلف اجرای برنامه ، حضور پیدا کند. مثلاً در جبهه نظامی ، زمانی که فرمانده ، خود شخصاً در قسمت‌های مختلف جبهه یا پشت جبهه حضور پیدا می‌کند ، یا مثلاً وزیری که مسائل حوزه وابسته به حیطه مسئولیت خود را شخصاً مورد رسیدگی قرارداده و اشکالات را مستقیماً از زبان افراد می شنود و سپس نسبت به رفع آن‌ها اقدام  می‌نماید ، نظارت مستقیم را اعمال نموده است.

    علی علیه‌السلام در فرمان تاریخی خود خطاب به مالک اشتر می‌فرماید :

« ثم امور من امورک لابد لک من مباشریها منها اجابه عمالک بما یعیا عنه کتابک ، و منها اصدار حاجات الناس عند ورودها علیک بما تحرج به صدور اعوانک

در بین کارهای تو کارهائی است که ناچار باید خودت انجام دهی. از آن‌ها ، پاسخ دادن کارگزارانت است آنجا که نویسندگانت درمانده شوند و از کارها ، انجام درخواست‌های مردم است ، روزی که به تو می‌رسد درخواستهائی به سبب آن‌ها یارانت را دل‌تنگ می‌سازد.»

امروز در هرمکتبی از مکتب‌های مدیریت ، نظارت مستقیم و حضور مدیر در صحنه مسائل و مشکلات حیطه مربوط به خود ، امری ضروری است ، اگر چه در گذشته زمانی بود که مدیر دور از کارکنان و به صورت یک موجود برتر در یک محیط جدا ، تنها خود را موظف به نظارت می‌دید. در مدیریت اسلامی همان‌گونه که ملاحظه شد ، نظارت مستقیم بخشی از وظایف مربوط به نظارت و کنترل را تشکیل می‌دهد و نمی‌توان بجای آن ، انواع دیگر نظارت را جایگزین نمود.

نظارت غیرمستقیم نظارتی است که توسط مدیران و کارگزاران زیردست ، به صورت طبیعی و توسط بازرسان و فرستادگان به صورت خاص انجام می‌پذیرد. بدیهی است که یک مدیر یا فرمانده ، امکان نظارت مستقیم بر همه امور و مؤسسات تابعه خود را ندارد و لازم است این نظارت توسط دیگران انجام و گزارش آن به او برسد ، به طوری که از این طریق در جریان کارهای تحت پوشش خود قرار گیرد.

علی علیه‌السلام می‌فرماید :

« و انما الوالی بشر لا یعرف ماتواری عنه الناس به من الامور ، و لیست علی الحق سمات تعرف بها ضروب الصدق من الکذب

والی و حکمران بشر است ، که به کارهای مردم که از او پنهان می‌دارند آگاهی ندارد ، و حق را هم نشانه هائی نیست که با آن‌ها انواع راستی از دروغ شناخته شود».

و باز می‌فرماید« ثم تفقد اعمالهم ، وابعث العیون من اهل الصدق و الوفاء علیهم فان تعاهدک فی السر لامورهم حدوده لهم علی استعمال الامانه و الرفق بالرعیه ».

پس در کارهایشان کاوش و رسیدگی کن ، و بازرس‌های راست کار وفادار بر آنان بگمار ، زیرا خبرگیری و بازرسی نهانی تو در کارهای آن‌ها ، سبب وادار نمودن ایشان است بر امانت‌داری و مدارا نمودن و نرمی با رعیت (هرگاه والی به کارهایشان نرسد آن‌ها از راه عدل و دادگری بیرون رفته و به مردم ستم روا دارند).»[7]

به طوری که ملاحظه می‌شود نظارت غیرمستقیم که رایج‌ترین نوع نظارت است در کلمات علی علیه‌السلام به صورت زیبایی شرح داده‌شده است.

نظارت همگانی(امر به معروف به نهی از منکر)

در اسلام نظارت تنها در چهارچوب وظائف دولت و حکومت خلاصه نمی‌شود ، بلکه کلیه افراد جامعه موظف‌اند بر اساس یک تکلیف شرعی همچون نماز و روزه بر امور اجتماعی و رفتار افراد و اطرافیان ، نظارت همگانی و عمومی داشته باشند. این موضوع از اهمیت زیادی برخوردار است و در قرآن آیات متعددی در ارتباط با آن وجود دارد. نظارت عمومی که به نام امر به معروف و نهی از منکر مطرح است، مراحل و درجاتی دارد و بر حسب اینکه فرد چگونه مرتکب گناه شود و یا از تکلیف خود سرباز زند ، نحوه برخورد با او ارائه تذکر ، تفاوت دارد. همچنین شرایط افرادی که  می‌توانند این نظارت عمومی را ایفا نمایند و به امر به معروف و نهی از منکر بپردازند، در رساله‌ها و کتب فقهی بحث شده است. مثلاً ً در مورد شرایط افراد مذکور موضوع بالغ بودن ، عاقل بودن ، مطلع بودن ، احساس خطر نمودن و عامل بودن ، در رسایل و کتب مربوط مطرح‌شده است که ما از بحث آن‌ها در این مقاله صرف‌نظر می‌کنیم و تنها استنادات قرآنی و گفته هادی بزرگان را در مورد تأیید نظارت همگانی ارائه می‌دهیم.

1- آیه 104 سوره آل عمران :

« و لتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولیک هم المفلحون »

از شما امتی پدید آید ، دعوت‌کننده به خوبی‌ها ، تشویق‌کننده به کارهای شایسته و بدوردارنده از بدی‌ها ، این‌چنین کسانی رستگار هستند ».

2- آیه 110 سوره آل عمران :

« کنتم خیر امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تومنون بالله ».

« شما بهترین امت بوده اید که برای بشریت به وجود آمده ، کارهای شایسته را ترویج می کنید و جلوی کارهای زشت را می گیرید و به خدا ایمان دارید ».

3- آیه 41 سوره حج :

« الذین آن مکنا فی الارض اقامو الصلوه اتوا الزکوه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر

مؤمنان کسانی هستند که اگر به ایشان در روی زمین تمکن و قدرت دهیم، نماز را بجای می‌آورند و زکوه می‌دهند و به معروف امر می‌کنند و از منکر دیگران را بازمی‌دارند».

4- آیه 6 سوره تحریم :

« قوا انفسکم و اهلیکم نارا و قودها الناس و الحجاره »

نگهدارید خودتان را و اهلتان را از آتش ».

5- آیه 71 سوره توبه :

« والمومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلوه و یوتون الزکوه و یطیعون الله و رسوله اولئک سیرحمهم الله آن الله عزیز حکیم ».

مردان و زنان مؤمن همه یار و دوستدار یکدیگرند ، خلق را بکار نیک وادار ، و از کار زشت منع می‌کنند ، نماز بپا      می‌دارند و زکوه می‌دهند و حکم خدا و رسول را اطاعت می‌کنند ، آن را البته خدا مشمول رحمت خود خواهد گردانید که خدا صاحب اقتدار و درست کردار است».

6- آیه 113 سوره توبه :

« التائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعون الساجدون الامرون بالمعروف و الناهون عن المنکر و الحافظون لحدود الله و بشر المومنین

از گناه پشیمانان ، خداپرستان ، حمد و شکر نعمت گذاران ، روزه‌داران ، نماز با خضوع گذاران ، امر به معروف و نهی از منکر کنندگان و نگهبانان حدود الهی و مؤمنان را (ای رسول ما به ثواب و سعادت) بشارت ده ».

 7- پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید : « کلکم راع و کلکم مسئول فالامام راع و هو مسئول و الرجل راع اهله و هو مسئول و المراه راعیه علی بیت زوجها و علی ولده فکلکم مسئول عن رعیته ».

همه شما نگهبان و مسئول یکدیگر هستید. پس امام مسئول امت و مرد مسئول خانواده ، و زن مسئول بر امور خانه و فرزندان است. پس همه شما در منصب مدیریت ، مسئول کسانی هستید که زیر نظر شما کار می‌کنند ».

8- امام صادق (ع) می‌فرماید : « یجب للمومن علی المومن آن یناصحه ».

از حقوق واجب مؤمن بر مؤمن این است که یکدیگر را نصیحت کنند».

 

فصل ششم : تصمیم‌گیری و حل مسئله

به فعالیت‌های گسترده‌ای که به منظور یافتن و اجرای راه حل برای اصلاح یک وضعیت نامطلوب انجام می‌شوند، فرا گرد حل مسئله می‌گویند؛ در واقع منظور از حل مسئله، یافتن جواب یا جواب‌هایی برای یک سؤال است.

تصمیم‌گیری فرا گردی است که از طریق آن، راه حل مسئله معینی انتخاب می‌گردد. فرا گرد انتخاب کردن جزئی از فرا گرد تصمیم‌گیری است.

انواع مسئله و تصمیم

در مواردی که تجربه و اطلاعات کافی وجود دارد، اخذ تصمیم با اطمینان صورت می‌پذیرد؛ ولی هنگامی که تجربه و اطلاعات کافی موجود ناچیز است، باید در اخذ تصمیم بسیار احتیاط شود. اطلاعات، اساس تصمیم‌گیری است، جریان اطلاعات همانند جریان خون، نقشی اساسی در حفظ حیات و سلامت یک واحد سازمانی دارد.

تصمیم‌های برنامه‌ریزی‌شده

تصمیم‌های برنامه‌ریزی‌شده، تصمیم‌هایی هستند که بر حسب عادت، قوانین، یا رویه‌های موجود اخذ می‌گردند.

هر گاه با مجموعه‌ای از مسائل تکراری سروکار داشته باشیم که عوامل تشکیل‌دهنده آن‌ها قابل تحلیل، پیش‌بینی و تعریف باشند، فرا گرد اتخاذ تصمیم دربارۀ آن‌ها، قابل برنامه‌ریزی است. استفاده از تصمیم‌های برنامه‌ریزی‌شده آزادی عمل مدیران را محدود می‌سازد ؛ زیرا در این حالت خرده سیستم تصمیم‌گیری به جای مدیران، تصمیم می‌گیرد در عوض بهره‌گیری از تصمیم‌های برنامه‌ریزی‌شده، بخش مهمی از وقت مدیر را آزاد می‌کند تا به حل مسائل عمده‌تر بپردازد.

تصمیم‌های برنامه‌ریزی نشده

منظور از تصمیم‌های برنامه‌ریزی نشده، تصمیم‌هایی است که در مورد مسائل غیرمعمول و منحصربه‌فرد اتخاذ می‌شوند. هر گاه با توجه به اهمیت یک تصمیم، ضرورت داشته باشد که با آن به طور ویژه برخورد گردد، باید از تصمیم‌های برنامه‌ریزی نشده برای حل آن استفاده شود. اکثر مسائل عمدۀ مدیریتی، مدیر را ناگزیر از اتخاذ تصمیم‌های برنامه‌ریزی نشده می‌سازند. مدیرانی که در سلسله‌مراتب سازمانی، در جایگاه بالاتری قرار می‌گیرند باید توان بیشتری برای اتخاذ تصمیم‌های برنامه‌ریزی نشده داشته باشند. در واقع برای مدیریت در سطوح بالاتر، قدرت اتخاذ تصمیم‌های برنامه‌ریزی نشده اهمیت زیادی دارد؛ زیرا در این سطح مسائلی مطرح می‌شوند که حل آن‌ها مستلزم اتخاذ تصمیم‌های برنامه‌ریزی نشده است.

طرح تصمیم‌گیری و  مسئله اشتغال زنان و امر زناشویی

به لحاظ ماهيت پيچيده و تغيير يابنده جامعه‌ ما، مردم پيوسته خود را در مبارزه با مشكلات مي‌يابند.

بسته به پيچيدگي موقعيت و پيامد‌هاي احتمالاً منفي اين مشكلات ممكن است پیش‌پاافتاده باشند.

لذا با توجه به طيفي كه از مشكلات ساده مثل ؛ سعي در تصمیم‌گیری در مورد پوشيدن كفش يا لباس خاص، تا مسائل مهم‌تر مانند مواجهه با کارفرمای غیرمعقول يا همسر بی‌منطق، زندگي روزمره ما سرشار از چنان مشكلات موقعيتي است كه نا گریز از حل يكايك آن‌هاییم. بنابراين هر يك از ما به طور مداوم با مسايل مختلف و تصمیم‌گیری در مورد چگونگي حل آن‌ها روبرو هستيم.  بيشتر اوقات فرآيند حل مسائل روزمره به قدري خودكار انجام می‌گیرد كه ما از چگونگي انجام دقيق آن‌ها مطلع نمي‌شويم. با وجود اين، بايد به اين نكته توجه كرد كه بدون توانايي شناسايي مشكلات و رسيدن به راه‌حل‌های قابل‌اجرا، زندگي روزانه ما از هم پاشيده خواهد شد.

بنابراين از آنجايي كه همه‌ي افراي در زندگي خود با مشكلات كوچك و بزرگي روبرو مي‌شوند، ضروري‌ است نحوه‌ حل صحيح مسائل و مشکلات را بياموزند تا از به وجود آمدن مشكلات بيشتر پيشگيري شود و توانمندي افراد در حل مسايل افزوده گردد. حال به منظور ارتقاء سطح بهداشت روان زوجين جوان و پيشگيري از آسیب‌هایی مانند: طلاق، اعتياد، مهارت حل مسئله به زوجين جوان آموزش داده مي‌شود تا توانايي لازم جهت حل مسائل و مشكلات خود را به دست آورند.

 

تعريف تعارض زناشويي

هنگامي كه دو نفر به عنوان زن و شوهر با يكديگر زندگي می‌کنند تعارض به وجود خواهد آمد. در تعامل‌هاي بسيار طبيعي زن و شوهر، مواقعي هست كه اختلاف‌هايي به وجود مي‌آيد و يا نيازها برآورده نمي‌شوند، در نتيجه، هر دو شريك نسبت به هم احساس خشم، ناكامي و نارضايتي می‌کنند. بنابراين اگر تعارض به وجود مي‌آيد، زن و شوهر بايد براي آن آماده شوند. اين آمادگي بايد نه تنها بر حسب توانايي برقراري ارتباط مؤثر باشد بلكه با توجه به انجام راهبرد حل مسئله به شيوه نظام‌دار كه ساختار و نظمي براي جلسات حل تعارض فراهم مي‌آورد، به وجود آيد.

تعريف حل مسئله : حل مسئله بر يك فرآيند رفتاري شناختي يا آشكار دلالت دارد كه پاسخ‌های بالقوه مؤثر براي موقعيت مشكل را فراهم می‌کند. احتمال انتخاب مؤثرترين پاسخ را از ميان پاسخ‌های متعدد، افزايش مي‌دهد.

برنامه حل مسئله را به دو مرحله تقسيم مي‌كنيم.

1- شناسايي مشكل

2- حل كردن مشكل

در مرحله اول فرد تلاش می‌کنند شناخت متقابلي از مشكل به دست آورند. در اين مرحله مهارت‌های مختلفي مورد نياز است. شریک‌ها بايد مهارت‌های تصريح رفتاري، بيان احساس و مهارت گوش دادن فعال را داشته باشند. در مرحله دوم، انتخاب و اجراي يك راه‌حل مهم‌ترین كار است. با سازمان‌دهی حل مسئله به اين دو مرحله و مراحل فرعي مختلف، مي‌آموزيم كه اين فرآيند جديد نظام‌دار و كنترل شده است. با اين ذهنيت، برنامه ارائه‌شده در قسمت بعدي تلاشي است براي سازمان‌دهی كوشش‌هاي حل مسئله جهت استفاده در جلسه درمان و خانه.

1- شناسايي مشكل

مرحله 1 : انتخاب زمان و مكان مناسب براي حل مسئله

قبل از هرگونه تلاش براي حل مشكل، زن و شوهرها بايد ابتدا محيطي پيدا كنند كه بحث و بررسي صريح موضوعات را تسهيل نمايد، همچنين زمان حل مسئله نيز بايد مناسب باشد.

مرحله2 : ثبت جلسات حل مسئله

چهار نوع اطلاعات مهم حاصل از جلسه حل مسئله وجود دارد كه مي‌بايست در دفترچه يادداشت زن و شوهر ثبت شود :‌ تاريخ،‌ مشكل بحث شده، پيامد به دست آمده و امضاي زن و شوهر.

مرحله 3 : تعريف دقيق مشكل

اولاً شریک‌ها بايد به خاطر داشته باشند تا به حقايق پايبند باشند. دوم، شریک‌ها بايد تلاش كنند بيشتر از يك مشكل را در هر بار بحث نكنند. سوم در نظر داشته باشند مشكلاتي را كه در حال حاضر اتفاق افتاده است يا به طور بالقوه در آينده نزديك بروز می‌کند، بحث كنند.

2- حل مشكل

مرحله 4 : پذيرفتن مشكل و حركت در جهت يافتن راه‌حل:

افراد به منظور اينكه مساله‌گشاي خوبي باشند، بايد ابتدا ياد بگيرند گوش كنند و نظر و احساس همسرشان را بپذيرند. سپس به اتفاق همديگر می‌توانند اين سئوال مهم را مطرح كنند. (براي حل اين وضعيت چه كاري می‌توان كرد؟)

مرحله 5 : راه‌حل مشكل مستلزم تصريح هدف است:

شریک‌ها جهت حل مشكل خوشان ابتدا بايد بدانند براي چه هدفي مي‌كوشند. بنابراين اهداف بايد عيني باشند و به صورت صريحي عنوان شوند تا به خوبي دريابيم به اين هدف‌ها دست‌یافته‌ایم يا نه و آيا اين اهداف براي هر دوي آن‌ها قابل پذيرش است و سرانجام اينكه هدف بايد عملي باشد.

مرحله 6 : در نظر گرفتن طبقه وسيعي از راه‌حل‌های احتمالي:

بعد از ارائه اهداف شریک‌ها بايد راه‌حل‌های بسيار مختلفي را براي حل مشكلات جستجو كرده و در نظر بگيرند مهم‌ترین مسئله اين است كه افراد بايد در ارائه و مطرح كردن راه‌حل‌های احتمالي به طور كلي عاري از تعصب بوده و سعه‌صدر داشته باشند. آن‌ها بايد خلاق باشند، راه‌حل‌ها را فهرست بندی نمايند بعد از آن به صورت منطقي ارزيابي مي‌شوند.

مرحله 7 : انتخاب يك راه‌حل با توافق طرفين

شریک‌ها چطور تصميم مي‌گيرند كه كدام راه‌حل بايد انتخاب شود؟ پاسخ اين است كه آنان بايد باهم به توافق برسند به منظور دستيابي به بهترين راه‌حل‌ها براي مشكلات زن و شوهر هر دو بايد موافقت كنند تا حدي در موضعشان تعديل به وجود آورند كه نيازهاي همسر و خود را با وضعيت تطبيق دهند.

مرحله 8 : تلاش براي آزمايش راه‌حل،‌ جمع‌آوري داده‌ها و ارزيابي پيامد:

بعد از ارائه راه‌حل و اجراي آزمايشي آن، زن و شوهرمی‌توانند نتايج را ارزشيابي كنند.

مرحله 9 : در صورت لزوم بايد راه‌حل را اصلاح كرد، در آن تجديد‌نظر كرد و زن و شوهر درباره آن به توافق برسند.

بسياري از زن و شوهرها در مي‌يابند كه اگرچه آن‌ها از اجراي راه‌حل اوليه کاملاً راضي‌اند، اما همه آنچه را كه مي‌خواسته‌اند به دست نياورده‌اند، اين خوب است در عوض، نارضايتي بايد به عنوان انگيزه‌اي براي حل مسئله بيشتر كمك كند.

بهبود مهارت‌های حل مسئله يكي از رويكردهاي درماني متفاوتي است كه براي تسهيل تعامل مؤثر زن و شوهر در دسترس است. هدف درمان براي زن و شوهر اين است كه در نهايت درمانگران خود باشند.

همچنين مهارت‌های كه آنان كسب می‌کنند مي‌تواند در مورد طبقه وسيعي از مشكلات كه به طور غيرقابل اجتنابي در روابط دراز‌مدت اتفاق مي‌افتند به‌کاربرده شوند.

 

 

 

فصل هفتم : شیوه‌های مطالعه کار    

الف : روش سنجی : عبارت است از ثبت منظم و بررسی دقیق روش‌های انجام کار و پیشنهاد شیوه‌های اصلاحی به منظور افزایش بازدهی و کاهش هزینه و ساده‌تر کردن عملیات یا ثبت منظم و بررسی دقیق و انتقادی روش موجود کار برای رسیدن به روش آسان تر ، مؤثر تر و ارزان تر

ب: کار سنجی یا زمان‌سنجی : عبارت است از به‌کارگیری تکنیک  هایی برای تعیین زمان انجام کار معین به وسیله‌ی یک فرد واجد شرایط در سطحی قابل‌قبول و در تعریفی دیگر زمان‌سنجی را اندازه‌گیری دقیق و صحیح مدت زمانی که برای انجام هر فعالیت یا کار مصرف می‌شود ،گویند.

مراحل مطالعه روش(روش سنجی) :

طرح شش مرحله‌ای برای بهتر کردن روش‌های کار عبارت‌اند از :

1-    انتخاب کردن(select)

2-    ثبت کردن(Record)

3-    بررسی کردن(Examine)

4-    گسترش دادن(Develop)

5-    اجرا کردن(Instal)

6-    ابقاء(Maintain)

طبقه‌بندی مدیران

کارهای مدیران بر حسب سطوح سازمانی متفاوت است. گرچه بعضی از صاحب‌نظران چهار سطح مدیریت را برای هر سازمان قائل‌اند، اما اکثر آنان بر سه سطح ذیل تأکید دارند :

1-    مدیریت عملیاتی (سرپرستی)

2-    مدیریت میانی

3-    مدیریت عالی

1-   مدیران عالی یا ارشد

گروهی از میدان که در بالاترین جایگاه مدیریت و در بالای هرم سازمانی قرار دارند و سیاست‌های کلی ، برنامه‌ریزی‌های کلان ، طرح‌های دوربرد و برنامه‌های راهبردی سازمان را تهیه و تصویب کرده و بر کلیت سازمان نظارت و هماهنگی اعمال می‌نمایند ، که رئیس‌جمهور ، هیئت وزیران و معاونان آنان را شامل می‌شود .

2- مدیران میانی یا مدیران واسطه در رده دوم

این مدیران مسئول اجرای خط و مشی‌ها و سیاست‌های کلی و تعبیر و تفسیر سیاست‌ها می‌باشند و به اهداف فرعی می‌پردازند تا اطلاعات لازم را از سطح پائین تر گرفته و به مدیریان ارشد ارائه نمایند و در این منطقه مدیریان کل ، معاونان ، رؤسای سازمان‌ها ، ادارات و معاونان آنان قرار دارند.

3- مدیران عملیاتی (سرپرستان)

مدیریت عملیات ، مدیریت ارائه خدمات و تولیدات است و هدف آن هماهنگ کردن کوشش‌ها و تلاش‌ها و به‌کارگیری منابع و امکانات برای ارائه و حصول خدمات و تولیدات به بهترین وجه ممکن است.

مدیریت عملیات عنوان کلی است که هم مدیر و سرپرست تولید در یک مؤسسه یا کارگاه تولیدی و هم مدیر و سرپرست خدماتی در یک سازمان خدماتی را در بر می‌گیرند ، چه هردویی این مدیران عملیاتی را برای وصول به اهداف سازمان‌هایشان که ارائه خدمات و تولیدات است انجام می‌دهند و هر دو صرف‌نظر از نوع خدمت یا محصولشان مدی و سرپرست عملیاتی و اجرایی می‌باشند.

سرپرستان اشخاصی هستند که در مؤسسات صنعتی با کارگران و سازمان‌های دولتی با کارمندان مأمور اجرای عملیات به طور دائم در تماس بوده و مستقیماً مسئول عملیات آن‌ها می‌باشند . در ضمن بیشتر فعالیت‌های اجرایی و اصلی سازمان در این منطقه انجام می‌شود . به عبارت دیگر در این منطقه رؤسای قسمت‌ها، ادارات ، کارگاه‌های تولیدی ، مدیران بخش‌ها ، و معاونان آنان قرار دارند که در تماس نزدیک با کارکنان می‌باشند و مسئول صحن اجرای وظایف و عملیات آن‌ها هستند .

مدیران رده عملیاتی بیشتر وقتشان را با زیردستان ، مقداری از آن با همکاران و اندک زمانی را با ما فوق‌ها و یا افراد خارج از سازمان می‌گذرانند.سخن کوتاه اینکه مدیران رده عملیاتی زندگی کاری فعالی را سپری می‌کنند و بیشتر وقتشان صرف حل و فصل مسائل آنی می‌شود و برای پرسنل خود مأموریت‌های کاری خاص تعیین می‌کنند و باید برنامه عملیاتی ، تفصیلی و کوتاه مدت طرح‌ریزی کنند .

وظیفه سرپرست‌ها ، هدایت ، کنترل و توزیع ورودی‌ها ، اجرای فرآیند و تحلیل بازخوردها جهت اصلاح و شناسایی و حل مشکلات است . یک سرپرست به عنوان عامل ارتباطی میان مدیریت سطوح بالاتر و کارکنان به شمار می رود و باید اهداف ، استراتژی ها و برنامه‌های کلان تعیین‌شده را به مرحله اجرا بگذارد .

4- منطقه عملیاتی

وظایف افراد شاغل در این منطقه ، اجرای عملیات اصلی در سازمان ، کارگاه و ... می‌باشد مانند کارشناسان و کارمندان ، استادان و مدرسان و ...

Description: http://www.pajoohe.com/uploaded_files/40046/1/02.jpg

 

مدیران امروزی در محیطی پر ابهام، پویا و متحول كار می‌کنند. یكی از بارزترین خصوصیات عصر حاضر، تغییرات و تحولات شگرف و مداوم در طرز تفكر، ایدئولوژی، ارزش­های اجتماعی، روش‌های انجام كار و بسیاری از پدیده‌های دیگر زندگی است.

علوم مختلف در چند دهه اخیر بیش از هر دوران دیگر در طول تاریخ بشر، پیشرفت كرده است. فناوری به‏طورمداوم و با شتابی بی­مانند در حال تحول و پیشرفت است و ارتباطات جدید، امكان هرگونه تماس را از هر نقطه جهان به نقطه دیگر در كوتاه­ترین مدت و با كمترین هزینه میسر ساخته است. در دنیای كنونی، بر اثر پیشرفت فناوری، طبیعت و محتوای كار به گونه­ای تغییر كرده است كه نه تنها كالا و خدمتی كه قبلاً توسط نیروی انسانی تولید می­شد امروزه توسط دستگاه، تولید می­شود، بلكه عمل تصمیم­گیری كه تاكنون توسط انسان انجام می‌شده است، در حال حاضر تا حد زیادی توسط دستگاه انجام می­شود .استفاده از انواع رایانه‌های پیشرفته و نیروی كار رایانه­ای در سازمان­ها و محیط­های كار، نمونه­هایی از این گونه تغییرات به شمار می­آیند.

آثاری كه دستگاه‌های پردازش الكترونیكی و نیروی كار رایانه­ای در عملكرد سازمان­ها و زندگی بشر امروز و آینده خواهند گذاشت، به تنهایی آنچنان زیاد و عظیم است كه برخی از نویسندگان بزرگ در تاریخ تمدن انسان را بعد از انقلاب كشاورزی و انقلاب صنعتی، ” انقلاب الكترونیكی” خوانده­اند.

كثرت تغییراتی كه سازمان­ها و افراد با آن‌ها روبه رو هستند، از چنان فشار و نیرویی برخوردار است كه همچون سیلی خروشان، هر نوع مقاومتی را در هم كوبیده و همه را با خود به جلو می­برد. به بیان دیگر، وسعت و تنوع نیروی تغییری كه بر پیكر سازمان­های امروزی وارد می­آید آن قدر زیاد است كه برای آن‌ها چاره­ای جز انطباق با این تغییرات باقی نمی­گذارد.
تعدادی از نویسندگان مدیریت، نیروها و فشارهای تغییر را تحت چهار عنوان زیر طبقه‌بندی و خلاصه كرده­اند :

1)تغییر فناوری : در حال حاضر، آهنگ تغییر فناوری سریع­تر از هرزمان دیگری است.

2)علم و دانش : به سبب وسعت دامنه علم، رشته­های جدیدی از علوم موجود منشعب شده و در صحنه علم ظاهرشده‌اند.
3)كهنگی محصول و خدمت : محصولات، برنامه­ها و روش‌های ارائه خدمات، تحت تأثیر تغییرات فناوری و پیشرفت علم و دانش، كهنه و منسوخ می­شوند.

4) تغییر اجتماعی : انتظارات و ارزش­های فكری كاركنان نسبت به نسل­های گذشته تغییر كرده است.

عوامل بالا گوشه­ای از تغییرات بی­شماری است كه مدیران امروز با آن‌ها مواجه­اند. لازم به تاكید است كه این تغییرات با چنان سرعت فزاینده­ای حادث می­شوند و آنچنان متعدد و متنوع‌اند كه گاه نظام­های اجتماعی و اداری قادر به همگامی و انطباق با آن‌ها نیستند. به همین دلیل، امروزه بزرگ­ترین مسئله­ای كه هر سازمان با آن رو به روست، مسئله تحول و دگرگونی است. از این روست كه مدیریت تغییر یكی از مهم­ترین مباحث علم مدیریت به شمار می­رود.

از طرف دیگر، قبول تحول و تحقق بخشیدن به آن از مهم­ترین لازمه­های بقا و رشد هر سازمان است، زیرا هر سازمانی، نظامی فرعی از یك نظام اجتماعی و یك نظام بزرگ‌تر جهانی است و هنگامی كه مجموع یك نظام در حال تحول و پیشرفت است، نظام­های فرعی نیز ناگزیر باید خود را با تحولاتی كه در نظام بزرگ‌تر پدید آمده است، همگام و هماهنگ كنند، با توجه به مطلب فوق می‌توان گفت كه مدیران امروزی با دو مسئله اساسی رو به رو هستند.

مسئله اول این است كه چگونه سازمان خود را در جهتی توسعه دهند كه بهتر بتواند با تغییرات و تحولات محیط هماهنگ شود، مسئله دوم اینكه چگونه انرژی و منابع انسانی سازمان را در جهتی هدایت كنند كه ضمن تحقق اهداف سازمان و انجام مأموریت‌های سیستم، نیازهای كاركنان نیز تأمین شود. در چند دهه اخیر، مدیران روز به‌روز بیشتر متوجه این حقیقت شده­اند كه كوشش­های پراكنده و جزء به جزء برای حل مسائل پیچیده سازمانی، كافی نیست. امروزه برنامه­ریزی همه‌جانبه و وسیع­تری لازم است، به نحوی كه راهبردهای هماهنگ شده­ای را برای پرورش فضای سازمانی، روش كار، روابط افراد، نظام­های ارتباطی و اطلاعاتی در برداشته باشد و با شرایط و الزامات قابل پیش­­بینی و غیرقابل‌پیش‌بینی سال‌های آینده منطبق و سازگار باشد. به سبب این نیاز است كه بهبود سازمان یا به عبارت دیگر، مساعی سیستماتیك برای تغییر برنامه‌ریزی‌شده، پای به عرصه وجود نهاده و امروزه از اهمیتی ویژه در علم مدیریت برخوردار است.

معنی و مفهوم بهبود سازمان

اصلاح بهبود سازمان به نوعی تجدیدنظر اصولی در سازمان دلالت دارد، تجدیدنظری كه بر نظام­های ارزشی، اعتقادات و طرز تفكر موجود در داخل سازمان به گونه­ای اثر گذارد كه سازمان بتواند خود را با شتاب فزاینده تغییر، بهتر منطبق و هماهنگ كند، این اصطلاح چنان كه از معنی ظاهری آن پیداست، به بهبود و پرورش توانایی‌های سازمان توجه دارد.
تا حدی كه سازمان بتواند به سطح مطلوبی از عملكرد و ایفای نقش برسد و این سطح را حفظ كند. بهبود سازمان، جریان مداوم مشكل­گشایی است و انجام آن مستلزم همكاری اعضای سازمان و كارشناسان علوم رفتاری است. از دید بهبود سازمان، حتی سازمان­هایی هم كه در حال حاضر در سطح رضایت‌بخش عمل می‌کنند، جایی برای بهبود و پیشرفت بیشتر دارند. بهبود سازمان، فرایندی از تغییر برنامه‌ریزی شده است كه بیشتر در اطراف تغییر”فرهنگ‌سازمانی” دور می­زند. تغییر برنامه‌ریزی‌شده علاوه بر ساختار سازمان، فرایندهای حساس اطلاعاتی، تصمیم‌گیری، برنامه­ریزی و ارتباطات را نیز در بر می­گیرد. همچنین انتقال از یك فرهنگ‌سازمانی مقاوم در برابر تغییر به فرهنگی كه برنامه‌ریزی برای مقابله و تطبیق با تغییرات را تشویق كند نیز از جمله مواردی است كه بهبود سازمان به آن توجه دارد.

اهداف برنامه­های بهبود سازمان

به طور كلی در فعالیت­های بهبود سازمان اهداف زیر دنبال می­شود :

1)پرورش نظامی مستعد برای رشد و خودسازی.

2)افزایش سلامت و اثربخشی سازمان اعم از کل سازمان یا قسمتی از سازمان و یا نظام­های موقت مانند كمیته­ها و امثال آن‌ها.

3) ایجاد فضایی كه در آن رقابت ناسالم بین گروه­ها و واحدهای سازمان کاهش‌یافته و همكاری و اشتراك مساعی بین آن‌ها افزایش یابد.

4) ایجاد فضایی كه در آن برخوردها و تضادها تحت كنترل درآید و به خوبی اداره شود.

5) ایجاد فضایی كه در آن تصمیم‌گیری بیشتر بر اساس اطلاعات صورت گیرد، نه بر اساس نقش سازمانی یا سمت.

6) ادغام و یكسان­سازی اهداف فردی با اهداف سازمانی.

7) تغییر فرهنگ گروهی و سازمانی به گونه­ای كه مقاومت در برابر تغییر را به حداقل برساند و برنامه­ریزی و آینده‌نگری را تشویق كند.

8) پرورش دادن گروه‌های كارامد.

9) آموزش و پرورش افراد به ویژه مدیران و افرادی كه دارای مشاغل حساس هستند.

10) ایجاد فضایی كه در آن كاركنان بتوانند عقاید و ایده­های خود را آزادانه ابراز كنند و در حل مسائل گروهی و سازمانی مشاركت داشته باشند.

11) ایجاد نظام تشویق پاداش كه هم به تأمین اهداف و مأموریت‌های سازمان توجه داشته باشد و هم به پیشرفت و رشد شخصی كاركنان.

12) كمك به مدیران در پیاده كردن روشی كه مدیریت بر مبنای هدف اعمال شود نه مدیریت بر اساس عملكرد گذشته و هدف‌های نامرتبط با وظایف و مسئولیت­ها.

13) ایجاد روحیه خود هدایتی و خود نظمی در افراد و گروه­ها.

 

فصل هشتم :تفويض اختيار و هماهنگي( Delegation of Authority)

      امروزه در علوم سياسي و اداري مفاهيم تمركز و عدم تمركز در موارد گوناگون به صورت مبهم و پیچیده بكار مي رود. ريشه اين ابهام در نظريات و عقايد سياسي و اجتماعي حاكم بر جامعه است. به طوري كه در هر نوع نظام سياسي و اجتماعي حدودي از افراط يا تفريط در تمركز قدرت و تصمیم‌گیری به چشم می‌خورد تمركز و عدم تمركز به هر شكل و صورتي كه باشد مظهر ساختار قدرت در تصمیم‌گیری است.نکته‌ای كه بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه مفهوم تمركز در عمل به صورتي مطلق تجلي و ظهور نمی‌یابد بلكه تصور آن امري است نسبي با درجات متفاوتي از تمركز. در تمركز سازماني روابط ميان ساختارهاي مختلف حكومتي مطرح نيست. بلكه تمركز سازماني امري است مربوط به نحوه مديريت مقام مسئول يك دستگاه توسط رئيس و يا احیاناً معاونان او اتخاذ می‌گردد. حال آن كه عدم تمركز سازماني وقتي است كه مديران رؤسا و هر عضو سازماني بتواند در حدود وظايف و مسئولیت‌های نسبت به امور محوله اتخاذ تصميم نمايد و از اختيارات كافي و متناسب با مسئوليت برخوردار باشد. بنابراين مبناي عدم تمركز سازماني تفويض اختيار يا واگذاري اختيارات بيشتر و متناسب با مسئولیت‌ها به مديران و مسئولين سطوح مختلف سلسله‌مراتب سازماني از سوي مقام مسئول دستگاه است. بديهي است آثار و پيامدهاي ناشي از تمركز سازماني يا به عبارت ديگر عدم تفويض اختيارات كافي به مسئولان تابعه در محل در يك ساخت اداري متمركز، مسائل و مشكلات اداري را تشديد خواهد نمود. از اين رو پاره‌ای از معايب و آثار نامطلوب ناشي از نظام متمركز اداري را می‌توان در عمل با اعطاي اختيارات تام يا فوق‌العاده به مقامات و مأموران تابعه محلي يا به عبارت ديگر به اجراي سياست عدم تمركز سازماني مرتفع نمود.

      يکی از تعاریف مورد قبول اکثر صاحب‌نظران و نویسندگان علوم اداری درباره مدیریت عبارت است از مديريت یعنی کار کردن با افراد و به وسیله افراد و گروه‌ها برای تحقق هدف‌های سازمانی. از این تعریف جنبه هادی مختلفی قابل برداشت است. یکی از آن جنبه هادی تفویض اختیار (Delegation of Authority) است. تفویض اختیار به عنوان یکی از مهم‌ترین راهکارهای مشارکت سازمانی، در یاری دادن، درگير شدن و ا حساس مسئولیت کاری در کارکنان یک سازمان، بسیار اثربخش بوده و چنانچه با آگاهی انجام گیرد برای سازمان و شخص مدیر حکم ارزش افزوده را دارد. بررسی‌ها نشان داده است که بیش از هفتاد درصد فعالیت‌هایی را که مدیران انجام می‌دهند می‌توانند به زیردستان خود تفویض نمایند یا به عبارت دیگر زیردستان قادر به انجام دادن آن‌ها هستند. دراین‌باره برخی اعتقاددارند که مدیران نباید تمام کارهايی را که قادر به انجام دادن آن هستند، خود انجام دهند بلکه باید آن را به دیگران یاد داده و تفویض نمایند و خود در جستجوی دانستن و ایجاد سؤال باشند.

مفهوم اختيار

اختیار از جمله مفاهیمی است که در علوم مختلف معنا و ابعاد مختلفی پیدا می‌کند. این اختلاف بیشتر به جنبه تعریف خاص آنان از اختیار بر می‌گردد. در علوم اداری اختیار معادل Authority آمده است که به معنی حق تصمیم‌گیری است و بستر این مهم در هر سازمانی ساختار سازمانی است. در سازمان و مدیریت این موضوع یکی از مهم‌ترین و درعین‌حال پیچیده‌ترین موضوعاتی است که دیدگاه‌های مختلفی درباره آن بیان‌شده است.

چستر بارنارد نویسنده معروف آمریکای می‌گوید ؛ اختیار به پذیرش یا ارضاي افراد بستگی دارد. زمانی كه مدیر  می‌خواهد دستوری بدهد باید شرایطی بر آن حاکم باشد که مورد پذیرش زيردستان قرار گیرد. بارناد با ارائه نگرش تازه‌ای اختیار را ناشی از پذیرش زیردستان می‌داند. او استدلال می‌کند قوانین و مقررات مشروع اطاعت می‌شوند ولی نه همه و نه در همه شرایط.

نکته مهم این است که این زیردست است که تصمیم می‌گیرد اطاعت کند يا نه. به عبارت دیگر مشروعیت دستور خاص به وسیله دستور گیرنده تعیین می‌شود نه دستوردهنده. بنابراین اختیار یا قدرت اعمال نفوذ مافوق به پذیرش و قبول زیردست بستگی دارد. اگر فردی به علت مقام رسمی که دارد حق دستور داشته باشد ولی دستور او مورد پذیرش زیردست قرار نگیرد در این صورت او فاقد قدرت و اختیار است.

اعمال اختیار در سازمان‌های رسمی به ویژه مدارس و مؤسسات آموزشی مستلزم استفاده از جبر نیست. مفهوم اختیار را باید از یک سو از قدرت (power) و از سوی دیگر از ترغیب (persuasion) و نفوذ شخصی (personal influence) متمایز کرد. قدرت یعنی توانایی وادار کردن دیگران به انجام کار. قدرت مفهومی بسیار کلی و جامع است که هم کنترل و هم تسلط از راه اعمال زور یا تهدید به اعمال آن را شامل می‌شود و هم كنترل از سوي فردي را كه می‌تواند شرايط را به طريقي دست کاری و تصرف کند که دیگران مجبور شوند که بر خلاف میل خود مطابق منافع او عمل نمایند. مفهوم اختیار محدودتراست. « وبر» آن را چنین تعریف می‌کند : « این که دستورات خاص (یا همه دستورات) ناشی از منبع معلوم به وسیله گروه معینی از اشخاص اطاعت خواهد شد.» گروه از روی میل دستورات را اطاعت می‌کند زیرا به منبع دستورات حق می‌دهند که آن‌ها را کنترل کند. منبع اختیار ممکن است یک شخص یا نهادی غیرشخصی نظیر مجموعه‌ای از قوانین باشد.

در اختیار، شخص زیردست به هنگام انجام کار از قدرت تمیز و داوری خویش صرف‌نظر می‌کند وصول دستور یا فرمان را اساس پایه گزینش طرز کار خود قرار می‌دهد. بنابراین دو ملاک تشخیصی اختیار عبارت‌اند از :

1- اطاعت و اجابت ارادی دستورات مشروع.

2- کنار گذاشتن قضاوت شخصی قبل از صدور دستورات.

     به عقیده سایمون (1957) اختیار یعنی قدرت تصمیم‌گیری برای هدایت فعالیت‌های و اعمال دیگران. اختیار با مقام و منصب سازمانی مرتبط است. هر مقام سازمانی دارای حقوق ویژه و لاينفکی است که شخص به هنگام احراز مقام بدان دست می‌یابد و با کنار گیری از مقام آن‌ها را از دست می‌دهد. بنابراین اختیار در سازمان و مدیریت از یک جایگاه رسمی و قانونی برخوردار است که از قانون اساسی، قوانین مجلس، اساس‌نامه‌ها، و ... نشأت می‌گیرد. رئیس سازمان دستور می‌دهد چون قانون به او اختیار و حق داده است. نکته مهماین است که اختیار مرتبط با انجام کار است که اگر خشک و بی‌روح بکار برده شود از قابلیت پذیرش آن کاسته می‌شود که به تبع منجر به کاهش اثربخشی و کارایی می‌گردد. هنر مدیریت در آن است که با درايت خود به اقتضای محیط ضمن رعایت کلیه جوانب قانونی چنان آن را اعمال و بکار گیرد تا زیردست مشتاقانه به اطاعت و اجابت آن اقدام نماید.

3- تعريف تفويض اختيار

تفویض اختیار فرایندی است که توسط آن مدیر يا سرپرست، بخشی از اختیار مشروع خود را بدون انتقال مسئولیت نهایی خوی به زیردست واگذار می‌کند.نکته مهم در تفویض اختیار این است که مدیران را قادر می‌سازد تا وظایف اصلی خودشان را که عبارت‌اند از پرداختن به آینده سازمان و پرورش مدیران آینده انجام دهند و خودشان را گرفتار  نظارت روزمره نکنند. تفویض اختیار به مدیر کمک می‌کند تا تمام هم و غم خود را صرف اموری کند که واقعاً اهمیت دارد. در هر سازمانی استعداد های زیادی وجود دارد که در انتظار فرصت بروز هستند. هر چه تفویض اختیار و عدم تمرکز بیشتر باشد امکان بروز به کار گرفتن این استعداد بیشتر می‌شود. در خصوص اندیشه تفویض اختیار « دراکر » معتقد است که یک مدیر کارآمد باید امور را به گونه‌ای سازمان دهد که خودش فقط به موضوعات عمده بپردازد و بتواند نتایج درخشانی به وجود آورد و یک مدیر خوب باید نخست کارهایی را انجام دهد که در درجه اول اهمیت قرار دارد و بهتر است کارهای بااهمیت کمتر و اولویت پایین تر را به دیگران واگذار کند. تفویض اختیار با توسعه سازمان اهمیت بیشتری پیدا می‌کند تا حدی که ادامه حیات دستگاه بدون تفویض اختیار میسر نسبت.

4-اركان تفويض اختيار(چهار عامل)

مقصود از تفویض اختیار به کارکنان این است که چهار عامل در اختیار این افراد قرارداده شود تا بتواند کار یا وظیفه خود را بهتر انجام دهند.

1. اطلاعات :درباره عملکرد شرکت به کارکنان اطلاعات لازم داده می‌شود. برای مثال در شرکت سیم کو (برزیل) بزرگ‌ترین شرکت تولیدکننده وسایل و لوازم تولید غذاهای دریایی کارکنان از اطلاعات کاملی برخوردارند.این کارکنان دفاتری در اختیاردارند که در آن‌ها اطلاعات کامل درباره عملکرد شرکت، حقوق مقامات اجرایی در آن گنجانده شده است. همچنین شرکت ترازنامه و صورت جریانات نقد را به همه کارکنان حتی (پیشخدمت و آبدارچی) می‌دهند.

2. دانش و مهارت لازم: کارکنان بایستی دارای دانش و مهارت لازم جهت تأمین هدف‌های شرکت باشند. شرکت‌ها با اجرای برنامه‌هایی دانش مهارت لازم به کارکنان را می‌آموزند تا آن‌ها برای تأمین هدف‌های شرکت نقشی فعال بر عهده گیرند. برای مثال ؛ شرکت زیراکس یک برنامه آموزشی به نام«خط دیدگاه » به کارکنان می‌دهد و آن‌ها را از نقاط ضعف و قوت کارهای انجام‌شده آگاه می‌سازد و افراد بدین وسیله می‌توانند جایگاه خود را در هر طرحی تعیین نمایند.

3. قدرت:  برای گرفتن تصمیمات مهم، کارکنان بایستی از قدرت کافی برخوردار باشند. برای مثال ؛ در شرکت بیمه پرودنشیال تیمهایی از کارکنان اداری، فنی و متخصص تشکیل‌شده‌اند تا به درخواست بیمه‌شدگان برای خسارت مورد ادعا تا 95% میزان درخواست، تصمیمات لازم را بگیرند.

4. پاداش:  پاداش کارکنان بر اساس عملکرد شرکت پرداخت شود. شرکت از دو  راهمی‌توانند از نظر مالی به کارکنان پاداش پرداخت کند بر اساس عملکرد شرکت کارکنان را در سود سهیم کند و یا سهام جایزه به آنان بدهد.

5- اصول تفويض اختيار

تفویض اختیار از مافوق به زیردست به منظور تحقق اهداف سازمان مبتنی بر اصول و موازینی است به شرح زیر:

·      تفویض اختیار نسبت به قسمتی از اختیارات ممکن است نه نسبت به تمام آن ؛ صلاحیت اساسی و اصلی اخذ تصمیمات مختص مدیر دستگاه است.

·         انتقال اختیارات، مسئولیت تفویض کننده را سلب نمی‌کند.

·      تناسب بین اختیار و مسئولیت باید حفظ شود زیرا نمی‌توان کسی را مسئول نتایج عملی دانست که اختیارات کافی برای انجام آن نداشته باشد.

·         تفویض اختیارات قابل فسخ است و تفویض کننده می‌تواند اختیارات تفویضی را بعضأ یا کلاً پس بگیرد.‍

·      تفویض اختیار باید توأم با تمرکز نظارت باشد. یکی از اصول کلی همیشه باید در تفویض اختیار رعایت شود حفظ نظارت مرکزی است. مسئولیتی که مدیر دستگاه در قبال تحقق هدف‌های عالی سازمان دارد ایجاب می‌کنند که نظارت مرکزی را برای خود محفوظ نگاه دارد تا از وقوع انحراف جلوگیری شود

اساسی‌ترین پیش شرط‌های تفویض اختیار موثر عبارت‌اند از :

·         مدیر مایل باشد به زیردست آزادی عمل واقعی بدهد و بدین وسیله کارها وظایف خود را به وی واگذار کند.

·         ارتباطات آزاد بین مدیر و زیردست برقرار باشد.

·      مدیر بتواند عواملی چون فرهنگ‌سازمانی را بررسی و درست تجزیه و تحلیل نماید و نیز شرایط انجام کارها و توانائیهای زیردستان را به شیوه‌ای مناسب تجزیه و تحلیل كند.

·         مشخص کنید که چه کارهایی را می‌توانید به دیگران واگذار کنید.

·         باید تصمیم گرفت که چه کارهایی را باید به چه کسانی محول نمود.

·         باید سیستم بازخورد نتایج به وجود آورد.

·         شرايط و فرايند تفويض اختيار

6- به نظر چستر بارناردبرای اینکه دستوری مشروعیت پیدا کند و از طرف زیردستان مورد پذیرش قرار گیرد لازم است چهار شرط زیر را به طور همزمان داشته باشد :

1.        دستور قابل‌فهم باشد و زیردست آن را درک کنند.

2.       در تصمیم‌گیری برای اجرای دستور زیردستان باید اعتقاد پیدا کنند که دستور مغایر با هدف‌های سازمان نیست.

3.      زیردستان باید معتقد شوند که دستور با منافع شخصی آن‌ها همخوانی دارد و در تضاد نیست.

4.       زیردستان باید از لحاظ فکری و جسمی قادر باشند دستور را اجرا کنند.

به اعتقاد بارنارد دستوراتی که مدیران صادر می‌کنند باید با شرایط فوق همخوانی داشته باشد تا زیردستان نیز به دلیل تمایل به همکاری، دستورات را اطاعت کنند، عدم شرایط فوق و عدم اطاعت زیردستان از دستورات معمولاً مشکلاتی به بار می‌آورد که موجب تضعیف شالوده کار گروهی و سازمانی می‌شود و منافع کارکنان را نیز در معرض خطر قرار می‌دهد.

7-گام هادی تفویض اختیار

تفويض اختيار چهار مرحله دارد كه عبارتنداز :

1.     تعیین نتایج مورد انتظار: اولین قدم در تفویض اختیار این است که مشخص  شود از انجام وظیفه چه انتظاری می رود یعنی باید معلوم شود که از انجام فعالیت مورد نظر چه نتایجی باید به دست آید.

2.     واگذاری وظایف به زیردستان:  دومین قدم در تفویض اختیار این است که وظایف به زیردستان واگذار شود و در این مرحله است که بایستی ظرفیت و توانایی هر یک از کارکنان را برای انجام وظایف مورد توجه قرارداد. یعنی استفاده مناسب و مطلوب از نیروی انسانی را باید منظور داشت. در هر صورت، توزیع و تخصیص وظایف بين کارکنان باید متناسب و متوازن باشد.

3.    تفویض اختیار لازم:  حدود اختیارات باید مشخص و روشن باشد و هیچ‌گونه ابهامی را در تصمیم‌گیری به وجود نیاورد. اختیار باید به وظیفه مرتبط باشد و چنانچه وظیفه تغییر یابد حدود اختیار نیز باید متناسب با آن تعدیل شود.

4.     تثبیت مسئولیت: فردی که وظیفه‌ای به عهده او واگذار شده است اخلاقاً مسئولیت دارد وظیفه‌ای را که تقبل کرده است به بهترین نحو ممکن انجام دهد.

8-مزایا و محاسن تفویض اختیار

با توجه به موارد اشاره‌شده روشن می‌گردد که تفویض اختیار يك ضرورت و نیاز اساسی بوده و مزایای قابل‌توجه زیر را دارا است :

·         افزایش بازدهی.

·         ازدیاد علاقه نسبت به انجام کار.

·         تقویت همکاری دسته‌جمعی.

·         تکامل انفرادی.

·         جلوگیری از اتلاف وقت مدیران.

کریس آرجریسمعتقد است که توسعه مسئولیت فردی، هم برای کارکنان و هم برای سازمان مثمر ثمر است. فرصت دادن به افراد برای این که ضمن کار، رشد و بلوغ حاصل کنند به آنان کمک می‌کند تا برای تحقق هدف‌های سازمان قابلیت‌ها و توانائیهای بیشتری را صرف کنند. اگر چه همه کارکنان نمی‌خواهند مسئولیت بیشتری به آن‌ها تفویض شود یا با مشکلات فزاینده‌ای که مسئولیت ضرورتاً به بار می‌آورد سروکار داشته باشند اما با وجود این، آرجریس مدعی است که شمار کارکنانی که انگیزش آن‌ها را می‌توان با افزودن یا بالا بردن سطح مسئولیت‌هایشان متناسب با اختیار بهبود بخشد بسیار بیشتر از آن است که اغلب مدیران تصور می‌کنند.

9-محدودیت‌های تفویض اختیار که مدیر باید به آن‌ها توجه نماید.

طبق اصول مدیریت بعضی از کارها قابل تفویض نیست. هر کاری حدودی دارد که نباید از آن تجاوز کرد. در تفویض اختیار، محدودیت‌هایی را باید مدنظر داشت و نباید جز در شرایط استثنایی و فوق‌العاده آن را به زیردستان تفویض کرد. از جمله مواردی که می‌توان به آن اشاره نمود عبارت‌اند از:

·         امورپرسنلی(کسی که در غیابتان به عنوان جانشین شما منصوب‌شده نباید اختیار عزل و نصب همکاران را داشته باشد).

·         تنبیه و اخراج کارمندان قابل تفویض نیست.

·         برنامه‌ریزی استراتژیک

·         تعیین خط مشی‌های سازمانی

·         نباید کار را به بیش از یک نفر سپرد. بعضی از مدیران به خیال خودشان محکم‌کاری می‌کنند اما چنین کاری مخل مدیریت است.

10-موانع تفویض اختیار

استقرار تفویض اختیار نیز همچون دیگر راهبردهای و اصول مدیریت با تنگناها و محدودیت‌هایی مواجه می‌گردد. این موانع از ابعاد مختلف از جمله موانع مربوط به تفویض کننده (رئیس)، مرئوس، محیط و فرهنگ‌سازمانی قابل بررسی است. برخی از موانع تفویض اختیار در سازمان‌های دولتی ایران عبارت است از:

·      برخی از مقامات تصور کنند که خود بهتر از دیگران می‌تواند تصمیم‌گیری کنند. چنین افرادی متمایل به مدیریت اختاپوسی (هشت پا) هستند که همانند اختاپوس دارای دست‌های زیادی برای چنگ انداختن به تمام امور(خرد و کلان)سازمان هستند و عقیده دارند که اگر كاري بخواهد به درستی انجام گیرد بهتر است خودشان آن را انجام دهند. آن‌ها معمولاً وظایف بی اهمیت را به دیگران واگذار می‌کنند که از عهده افراد بی‌تجربه نیز بر می‌آید. کسانی که با این مدیران کار می‌کنند چون قبل از پذیرش مسئولیت وظیفه دشواری به آن‌ها واگذار نشده که بتواند توانایی خود را ثابت کنند در زمینه ارتقای مقام دچار مشکل می‌شوند.

·         نداشتن اعتماد نسبت به زیردستان و از این که خود در مقابل مقامات مافوق مسئول رفتار زیردستان قرار گیرد ، یا اینکه ترس از قدرت یافتن زیردستان و در نتیجه در خطر افتادن موقعیت شأن است البته این مورد ممکن است جهانی باشد ولی در کشور ما نمود بیشتر دارد.

·      حضور افراد غیر بوروکراتیک در رأس سازمان‌ها را نیز می‌توان یکی از موانع بر شمرد . در بوروکراسی اصل سلسله‌مراتب وجود دارد و بر حسب همین اصل اختیارات متناسب با وظایف تفویض اختیار صورت می‌گیرد.

·         وجود ملاحظات سیاسی و سعی در مخفی نگاه‌داشتن برخی از مسائل و اطلاعات را می‌توان یکی دیگر از موانع تفویض اختیار برشمرد.

·      نبود قوانین روشن در این زمینه و یا ناآگاهی در مورد وجود چنین قوانینی که کارکنان نمی‌دانند تا چه حد در حوزه کارشان قدرت مانور دارند را باید کلی دیگر از موانع برشمرد.

·      برخوردهای صورت گرفته با برخی از مدیران خلاق ملی چند سال اخیر و جناح بندی‌های موجود سیاسی کشور و جنجال‌های به وجود آمده و محاکمه برخی مدیران به همین دلایل باعث شده که مدیران کمتر ریسک‌پذیر شوند و حالت بی‌تفاوتی به خود بگیرند و از تفویض اختیار پرهیز کرده یا از قبول مسئولیت امتناع کنند البته این نکته را باید مد نظر داشت هر مدیری موظف است قانون را در وهله اول رعایت کندو کارآمدی را نباید به منزله دور زدن قانون دانست.

·         عدم وجود مدیریت مشارکتی که ادارات و سازمان‌های کشور که به معنی مشارکت دادن و سهیم نمودن سایر اعضا در تصمیم‌گیری است. البته در این مورد این نکته حائز اهمیت است دو عنصر اساسی در اجرای مشارکت ، زمان مناسب و راه درست است که اگر مشارکت در زمان مناسب و راه درست انجام نشود اثرات بدتری به بار می‌آورد.

·      فقدان اعتمادبه‌نفس در افراد نیز یکی از موانع است. این فقدان اعتمادبه‌نفس ممکن است از خانواده ، جامعه و حتی محیط مدرسه و دانشگاه ناشی شده باشد افراد از مسئولیت گریزانند و نمی‌خواهند با کوچک‌ترین خطایی در معرض انتقاد  قرار گیرند.

·      انحصاری بودن اکثر خدمات و فعالیت‌های در سازمان‌های کشور که اکثراً دولتی است و عدم وجود رقیبی قدرتمند برای آن‌ها سبب بی‌تفاوتی مدیریت عالی و عدم پاسخگویی می‌شود : که در صورت وجود رقیب، سازمان‌ها جهت حفظ موقعیت و بقا، مشارکت همه‌جانبه کارکنان خود را خواستارند و در نتیجه برای رسیدن به موقعیت، تفویض اختیار به صورت گسترده  به ناچار در تمام سطوح سازمان به عمل می‌آید.

·      فقدان کنترل : اگر مدیر مطمئن باشد که نظام کنترل برای بررسی و تفحص نتایج تفویض اختیار کافی نیست از دادن اختیار به زیردستان خودداری می‌کند.

 

·         بی‌علاقگی زیردستان به قبول اختیار با توجه به موارد ذیل:

o        ترس از بازخواست و سرزنش به دلیل اتخاذ تصمیمات اشتباه .

o        نداشتن انگیزش کافی برای قبول مسئولیت سنگین تر که مستلزم تقبل کار و فشار بیشتر است.

o        عدم اعتماد به توانایی خودشان که با عدم قبول اختیار ناتوانی خود را پنهان می‌کنند.

 

11-راه‌های بر طرف نمودن موانع تفويض اختيار

·      نخستین مرحله باید تغییر نگرش مدیران در مورد این نکته باشد که مدیریت کارگروهی است ، نه فردی و اینکه مدیریت مشارکتی سبب نزدیک شدن اندیشه‌ها و دیدگاه هادی مدیران و کارکنان شده و عملکرد سازمان را بهبود می‌بخشد.

·         تفویض اختیار باید کامل واضح و مفهوم باشد و ابهامات آن از طریق قوانین و مقررات یا جلسات توجیهی رفع گردد.

·      ایجاد اعتمادبه‌نفس در کارکنان طوری که قبول مسئولیت کرده و در جهت تعالی گام بردارند. این کار از طریق اهمیت دادن بیشتر توسط مدیران باید صورت گیرد قوانین و مقررات نیز باید در این زمینه روشن باشد تا کارکنان بدون ترس ازمواخده شدن درگیر مسئولیت شوند.

·      ایجاد انگیزش کارکنان : مدیریت باید از نیازها و هدف‌های زیردستان آگاه باشد. افزایش مسئولیت کارکنان به خودی خود ممکن است موجب انگیزش نشود لذا باید از مشوق‌های کافی مانند ترفیع، شرایط کاری بهتر، پاداش‌های مالی یا معنوی جهت ایجاد انگیزش استفاده کرد.

·      تاکید بر ارباب‌رجوع محوری در نظام اداری که به تفویض اختیار بیشتری می‌انجامد. مثلاً اگر این تفکر بر مدیر حاکم باشد (مشتری مداری) جهت جلوگیری از ایجاد وقفه در کار ارباب‌رجوع به هنگام نبودی ولی مسئولیت خود را تفویض می‌کند.

·         اغماض در مورد اشتباهات زیردستان

·         استقرار سیستم کنترل کافی

·         عوامل تعیین‌کننده درجه تفويض اختيار

 اگرچه تفویض اختیار درجات متعددی دارد لیکن حدود آن در سازمان‌های مختلف متفاوت است. تفویض اختیار نیز مانند تشکیل سازمان یک وسیله است. یعنی ابزاری است در دست مدیریت برای رسیدن به هدف. عوامل تعیین‌کننده درجه تفویض اختیار عبارت‌اند از:

·      هزینه تصمیم‌گیری: هرچه هزینه تصمیم‌گیری در مورد یک مسئله زیادتر باشد نیاز به اتخاذ تصمیم در سطوح بالا تر مدیریت بیشتر خواهد بود.

·         تمایل به یکسانی خط مشی‌ها: هر چه نیاز به یکسانی خط مشی‌ها بیشتر باشد اختیارات مربوطه متمرکزتر خواهد بود.

·         وسعت و بزرگی سازمانهر چه سازمان بزرگ‌تر باشد مسایل آن بیشتر است و تصمیم‌گیری به سطوح مختلف واگذار می‌شود.

·      محیط سازمان، انعطاف‌پذیریهر چه محیطی که سازمان در آن فعالیت می‌کند و متشنج تر و رقابت شدیدتر باشد سازمان جهت انجام عکس‌العمل‌های بموقع باید انعطاف‌پذیری بيشتری داشته باشد که لازمه آن واگذاری تصمیم‌گیری به سطوح پایین تر سازمان می‌باشد که مستقیماً درگیر محیط بیرونی هستند.

·      فنون کنترل: عامل دیگر وجود تکنیک هادی کنترل است توسعه و بهبود روش‌های آماری ، کنترل‌های حسابداری و سایر فنون کنترل گرایش به تفویض اختیار را افزایش می‌دهد.

12-نتيجه

همان طور که ذکر شد تفویض اختیار در سازمان‌ها و ادارات به ویژه سازمان‌های بزرگ امری اجتناب‌ناپذیر است. اما مدیرانی موفق‌ترند که در بکار گری اصول تفویض اختیار توجه لازم را به توانایی و استعدادهای زیردستان داشته ، باشند و ضمن پرورش و مشارکت آنان در انجام هر چه بهتر وظایف حیطه مسئولیت سازمان را به سوی اهداف عالی سوق دهند تفویض اختیار ، به عنوان یکی از مهم‌ترین نرم‌افزارهای مدیریتی، به سازمان و مدیریت حیات و پویایی می‌بخشد. تفویض اختیار باید بر ساختار و تشکیلات سازمانی، اهداف و مأموریت آن، متمرکز و غیرمتمرکز بودن آن، میزان تخصصی و حرفه‌ای بودن آن و ... استوار باشد.

در تفویض اختیار مدیران باید هر گونه ابهام در واگذاری امور را مرتفع کرده و عمل انگیزش در زیردستان را تقویت نماید و بالأخره اینکه تفویض اختیار مستلزم تدوین و اجرای سیستم کنترل و ارزشیابی است تا مدیر همواره از فرایند عملیات فعل تفویض شده آگاهی یافته و بازخوردهای لازم را به تفویض شونده ارائه نماید.

فصل نهم :ارتباطات غیرکلامی

 

ارتباطات غیرکلامی عبارت است از كلیه پیام‌هایی كه افراد علاوه بر خود كلام ، آن‌ها را نیز مبادله می‌کنند.

طرز قرار گرفتن ، راه رفتن ، ایستادن ،حركات ، چهره و چشم‌ها ، لحن صدا ، طرز لباس پوشیدن و ... جملگی نشانه‌های ارتباطات غیرکلامی هستند . بنابراین توجه به كلیه موارد فوق می‌تواند در نحوه ارتباط با مشتری و جذب وی موثر واقع شود . مشتری در بدو ورود به محل كار شما با دیدن نشانه‌های غیرکلامی، در مورد شخصیت شما قضاوت می‌کند. لذا باید تلاش نماییم تا شخصیت مثبتی در ذهن مشتری از خود به جا بگذاریم تا در مورد شما قضاوت خوبی داشته باشد. اصولاً در مراودات اجتماعی بیشتر بر نشانه‌های غیرکلامی اعتماد می‌کنند تا بر نشانه‌های كلامی پـــس نشانه‌های غیرکلامی را تقویت كنید. نخستین برخورد و نخستین تاثیری كه بر مردم می‌گذارید بسیار اهمیت دارد. بد نیست بدانید كه كلام  ۷ درصد ، لحن و طنین ۳۸درصد و حركات ( كه ارتباطات غیركلامی در آن دخیل هستند )۵۵درصد اطلاعات را منتقل می‌کنند.

بسیاری بر این باورند كه همواره ارتباطات غیرکلامی بر ارتباطات كلامی از نظر صحیح بودن ارجحیت دارد . چرا كه علامات غیرکلامی از درون انسان نشأت گرفته و اغلب نمی‌توان آن‌ها را كنترل كرد و اكثر انسان‌ها از مهار كردن هیجانات خود عاجزاند، ناكامی را نمی‌توانند نادیده بگیرند و نشان ندهند و شعف را دیر یا زود با حركات خود به دیگری انتقال می‌دهند.

كانال‌های غیركلامی(۲) را می‌توان به انواع مختلف تقسیم كرد. هشت نوع از این كانال‌ها عبارت‌اند از :

 

 1- زبان بدن(حرکت گفتاری).

2- صداهای آوایی(شبه صوتی).

3- فضا(مجاورت).

4- زمان(زمانی).

5- شامه(بویایی).

6- زیبایی‌شناسی(موزیك و رنگ).

7- مشخصات فیزیكی(«شكل‌ بدن ، اندازه‌ و رنگ‌ پوست و ‌).

8- مصنوعات(لباس لوازم آرایشی،عینك‌ها،جواهرات).‌

 


 
به طور كلی موارد زیر در ارتباط غیرکلامی اهمیت خاصی دارند :

- لباس و پوشش ظاهری

لباس ما, احتمالاً شخصیت ما را شكل نمی‌دهد اما لباس و وضع ظاهر ، اغلب پایه‌ای برای قضاوت اولیه در مورد افراد است و تأثیر شگرفی بر قضاوت‌های دیگران نسبت به ما دارد . بنابراین بهتر است در هنگام مواجه و روبرو شدن با مردم به بهترین وضع ظاهری مواجه شد.

اصولاً تمیزی و آراستگی ظاهر به ویژه در لباس‌های شما نشانگر شخصیت و ارزشی است كه شما به خود و حتی به دیگران قائل هستید . بنابراین در هنگام انجام وظیفه پوشیدن لباسی كه نشانگر شغل شما باشد از یك طرف و تمیزی و آراستگی آن از طرف دیگر موجب موفقیت شما در كار و ارتباط صمیمانه شما با دیگران خواهد بود .

- چهره و چشم‌ها

چهره به مراتب از رمزها و رسانه‌های كلامی راستگوتر است و در میان رسانه‌های غیرکلامی تماس چشمی می‌تواند كمترین دروغ را بگوید. برخی مطالعات و تحقیقات كه بر روی ارتباطات غیركلامی انجام‌شده فقط روی حركات چشم‌ها و چهره متمركز شده‌اند. چشم‌ها از میان كلیه وجوه ظاهری ما،آشكار ساز ترند . چشم‌ها حتی گاهی بدون اینكه خود بخواهیم ، ارتباط برقرار می‌کنند .مثلاً وقتی كه مردمک‌های چشم‌های ما گشاد می‌شوند صمیمی تر، جذاب‌تر و گرم‌تر به نظر می‌رسیم.

- اشارت و حركات دست‌ها

در زندگی روزمره شاید بارها به این نتیجه رسیده‌ایم كه بسیاری از آدم‌ها با دست‌های خود سخن می‌گویند . به این معنی كه آنان با حركات مختلف دست پیام‌های گوناگونی را به مخاطبان خودالقا كرده و با آنان ارتباط موثری از این طریق برقرار می‌کنند.

دانش‌آموزی كه سعی در بیان آموخته‌های خود به معلمش دارد .معلمی كه مفاهیم نهفته در ذهن خود را با خلوص برای دانش‌آموزان خود تشریح می‌کند روانكاوی كه با حركت دادن انگشتان خود به صورت منظم بر روی میز به سخنان بیمار گوش می‌دهد و ... می‌توان گفت كمتر كسی است كه از آن بهره‌مند نگردد.

-   لحن كلام

همان طور كه هر فرهنگ نسبت به فرهنگ‌های دیگر از بسیاری جهات متفاوت است از نظر ارتباطی نیز تفاوت‌هایی مشهود است.

مردمان کوهستان‌ها و دشت‌های فراخ به نسبت شهرنشینان از بلندی بیشتری در سخنگویی و محاوره استفاده می‌کنند. حرفه نیز در بلندی صدا موثر است كارگران و كاركنان سازمان‌های صنعتی كه با سر و صدای بیشتری سروکار دارند از كارمندان اداری كه در دفاتر تمیز و بی‌سر و صدا كار می‌کنند بلندتر صحبت می‌کنند. معماران عمدتاً نسبت به دیگر حرفه‌ها مثل پزشكان یا كارمندان دفتری و حسابداران از بلندی صدای بیشتری در محاوره با دیگران استفاده می‌کنند .
هر اندازه سر و صدا و عوامل اختلال زا بیشتر وجود داشته باشد بلندی صدا بیشتر می‌شود.

فردی كه بسیار بلند سخن می‌گوید اغلب موجب رنجش دیگران می‌شود.

روانشناسان و متخصصان ارتباطات معتقدند : افرادی كه دارای ویژگی شخصیتی تهاجمی هستند با بلندای صدای بیشتری نسبت به كسی كه در نقطه مقابل است و در ویژگی شخصیتی خجالتی قرارگرفته است سخن می‌گوید.
كیفیت صدا نیز باید مطلوب و خوش طنین باشد. لذا ناخوشی‌های مربوط به بینی ، بینی گرفتگی، گرفتگی صدا ، خشونت صدا و نفس زنی(دشواری‌های تنفسی) موجب اختلال در ارتباط و ناراحتی مشتریان خواهد شد.

 

« الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم »

نوشتن صلوات - رسول خدا(ص) فرمودند : هر کس در کتابی یا نوشته‌ای بر من صلوات بنویسد، تا زمانی که نام من در کتاب هست فرشتگان پیوسته برای او از درگاه حق طلب آمرزش می‌کنند(قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، جلد2، داستان‌های صلوات : 8).

- با مثبت اندیشی، انرژی مثبت به خود و به دیگران هدیه نمایید.

- باتجربه کردن چالش‌ها، آبدیده‌تر می‌شوید.

- از قضاوت عجولانه پرهیز کنیم(سنگ آخر را اوّل نزنیم).

- برای روشن کردن زوایای تاریک رشد و بالندگی خودمان فکری بکنیم.

«  پایان »

 

 

 


مقد

یاسم امامی بازدید : 497 یکشنبه 29 تیر 1393 نظرات (0)

 

 

 

واحد شمارش

ردیف

واحد شمارش

توضیح(واحد شمارش)

1

بار

برای کالاهایی که به مقدار معینی بسته‌بندی‌شده‌اند مثل ؛ نمک و هیزم.

2

برگ

برای انواع کاغذهای جلد نشده- نقشه.

3

بند

دسته‌ي کاغذ

4

تخته

قالي، پتو، فرش

5

توپ

برای پارچه‌های دوخته نشده

6

تير

فشنگ

7

ثوب

برای لباس‌های دوخته‌شده

8

جام

شيشه و آينه

9

جفت

برای لباس‌‌هایی که جفت هستند مثل کفش و جوراب و دستکش

10

جلد

انواع مجله و کتاب و دفاتر، پوست حیوانات

11

دسته

برای گل و گیاه

12

حَبَه

آب نبات، قرص، قند، آب نبات

13

باب

برای مستغلات مثل خانه، دکان، مدرسه و مغازه

14

دانه

مداد و گردو

15

دست

مبل، ظروف

16

دستگاه

برای انواع ماشین‌آلات، رادیو، دوربین، یخچال، اتومبیل

17

دسته

گل و گياه

18

دو جين

بسته‌های ۱۲تايي

19

دهنه

مغازه

20

رأس

جانداران و حیوانات اهلی (از جمله بز کوهی و غزال گاو ، گوسفند)، گله

21

رشته

برای هر چیز نواری مانند مثل کمربند، طناب و قنات و چاه و بند رشته- گردن بند. بند.

22

تیر

برای فشنگ

23

سکه

برای انواع پول خرد فلزي ، پول مسکوک (یعنی سکه شده) مثل سکه‌ی طلا و

24

شعله

لامپ، شمع

25

شيشه

ظروف مايعات

26

طاقه

برای شال و شال گردن و پرده و ملافه

27

طغري

نامه، پاکت

28

عراده

برای انواع اسلحه سنگین مثل توپ و تانک

29

فال

چند عدد گردو

30

فروند

وسيله‌ي نقليه‌ي هوايي، دريايي(هواپيما و کشتي).

31

فقره

چک بانکي ، سفته، اسناد، گواهی‌نامه

32

قبضه

چاقو، تفنگ، مسلسل

33

قراسه(قراصه)

برای یک دسته اشیایی که می‌شود به شکل نواری بسته‌بندی‌شان کرد (مقدارش هم 144 است) مثل یک دسته بند کفش، سوزن، باطری، میخ، پیچ لوازم‌التحریر.

34

نفر

انسان و شتر

35

نخ

سيگار

36

قالب

صابون

37

دانه

تخم مرغ

38

عدد

در و پنجره، برای پرندگان

39

لوله

برای اشیاء استوانه‌ای شکل مثل رژ لب، لوله‌ی آب، خمیردندان، پماد.

40

اصله

برای انواع درخت و چوب و الوار

41

قبضه

برای انواع اسلحه(سرد و گرم) از چاقو تا مسلسل

42

بند

برای یک دسته کاغذ یا مقوا، سبزیجات، علف

43

قلاده

سگ و پلنگ

44

شاخه

گل و آهن‌آلات

45

درجه

دايره و جهت و زاويه

46

سانتی‌گراد

سرما و گرما

47

دستگاه

ماشین‌آلات و اتومبيل

48

کيلومتر

طول راه

49

عدل

برای کالاهای سنگین تجارتی مثل پارچه، پنبه، اسفنج، پوشال

50

متر مکعب

حجم آب و مايعات.

51

واحد

حمام

52

قرص

نان

53

قطعه

برای عکس، زمین، باغ،

54

نسخه

برای مطبوعات مثل روزنامه و مجله، احکام قضایی، مدارک پزشکی

55

گله

برای دسته‌های مختلف جانوران اهلی و وحشی

56

دانه

برای گردو، تخم مرغ و سایر اشیاء قابل شمارش.

57

دست

برای اشیایی که تعداد معینی دارند مثل ؛ مبل، فنجان، بشقاب، قاشق  (معمولاً 6 تایی) قاشق و چنگال و رختخواب

58

شعله

برای اشیاء نورانی مثل لامپ و شمع و لوستر و فانوس و چراغ شعله .

59

قطره

برای قطرات مایع مثل اشک، خون، جوهر، آب

60

دوجین

دو تا جین که مقدارش 12 است

61

جين

برای قرقره، دگمه که مقدارش 6 است.

62

حلقه

برای اشیاء مدور مثل لاستیک، فیلم عکاسي، چاه، انگشتر

63

برگ

کاغذ بدون جلد مثل؛ نقشه

64

بارخانه

صندوق جواهر (یک بارخانه فیروزه)

65

بته، بوته

درخت بی‌تنه مانند گل و گیاهان زینتی (مثل یک بوته نعنا)

66

بدره

بسته نقدینه‌ها (یک بدره اشرفی)، اشرفی، سکه‌های زر.

67

بطانه

خز، سنجاب، پوست بخارایی.

68

بغل

حجم و وزن (یک بغل سبزی، یک بغل آجیل و شیرینی)

69

بقچه

نخ، بسته نخ، رخت، شال

70

بند

یک دسته کاغذ و مقوا به مقدار معین (معمولاً ۵۰۰ برگ)، (سه بند کاغذ)

71

بوکس

سیگار

72

بَهله

پرنده‌های شکاری (بهله در اصل به معنی دستکشی است که بازدارها به دست می‌کنند.

73

پارچه

آبادی

74

پاره

ده، روستا

75

پرده

تابلو نقاشی، (سه پرده تابلو)

76

جرعه

آب، شراب.

77

جریب

واحد مساحت برای زمین و ملک.

78

جعبه

عتیقه‌جات، جواهرات

79

جفت

کفش، جوراب، دستکش

80

 

نامه، پاکت و سندهای دیگر (منسوخ شده است).

81

عدد

پرندگان، درب، پنجره و دیگر اشیاء قابل شمارش، (۴ عدد بستنی)

82

عدل

دسته‌های بزرگ و سنگین کالا، پنبه، پارچه و کاغذ

83

قلمه

درخت

84

تار

مو

85

تازیانه

افعی، مارهای سمی

86

فقره

نامه، سند، چک و مانند آن‌ها، گواهینامه، پرونده، برات، چک، سفته، فیش بانکی، جواز، وام، مِلک، لایحه، جرم، قتل، سرقت، حادثه رانندگی

87

قالب

برای قطعات بریده‌شده و جدا از هم ؛ دو قالب کره، چهار قالب صابون، سه قالب یخ.

88

قواره

زمین و پارچه (پارچه‌ای که جهت یک دست لباس کافی است) (سه قواره زمین، چهار قواره پارچه)

89

کارتون

سیگار و غیره

90

لقمه

نان، غذا

91

لنگه

هر نیمه از: در، خورجین، پالان

92

لوله

واحد شمارش اشیاء استوانه‌ای شکل و خمیری شکل مانند ماتیک، خمیردندان، تریاک

93

مشت

خاک، پول

94

چشمه

سرویس بهداشتی ( توالت )

95

دانه

تخم مرغ

96

فقره

گواهینامه

97

عدد

درب و پنجره

98

بند

کاغذ

99

درجه

دایره، جهت، زاویه

100

سانتی گراد

واحد اندازه‌گیری سرما و گرما

101

بادنگار

سرعت و جهت وزش باد

102

بادسنج

واحد اندازه‌گیری سرعت باد

103

متر

زمین

104

بطانه

خز، سنجاب، پوست بخارایی.

105

بغل

حجم و وزن (یک بغل سبزی، یک بغل آجیل و شیرینی).

106

بقچه

نخ، بسته نخ، رخت، شال

107

بته، بوته

درخت بی‌تنه مانند گل و گیاهان زینتی (مثل یک بوته نعنا)

108

پاره

ده، روستا

109

پارچه

آبادی

110

پُرس

چلوکباب، غذا و مانند آن.

111

رشته

قنات

112

فقره

پرونده، برات، چک، سفته، فیش بانکی، گواهی‌نامه، برداری، جواز، وام، مِلک، لایحه، جرم، قتل، سرقت، حادثه رانندگی.

113

قطعه

تمبر

114

بار

کالاهایی که به مقیاس معینی بسته‌بندی می‌شوند.

115

بند

یک دسته کاغذومقوابه مقدار معین.

116

دسته

گل و گیاه

117

دوجین

بسته‌های دوازده تایی(کمربند، گردنبند)، قنات

118

سر

گاو، گوسفند، گله، افراد خانواده

119

طغرا

نامه، پاکت و سندهای دیگر

120

فقره

گواهینامه، اسناد پرداختی(چک و سفته)

121

قطعه

عکس، شعر، زمین و فرش

122

گله

دسته‌های مختلف جانوران

123

لوله

اشیاء استوانه‌ای شکل و خمیری شکل مانند ماتیک و خمیردندان

124

مجلس

واحد مینیاتورهای دست‌نویس‌های قدیمی

 

 

یاسم امامی بازدید : 932 جمعه 15 فروردین 1393 نظرات (0)

 

واخواهي3، در لغت فارسی به معني اعتراض، ايراد گرفتن، خرده‌گیری و ... آمده است. ترمينولوژي حقوقي1، واخواهي را عمل اعتراض معنا كرده است.  معترض را « واخواه » و معترض عليه را « واخوانده » و معترض عنه را « واخواسته » می‌گویند.

پس از محاكمه غيابي براي محكوم عليه غايب، حق واخواهي ايجاد می‌گردد. محكوم عليه رأي غيابي حق دارد با رعايت ترتيبات و تشريفات قانوني به رأي غيابي اعتراض كند و دادگاه صادرکننده رأي غيابي نيز بر خلاف « قاعده فراغ دادرس » مكلف به رسيدگي مجدد می‌گردد.

وفق ماده 217، قانون آیین دادرسی کیفری4 پس از ابلاغ واقعی رأی، مهلت اعتراض(واخواهي) ظرف ده روز است. وفق ماده 306، قانون آیین دادرسی مدنی5 برای کسانی که مقیم کشورند بیست روز و برای کسانی که خارج از کشور اقامت دارند دو ماه از تاریخ ابلاغ واقعی رأی وجود دارد مگر اینکه معترض به حکم، ثابت نماید عدم اقدام به واخواهی در این مهلت به دلیل عذر موجه بوده است.

 

 

واخواهی و اثرات آن به زبان ساده

آثار و عوامل واخواهی

توضیح و تشریح

1

مهلت واخواهی

فرجه زمانی ده روز پس از ابلاغ رأی مهلت واخواهي است. م/217 / ق/آ/ د/کیفری اشاره به اين مهم دارد و نوع ابلاغ را واقعي دانسته است. اين مهلت در آيين دادرسي مدني « بيست روز » پیش‌بینی‌شده است.

2

مرجع اعتراض

دادگاه صادرکننده حکم است.

3

در صورت عدم ابلاغ واقعی رأی به محکومً علیه

چنانچه به محكوم عليه رأي غيابي، ابلاغ واقعي نشده باشد در هر حالي محكوم عليه اين رأي، پس از اطلاع يافتن، حق واخواهي را به مدت ده روز از تاريخ اطلاع خواهد داشت.

4

واخواهی« خاص احکام غیابی »

واخواهي، شكايت و اعتراضي است كه « مختص» احكام غيابي است و در احكام حضوري واخواهي معنا ندارد.

5

واخواهي حقي براي محكوم عليه رأي غيابي

واخواهي حقي براي محكوم عليه رأي غيابي بوده و شاكي، دادستان يا رئيس حوزه قضايي و ... حق واخواهي ندارند چرا كه اصولاً رأي صادرشده در خصوص آن‌ها غيابي محسوب نمی‌گردد.

6

بر خلاف « قاعده فراغ دادرس»

دادگاه صادرکننده رأي غيابي، مكلف به رسيدگي مجدد می‌گردد.

7

اشتباه کتابت رأی غیابی

چنانچه دادگاه در اثر اشتباه، رأي غيابي را حضوري و يا بالعكس اعلام نمايد نيز تأثيري در ماهيت امر ندارد(رأي شماره 6707/ 310/د/ع/کشور2).

8

رأي اصداری در خصوص شاكي،حضوری است

براي شاكي فقط حق تجدیدنظرخواهی می‌تواند وجود داشته باشد نه حق واخواهي6.

9

اعتراض به حکم در رسیدگی(بدوی و تجدیدنظر)

الف- رسیدگی در مرحله بدوی(م/306 / ق/ آ/ د / مدنی).

ب- رسیدگی در مرحله تجدیدنظر(م/ 364 و/ ق/ آ/ د / مدنی و (م/260/ ق/ آ/ د/ک).

10

اطلاق ماده(217/ق/آ/د/ک)

احكام غيابي صادرشده، خواه قابل تجدیدنظرخواهی باشند و خواه قابل تجدیدنظرخواهی نباشند، در مهلت مقرر در قانون، قابل واخواهي هستند.

11

بی هزینه بودن دادرسی در واخواهی از آراء کیفری

در اين خصوص قضات دادگستري تهران در نظريه اجماعي ابراز داشته‌اند : « اخذ هر نوع هزينه اي بايد به موجب قانون باشد. چون در واخواهي از احكام كيفري نصي براي پرداخت هزينه وجود ندارد و تكليف مقرر در تبصره 3 ماده 28 قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب، فقط مربوط به تجدیدنظرخواهی از آراست، لذا واخواهي از آراي كيفري مستلزم هزينه پرداخت دادرسي نيست7 ».

12

اثر بازدارندگی و تعلیقی واخواهی

واخواهي مانع اجراي حكم غيابي می‌شود و دادگاه مكلف است اجراي حكم را تا صدور حكم جديد، متوقف نمايد.

13

عام و كلي بودن واخواهی

شامل همه احكام غيابي(خواه حكم صادرشده در خصوص جرائم سنگين باشد كه قابل تجدیدنظرخواهی‌اند و خواه در خصوص جرائم سبكي باشد كه اصلاً قابل تجدیدنظرخواهی هم نباشند. البته، جرائم حق اللهي با مجازات هاي سنگين يا سبك از اين مهم « استثناء» هستند.

14

عدم اثر انتقالی واخواهي

رسيدگي به واخواهي توسط همان دادگاه صادرکننده رأي غيابي به عمل می‌آید و پرونده براي رسيدگي به دادگاه هم عرض يا مراجع بالاتر ارسال نمی‌گردد. به عبارت ديگر، اين اثر واخواهي، قاعده فراغ دادرس را با استثناء مواجه می‌سازد.

15

عدم تقابل واخواهی با حق تجدیدنظرخواهی

واخواهي، حق تجدیدنظرخواهی را ساقط نمی‌کند. معترض می‌تواند پس از واخواهي، از حق تجدیدنظر خود هم استفاده كند. اصولاً معترض می‌تواند با اسقاط حق واخواهي ابتداً از حق تجدیدنظر خود استفاده نمايد.

16

عدم تشدید مجازات رأی غیابی با واخواهی

دادگاه صادرکننده رأي غيابي مجوزي براي تشديد مجازات واخواهي ندارد. هر چند تعدادي از حقوقدانان معتقدند كه به دليل عدم ممنوعيت قانوني، تشدیدي مجازات رأي غيابي در مرحله واخواهي فاقد اشكال است. اما اين تفسير به نفع متهم قوانين جزايي و رعايت اصول و موازين دادرسی‌های جزايي ايجاب می‌کند تا از تشديد مجازات در مرحله واخواهي ممانعت به عمل آيد.

17

احتمال نقض یا تغییر حکم با واخواهی

بدیهی‌ترین اثر واخواهي تغيير حكم غيابي و يا كاهش مجازات يا تبديل به نوع ديگري از مجازات ها يا تعلق مجازات است. فقط ترديد در تشديد مجازات وجود دارد كه با تفسير به نفع متهم، اعتقادي به تشديد مجازات در مرحله واخواهي نداريم.

18

حضوری شدن رأی در اقدام به واخواهی

اقدام به واخواهي، رأي صادرشده از طرف دادگاه را حضوري می‌کند. چون با اقدام به واخواهي، « متهم » در حقيقت از پرونده و اتهامات و ... آگاهي پيدا كرده است لذا اين رأي حضوري تلقي می‌شود.

 

 

 

یاسم امامی بازدید : 179 چهارشنبه 13 فروردین 1393 نظرات (0)

 

۴۰ نکته مهم و کاربردی در زندگی من و تو

(گزیده‌ای از نُقل و نَبات اندیشمندان)

1-   اگر می‌خواهید تغییر بکنید، تفکرهوشمندانه داشته باشید.

2-  هر زمان تفکرتان با دیگران تفاوت داشت یا رشد کرده‌اید یا عقب‌افتاده‌اید(ازبازخورد فکر می‌توان فهمید در رشد هستی یا درعقب‌گرد).

3-  80 درصد از انرژی‌تان را به 20 درصد از مهم‌ترین فعالیت‌هایتان اختصاص دهید.

4-   افراد موفق، شکارچی ایده‌ها هستند.

5-  مهم‌تر از کشف، عملیاتی کردن ایده‌های خوب است.

6-   گرایش به تفکرعامه‌‌ پسند یعنی فاصله گرفتن از بازار اندیشه بزرگان.

7-   هر لحظه سعی بکنید در مسیر رشد و بالندگی، آدم دیگری بشوید.

8-   از داشتن « برنامه ‌از قبل » برای امور و جا گذاشتن برای « اتفاق های غیر مترقبه » غافل نشوید.

9-   وارد شدن در هر برنامه‌ای با داشتن کمترین خطا یعنی قرار گرفتن در ریل رسیدن به هدف.

10- نمی‌توانید فکر کنید که همیشه حق با شماست. باید به نظرات دیگرن هم فرصت بدهید.

11- برنده‌ها با عباراتی مثل "من می‌توانم" حرف می‌زنند اما مراقبِ مَرض همه چیزفهمی و غرور باشید.

12- اول امکانات را ‌بینید بعد محدودیت‌ها.

13- در عالم رو به رشد و دانایی، برای رویاها، حسابی بیشتر از گذشته قائل شویم چون قابل عملی شدن هستند.

14- بهترین آغوش، آغوشی است که قرین ابهامات باشد.

15- عادت به تفکر کردن و مبارزه با مشکلات مشقات زیاد و لذت‌های فراوان دارد.

16- خود را به حضور در خط مقدم اندیشه و چالش با مشکلات، عادت بدهید.

17- مشكل هر چه مى‏خواهد باشد؛ بايد قبول كرد هميشه راه‌حلی ‏هست!

18- بر روی نقطه‌ی مقابلِ نشد « تمرکز جانانه » داشته باشید.

19- وقتی که جیب‌هایمان مملو از پول باشد دیگر به فکر پیدا کردن خود پول نمی‌افتیم.

20- اگر تصمیم بگیری، جهان را مطابق میل خود عوض می‌کنید.

21- بکار بستن ایده‌ها از خود ایده ها، مهم‌ترهستند.

22- اگر كسي علاقه‌مند به انجام كاري باشد، در مقابل سختي‌ها و مشقت‌هاي آن، مقاومت مي‌كند.

23- همت بلند دار كه مردان روزگار از همت بلند به جایی رسيده‌اند.
همت اگـر سـلسله جنبان شود/ مـور تـواند كه سـليمـان شـود.

24- آفرین، خاص کسانیست که علی الدوام از نردبان همت بالا می روند و بر فراز بام موفقيت و سعادت قدم می‌نهند و دست بالابری‌شان به سوی دیگران دراز است.

25- تقويت نيروي اراده در رأس اولویت‌هایمان باشد.

26- حساب « خواستن » را تقویت بکنیم.

28- اندیشه حقیر، انسان را حقیر نگه می‌دارد.

29- موفقیت بیشتر تشکیلات من، حاصل انتخاب مناسب افرادی است که برای کارهای مهم و کلیدی برگزیده‌ام(سخن یکی از افراد موفق).

30- انسان وقتی شنا یاد می‌گیرد كه از فرو رفتن در آب نترسد.

31- برای موفقیت در هر كار، باید ابتدا تصویر واضحی از نقشه آن كار داشته باشی.

32- همان طور كه در باد شدید، نخ بادبادك را محكم نگه می‌داری، باید هدفت را هم به همان محكمی، نگه‌داری.

33- مشكلات ما را قوی و به سمت پیروزی‌های بزرگ تر هدایت می‌کنند.

34- اراده‌ات را قوی كن. خود را وارد به انجام كارهایی كن كه برایت مشکل‌اند.

35- این را بدان كه همواره حقیقتی تازه در انتظار كشف شدن است.

36- زندگی رودخانه ای است كه مدام به سمت آینده در جریان است.

37- افكار و رویاهایت را بسط بده.

38- من هميشه بر اين باور بوده‏ام كه هر كس مسئول‏ مشكلات و پديدآورنده مشكلات خويش است(رى كراك).

39- ناپلئون، دو جمله بسيار زيبا دارد؛" نژاد بشر در سيطره تخيّل اوست." "ناممكن، واژه‏اى از لغت‌نامه‏ احمق‏هاست".

40- اشخاص بزرگِ با همت، به کوه می مانند، هرچه به ایشان نزدیک می شوی عظمت و اُبهت آنان معلوم می شود و مردم پست و دون همت چون سراب می مانند، هر چه به آنان نزدیک می شوی به زودی پستی و ناچیزی خود را بر تو آشکارسازند(گوته).

 

 « الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم »

 

تعداد صفحات : 4

درباره ما
Profile Pic
سلام سرور گرامی، به سایت گل یاس خوش آمدید. در این سایت می توانید مقالات، مطالب حقوقی، مدیریتی و دفاعی تالیف، تهیه، تدوین و جمع آوری شده توسط اینجانب(یاسم امامی، وکیل پایه یک دادگستری و مُدرِس دانشگاه) مشاهده فرمایید. emamiyasem@yahoo Com شماره تماس : 09121470546
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 31
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 60
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 4
  • باردید دیروز : 7
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 60
  • بازدید ماه : 60
  • بازدید سال : 1,751
  • بازدید کلی : 63,423